منجمی بود که چند روز پیش از مرگ آل احمد، شعاعیان را به خانهی تازهساز جلال و سیمین در اسالم بُرد و سبب آشنایی آل احمد با شعاعیان شد. در اوایل دههی ۱۳۵۰ منجمی برخی از دستنوشتههای شعاعیان را به اروپا برد و به دکتر پیشداد مسئول «جامعه سوسیالیستها» در اروپا داد. در اروپا با خسرو شاکری آشنا شد که پس از مرگ شعاعیان آثارش را در اروپا و در «نشر مزدک» منتشر کرد. در شهریور ۱۳۵۱ در بازگشت از اروپا به ایران، منجمی در فرودگاه دستگیر و از همانجا روانهی زندان اوین شد
در روز ۱۴ ماه مارس ۲۰۲۳، در بیمارستان هوآگ در شهر نیوپورت بیچ در کالیفرنیا، اصغر منجمی، پس از یک دوره بیماری، با دنیای ما بدرود گفت و پیکرش در گورستان اِل تورو در شهر لِیک فورِست در کالیفرنیا به خاک سپرده شد.
اصغر منجمی در زمان محمدرضا شاه فعال چپ و زندانی سیاسی بود و پیشینهی فعالیتهای سیاسی او به دهههای ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰ بازمیگشت. او از اعضای «جامعه سوسیالیستهای نهضت ملی ایران» و از همراهان خلیل ملکی رهبر جامعه سوسیالیستها، از دوستان نزدیک جلال آل احمد و سیمین دانشور و غلامحسین ساعدی، و نیز یار و یاور مصطفی شعاعیان بود.
اصغر منجمی در سال ۱۳۱۶ در تبریز زاده شد. به سبب تجارت پدرش، خانوادهی منجمی هنگامی که وی دو ساله بود برای همیشه به تهران نقل مکان کرد. اصغر و سه خواهر بزرگتر وی در تهران به دبستانهای نوبنیاد در آن زمان رفتند. اصغر سپس به دبیرستان پسرانهی «فیروز بهرام» رفت – دبیرستانی که زرتشتیان آن را بنیاد نهاده بودند – و سال آخر دبیرستان به «دارالفنون.» از همین زمان به مطالعه علاقمند و سالهای آخر دبیرستانش همزمان شد با نخستوزیری دکتر مصدق و فضای نیمهباز سیاسی و فرصت آموختن و گفتگو. پس از کودتا و پایان دبیرستان برای مدتی در وزارت آموزش و پرورش استخدام شد و چند سالی به معلمی پرداخت. در کنکور سال ۱۳۳۷ در دانشگاه تازه بنیاد «پلیتکنیک» که آن زمان «انستیتوی تکنولوژی» نام داشت پذیرفته شد و از سال دوم به رشتهی مهندسی مکانیک برای کار در صنعت پیوست. در اینجا بود که منجمی با مصطفی شعاعیان آشنا شد که او هم ورودی ۱۳۳۷ بود، اما در رشتهی مهندسی جوشکاری برای تدریس در هنرستانها. بهزاد نبوی از دوستان دیگر پلیتکنیک بود که دانشجوی مهندسی برق بود و در این زمان البته رفیق نزدیکِ آیندهی شعاعیان پرویز صدری هم دانشجوی «پلی تکنیک» بود و اصغر منجمی دوست این هر دو بود.

سایت اکتشافی دشت مغان (اواخر دههی ۱۳۴۰)
گرایش منجمی به «جامعه سوسیالیستها» از سال ۱۳۳۹ و در زمان نخستوزیری علی امینی و فعالیت «جبهه ملی دوم» آغاز شد. در همین سالها دیدارهای چندانی با خلیل ملکی داشت. ملکی به حضور جوانان در «جامعه سوسیالیستها» بسی علاقمند بود و اوقات چندانی را با آنها، حتی در منزل خویش، صرف میکرد. منجمی پای ثابت جلسههای چهارشنبه عصر «جامعه سوسیالیستها» بود. پس از سرکوب سال ۱۳۴۲ که دیگر امکان چنین جلساتی نبود، رابطهها فردی شد و منجمی از سویی با شعاعیان و از سوی دیگر با دوستان «جامعه سوسیالیستها» در ارتباط بود. از ابتکارهای او در نیمههای دههی ۱۳۴۰، هنگامی که فضای سیاسی فروبسته بود و احزاب پیش تر قانونی در لاک خود به سر میبردند، برگزاری چند مهمانی بزرگ شام (در منزل پدری منجمی در تهران) بود که در آن فعالین سیاسی که دیگر از رابطهی حزبی محروم مانده بودند، دور هم جمع میشدند تا به قول منجمی همدیگر را پیدا کنند و برنامههایی برای آینده بریزند. در این مهمانیها ملکی و آل احمد و دانشور و شعاعیان و بسیاری دیگر از فعالان ملی و چپ حضور داشتند. تا پیش از فوت خلیل ملکی این مهمانیها به صورت جسته و گریخته برگزار میشدند.
باری، پس از فارغالتحصیلی از دانشگاه، منجمی به عنوان مهندس حفاری و اکتشاف شرکت ملی نفت ایران در سایتهای اکتشافی در مکانهای گوناگون در ایران به کار مشغول شد، و دوری وی از تهران او را از گزند یورشها و بازرسیهای ساواک در دههی ۱۳۴۰ در امان داشته بود. در مرخصیهایش به تهران سر میزد و با دوستان دیدار میکرد و آن مهمانیهای معروف را هم در همین مرخصیها برپا کرده بود. در یکی از ماموریتهای اکتشاف نفت در دشت مغان در آذربایجان (استان اردبیل امروز) بود که او جلال آل احمد را با خود برد تا آل احمد تجربهای دست اول از زندگی روستاییان آذربایجان داشته باشد. و نیز منجمی بود که چند روز پیش از مرگ آل احمد، شعاعیان را به خانهی تازهساز جلال و سیمین در اسالم – که جلال با دست خود ساخته بود – بُرد و سبب آشنایی آل احمد با شعاعیان شد. در اوایل دههی ۱۳۵۰ منجمی برخی از دستنوشتههای شعاعیان را به اروپا برد و به دکتر پیشداد مسئول «جامعه سوسیالیستها» در اروپا داد. در اروپا با خسرو شاکری آشنا شد که پس از مرگ شعاعیان آثارش را در اروپا و در «نشر مزدک» منتشر کرد. باری، در شهریور ۱۳۵۱ در بازگشت از اروپا به ایران، منجمی در فرودگاه دستگیر و از همانجا روانهی زندان اوین شد. ساواک که میخواست شعاعیان را دستگیر کند، در پی یافتن ردّی از وی از طریق منجمی بود. اما چنانکه منجمی همواره یادآور میشد، او همیشه از شعاعیان خواسته بود هرگز هیچ رازی را با او در میان نگذارد و حتی مکانهای اقامتش را نیز تا جایی که ممکن است به او نگوید. منجمی شرح کوتاهی از بازجویی خود برای من تعریف کرد که بسیار شنیدنی است. باری، منجمی به دو سال زندان محکوم شد و دورهی زندان را در زندانهای قزل قلعه و قصر گذراند. در قزل قلعه، علاوه بر دیگران، با بهزاد نبوی همبند شد. در زندان قصر نیز با بیژن جزنی دیداری جالب داشت. پس از آزادی رابطهاش با دیگران قطع شده بود و طبعاً از کار دولتی نیز محروم شده بود. پس ناگزیر با وساطتت دوستان به کار در شرکت صنعتی بوتان پرداخت. اما ساواک را این خوش نیامد و مدیریت شرکت را ناچار کرد تا منجمی را اخراج کند. ناگزیر وی به قزوین رفت و در کابلسازی آلومینیوم شاغل شد.

بندی در شوش (اوایل دههی ۱۳۴۰)
پس از انقلاب منجمی و رفقای جان بدر برده از گروه شعاعیان و نادر شایگان شاماسبی، که پیشتر در زندان بودند، یکدیگر را یافتند و به یاری همدیگر «نشر انقلاب» را برای انتشار برخی آثار شعاعیان به راه انداختند تا میراثش را زنده نگه بدارند. در سال ۱۳۵۹، منجمی ازدواج کرد و فرزند پسری از این ازدواج دارد که اکنون در آمریکا زندگی و کار میکند. در اوایل دههی ۱۳۶۰، او و خانواده به آمریکا مهاجرت کردند، اما پس از چندی به ایران بازگشتند. در نیمههای دههی ۱۳۷۰، منجمی و پسرش برای بار دوم و همیشه به آمریکا مهاجرت کردند و ساکن کالیفرنیا شدند.
دوستی با مهندس منجمی برایم بسیار ارزنده بود. افزون بر چند دیدار در کالیفرنیا و در ویکتوریا، در ده سال گذشته هر هفته با یکدیگر تلفنی درباره مسائل ایران صحبت میکردیم. با وجود بیماری مزمن و رفتوآمدهای ناگزیرش به دکتر و بیمارستان همیشه دغدغهی آزادی ایران را در دل داشت و اخبار روزانه و مواضع سیاسی را به گونهای دقیق تحلیل میکرد. به جنبش ژینا بسیار امید داشت و از دلاوری و عزم جوانان ایران الهام گرفته بود.
خوشبختانه از مهندس منجمی خاطرات مفصل و بسیار جالبی در گفتگو با این نویسنده به جای مانده است که امیدوارم در آیندهای نه چندان دور منتشر شوند. خاطرات منجمی تصویر روشنگرانهای از تاریخ سیاسی و اجتماعی دهههای ۱۳۳۰ تا ۱۳۵۰ و ناگفتههای چندانی از کنشگران سیاسی این دوره را به خواننده عرضه میکنند.
یادش گرامی!
ویکتوریا – ماه مه ۲۰۲۳