اندیشه ، فلسفه
تاریخ
  • جذابیت ابژه گناه‌آلود حزب توده ایران علی‌رضا اردبیلی
    جذابیت ابژه گناه‌آلود حزب توده ایران در کتاب از بازگشت تا اعدام: شیوا فرهمند راد به فاصله اندکی بعداز کتاب قبلی خود به نام “وحدت نافرجام” اثر جدید خود به نام “از بازگشت تا اعدام، حزب توده ایران[۱] و انقلاب ۱۳۵۷” را منتشر
  • تاریخ‌نگاری فمینیستی آزاده بی‌زارگیتی
    استفانی رئول* و کیتلین سی. هامل*، برگردان: آزاده بی‌زارگیتی: تاریخ‌نگاری فمینیستی روشی است برای گردآوری انواع مختلف فمینیسم (از جمله لیبرال، رادیکال، پسااستعماری) همراه با روش‌هایی برای بازگویی تجربیات
  • روایت منصفانهٔ تاریخ؛ تحلیلی کم‌سابقه در فضای فکری ایران
    محمدرضاشاه پهلوی پس از خروج از ایران در گفت‌و‌گویی تلویزیونی از حسرت خود در باب گذشته و آینده سخن می‌گوید. او اعتقاد دارد که اعطای فضای باز سیاسی زمان‌بندی مناسبی نداشت. می‌شد این پروژه را چندسال زودتر
  • استبداد شاه عامل اصلی انقلاب بود
    «دکتر همایون کاتوزیان» نامی آشنا و البته صاحب‌نظر در چند قلمرو محسوب می‌شود. از قلمرو ادبیات کلاسیک و نوین تا علم اقتصاد و اقتصاد سیاسی، به‌ویژه تاریخ معاصر و همچنین صاحب‌نام در قلمرو
اقتصاد

یکی از دوستان به من می گفت چرا تو وقتی حرف و پیش بینی ات درست از آب در می آید چیزی در باره محق بودن خود نمی گویی؟ در باره ی محق بودن خود بگویم که چه شود؟ که مثلا ببینید مردم! من بلد بودم و دیگران بلد نبودند؟! من حق داشتم و دیگران بر خطا بودند؟! حقیقت این است که معتقدم حرف ی که زده می شود و نظر ی که داده می شود، باید در زمان خودش شنیده شود و به کار بیاید. چه فایده که حرف ی درست باشد و کسی به آن در عمل وقعی ننهد و مثلا فلان حرکت و فلان طرح به شکست بینجامد. این که بگوییم، دیدید ما درست می گفتیم چه دردی را درمان خواهد کرد؟

و اکنون، که دوره ی آرامش نسبی در جامعه است و به قولی دوره ی ترصد و صبر ملی [در سه مرحله ی حمله، دفاع، ترصد برای تغییرات اجتماعی]، تا بپا خاستن موج جدید اعتراضی، گمان می کنم طرح این سوال که، «از رهبران خود خوانده ی اپوزیسیون و صادرکنندگان منشورهای رنگارنگ چه خبر؟»، عمل تحقیر کننده ای نباشد.

تصور می کنم کسانی که می گویند رهبر اعتراضات هستند، یا رهبر زنان هستند، یا رهبر کارگران هستند، باید بخصوص در این دوره، طرح و برنامه ای ارائه دهند برای کارهایی که مردم باید در دور آینده ی اعتراضات انجام دهند، والّا، این که مردم به پا خیزند، و رهبران خودخوانده، بی هیچ طرح و برنامه ای، فقط به ایراد سخنرانی های پر شورِ احمدی نژادی و جیغ جیغ کردن بپردازند، و جمعیتی را که در داخل و خارج از کشور، آماده ی سرازیر شدن به خیابان است مال خود کنند و در مقابل جمعیت، صف ی دست در دست گره کرده تشکیل دهند و جمعیت هم «ظاهرا» مثل بز، دنبال آن ها راه بیفتد، این کار نام اش رهبر ی نیست؛ سوء استفاده از حرکت اعتراضی مردم است.

صادر کنندگان منشور های چند خط ی هم که پدر شان در می آيد تا پنج خط نظر و دیدگاه بنویسند، باید به جای این حقه بازی های سخیف، دست به کار شوند و طرح مبارزه ی عملی و جنگ تن به تن با عوامل حکومت نکبت به منظور دستیابی به اهدافی مثل اشغال رادیو تلویزیون، اشغال نهادهای مهم مملکتی، اشغال نهادهای انتظامی و امنیتی، حرکت به سمت ریاست جمهوری، حرکت به سمت بیت رهبری و امثال این ها را در برنامه ی کار خود قرار دهند و اگر فکر می کنند که مردم این قدر به آن ها توجه دارند که برای شان کنفرانس های رنگارنگ برگزار کنند و منشور های رنگارنگ بنویسند، این کار را هم برای آن مردم انجام دهند.

در سال ۱۴۰۱ملاحظه شد که انتقاد از آن چه معلوم بود سرنوشت اش چه خواهد بود، موجب فروکش کردن اعتراضات نشد، بلکه روشی که مورد انتقاد بود منجر به این سکون و رکود موقت شد.

البته چند سال بعد که حکومت نکبت بنا به اتفاقی خاص مثل گور به گور شدن سد علی دچار دگرگونی شود، رهبران خودخوانده ای که کاری جز فاند گرفتن از خارجی ها و طرح خود برای اشغال پست های رهبری آینده ندارند، خواهند گفت دیدید که گفتیم انقلاب، دو ی صد متر نیست و دو ی ماراتن است! خوشحال یم همان طور که پیش بینی می کردیم، دو ی ماراتن تمام شد و انقلاب ما به پیروزی رسید! 🙂

print
مقالات
سکولاریسم و لائیسیته
Visitor
0272891
Visit Today : 596
Visit Yesterday : 654