اندیشه ، فلسفه
تاریخ
  • جذابیت ابژه گناه‌آلود حزب توده ایران علی‌رضا اردبیلی
    جذابیت ابژه گناه‌آلود حزب توده ایران در کتاب از بازگشت تا اعدام: شیوا فرهمند راد به فاصله اندکی بعداز کتاب قبلی خود به نام “وحدت نافرجام” اثر جدید خود به نام “از بازگشت تا اعدام، حزب توده ایران[۱] و انقلاب ۱۳۵۷” را منتشر
  • تاریخ‌نگاری فمینیستی آزاده بی‌زارگیتی
    استفانی رئول* و کیتلین سی. هامل*، برگردان: آزاده بی‌زارگیتی: تاریخ‌نگاری فمینیستی روشی است برای گردآوری انواع مختلف فمینیسم (از جمله لیبرال، رادیکال، پسااستعماری) همراه با روش‌هایی برای بازگویی تجربیات
  • روایت منصفانهٔ تاریخ؛ تحلیلی کم‌سابقه در فضای فکری ایران
    محمدرضاشاه پهلوی پس از خروج از ایران در گفت‌و‌گویی تلویزیونی از حسرت خود در باب گذشته و آینده سخن می‌گوید. او اعتقاد دارد که اعطای فضای باز سیاسی زمان‌بندی مناسبی نداشت. می‌شد این پروژه را چندسال زودتر
  • استبداد شاه عامل اصلی انقلاب بود
    «دکتر همایون کاتوزیان» نامی آشنا و البته صاحب‌نظر در چند قلمرو محسوب می‌شود. از قلمرو ادبیات کلاسیک و نوین تا علم اقتصاد و اقتصاد سیاسی، به‌ویژه تاریخ معاصر و همچنین صاحب‌نام در قلمرو
اقتصاد

ديروز بعد از مدتها تصمیم گرفتم با یکی از دوستان گلم برم کنار آب قدم بزنم. البته رفتن با قطار خودش داستان مفصلی است که در فرصت دیگری برایتان نقل میکنم. خلاصه اینکه از قطار پیاده شدیم و به طرف دریاچه شروع به پیاده روی کردیم وبعد از یک گشت وگذار حسابی که خسته شدیم ومن همیشه مجذوب دریا و جذر و مد آن میشوم، روی نیمکتی نشستم و با شیفتگی به حرکت آب نگاه میکردم متوجه شدم دوستم از سرما داره می لرزه وصداش در نمیاد،تازه متوجه شدم خودم هم سردمه ولی حالیم نبود .تصمیم گرفتیم برویم جایی نهار وقهوه گرم بخوریم ،بعد از خوردن غذا وقهوه گرم ،متوجه دکور زیبایی که برای بهار در آن مکان گذاشته بودند شدیم  (بیخودنیست میگویند گشنگی نکشیدی که عاشقی یادت بره) رفتیم برای دیدن آن دکور زیبا وخواستیم عکسی بگیریم که پیرمرد مهربانی که آنجا نشسته بود وقهوه اش را میخورداز ما پرسید :میخواهید از تون عکس بگیرم ما هم (کور از طبیعت چه میخواد دو چشم بینا)با خوشحالی قبول کردیم وتلفن را فوری دادیم عکس از ما بگیرد.بعد من از روی ادب به او گفتم که می خواهم با شما عکسی داشته باشم وا وبا فروتنی گفت:با من ؟!!

I am nobodyمن با خنده به او گفتم افتخار بده در این عکس با من همراه باش.دوست گلم عکسی از ما گرفت واو از من پرسید از کدام کشور آمدی ؟پاسخ دادم ایران و او گفت چه تصادفی امروز شاگرد زیبایی داشتم دخترک خردسالی از او پرسیدم از کجایی ؟جواب داد ایران.به او گفتم ما از دولت سر حاکمان خودکامه وستمگر کشورمان در همه جای دنیا هستیمبه او گفتم زمانی که داوطلبانه خواستی از ما عکس بگیری حدس زدم معلم باشی چون از خصوصیات بارز معلمی کمک داوطلبانه به دیگران است .دوستم به او گفت که من هم (اشاره به من)سالهای سال معلم بودم و ریاضی درس میدادم واو گفت ریاضی وزبان وادبیات دو مبحث اساسی برای تدریس است خلاصه حرفمان حسابی گل کرد و او برایمان تعریف کرد در یکی از آپارتمان های روبروی دریا زندگی میکند و هروز برای خوردن قهوه به آن مکان که روبروی خانه اش است میاید. برایمان گفت که سالها معلم ومدیر مدرسه بوده والان در دوران بازنشستگی و سالمندی بطور داوطلبانه در محله های کم درآمد به بچه های خارجی زبان انگلیس تدریس میکندو روش جدیدی همراه با موزیک برای یادگیری زبان انگلیسی تدوین کرده است .با احترام بسیار از او جدا شدیم ومن یاد این ضرب المثل آلمانی افتادم که انسان همچون رودخانه است،هرچه عمیق ترباشد،آرامتر ومتواضع تر است.به دوستم گفتم معنىno body را هم فهمیدیم

print

مقالات
سکولاریسم و لائیسیته
Visitor
0272756
Visit Today : 461
Visit Yesterday : 654