آینده سلطنت در ایران: روح دیرینه، چالش مدرن، و زیست ولایی در پیچوخم تاریخ
مقدمه: پرسش از آینده سلطنت در ایران، سؤالی ریشهدار است که سالهاست در ذهن ایرانیان بیپاسخ مانده است. این تنها یک بحث سیاسی صرف نیست، بلکه کندوکاوی عمیق در لایههای پنهان تاریخ، سیاست و اندیشههوش مصنوعی، بشریت و آیندهای میان امید و وجدان فرشید یاسایی (1) فرشید یاسائی
پیشگفتار : در دنیای امروز، جایی که فناوریهای دیجیتال و هوش مصنوعی با شتابی حیرتانگیز در حال شکل دهی به ساختارهای اجتماعی، اقتصادی و حتی فرهنگی ما هستند، بشر با پرسشهایی بنیادین و حیاتی روبه رو است. مفاهیمی مانند امید ، اخلاق، وظایف انسانی، وجدان، جنگ و صلح که از دیرباز شالوده هویت انسان را شکلکنسرت همایون شجریان در میدان آزادی: بازنمایی بحرانها و مدیریت نمادین
یکی از محورهای اصلی این گفتگو، تحلیل ابعاد پنهان و آشکار کنسرت همایون شجریان در میدان آزادی بود که ابتدا کنسل و سپس به ورزشگاه آزادی موکول شد [۱]. این رویداد، فارغ از جنبههای هنری، به سرعت به یک مسئلهجان لاک: از حقوق طبیعی تا تشکیل دولت – تأملی بر آزادی، مالکیت و رضایت
جان لاک، فیلسوف بزرگ انگلیسی قرن هفدهم، یکی از تأثیرگذارترین متفکران در تاریخ فلسفه سیاسی است. ایدههای او در مورد حقوق طبیعی، دولت مبتنی بر رضایت و مفهوم مالکیت، پایه و اساس بسیاری از اندیشههایعدالت: آزادی انتخاب و نظریه حقوق لیبرتارین
مقدمه: بحث درباره عدالت و حقوق فردی همواره یکی از چالشبرانگیزترین موضوعات در فلسفه سیاسی و اخلاق بوده است. فیلسوفانی چون جان استوارت میل، با تلاش برای پاسخ به منتقدان سودگرایی بنتامی، کوشیدند تا
جذابیت ابژه گناهآلود حزب توده ایران علیرضا اردبیلی
جذابیت ابژه گناهآلود حزب توده ایران در کتاب از بازگشت تا اعدام: شیوا فرهمند راد به فاصله اندکی بعداز کتاب قبلی خود به نام “وحدت نافرجام” اثر جدید خود به نام “از بازگشت تا اعدام، حزب توده ایران[۱] و انقلاب ۱۳۵۷” را منتشرتاریخنگاری فمینیستی آزاده بیزارگیتی
استفانی رئول* و کیتلین سی. هامل*، برگردان: آزاده بیزارگیتی: تاریخنگاری فمینیستی روشی است برای گردآوری انواع مختلف فمینیسم (از جمله لیبرال، رادیکال، پسااستعماری) همراه با روشهایی برای بازگویی تجربیاتروایت منصفانهٔ تاریخ؛ تحلیلی کمسابقه در فضای فکری ایران
محمدرضاشاه پهلوی پس از خروج از ایران در گفتوگویی تلویزیونی از حسرت خود در باب گذشته و آینده سخن میگوید. او اعتقاد دارد که اعطای فضای باز سیاسی زمانبندی مناسبی نداشت. میشد این پروژه را چندسال زودتراستبداد شاه عامل اصلی انقلاب بود
«دکتر همایون کاتوزیان» نامی آشنا و البته صاحبنظر در چند قلمرو محسوب میشود. از قلمرو ادبیات کلاسیک و نوین تا علم اقتصاد و اقتصاد سیاسی، بهویژه تاریخ معاصر و همچنین صاحبنام در قلمرو
جنگ بر سر هزاران میلیارد تومان رانت است
جمهوری اسلامی ایران پس از سپری شدن ۴۷سال از استقرار هنوز نتوانسته است درباره نظام ارزی در اقتصاد تصمیمی کارشناسی، دقیق و علمی که دارای حداکثر منفعت برای ایرانیان باشد را اتخاذ و اجرا کند. اگر دوران خاصفعلا امید و نشانه ای برای تحول در بازار بورس دیده نمیشود/ اصلاحات اقتصادی بدون گشایشهای سیاسی جواب نمیدهد
حتی اصلاحات اقتصادی نمی تواند به تنهایی تغییری ایجاد کند. درواقع افزایش تورم، افزایش کسری بودجه، افزایش نقدینگی و همه این ها، به شرایط سیاسی کشور بر می گردد. در نهایت این روند از دید من روند مطلوبی نیست و درزندگی قرضی: ایران در آستانه فروپاشی اقتصادی-اجتماعی فرزاد امینی
ایران که در واقع کشوری ثروتمند است، امروز با یکی از سختترین بحرانهای اقتصادی و اجتماعی در تاریخ مدرن خود روبرو است. حتی خرید مواد غذایی نیز برای ایرانیان تنها از طریق قرض و خرید نسیه ممکن شده است.کارفرمایان و چشم انداز ی که نیست
جامعه ایرانی ساکن ترکیبی از کروههای گوناگون اجتماعی- اقتصادی است. هرگروه اجتماعی درایران امروز بخواهد یا نخواهد منافعی دارد که با دیگر هم گروههایش گره خورده و نمی تواند به سادگی ازدرهم تنیدگیها دور شود.
کار عاطفی چیست، و چرا مهم است؟ هوپ ریس
کار عاطفی چیز بدی نیست. برعکس، چیز فوقالعادهایست. کاریست که بهطور ایدهال هر کسی باید انجام دهد. ولی عمدتا بر دوش زنان و گروههای محروم است. از طرفی، هر کاری که زنانه محسوب شود، ارزش کمی برایش در نظر گرفته میشود…
خدمتکاری لبخند میزند و مشتریِ عصبانی را که از غذایش ناراضی است آرام میکند. مادری با نوازشْ کودکِ نوپایش را از بدخلقی درمیآورد. زنی به عیادتِ پدرشوهرش در بیمارستان میرود چون شوهرش نمیتواند بدون ناراحتی این کار را بکند.
هر کدام از اینها نمونهای از کار عاطفی است. کار عاطفی یعنی اولویت دادن به یا مقدم شمردن عواطفِ دیگران بر احساسات خودتان. این نوع کار مهم و ضروری است، اما معمولا دیده نمیشود.
اصطلاحِ کار عاطفی را اولین بار جامعهشناس آمریکایی آرلی هوکشیلد در کتابِ مدیریت قلب (۱۹۸۳) ابداع کرد، و در ابتدا برای اشاره به نوع خاصی از کار که از کارکنان صنعت خدمات انتظار میرود به کار برده میشد.
در دهههای بعد، این اصطلاح توسعه پیدا کرد و در سال ۲۰۱۵ وارد رسانههای کثیرالانتشار شد و برای همه جور کارِ نامرئی که در خانه و اجتماع رخ میدهد به کار رفت. همانطور که بین کارِ بدنیِ شخصی با کار یدی در ازای پول، تفاوتِ ماهوی قائل نمیشویم، کار عاطفی هم در خانه و هم در محیط کار و اجتماع اساسا شبیه هماند.
کار عاطفی به نوعی یعنی ویرایش کردنِ احساساتْ طوری که بر احساسِ فرد دیگر تاثیر بگذارد. این کار هم در محیطهای رسمی و هم غیررسمی رخ میدهد، ولی معمولا زنان یا گروههای محرومِ جامعه آن را انجام میدهند. این نوع کار حتی اگر تشخیص داده شود هم بدون مزد است. و اگر به آن بیتوجهی شود و کمارزش قلمداد شود، نابرابری را تشدید میکند.
هرچند اندازهگیریِ کار عاطفی دشوار است، گروهی از اقتصاددانانِ فمنیست که در باب اوغات فراغت تحقیق کردهاند، در سال ۲۰۱۸ دریافتند مردان بهطور متوسط در روز ۴۹ دقیقه بیشتر از زنان اوقات فراغت دارند. و اینکه اوقات فراغتِ مردان افزایش داشته در حالی که برای زنان کمتر شده است. مطابق پژوهشها، زنان در کلْ فعالیتهای خانواده را برنامهریزی میکنند و همینطور کار ذهنی خانه را انجام میدهند، یعنی چیزهایی مثل تهیهٔ لیستِ خرید و یادآوری به شوهر برای داخل آوردنِ ماشین و تعویض روغن. هیچ یک از اینها کار عاطفیِ محض نیست، ولی همهٔ آنها مستلزم اولویتدهی به احساسات و نیازهای فرد دیگر به عواطف خود است. و هرچند این در زندگی مشترک ضروریست، زنان بسیار بیشتر از مردان این کار را میکنند.
کار عاطفی به نظام مردسالار پیوند خورده است. اما در حالی که این نوع کار به راحتی نادیده گرفته میشود، کم اهمیت جلوه دادنِ آن به مردان هم ضرر میزند. در واقع کار عاطفی در اقتصاد هم نقش مهمی دارد.
چند دهه پیش، اقتصادیونِ فمنیستْ پدیدهٔ کار را در دو شکل دسته بندی کردند: کار تولیدی، مثل تولید کالا و خدمات، و کار تولیدمثلی، یعنی کاری که به بازتولید جمعیت میانجامد، مثل آموزش، خدمات بهداشتی، و کارِ خانه.
ولی واقعیت این است که انسانها فقط به سقف بالای سر و غذایی برای سیرکردن شکمشان نیاز ندارند. انسانها به احساسِ عشق، ارتباط، بودن در جمعیت، و تعلق نیاز دارند. همه انسانها صرفنظر از جنسیتشان، رابطهمحور هستند. همه ما برای بقا به رابطه با بقیه انسانها نیاز داریم.
کارِ عاطفیْ کاتالسیتِ اصلیِ نیروی کار است، چون انسانها حتی برای کار فیزیکی، به دریافت مقدار عظیمی از خدمت عاطفی نیاز دارند. و وقتی سرِ کار هم میروند، فرضشان این است که هنگام بازگشت به خانه، قرار است مقدار زیادی خدمتِ عاطفی دریافت کنند. یعنی پیشفرض این است که افرادی هستند که نیازهای آنها را برطرف کنند، چه نیازهای ابتدایی مثل خوردن و خوابیدن، چه نیازهای روحی و عاطفیشان را.
طی دهههای اخیر پیشرفتهای زیادی در قلمروی برابری جنسی رخ داده و زنان بهشکل انبوه وارد نیروی کار شدند و بسیاری از آنها به استقلال مالی رسیدهاند. ولی جایگاه کار عاطفی در این فرایند چیست؟
در نمونهٔ آمریکا، امروز زنانْ بیش از نیمی از نیروی کارِ تحصیلکرده را تشکیل میدهند. اگر به مشاغل اقتصاد رسمی نگاه کنیم، مثلا در بخش خدمات یا صنعت بهداشت، قسمت بزرگی از مشاغل را کار عاطفی تشکیل میدهد. این نوع کار اساسا یعنی تاثیرگذاری بر تجربهٔ افراد، و ویرایشِ احساساتِ خود برای تاثیرگذاری بر احساسات دیگران. این نوع کارها را عمدتا زنان انجام میدهند. مثلا زنان رقمِ چشمگیرِ ۷۸ درصد کارکنان بخش بهداشت و صنعت مددکاری اجتماعی را تشکیل میدهند. اگر فقط به خدمات مراقبت از کودک نگاه کنیم، ۹۵ درصد کارکنان این بخشْ زنان هستند. ۹۰ درصدِ خدمتکارانِ خانه زن هستند. در صنعت رستوران و بار، زنان اکثریت نیروی کار را تشکیل میدهند و بهخصوص در سِمتهای غیرتخصصی که با مشتری روبهرو میشوند متمرکز شدهاند.
کار عاطفی چیز بدی نیست. برعکس، چیز فوقالعادهایست. چیزیست که بهطور ایدهال هر کسی باید انجام دهد. ولی هنوز بر دوش زنان است. از طرفی، هر کاری که زنانه محسوب شود، ارزش کمی برایش در نظر گرفته میشود. و اگر این نوع کار را نبینیم، کماکان آن را به زنان و گروههای ضعیفتر محول میکنیم، آن هم بدون هیچ پاسخگویی.
البته بسیاری از زنان خودشان نقشهای مددکاری دشوار را به عهده میگیرند (مثلا مراقبت از والدین مسن) و شوهرانشان هم میگویند که آنها خودشان اینطور میخواهند یا در کارشان واقعا مهارت دارند. اگر این انتخابِ خودشان باشد، اشکالی دارد؟
مهارت داشتن در کاری، آن را از کار بودن مبری نمیکند. مثلا ممکن است شما در ریاضیات مهارت داشته باشید و به عنوان دادهپرداز در یک بانک مشغول به کار شوید. هیچکس نمیتواند بگوید که چون شما در این کار مهارت دارید، پس این کار محسوب نمیشود. ولی همین استدلال بهطور یکجانبه برای کارِ زنان استفاده میشود.
واقعیت این است که زنان به این دلیل در کارهای عاطفی مهارت دارند که از سنین کودکی به انجام این نوع کارهای مراقبتی تشویق شدهاند. از زن، به عنوان یک جنس، توقع میرود که دیگرمدار باشد. اگر دیگرمدار نباشد، مجازات میشود. زنان نه فقط از طرف خودشان، که همینطور والدینشان و افراد خانوادهشان مدام کنترل میشوند. در دنیای بیرون هم قرار است تحت کنترل باشند. زنی که بلندپرواز باشد، تهدید محسوب میشود. گستاخ و سلطهجو قلمداد میشود. و هر چه قدر هم که پشتکار داشته باشد ممکن است اجازهٔ پیشرفت شغلی به او داده نشود. از زنان انتظار میرود رفتار مهربانی داشته باشند و مطیع باشند؛ هرچهقدر هم که باکفایت باشند.
حالا اگر قرار بود مردان را تشویق کنند که همدلانه و مهربان رفتار کنند ــ یعنی اگر رسیدن به مقام بالاتر مستلزم کار عاطفی بود ــ آنوقت تعداد زیادی پژوهش روانشناسی و علوم اعصاب تولید میشد که نشان دهد مردان هم میتوانند به اندازه زنان در کار عاطفی مهارت داشته باشند. یعنی مردان مثل زنان تشویق به این کار نمیشوند.
کار عاطفی بخشی از نظام مردسالاری است، ولی همینطور بخشی از ساختارهای بزرگتر نابرابری، مثل نژادپرستی یا برتری سفیدپوستان است. مردسالاری اساسا نظامی است که در آن مردان تمام مناصب قدرت را در اختیار دارند. این یعنی مقامات دولتی، رؤسای صنایع، افراد دارای قدرت سیاسی، اقتصادی و اجتماعی معمولا مرد هستند. کارکرد مستمر مردسالاری را در جامعهای میتوان مشاهده کرد که در آن مردان از نیروی کارِ رایگانِ زنان سود میبرند. علاوهبر اینکه مردان از کارِ رایگانِ زنان منتفع میشوند، زنان هم به عنوان یک گروه اینقدر کرامت ندارند که کارشان بهعنوان یک واقعیت به رسمیت شناخته شود.
در واقع یکی از دلایل اینکه این بهرهکشیْ فوقالعاده به نفع مردان تمام میشود و اینکه چهطور مردسالاری در کلیت خود به بقایش ادامه میدهد، این است که ما از پذیرش کار عاطفی به عنوان یک واقعیت خودداری میکنیم ــ بهرغم همه شواهدی که نشان میدهد این نوع کار فوقالعاده ارزشمند است. در مورد برتری نژادی، بهرهکشیِ نامرئی از نیروی کار باعث سود کلان شرکتهای بزرگ میشود، و دولتها و جوامع بدون پاسخگویی برای کار اجباریِ بهرهکشانه که به زنان و اقلیتهای نژادی تحمیل میشود به کار خود ادامه میدهند. این بهخصوص به افرادِ فاقد قدرت تحمیل میشود.
در عمل، کار عاطفی صرفا به معنای ویرایشِ بیانِ عواطف خود برای اثرگذاری بر عواطف دیگران نیست، بلکه فعالانه عواطف خود را برای دیگران و برای خدمت به دیگران به کار واداشتن است.
در حالت ایدهال، این بخشی از جامعه است و این بار توزیع میشود. ولی در جامعهای که بسیار نابرابر است، هر کسی که قدرت کمتری دارد، از او انتظار میرود کار عاطفی بیشتر انجام دهد. فقط زنان نیستند که به مردان خدمت میکنند ــ در این نظامِ توزیعِ نابرابرِ کار عاطفی، مثلا انتظار میرود که مرد سیاهپوست خود را با احساسات مرد سفیدپوست سازگار کند. انتظار میرود که مرد سیاهپوست به احساساتِ زن سفیدپوست احترام بگذارد. انتظار میرود یک زن مهاجر، علاوه بر کارهای مختلفی که ممکن است انجام دهد، در کل برای سفیدپوستان از جمله زنان سفیدپوست، کار عاطفی رایگان انجام دهد.
کار عاطفی یک مسئلهٔ صرفا جنسیتی نیست. مسئلهایست که جایگاههای نابرابری را که ما در آن قرار داریم را نشان میدهد. بسیاری از مردان امروز با مشکلاتی مثل دستمزد پایین و کاهش اشتغال مواجه هستند، ولی کماکان بخشی از نظام مردسالار هستند. آیا میتوان به این مردان توضیح داد که شما هم از این سیستم لطمه میخورید؟
این که شما شکلی از امتیاز را داشته باشید بدان معنا نیست که تمام امتیازات را هم دارید. مثلا شهر دیترویت در آمریکا، زمانی دارای طبقه متوسط بود. اما حالا اینطور نیست. طبقه متوسط این شهر کوچک شده است و بسیاری از مردم مشکل اقتصادی دارند. یعنی چه مردِ سفید چه مرد سیاه، در کلیتِ سیستمْ امتیازِ بسیار اندکی دارد. ولی حالا همین مردها در خانه خود، انتظار دریافتِ میزانی از خدمات را دارند و انتظار دارند زنانِ خانهشان آنها را تر و خشک کنند. اما اینجا بیشترین فشار روی زنان سیاهپوست است (چون هم زن هستند و هم سیاه). این زنان حجم عظیمی از کار از جمله کار عاطفی انجام میدهند که به هیچ وجه قابل مشاهده نیست.
در یک نظام ناکارآمد، مردان هم بازندههای سیستم هستند، ولی این بدان معنا نیست که در رابطهٔ خانوادگیْ آنها از کارِ رایگانِ زنان منتفع نمیشوند.
آنچه به مردان ضرر میزند، این باورِ مردسالار است که: مردها نباید عاطفی باشند، نباید خودشان به فکر رفع نیازهای عاطفیشان باشند؛ نباید احساسشان را بروز دهند؛ نیازی به کسبِ سواد عاطفی از سنین پایین ندارند.
وقتی به مردان و پسران گفته میشود گریه نکنند، و اینکه نباید عواطف متنوع خود را بروز دهند، تحمل دنیای خارج برایشان بسیار سخت میشود. برای همین بالاترین نرخ خودکشی در آمریکا، مربوط به مردانِ سفیدپوستِ طبقه متوسط است.
ارزشزدایی از کار عاطفی و اهمیتش، و ناپیدا بودنش، مردان را از خویشتنِ عاطفیِ خودشان جدا میکند. جامعهای که برای عشق و ارتباط ارزش قائل است، و افراد را بهخاطر رفع نیازهای همدیگر شرمسار نمیکند، جامعهایست که میتواند شکوفا شود. و جامعهای که مردان را بهخاطر نیاز به کمک و عشق و مراقبت و ارتباطْ شرمسار میکند، جامعهای غرق در بحران است.
بحران آب در ایران: ریشهها، چالشها و راهکارهای برونرفت از دیدگاه دکتر کاوه مدنی
مقدمه: چالش بزرگ هزاره سوم: در جهانی که بحران آب نه تنها یک مسئله محیط زیستی، بلکه تعیینکننده سرنوشت جوامع و تمدنهاست، ایران امروز در خط مقدم این چالش ایستاده است. از خشکسالیهای مکرر گرفته تاگفتوگوی رضا دانشور با پرویز قلیچخانی «چیزی که میماند زندگیست»
از زمان این مصاحبه هیجده سال میگذرد. رضا دانشور (۱۳۹۴–۱۳۲۶) ده سال پیش به تاریخ پیوست. پرویز قلیچخانی خوشبختانه هنوز هستند، اگرچه دیگر ذهن و توان سالهای پیش را ندارد و در آسایشگاهی در پاریسآیا چیزی به نام منشور کوروش وجود دارد؟ علیمحمد طباطبایی
مطالبی که به دنبال میآید در پاسخ به مقاله آقای امیر ممبینی در ایران امروز با عنوان «هفتخوان ولایت فقیه» و البته در خصوص منشور کوروش و این که آیا او ابداع کننده حقوق بشر بوده است میباشد. منابع پاسخهای من بهبه نام آزادی، عدالت و کرامت انسان! فرشید یاسائی
در گذرگاه پررنج تاریخ ایران، هر برگ دفتر سرنوشت با خون و فریاد آزادیخواهان نقش خورده است. ملت ما قرنها در آرزوی رهایی، عدالت و کرامت زیسته و همواره هزینهای سنگین برای این آرمانها پرداخته است. اما هیچ فصلی در این دفتر، تاریکتر از دههٔ خونین شصت و قتلعام بزرگ ۶۷ نیست؛ زخمی که هنوز بر جان اینتفکر طراحی: منطق، استدلال و قاببندی برای خلق ارزش
مقدمه: درک شیوههای متنوع و اغلب پیچیده طراحی، مستلزم این آگاهی است که همه آنها در پاسخ به مسائل، چالشها یا برای خلق راهحلها به کار گرفته میشوند. یافتن وجه اشتراک در میان این گوناگونی عظیم روشهای
- هالو ـ سیاست به زبان ساده (1) تفاوت لائیسیته و سکولاریسم همراه با مهرداد درویش پور
لائیسیته در قدرت و سکولاریزاسیون در جامعه ایران – جلال ایجادی
(بخش 1): جامعه ایران نیازمند یک مبارزه بزرگ فکری در باره سکولاریزاسیون و لائیسیته است. بررسی رشد گیتی مداری و عرفی گرایی در جامعه کنونی و ضرورت تدارک یک قدرت سیاسی لائیک پس از رژیم اسلامی، از چالش هاییاد و خاطره خانجان جبل عاملی گرامی باد!
با تاسف و ناباوری بسیار باخبر شدیم رفیق دیرین و دوست مهربانمان خانجان جبلعاملی (بهمن) سهشنبه ۱۳ خرداد ۱۴۰۴ (سوم ژوئن ۲۰۲۵)، در استکهلم زندگی را وداع گفت. خانجان فرزند رشیدخان بود که در سال ۱۳۴۳ (۱۹۶۴میلادی)، در تهران توسط رژیم شاه اعدام شد.سکولاریسم (Laïcité): تبیین، کاربردها و چالشها در جوامع امروز
سکولاریسم، مفهومی اساسی در جوامع مدرن، به دنبال یافتن راهی برای همزیستی مسالمتآمیز میان آزادی وجدان، برابری شهروندان و بیطرفی دولت در جوامعی است که با تنوع مذهبی فزایندهای روبرو هستند. با این حال، تعریف و اجرای این مفهوم در کشورهای مختلف میتواند به طور چشمگیری متفاوت باشد، حتی در دو کشور همسایه







![]() |
![]() |