از سفر برگشته بودم، از یک سفر فشرده و سخت که زنگ زدند بیا چند سوال کوچک بپرسیم و برو، از همان وسط خیابان موتور گرفتم و رفتم خسته و گرسنه و بیحال با سردردی هولناک، سه مرد جوان غول پیکر و قبراق و سرحالی که آنقدر کباب و جوجه و شیر و عسل و میوه و ویتامین نوش جان کرده بودند که بر روی صندلیهایشان جا نمیشدند، بازجوییام کردند، با سؤالهای پیاپی و رگباری و ضد و نقیض و ردیف مسلسلوار اتهامها، خدا خیر دهد به آن خانوم مهربانی که آنجا بود و وقتی گلویم خشک میشد و دهانم پر میشد از زهر و از فرط تلخی نمیتوانستم کلمهای بگویم، یک قلپ آب میریخت توی لیوان یکبار مصرف روی میز فقط همانقدر که گلویم تر شود.
چند ساعت طول کشید؟!! فقط میدانم که از نفس افتادند و شب شد.
گفتم نمایش فیلم دارم الان یک جماعتی منتظر من هستند دیر بروم همه جا خبرش میپیچد، خودتان دارید بحران درست میکنید، پوزخند زدند و تحقیر کردند و دستبند را پرت کردند روی میز و گفتند ببریدش بازداشتگاه انفرادی وزرا… تاحالش جا بیاید…(و لحن صدا و بدنشان را مخوف کردند که مثلا بترسم)
خندهام گرفت، گفتم من همه بازداشتگاهها را رفته بودم الا وزرا …به حق جاهای نرفته امشب حاجتم را خواهم گرفت ..
و چه تجربه عجیبی بود،بودن در میان زنان نازنینی که به اتهام کارگری جنسی بازداشت شده بودند،چه داستانهای نابی پیدا کردم، چه زنانی …چه رنجهایی .. چه قصههایی … روزی خواهم نوشت از شب وزرا…
و البته شب وزرا برای من شب نجوا با روح مهسای عزیزم بود…
فردایش تا عصر دوباره بازجویی و دادگاه و قاضی و دادسرا و اوین و دستبند و مامور و …آخرش اینکه: حواسمان به تو هست تو را رصد میکنیم… همه جا و همه زمان ..
آخرش اینکه تلویزیون همان شب سریالی پخش میکند که بازپرس کارکشتهاش دارد با عملیات پیچیده پلیسی و کار آگاهی رد پولهای اختلاسگران را رصد میکند و یک صحنه اسم من هم هست، سند منتشر کردند:
شصت میلیون تومان از موسسه رسانههای تصویری برای ساخت مستند بلند “معنای زندگی از نگاه دکتر موحد” پول دریافت کردهام و بعد هم این فیلم از خود پلت فرمهای جمهوری اسلامی پخش شده …
(لطفا خودتان برای این قسمت یک موزیک متن انتخاب کنید، حیف است سکانس مهیج، دموزیک نداشته باشد)
آدم نمیداند، بخندد، گریه کند، از این همه حجم بصیرت و دانایی و تدبیر و درایت که در حضرات موج میزند …
تقصیر خودشان نیست .. آنهمه مرغ و گوشت و میوه و عسل و سرشیری که نوش جان میکنند.. یک جایی در کار مغزشان اخلال ایجاد میکند.
آخرین روز مرداد ۱۴۰۲
اینستاگرام مژگان اینانلو