جهان در زمان سختی بسر می برد. زایمان دنیای چند قطبی، جهان را به پیچ وتاب دردناکی انداخته است و تک هژمون کنونی، منافع خود را مورد تهدید و در خطر میبیند. پس امکان جنگ افروزی و آتش افروزی جهان، چون دو جنگ جهانی گذشته بسیار محتمل است. آمریکا که خود سده ۲۱ را قرن امپراطوری خود نامیده بود گمان نمیکرد که این دوران، اینچنین به سرعت ره پایانی را بپیماید، غافل از این که هر امپراطوری را ناگزیر، پایانی هست. بیادمی آورم سخنان دوسه سال پیش کارتر رئیس جمهور پیشین آمریکا راکه گفت: در۱۴۲سالی که آمریکا مستقل شده. فقط ۲سال رابدون جنگ گذرانده ایم.
برافروختن جنگهای پی در پی چه مستقیم و چه نیابتی و استقرار نیروهای نظامی در بیشتر نقاط دنیا، ضربات مهلکی بر اقتصاد آمریکا وارد آورده که درتقابل با رقبا، امپراطور، روز بروز ضعیف تر و رقبا قوی تر میشوند. برای حفظ اقتدار، در تداوم این فرایند، غارت منابع جهان نیز دیگر ناکافی ست. از این روست که برای تضعیف رقبا مردم اوکراین را به خاک و خون کشیده و در ویرانی زیر ساخت هایش تامل نمی نماید. از ناتو که ظاهرا یک پیمان دفاعی است برای ساقط کردن حکومت افغانستان استفاده نموده و سپس کشور و مردم را به حکومت واپسگرای طالبان تحویل می دهد تا خود را از این باتلاق رها سازد. به بهانه های واهی مانع توسعه ی عراق، سوریه و لیبی شده و با مانور های تحریک کننده در جزیره تایوان، چین را دعوت به جنگیدن می کند، لیکن، چین با کیاست، از این ترفند رقیب میگریزد.
آمریکا که خود بزرگترین زرادخانه ی جهان را دارد ــ مصداق رطب خورده منع رطب چون کنـد ــ شده و به اصطلاح از جنگهای من درآوردی پیشگیرانه برای اضمحلال رقبا و کشورهای غیرمطیع دم می زند. برای تضعیف رقیب دیگرش فدراسیون روسیه، اوکراین را به آتش می کشد و به قولی از کشته شدن مردم اوکراین تا آخرین نفر ابائی ندارد. بمب های اورانیوم ضعیف شده را برای عقب راندن قوای روس به اوکراین می دهد و عاملانش در بوق می دمند که این بمب ها عوارض خطرناکی ندارند. سندروم خلیج که بسیاری از سربازان آمریکا را که از آن در جنگ علیه عراق برای بیرون راندن از کویت در دهه ۹۰ استفاده کرده بودند را بفراموشی سپرده و نیز گزارش پزشکان بدون مرز را که حاصل بسیاری از زایمان های پس از این بمب ها بچه های ناقص العضو در بصره بوده اند را نادیده می گیرند.
در این میان؛ بر ما و دیگر کشورهای درحال توسعه ی نظیر ما چه خواهد گذشت؟
زایمان دنیای جدید بسی طولانی ست. توسعه را نباید موکول به تولد دنیای چندقطبی پیش رو کرد. هر چند که حاکمان ما متاسفانه همه انتخاب های خود را موکول به ایجاد دنیای چند قطبی کرده اند، شاه نیز با رویای تمدن بزرگ به دیکتاتوری محض رسید و بر آن بود تا پس از رسیدن به ایده آل خود فضا راباز نماید اما مردم خفقان را تاب نیاورده و تحمل نکردند. حاکمیت کنونی ایران نیز در آرزوی امپراطوری بزرگ، مردم را به ورطه ی فقر و توسعه نیافتگی فرو برده و عرصه ی زندگی حداقلی را با فساد سازمان یافته ی حاصل از رانتخواری، در به یغما بردن ثروت ملی و اموال مردم چه با اختلاس و چه با روش های پرفشار، به مردم تنگ کرده و با تهدید و ارعاب معترضین، زندانی و کشتن جوانان وطن و بموازات آن حضور فعال در مسابقه تسلیحاتی، در صدد پیشبرد سیاست های بشدت ویران کننده است. بگونه ای که نبود حداقل شاخص های زندگی مطلوب، موجب مهاجرت جمعیت جوان و متخصص از کشور شده و واضح است که با تهی شدن کشور از حاملان دانش و نیروی انسانی کارآمد، ایران از منابع اصلی توسعه محروم شده و بجز تباهی، نمی توان آینده ای را، برای سرزمین متصور بود.
گویی که حاکمان، نمی دانند که نه قدرت نظامی و نه توسل به اتحادیه های منطقه ای تا وقتی که تحریم ها باقیست راه بجایی نمی برد، دور نمیرویم، شـوروی چـرا در اوج قدرت تسلیحاتی اش فرو پاشید؟ زیرا قدرت را نه در تامین نیازهای مردم که در افزایش قدرت نظامی می پنداشت. در حالی که در هر کشوری چنانچه برنامه ی توسعه در جهت افزایش رفاه و رضایت مردم پیش رود، هیچ نیروی خارجی نمیتواند حکومتی را از درون تخریب کند. و در این میان رژیم ایران که نه تنها چند دهه است که هیچ برنامه ای برای توسعه ی کشور ارائه نکرده، چنان به تارموی نیمی از جمعیت کشور بعنوان مسئله اساسی کشور بند کرده که گوئی تمام بنیان و پایداری حکومت به این تارهای مو وابسته است و اینهمه فقر، تلاشی، فساد و اختلاس های کلان و تضعیف بنیه مالی کشور را که به نفت در برابر غذا و دارو وابسته شده را نمیبیند!
آیا امیدی به رستن از این دامگه هست؟ مـن امیدوارم چرا که به توان غیرقابل وصف مردم این سرزمین ایمان دارم.
زهره تنکابنی بمناسبت روز جهانی صلح ۲۸شهریور ۱۴۰۲
منبع: مادران صلح