اندیشه ، فلسفه
تاریخ
  • جذابیت ابژه گناه‌آلود حزب توده ایران علی‌رضا اردبیلی
    جذابیت ابژه گناه‌آلود حزب توده ایران در کتاب از بازگشت تا اعدام: شیوا فرهمند راد به فاصله اندکی بعداز کتاب قبلی خود به نام “وحدت نافرجام” اثر جدید خود به نام “از بازگشت تا اعدام، حزب توده ایران[۱] و انقلاب ۱۳۵۷” را منتشر
  • تاریخ‌نگاری فمینیستی آزاده بی‌زارگیتی
    استفانی رئول* و کیتلین سی. هامل*، برگردان: آزاده بی‌زارگیتی: تاریخ‌نگاری فمینیستی روشی است برای گردآوری انواع مختلف فمینیسم (از جمله لیبرال، رادیکال، پسااستعماری) همراه با روش‌هایی برای بازگویی تجربیات
  • روایت منصفانهٔ تاریخ؛ تحلیلی کم‌سابقه در فضای فکری ایران
    محمدرضاشاه پهلوی پس از خروج از ایران در گفت‌و‌گویی تلویزیونی از حسرت خود در باب گذشته و آینده سخن می‌گوید. او اعتقاد دارد که اعطای فضای باز سیاسی زمان‌بندی مناسبی نداشت. می‌شد این پروژه را چندسال زودتر
  • استبداد شاه عامل اصلی انقلاب بود
    «دکتر همایون کاتوزیان» نامی آشنا و البته صاحب‌نظر در چند قلمرو محسوب می‌شود. از قلمرو ادبیات کلاسیک و نوین تا علم اقتصاد و اقتصاد سیاسی، به‌ویژه تاریخ معاصر و همچنین صاحب‌نام در قلمرو
اقتصاد

از بررسی جشن سکایی تیرگان در آدیابن که بگیامود (جشن خدای شاد و جوان، دوموزی= نوزاد) نامیده میشد و جشن قربانی کودکان منتخب مردم آدیابن بوده است، معلوم میشود که اسطوره ای در بین مردم آن نواحی وجود داشته که مطابق آن انکی (خدای زمین، تئیاس) فرزند خود دوموزی (آدونیس، خدای رستنیها) را برای رستنی ها قربانی میکرده است و این اسطوره به شکل قربانی فرزند به ابراهیم (پدر امّتهای فروان) پدر اسحق (شاد و خندان) در تورات و قرآن رسیده است:

مسلّم به نظر می رسد معابد مکعبی شکل کهن شبه جزیرهٔ عربستان و ایران مانند خانهٔ کعبهٔ مکّه و آتشکدهٔ ابراهیم فارس متعلق به ایزد زمین و ناف آبها اِنکی/اِئا/اَپَم نپات بوده اند.

برخی از محققین بدون در نظر گرفتن سنت دوموزی (آدونیس)- تیر (تور) پرستی سکاییان و سامیان آدیابن که اثر آن به صورت کشتار و قربانی کودکان همزاد عیسی مسیحِ خداگونه (آدونیس، دوموزی) توسط هیرود کبیر به انجیلها رسیده، گفته اند:

»قربانی‌شدن اسحاق می‌تواند قصه‌ای نمادین از کنار گذاشته‌شدن سنت قربانی‌کردن فرزند توسط بنی‌اسرائیل یا به عبارت بهتر همسایگان ایشان باشد؛ شاهدی نیست که به‌طور مستقیم و به صراحت وجود این سنت در اسرائیل باستان را تأیید کند. اما برخی از مورخان اعتقاد دارند تا پیش از اصلاحات دینی شاه یوشیا در مملکت یهودا در قرن هفتم قبل از میلاد، چنین سنتی به واقع در دین بنی‌اسرائیل وجود داشته و آنان نوزادان خود را به یهوه یا مولوخ، دو خدا که پرستششان در کنعان باستان رایج بوده، تقدیم می‌کرده‌اند. این قصه در قرآن نیز بازگو شده اما نویسندهٔ قرآن نام پسر قربانی را مشخص نکرده و اغلب مسلمانان او را اسماعیل می‌دانند که به نظر می‌رسد در این مسئله رقابت اعراب و یهودیان دخیل بوده‌است؛ البته افرادی چون طبری، اسحاق را ذبیح دانسته‌اند.

هیچ اثری از اسحاق در آثار باستانی نیست و هیچ منبع مستقلی موجودیت این شخصیت را تأیید نکرده‌است؛ تاریخ‌دانان اسحاق را شخصیتی افسانه‌ای یا شخصیتی که از دوران زندگی عشایری یا نیمه‌عشایری در خاطر بنی اسرائیل باقی مانده، می‌دانند. شخصیت‌های موجود در داستان او در واقع هر کدام نمایندهٔ اجداد فرضی مردمانی هستند که اسرائیلیان با آن‌ها آشنا بودند. سرگذشت اسحاق از ترکیب داستان‌های عامیانه کوتاه و چندخطی به وجود آمده و همچنین میان زمان شکل‌گیری داستان‌ها و مکتوب‌شدن آن‌ها قرن‌ها فاصله وجود داشته‌است. داستان‌های اسحاق، یعقوب و ابراهیم در آغاز با یکدیگر ارتباطی داشته یا نداشته‌ اند و آن‌ها را با هدف ایجاد خانواده‌ای برکت ‌یافته که در مقام جدّ ملت اسرائیل است، با هم ترکیب کرده‌اند. «

نام ابراهیم و اولاد وی هم غالباً در اساس از ترجمهٔ نام و نشان پادشاهان سکایی معروفی گرفته شده اند که در عهد مادها به آسیای مقدم هجوم آورده و در کردستان و شهر بیت شئان اسرائیل (اسکیتوپل) سکنی گزیده بودند و نویسندگان تورات اسطورهٔ رهبران اساطیری و تاریخی مهّم آنها را با اسطورهٔ انکی و دوموزی بابلی ترکیب نموده اند:

معنی نام اور کسَدیم موطن آبرام (ابراهیم، پدر امتهای فراوان):

موطن آبرام (پدر عالی، مترادف تارگیتای اسکیتان) بر خلاف نظر رایج اور کلدانیان نیست. بلکه سرزمین بزرگ سکاییان آتشپرست شمال دریای سیاه است. بی خودی نیست که ابراهیم هم در رابطه با آتش است:

نظر به مطابقت اولاد آبرام یعنی اسحاق (خندان) و یعقوب (کشتی گیر) و عیسو (پرپشم) و یوسف (افزاینده، کشورگشا) با ایشپاکای اسکیتی (ایش-باکای، خندان)، پارتاتوا (بسیار توانا) و توگدامهٔ کیمری (مخلوق پشمالو) و مادیای اسکیتی (کشورگشای دانا، باج گیرنده از مصر)، موطن آبرام (پدر عالی=تارگیتای) یعنی اور کسدیم در معنی محل جنگاوران دارندهٔ آتش، یادآور سرزمین سکائیان پادشاهی شمال دریای سیاه است که در آنجا الههٔ آتش تابیتی (تابنده) در بزرگترین مراسم شان در سطح وسیعی پرستش میشد. گروههای سکایی در عهد مادها در کوهستانهای زاگروس و شمال بین النهرین از جمله در بیت شئان اسرائیل (اسکیتوپل) سکنی گزیده بودند:

print
مقالات
سکولاریسم و لائیسیته
Visitor
0273460
Visit Today : 461
Visit Yesterday : 704