جنگ اسرائیل با حماس از ۷اکتبر تا امروز حدود شصت روز را پشت سر می گذراند، و آتش بس موقت چند روزه، مورد پذیرش طرفین مخاصمه قرار گرفت. بعد از بی حاصلی هدف آشکار جنگ مبنی بر حمله کور و وحشیانه اسرائیل به غزه ، اینک به راحتی می توان هدف پنهان آن را بهتر دید. هدف آشکار جنگ اسرائیل ظاهرا نابودی حماس بود. در نتیجه این سازمان برخوردار از حمایت مردم فلسطین در سطح جهان بایستی دگرگونه معرفی شود. به این ترتیب از حماس تصویری ساختند، تا در انظار جهان حمله ارتش جنایتکار اسرائیل جهت سرکوب تا نابودی حماس را مشروع جلوه دهند. مقدمات این هدف آشکارا در رسانه های امپریالیستی رونمایی می شود، و حماس را شیطان معرفی کرده، و درعین حال از اسرائیل به عنوان قدیس طلبکار تمجید می کنند.
بعد از سالها درگیری بین حماس و اسرائیل بخصوص جنگ شصت روزه پرسشی مطرح می شود، که آیا نابودی حماس پایان منازعه اسرائیل و غزه را رقم می زند، و اصلا این نابودیَ مطلوبِ اسرائیل ممکن می باشد؟ قطعا پاسخ مثبت نیست، چون در پشت پرده بمباران هوائی غزه هدف فاجعه بارتری طراحی شده بود. این بار باید تمام مردم غزه از وطن خود به اجبار کوچانده شوند، تا اشغالگرانِ ضمن افزایش سکنی گزینی تحت عنوان شهرک نشینی، منابع گازی کشف شده در غزه را متصرف شوند. بدین منظور نابودی حماس در دستور کار قرار می گیرد، تا بعد از خارج کردن حماس از صحنه مقاومت علیه اشغالگران، میادین گازی « کشف شدهِ هنوز استخراج نشده » غزه را تصاحب کنند، زیرا اسرائیل بعد از حذف مانعی چون حماس، به راحتی منابع گازی را تصرف کرده، سپس به سراغ میادین گازی کرانه باختری اشغالی می رود . در این سناریو حماس مانع عمده ای ترسیم شده بود، که باید از پیش پای برداشته شود، چون تاکنون دولت یا تشکیلات خودگردان فلسطین مانعی جدی بر سر راه تعرضات نتانیاهو نبوده است. پس انکار این واقعیت نوعی خودفریبی است، حذف حماس توسط اسرائیل به نیابت از امپریالیسم جهت تصرف ذخائر گازی غزه و کنترل انرژی در خاورمیانه است.
عقربه زمان را به عقب می چرخانیم، از سالها پیش کشف منابع گازی جدید در شرق مدیترانه باعث شد،تا بازیگران دولتی و غیر دولتی این منطقه، برای رفع مشکلات داخلی و گسترش نفوذ خود، به تکاپو بیفتند. در آن سالها اندیشکده مؤسسه بینالمللی مطالعات استراتژیک خبر داد، ذخایر گازی غنی منطقه شرق مدیترانه فرصتهای بسیاری برای بازیگران این منطقه به وجود آورده است، در عین حال نیز چالشهای امنیتی جدی را به وجود آورد، که باعث تشدید و پیچیدگی هر چه بیشتر رقابتهای منطقهای شده، که سالیان سال درگیر مسائل امنیتی شده بودند، همین امر حل مسائل پیشین را دشوارتر میکرد. در این رابطه اسرائیل، حماس و تشکیلات خودگردان فلسطین، حزبالله لبنان، یونان، ترکیه، قبرس و جمهوری خودمختار ترک شمال قبرس، را باید در قامت بازیگرانی دید که به صورت رسمی اعلان کردند، که خواهان استخراج گاز موجود در زیر دریای منطقه شرق مدیترانه میباشند.
در این رابطه درک واقعیت چندان مشکل نیست، این کشفیات انرژی، محاسبات طمع ورزانه اشغالگران اسرائیل را دوصد چندان کرده بود. چنانچه در جنوب، دولت اسرائیل در مورد منابع گاز طبیعی با حماس و تا حدودی با دولت یا تشکیلات خودگردان فلسطین روابط تیره و تاری دارد، نسبت به فرصتهای استخراج گاز طبیعی توسط آنها معترض است.
بنا به اسناد، در سال ۲۰۰۰ شرکت « بی جی » انگلیس منابع گازی را کشف کرد که در منطقه انحصاری اقتصادی غزه قرار میگرفت. مشکلات سیاسی، استخراج و جا به جایی گاز را غیرممکن می کرد. چون دولت یا تشکیلات خودگردان فلسطین از اعضای معاهده قوانین دریایی سازمان ملل نیست، در نتیجه منطقه انحصاری اقتصادی خود را اعلان نکرد، از طرفی اسرائیل نوار غزه را تا سال ۲۰۰۵ در اشغال داشته و کنترل غیر رسمی بر سر آبهای ساحلی غزه را در اختیار خود گرفته بود. این موقعیت باعث انتقادهای شدید در غزه شد؛ در سال ۲۰۰۷ « زیاد الثاثا » وزیر وقت اقتصاد حماس، مذاکرات اسرائیل با « بی جی » را محکوم کرده و آن را « مبادرت به دزدی » خواند و آن را «شکل مدرن بیانیه بالفور» توصیف کرد.
در همان سال شرکت انگلیسی « بی جی » از مذاکرات خارج شد، هر چند که در سال ۲۰۰۸ به صورت محدود این مذاکرات را از سر گرفته شد و شایعات در مورد ادامه مذاکرات همچنان پابرجا است.
سرانجام بعد از بمباران های شدید غزه و محاصره کامل آن را به دو قسمت شمال و جنوب تقسیم کرده و اکنون به ساحل رسیده است. اسرائیل گمان می برد که این یک مرحله پیروزی بسیار مهم برای از هم پاشیدن حماس و دسترسی به منابع انرژی غزه است.
آیا نباید کنجکاو شد و اندیشید که چرا حماس باید از بین برود؟ تداوم حیات سیاسی – نظامی حماس نابودی کامل آن را دشوارتر می کند، و مشکل فلسطین را حل نخواهد کرد؛ چنانکه راه دستیابی اسرائیل به میدان گازی غزه را سهل و آسان نمی کند، زیرا محاسبات اسرائیل بر پایه فرضیه ای موهومی بنا شده بود، که باید حماس در آینده غزه نقشی نداشته باشد، و اسرائیل با محمود عباس رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین عقد اخوت ببندد تا مشترکا منابع انرژی مردم غزه و کرانه باختری را چپاول کنند.
اگر اسرائیل می توانست جریان گاز طبیعی از قطر به اروپا را مدیریت کند، ضربه مهمی به منافع مردم غزه وارد می کرد. بنابراین، با بمباران های وحشیانه در غزه، در واقع خیلی بیشتر از اینکه در مورد آینده حماس باشد، جهت تصرف میادین گازی در دریا و دریافت ترانزیت خط لوله گاز بود. ولی در عمل ثابت شد، که حماس توسط ارتش اسرائیل حذف ناپذیرست. حماس توانست نگاه احزاب و گروههای سیاسی، نهادهای مدنی و حقوق بشری را جلب و آنان را متوجه حقانیت مقاومت مردم غزه کند . بدین خاطر تظاهرات مردم در اروپا و آمریکا دردفاع از حماس و محکومیت اسرائیل، سبب کمرنگ تر کردن دفاع دولت های غربی از اسرائیل گردید. بنابراین علیرغم جنایات ارتش اسرائیل در غزه، ترمز دستی نتانیاهو کشیده می شود، آمریکا نیز چاره ای جز این ندید که برای استقرار تز دو دولت پافشاری کند. جنگ ۷ اکتبر زمینه ای شد تا امکان تصاحب یکپارچه میادین گازی غزه توسط نتانیاهو بسیار ضعیف شود. همچنین قطعا حماس و جهاد اسلامی و دولت یا تشکیلات خودگردان فلسطین سهمی از میادین گازی را تحت مالکیت مردم فلسطین در می آورند. خوشبختانه اسرائیل علیرغم تحمیل مصائب تلخ به مردم فلسطین این بار هم نتوانست نسل کشی و کوچاندن یا تاراندن مردم غزه را به فرجام برساند. مردم غزه در پرتو مقاومت دیرینه، ماندن در غزه و پذیرفتن مرگ را بر فرار از موطن خود ترجیح دادند.
امروز اسرائیل به این نتیجه رسیده که الگوی نژاد پرستی و نسل کشی نتوانسته است، بر امیال فلسطینیها برای به دست آوردن آزادی و شأن انسانی آنها غلبه کند. در این رابطه است، که شاهد مرحلهٔ جدیدی شده ایم؛ که بعد از نسل کشی ، حذف حماس جهت تصرف غزه را منتفی می سازد. آیا تصرف غزه توسط ارتش اسرائیل با هدف غارت منابع انرژی طراحی نشده بود؟ آیا جنگ اخیر به منظور تصرف منافع اقتصادی و تجارت انرژی اتفاق نیفتاده است. البته پاسخ چندان دشوار نیست، چون جنگ سوریه نمونه آشکاری از این جنگ بخاطر انرژی و انتقال آن به اروپاست. علت جنگ سوریه می تواند، پشت پرده جنگ ۷ اکتبر دسیسه اسرائیل برای تصرف عدوانی میادین های گازی در غزه و کرانه باختری را برملا کرد.
مروری بر رویدادهای جنگ شصت روز ه دال بر ناکامی نتانیاهو در از بین حماس بوده، و همین باعث شد نتانیاهو نخست وزیر اسرائیل که از حذف کامل سخن می راند، و صراحتا گفته بود، تا نابودی کامل حماس از پای نخواهد نشست، ناچار می شود در خفا اقدام به ارسال سیگنالهایی جهت برقراری آتش بس بفرستد .ارتش اسرائیل در جنگ های متقارن قدرتمند است، و علیرغم بمباران تاسیسات و زیر ساختارهای غزه توسط ارتش اسرائیل، به مجرد ورود به غزه با مقاومت حماسِ آشنا به جنگ نامتقارن روبرو شد. همین مقاومت و پاسخ متقابل نظامی عامل عمده و موثری شد، تا نتانیاهو درعیان از آتش بس دَم نزند و ، در خفا دست بسوی آمریکا دراز می کند و در برابر ارائه پیشنهاد مبنی بر برقراری آتش بس موقت سر تسلیم فرود آورد.
سخن پایانی :
خلاصه اینکه موضوعی خلجان اندیشه می شود، که آتش بس موقت بعد از اتمام، آغاز مرحله جدیدی از جنگ می شود. آنچه که احتمال ادامه جنگ توسط اسرائیل را ضعیف می کند ، اخبار رسانه های اسرائیلی ست، به طور مثال شبکه ۱۲ تلویزیون اسرائیل در روزسوم برقراری آتش بس خبر دادند، که نتانیاهو در نشست شورای جنگ امکان تمدید آتشبس در نوار غزه در سایه آزادی سومین سری از اسیران را بررسی میکند. وادادگی نتانیاهو در پذیرش آتش بس جای تامل دارد.
همچنین « أرییه درعی »عضو هیات وزیران رژیم اسراییل اعلام می کند، « آماده ایم روزهای آرامش { آتش بس } را به ۱۰ روز افزایش دهیم. ما با آزادی ۳۰۰ اسیر فلسطینی به امید بازگرداندن ۱۰۰ اسیرمان موافقت کردیم ».
به موازات خبر پیشگفته نیز وال استریت ژورنال نوشت که جو بایدن از احتمال تمدید آتش بس انسانی موقت میان اسرائیل و حماس خبر داد. وال استریت ژورنال نیز پیش از این گزارش داد که مذاکرهکنندگان امیدوار هستند که آتشبس ۴ روزه تمدید شود.
مهرزاد وطن آبادی