اندیشه ، فلسفه
تاریخ
اقتصاد

بحث فراسوسیال دموکراسی را که احمد پورمندی آغاز کرده است، این شائبه را به وجود می‌آورد که مفهوم سوسیال‌دموکراسی از انعطاف لازم برای دربرگیری عناصر موجود در شعار زن-زندگی-آزادی برخوردار نیست. این احتمال هم وجود دارد که پورمندی تصور می‌کند که اضافه کردن عناصر شعار زن-زندگی-آزادی به مفهوم سوسیال‌دموکراسی چنان تغییری در مفهوم سوسیال‌دموکراسی به وجود می‌آورد، که ترکیب تازه محتاج نام تازه‌ای است.

برداشت من این است که سوسیال دموکراسی، به عنوان یک “مدل” از مدیریت جامعه (نگاه کنید به کتاب مدل‌های دموکراسی نوشته دیوید هلد David Held) نیازمند هیچ تغییر ساختاری برای پذیرش عناصر شعار زن-زندگی-آزادی نیست. این جمله آخر را با بیان دیگری تکرار می‌کنم: مفهوم سوسیال‌دموکراسی در همین معنای امروزی‌اش جایگاه (نگاه کنید به معنی و مفهوم “placeholder”) خاصی برای شعار زن-زندگی-آزادی دارد و با اضافه شدن این شعار به آن، احتیاج به تغییر نام ندارد!

از آن طرف، در جای دیگری دیدم که کسی سوسیال دموکراسی را ترکیبی از سوسیالیسم و دموکراسی تعریف کرده بود و این دو را غیر قابل جمع می‌دید. احتمالا منظور او این بود که سوسیال دموکراسی نوعی سوسیالیسم است که [می‌خواهد] دموکراسی هم داشته باشد [ولی نمی‌تواند]. بنا به برداشت من، سوسیال دموکراسی اروپای شمالی/غربی، در بیشینه‌ی عمر خود چنین نبوده است.

این چنین نظراتی در مورد سوسیال‌دموکراسی مرا بر آن داشت که مطلبی در مورد برداشت خودم از سوسیال‌دموکراسی بنویسم. این برداشت را حدود ۳۰ سال پیش در یک نشریه‌ای که در سوئد منتشر می‌شد، به شکلی منسجم، اما ناپخته، نوشته‌ام. آن نشریه به شکل الکترونیک وجود ندارد که بتوانم به آن رجوع بدهم. خود آن مطلبِ ناپخته (و قدیمی) را هم نمی‌خواهم دوباره منتشر کنم، زیرا به بازنگری/بازنویسی احتیاج دارد. البته بهتر این است که خودم را از دست آن افکار ۳۰ سال پیش رها کنم و مقاله‌ای تازه بنویسم. متاسفانه، در حال حاضر مجال این کار را ندارم و باید این کار به فردا فکنم.

در نتیجه از مسئولان این سایت می‌خواهم به من اجازه دهند که فعلا با نوشتن چند کامنت کوتاه تعریفی، ولو مختصر، از سوسیال دموکراسی اروپای شمالی/غربی ارایه دهم (در ادامه هر جا که واژه سوسیال دموکراسی را به کار می‌برم، منظورم سوسیال دموکراسی اروپای شمالی/غربی است).

۱- سوسیال دموکراسی بر پایه‌هایی که لیبرال دموکراسی ساخته است، بنا شده و هیچ کدام از خواسته‌های لیبرال دموکراسی را نقض نمی‌کند و هیچ کدام از اصول آن را زیر پا نمی‌گذارد،

۲- سوسیال‌دموکراسی عناصری تازه به لیبرال‌دموکراسی اضافه می‌کند. یکی از مهم‌ترین عناصر، مقوله هویت‌های جمعی است. لیبرال‌دموکراسی، انسان را تک هویتی‌ می‌بیند و حتی تغییر همان تک‌هویت را به راحتی نمی‌پذیرد. در حالی که سوسیال دموکراسی علاوه بر یک هویت فردی، وجود هویت‌های جمعی را به رسمیت می‌شناسد. به عنوان مثال یک نفر می‌تواند زن باشد، دانش‌آموخته فلان دانشگاه باشد، معلم یک مدرسه ابتدایی باشد، ساکن یک محله تاریخی در یک شهر باشد، با یک زن دیگر ازدواج کرده باشد، مادر باشد، زبان مادری‌اش با زبان اکثریت جامعه فرق داشته باشد، و هزار هویت دیگر داشته باشد.

۳- سوسیال‌دموکراسی خواهان آن است که جامعه را بر مبنای هویت‌های جمعی سازمان‌دهی کند. بنابراین یک فرد، در چهار چوب هر یک از هویت‌هایش می‌تواند در تعدادی اتحادیه، سندیکا، انجمن، گروه، حزب، و هر نوع تشکل دیگر عضو باشد. مطابق یک آمار قدیمی، هر سوئدی، به طور متوسط، عضو ۸ “انجمن” است. هویت‌های جمعی هر فرد، از طریق تماس‌های ساختاری با دیگر دارندگان آن هویت جمعی، خواست‌های خود را بیان می‌کنند و روش‌های رسیدن به خواست‌های خود را پیشنهاد می‌کنند.

۴- سوسیال‌دموکراسی “مدلی” از مدیریت جامعه را می‌خواهد و تبلیغ و تشویق می‌کند که در آن هویت‌های جمعی فرد فرد شهروندان، از طریق لایه‌های تو در توی “انجمن”ها، مجال تاثیر بر تصمیم‌گیری‌ها را داشته باشد. در چنین “مدلی” والدین در مدیریت کودکستان، دانش‌آموزان در مدیریت دبستان و دبیرستان، کارگران در مدیریت کارخانه، کارمندان در مدیریت اداره، سالمندان در مدیریت خانه سالمندان، …، نقش دارند.

۵- در این معنا، سوسیال‌دموکراسی، از دموکراسی “یک فرد – یک رای” فاصله می‌گیرد و به دموکراسی “یک فرد – چند هویت – چند انجمن – چند رای” نزدیک می‌شود. سوسیال دموکراسی، به این ترتیب “دموکراسی جمعی” است.

۶- به شکل ایده‌ال، در یک مدل سوسیال‌دموکراتیک، هر تصمیمی، تحت تاثیر مستقیم اجرا کنندگان آن تصمیم و در محل اجرای آن تصمیم، اخذ می‌شود.

۷- در عمل، سوسیال‌دموکرات‌ها در اجرای ایده‌ال‌های خود گاهی موفقیت نسبی داشته‌اند و گاهی اوقات به سختی از زمانه خود عقب افتاده‌اند.

۸- در تئوری، سوسیال‌دموکراسی بسیار قدرتمند (robust) و انعطاف‌پذیر (flexible) است و می‌تواند پاسخی برای خواسته‌های جنبش زن-زندگی-آزادی باشد.

print

مقالات
سکولاریسم و لائیسیته
Visitor
0275752
Visit Today : 631
Visit Yesterday : 692