عمليات اخير امريكا عليه مواضع «حشد شعبی» عراق و گروههای نيابتی ايران در سوريه، باب مجادلات جدیدی را در داخل محافل ایرانی، خصوصا میان طرفداران رژیم از یک سو و نخبگان معترض سیاسی از سوی دیگر برسر جزئیات و خطرات مترتب بر سازوکار عملکرد تهران در منطقه گشوده است.
نظام ایران بر این باور است که درگیرهای جاری در منطقه که به شکل دامنهدار و خطرناک بعد از 7 اکتبر و عملیات «طوفان الاقصی» در غزه گسترش یافته، فرصتی تاریخساز را برای ورودی ظفرمندانه در راستای ترسیم معادلات منطقهای از جایگاه یک شریک کارآمد و موثر و نه شریکی متاثر و منفعل، فراهم میسازد.
بر اساس دیدگاه رژیم و تصمیمسازان آن، نحوه تامین این نقش و گسترش دامنه نفوذ از طریق بهکارگیری سرمایهگذاری تاریخی بهروی بازوها یا همان نیروهای نیابتی است که رژیم در طول سالیان در گستره منطقه ایجاد کرده است تا بدینترتیب، بدون داشتن مسئولیت مستقیم در قبال اینگونه اقدامات، تعامل با اتهامات سیاسی احتمالی علیه نظام، امکانپذیر باشد.
خامنهای در سومین روز از آغاز عملیات «طوفان الاقصی»، همین رویکرد را در پیش گرفت و اتهامات مربوط به مسئولیت رژیم در زمانبندی اجرای این عملیات یا اطلاع پیشاپیش از آن را تکذیب کرد بدون این که حمایت نظام از حماس را رد کند.
از سوی دیگر، نخبگان سیاسی از منظر عدم دشمنی با نظام یا در میان اصلاح طلبان، نقشی تاثیرگذار را در افکار عمومی ایران و صحنه سیاسی کشور ایفا کردند و بدون لکنت زبان، مخالفت خود را با سازو کار تعامل رژیم با پروندههای منطقهای و مدیریت نفوذ ایران و روابطش با گروههای نیابتی و محدود کردن نقش و تاثیر آنها در مواضع نظام، بیان کردند.
درپی حمله پهپادی به «برج 22» در خاک اردن و کشتهشدن 3 سرباز آمریکایی و زخمیشدن 43 تن دیگر، مخالفت این نخبگان افزایش یافت به طوری که گروههای نیابتی را به تلاش برای کشاندن ایران به ورود در رویارویی نظامی با آمریکا و نبردی که دو طرف تمایلی به آن ندارند، متهم کردند. این نخبگان، نتانیاهو و تمامی نیروهای منتفع از اعمال تحریمها علیه ایران را متهم کردند که از گسترس دامنه این جنگ سود میبرند و از جنگ و بحران تغذیه کرده و روزگار میگذرانند.
بهباور این نخبگان، اقدام گروههای نیابتی با منافع ایران همخوانی ندارد بلکه در راستای درگیرکردن آن در بحرانهای بیشتر و مشکلاتی است که درخدمت منافع خاص این گروههاست و تناسبی با منافع تهران ندارد و دقیقا به همین دلیل، اولین پیآمد آن، قطع خطوط ارتباط و گفتوگو غیر مستقیم میان تهران و واشینگتن از طریق عمان بود که نقش تلفن اضطراری یا قرمز را میان دو طرف ایفا میکرد.
ترمیم این خط ارتباطی به منظور دورکردن شبح شوم جنگ و بازگشت به سطح تازهای از تبادل پیام و جاانداختن تفاهمها برای جلوگیری از هرگونه پیامدهای منفی، برای رهبری نظام بهصورت امری ضروری درآمده است.
محافل داخلی، پرسشهایی را در خصوص منافع ایران از گسترش دامنه درگیرشدن آن در رخدادهای منطقه مطرح ساختند تا حدی که این پرسشها، کار را به مجادله و بگومگوهای حقیقی رساند که پژواک آن به گوش خامنهای هم رسید. او در آخرین سخنانش نسبت به وظیفه و نقش تخبگان در جامعه انسانی و سیاسی ایران، تذکر داد و تاکید کرد: «وظیفه نخبگان، بیان حقایق به شکلی روشن و بدون مواضع چندپهلو است. نخبگان، امروز از عرصهای واقعی برای ایفای نقشی تاثیرگذار برخوردارند که همان موضوع غزه است».
رژیم ایران در بحران دفاع در برابر افکار عمومی کشور از نقش کنونی خود در رخدادهای منطقهای و حمایت از گروههای نیابتی، رویکرد مبالغه و بزرگنمایی قدرت خود را در سایه ناتوانی آمریکا از واردآوردن ضربه به ایران یا ضربه کمرمق واردهشده به مراکز «حشد شعبی» و گروههای نیابتی در عراق و سوریه را درپیش گرفت. حملاتی که بهرغم آسیب به این گروهها، نتوانست تغییری استراتژیک را ایجاد کند و صرفا بهمنزله گونهای حفظ آبرو برای کاخ سفید بود.
تهران از طریق بیان ناتوانی آمریکا و تاکید بر رشد قدرت ونفوذ خود در تاثیر بر معادلات خاورمیانه، میکوشد نگاهها را از حملات خردکننده اسرائیل علیه «نیروی قدس» سپاه پاسداران در سوریه منحرف سازد که به کشتهشدن شماری از مشاوران نظامی سپاه در سوریه از رضی موسوی، فرمانده عملیات لوجستیک و تسلیحاتی گرفته تا صادق امیدوار، مسئول اطلاعات «نیروی قدس» در سوریه و عراق و همچنین سعید علیدادی انجامید.
این حملات بیانگر ضربه و انهدام شبکهای از فرماندهان میدانی است که رژیم ایران در راستای تقویت نفوذ و حضور خود در روسیه و عراق از آنها استفاده کرده است. بدین ترتیب تهران وادار میشود تا ساز و کار تازهای را در راستای کاستن از حضور مستقیم درپیش گرفته و همپیمانان خود و مشخصا حزبالله لبنان را به ایفای نقشی گستردهتر و میدانیتر گمارده و یا بازسازی حضورش در این کشورها و تشدید تدابیر امنیتی شامل برنامهریزی برای انتشار مجدد متفاوت با گذشته را دنبال کند.
تهران صرف نظر از خسارتهای واردشده به مشاوران نظامی سپاه پاسداران در سوریه، عرصه سوریه و عراق را به عنوان ایفاگر نقشی حقیقی در پیشبرد مذاکرات جاری میان واشینگتن و دولت عراق در مورد عقبنشینی نیروهای ائتلاف بینالمللی درنظر میگیرد.
از سویی دو جبهه بابالمندب در دریای سرخ و جنوب لبنان نیز ایفاگر نقش پشتیبانیکننده برای عرصه عینی تبادل پیامها هستند که رژیم و نهادهای نظامی آن برای ایفای نقش در بازگشایی کانالهای ارتباطی جدید با واشینگتن، روی آنها حساب میکند.
هدف رژیم، ممانعت از درغلتیدن به تشدید تنش بیشتر و وقوع جنگ است تا از این طریق، شالوده لازم برای ایجاد مرحلهای از تفاهمهای گوناگون در مورد آینده منطقه به شکلی فراهم شود که ایران در بیرون معادله قرار نگیرد.
منبع: ایندپندنت عربی
ترجمه: العربیه فارسی