در آغاز باید روشن کنیم در این نوشتار روی سخن ما نه با نویسندگان “بیانیه جمعی از هواداران اتحاد چپ ضد امپریالیست ایران در مورد انتخابات دوازدهمین دور مجلس شورای اسلامی”، بلکه با نویسندگان یادداشت “باز هم انتخابات و باز هم ترویج و تبلیغ توهمات!” است. (در ادامه برای سهولت کار نویسندگان بیانیه جمعی از هواداران… را به اختصار نویسندگان بیانیه و آقایان امیدی و طاهری را نویسندگان پاسخ به کار می بریم)
همه راهها به امپریالیسم آمریکا ختم می شود
از دید ما خط نویسندگان (بیانیه)[۱]،ادامه همان خطی است که کمابیش در شمارههای تاکنونی مجله اینترنتی ” دانش و امید” شاهد بوده ایم. به عبارتی تمرکز بر امپریالیسم آمریکا (و در مواردی غرب) با یک تعریف نادرست و سطحی ناشی از رقابت ژئوپلتیک قدرتها به جای مبارزه با امپریالیسم به قصد جا زدن اندیشه انحرافی نبرد غرب گرایان با شرق گرایان در داخل کشور و در نتیجه مقصر بودن غرب گرایان در اوضاع کنونی اقتصاد کشور و خارج کردن حاکمیت از پیکان مبارزات مردم. این خط که همان خط راه توده است پس از پایان مفتضحانه سیرک اصلاح طلب- اصول گرا به اراده ولایت فقیه توسط گردانندگان راه توده و با رنگ و لعاب دیگر توسط ده مهر و پیک نت در مجله دانش و امید پی گرفته می شود. چنین موضعی نه تنها در یادداشت های پرشمار درباره امپریالیسم، و ابراز رضایت از نقش ایران در جنگ سوریه و به طور کلی حمایت از محور مقاومت، حمایت همه جانبه از روسیه در جنگ اوکراین، و قرار گرفتن در کنار مائوئیسم (که لابد با آب کر سوسیالیسم بازار رهبر عالی مقام دنگ شیائو پینگ پاک شده) و حمایت شگفتی آور از حماس بازتاب یافته بلکه در یادداشت هایی که جسته گریخته در باره اقتصاد ایران نیز خود را به رخ می کشد، بی توجهی به مشکلات بی شمار اقتصادی که توده های مردم را غرق کرده و فروپاشی اجتماعی که آحاد مردم با گوشت و پوست خود آن را تجربه می کنند (به جز یادداشت هایی با محوریت نولیبرالیسم به قلم مسعود امیدی) و وصل کردن همه این مشکلات به سیاست های نئولیبرالیسم مبتذل غرب گرایان درون حاکمیت ( که لابد آتش به اختیار عمل می کنند) به ندرت شاهد تحلیل طبقاتی سرمایه داری، امپریالیسم معاصر، مائوئیسم، سوسیالیسم سده بیست و یکم، جنبش های اجتماعی و توده ای و رابطه آزادی های اجتماعی و فردی با سوسیالیسم علمی هستیم.
خام اندیشی (در این باره ناچاریم ارائه چنین راه حلی را به حساب ساده لوحی نویسنده بگذاریم نه چیز دیگر) در ارزیابی ماهیت اقتصاد ایران و موازنه طبقاتی آن چنان است که آقای سیامک طاهری هنگامی که سرانجام دست به قلم می شود و در یادداشتی (باز هم در ارتباط با فضای اقتصادی بیرونی) در ارتباط با عضویت ایران در بریکس می نویسد، با شرحی غیر مستند با برشمردن صف بندی نیروهای انقلابی پس از انقلاب ۵۷ مشکلات کنونی اقتصاد ایران را با صداقتی کودکانه متوجه دیدگاه شماری از وزرا و کارگزاران رژیم می کند که با روفتن آن ها از دستگاه دولت و ارتباط با بریکس همه چیز درست می شود. ( مقاله راه ما و بریکس دانش وامید، شماره ۲۰ آبان ۱۴۰۲) این رویکرد را در سایر یادداشت ها از جمله یادداشت طولانی با عنوان دهان پرکن “نئولیبرالیسم جاده صاف کن امپریالیسم”- بحثی پیرامون استقلال ملی(!) به قلم فرشید واحدیان در شماره آبان ۱۴۰۲ شاهدیم که به اصطلاح استقلال ملی به این نکته فروکاهیده می شود که استقلال سیاسی (یعنی رهایی از وابستگی به امپریالیسم!) کار دشواری است و استقلال اقتصادی دشوارتر است. البته ایشان فراموش می کند که این کار قرار بوده دشوار شود زیرا در سخن پایانی می نویسد: “امروز با پیدایش اتحادهای بینالمللی و منطقهای … ساختار چند جانبه گرایانه جهانی (از نادرست بودن این بیان میگذریم) در چشم انداز قرار گرفته، فضایی برای تنفس کشورهای در حال توسعه فراهم می شود. …اکنون با عضویت در پیمان بریکس و کوشش برای دلارزدایی در مبادلات بینالمللی ، ناگزیر بودن به تن داد به شرایط تحمیلی از جانب سرمایه های فراملی و دولتهای امپریالیستی رنگ میبازد؛” و سپس در چند سطر پایین تر نتیجه میگیرد: “اگرچه دولتها وظیفه تامین منافع طبقات اجتماعی را بر عهده دارند اما تغییر در توزان قوای بینالمللی و داخلی میتواند فشار لازم را برای تغییر در سوگیریهای ضد مردمی و یا دست کم کند کردن برنامههای اقتصادی نولیبرالی را فراهم کند.(!)” اگرچه سراسر مقاله که ما چند فراز کوتاه از آن را نقل کردیم نشان دهنده برداشت سراپا نادرست نویسنده از مقولات اقتصاد سیاسی سرمایهداری، به کارگیری نادرست اصطلاحهای اقتصادی و بری از تئوریهای توسعه اقتصادی و سیاسی مارکسیستی است ( که بررسی آنها مثنوی هفتاد من کاغذ میشود)، هر گونه تحولی به تغییر توزان قوا در نظم بینالمللی و دل خوش کردن به رقابتهای ژئوپلتیک هژمونهای جهانی و منطقهای و فشار وارد کردن به حاکمیت است تا سر به راه شود و به جای منافغ کلان سرمایهداری به منافع طبقه کارگر به چپ چپ کند!
ادعای ما مبنی بر وجود رگههای پررنگی از همان خط فکری نویسندگان مجله در “بیانیه” منحصر به مشاهده نام شماری از نویسندگان ثابت و دائمی مجله اینترنتی ” دانش و امید” نیست، ( موضوعی که باعث میگردد فرارسیدن فصل انتخابات را موقعیتی برای تسویه حساب با جنبش زن، زندگی، آزادی به حساب آوریم) بلکه نشان دهنده میل درونی نویسندگان مجله در “بیانیه” است که به روشنی در ارتباط با جنبشهای اجتماعی و مطالباتی ایران در بازههای گوناگون و به طور مشخص در رابطه با جنبش (زن، زندگی، آزادی) دنبال شدهاست، یعنی هم گامی با سرکوب جنبش توسط رژیم بازدن برچسب انقلاب مخملی و توطئه امپریالیستها به شیوه وزارت اطلاعات. (علاقمندان می توانند به یادداشتهای سیامک طاهری، علی پورصفر و فرشید واحدیان در شماره آبان ۱۴۰۱ و درج بیانیه “باید متوقف شود” با حروف سیاه (بولد) در زیر همین یادداشتها مراجعه کنند).
اکنون که آقایان مسعود امیدی که بنابر شواهد موجود در مجله خط مستقلی را نسبت به مسایل اجتماعی و اقتصادی دنبال کرده، و سیامک طاهری که در پاسخ بیانیه دست به قلم شدهاند بایستی به دوبینی یا اعوجاج در برخورد این دو و سایر کسانی که صادقانه علیه امپریالیسم و سرمایهداری مبارزه میکنند با موضوع های مهم فراروی مارکسیستها از جمله تحلیل طبقاتی حکومتها در ایران، روسیه، سوریه، بلاروس و مجارستان و اهمیت آزادیهای فردی و اجتماعی و همچنین تحلیل امپریالیسم را گوشزد کرد. از دید ما نویسندگان (پاسخ) در نوشتار خود ناخواسته در ارتباط با جنبش ژینا مهسا و ارزیابی خواستههای دمکراتیک مردم ایران موضعی منطقی گرفته و به نقش اسلام سیاسی، توازن و تناسب نیروها در جامعه و منشا بودن سیاستهای فلاکت بار نولیبرالیسم در ایران و تسخیر هیئت حاکم ایران توسط بورژوازی بورکراتیک، مالی و بازار برخورد کردهاند، زیرا قادر به تعمیم نقش نولیبرالیسم به شرایط جهانی و منطقهای نیستند. اینان هرگز درکی از نقش نولیبرالیسم به عنوان یک ایدئولوژی تحکیم طبقاتی نداشتهاند (اگر چه در ارزیابی کنونی خود به آن نزدیک شدهاند) زیرا در این صورت باید همین را به اقتصاد سیاسی سوریه و موقعیت اسد در راس یک نظام دزد پرور و نولیبرالیستی که حتی زمینهایی که در دوران اصلاحات ارضی (دوران حافظ اسد) به روستاییان داده شده بود از آنان پس گرفت و سیاهی لشگری آماده برای داعش در حومه حلب فراهم کرد تعمیم دهند. اینان از تحلیل مناسبات و روابط سرمایهداری معاصر ناتوان هستند، چون با برداشت نادرست و ناقص از سرمایهداری انحصاری و امپریالیسم، حتی به تاکیدات مکرر لنین در کتاب ارزشمند امپریالیسم به مثابه بالاترین مرحله سرمایهداری به موضع سوسیال شووینیستها و اریستوکراسی کارگری در کشورهای امپریالیستی و سهم آنان از استثمار طبقه کارگر سایر ملت ها اهمیتی نمی دهند. دوستان نویسنده (پاسخ) با برداشت سطحی از تئوری سیستم جهانی مدرن والرشتاین که دنباله بحث گسترده و دراز دامن تئوری وابستگی میردال، پل باران، پل سوییزی و موریس داب است که بعدها توسط والرشتاین، سمیر امین و اریگی پی گرفته شد، با مغلطهای از امپریالیسم، هژمونی، جهان چند قطبی به جای مبارزه با امپریالیسم معاصر در دام رقابت ژئوپلتیک و چند جانبه گرایی گرفتار شدهاند که همین زمینهای برای تحلیل نادرست ایشان در تحلیل جنگ اوکراین، موضوع اوربان در مجارستان، نقش منفی حماس در جنبش فلسطین، جایگاه ارتجاعی حوثیهای یمن در مناسبات منطقهای و حضور ایران در سوریه و به طور کلی محور مقاومت و اعتراض های بلاروس وقزاقستان ونقش چین در اقتصاد جهانی و ایران و منطقه شدهاند. دوستان نویسنده بدون هیچ توجهی به ماهیت دولت در روسیه که نماینده بورژوازی تجاری، بوروکراتیک و مالی روسهای ارتدکس هستند به حمایت یک جانبه و مطلق از پوتین که همواره بلشویک ها را عامل از دست رفتن مستعمرات تزار در اوکراین و آسیای صغیر میداند و نادیده گرفتن اقدام شرمآور تخته کوب کردن مجسمه لنین در هنگام رژه سالانه ارتش سرخ به مناسبت پیروزی بر فاشیسم و بیانات ضد بلشویکی پوتین از او قهرمان ضد فاشیسم ساختهاند. ما در این جا به طور خلاصه بخشی از نوشتار دوستان را در پاسخ نویسندگان بیانیه عینا نقل میکنیم که نوشتهاند: “این نگاه از یک سو امپریالیسم و صهیونیسم را می بیند و در سوی دیگر حاکمیت مستقر و حفظ امنیت ملی و…” و سپس نتیجه گرفتهاند : این نگاه دوآلیستی قادر به ارائه تحلیل و تبیینی علمی و سیستمی و مبتنی بر دیالکتیک ماتریالیستی …نیست…. فروپاشی پایگاه اجتماعی حاکمیت ناشی از اجرای سیاستهای فلاکت بار نولیبرالیستی است نه حمله و توطئه امپریالیسم و صهیونیسم…. (بیانیه) مایل نیست از ویژگی کاستی و جمع دربسته و انحصارگرای حکومتی که پایگاه آنان از کوخ نشینان …اینک بر سرمایههای کلان مالی و تجاری و بوروکراتیک و نیز بخشهای بزرگ سرمایههای صنعتی …. تغییر یافته و … چشم خود را بر ویژگیهای ساختار و شیوه حکمرانی مسلط بر کشور بسته و ….نرخ پایین مشارکت مردم درانتخابات را نه در فروپاشی پایگاه اجتماعی حاکمیت بلکه در ناآگاهی مردم جستجو کند و …!”
آیا همین استدلالها در ارتباط با دگردیسی هیئت حاکم ج.ا و جا به جایی پایگاه و متحدان آن از به اصطلاح کوخ نشینان به کاخ نشینان در مورد اسد یا لوکاشنکو و پوتین صدق نمیکند؟ آیا چون در برابر اسد صهیونیسم ایستاده یا در برابر لوکاشنکو و پوتین آمریکا و فاشیسم ایستادهاند کافیست که نه تنها بر هر اقدام ضد دمکراتیک و ضد کارگری آنان چشم بپوشیم بلکه از آنان حمایت کنیم؟
انگیزه اصلی ما از انتشار چهار ارزیابی خود در ارتباط با جنبش “زن، زندگی، آزادی”، “اوکراین”، “روسیه” و “مسئله فلسطین” توجه دادن رفقای مارکسیست بر لزوم توجه ژرف و همه جانبه و صادقانه به آزادیهای دمکراتیک اجتماعی و فردی، ساختار طبقاتی جامعه کنونی ایران و درک درست از امپریالیسم در ارتباط دیالکتیکی آن با ساختمان سوسیالیسم بر مبنای تحلیل طبقاتی بوده است. این نوشتار در همین چارچوب فراهم آمده و با تحسین برخورد مسعود امیدی و سیامک طاهری در برابر کژروی ها و سواستفادهها از مبارزه ضد امپریالیستی، موضع آنان در برابر انتخابات آینده مجلس و تحریم گسترده آن را موضع عموم نیروهای چپ و دمکرات دانسته و وظیفه خود و هر نیروی مترقی و دمکرات میدانیم تا به جای شرکت در بازیهای حکومتی مانند شرکت در انتخابات به ایجاد ساز و کاری برای تشکیل اتحادی دمکراتیک از نیروهای مترقی و پیشرو جامعه متشکل از کارگران و زحمتکشان یدی و فکری، زنان، جوانان و قومیتها و با حضور افراد و شخصیتها و احزاب و گروههای سیاسی و صنفی مترقی و تدارک جنبشی دمکراتیک و ملی در کف خیابان بیاندیشیم.
جمع مطالعاتی رادیکال
*توضیح ضروری: ما نویسندگان این ارزیابی جمعی از هواداران حزب توده ایران – درون کشور هستیم که صرفا در نوشتن و انتشار این ارزیابیها با امضا «جمع مطالعاتی رادیکال» با یکدیگر همکاری داریم.
[۱]– این بیانیه درعین حال کپی خام دستانه و ورژن ایرانی از مواضع “پلتفرم ضد امپریالیسم جهانی است. نهادی که با ملغمه ای ازنیروهای نامتجانس با مسکوت گذاشتن نبردطبقاتی مدعی مبارزه با امپریالیسم به سرکردگی امریکا است.