با بالا گرفتن تنش میان ایران و اسرائیل در پی دومین حمله موشکی ایران به اسرائیل در هفته گذشته، واکنشهای مختلف از سوی نیروها و فعالان سیاسی و همچنین در فضای مجازی میان موافقان و مخالفان جنگ یا پاسخ نظامی اسرائیل به تاسیسات نظامی یا زیربنایی کشور بالا گرفته است. هرچند آمار دقیق و معتبری در اختیار نداریم اما گروه قابل توجهی از مردم بخاطر نارضایتیهای انباشته شده در عمر بیش از چهار دهه جمهوری اسلامی از روی استیصال در حمله اسرائیل راه نجاتی از دست حکومت جمهوری اسلامی مییابد و بر همین مبنا از چنین حملهای استقبال میکنند.
چون صدای کسانی که از نظام به دلایل مختلف ناراضی هستند اما با حمله اسرائیل نیز به کشورشان هم مخالف هستند در فضای مجازی و رسانههای فارسی زبان خارج کشور کمتر شنیده میشود، تصور غیرواقعی از میزان موافقان چنین حملهای میتواند پدید آید.
نیروها و فعالان سیاسی موافق و مخالف حمله نظامی به ایران و استدلالهای را میتوان به پنج دسته تقسیم کرد:
۱. نیروهایی که موافق چنین حملهای از سوی اسرائیل و متحدان آن هستند. استدلال آنها این است که اصولا از آغاز این جمهوری اسلامی است که باید جنگطلب خطاب شود. چراکه همه تحریکات و کمک رسانی به نیروهای تندرو فلسطینی و نیروهای نیابتی از سوی جمهوری اسلامی بوده است. تنها عامل یا عامل اصلی نبود صلح در خاورمیانه را ایران میدانند. حمله اسرائیل را کمکی به اپوزیسیون برانداز برای ساقط کردن جمهوری اسلامی میدانند. استدلال میکنند که «هر آلترناتیوی که منافع ملی ایران و مردم ایران را به هر شکل ممکن در مرکز توجه خود قرار دهد و جلوی نابودی روزانه سرمایههای ملی، اجتماعی، اقتصادی، طبیعی و انسانی را بگیرد، بسیار بر این رژیم ارجحیت دارد.»
اما توضیح نمیدهند که چگونه با جنگ و ویرانی میتوان منافع ملی ایران و مردم ایران را تامین کرد.
شاهزاده رضا پهلوی که جزو این طیف است که دیروز در سالگرد ۷ اکتبر با انتشار پیامی ویدئویی خطاب به سران کشورها و مردم منطقه وعده پر کردن خلاء قدرت پس از ساقط شدن رژیم میدهد و همچنین معتقد است او با همکاری دیگر نیروهایی که میخواهند ایرانی آزاد و آباد همراه با دموکراسی بسازند، بعد از سرنگونی نظام موفق به چنین امری میشوند و وعده صلح در منطقه و بازگشت ایران به جامعه جهانی میدهد.
۲. کسانی که به خاطر قبح طرفداری از حمله خارجی به صراحت از حمله اسرائیل استقبال نمیکنند، اما در دل یا عمل موافق چنین حملهای هستند، میگویند چنین حملهای به موافق یا موافقت نیروهای سیاسی ربطی ندارد. پس بهتر است از حمله و ویرانی مراکز نظامی و سرکوب رژیم استفاده کنیم و خود را برای براندازی نظام و استقرار نظم جدید آماده کنیم.
یا میگویند «با هرگونه جنگی مخالفند اما معتقد هستند که سرانجام جنگ کنونی[حمله اسرائیل به ایران] با همه ویرانگریهای آن، بیش از هرچیز به زیان جمهوری اسلامی و به سود آزادی مردم و حتی و فلسطینی است.»
۳. کسانی که خود را صدای سوم مینامند و تحت بیانیه «نه به جنگ و نه به جمهوری اسلامی» مخالفت خود را با جنگافروزی دو طرف اعلام میکنند. آنها پیآمدهای جنگ و کشتار و ویرانگرهای ناشی از آن را برای مردم ایران و اسرائیل و دیگر ملتهای منطقه یادآور میشوند. معتقد هستند در کنار کشتار و ویرانی ناشی از جنگ، سرکوب دموکراسیخواهان و جنبشهای اجتماعی و همچنین افزایش افراطگرایی و ناامنی نیز از پیآمدهای جنگ خواهد بود.
۴. «محورمقاومتیهایی» که از دیدگاه چپ ضدامپریالیست با حمله اسرائیل به ایران مخالفت میکنند. مشکل را اسرائیل و حمایت امریکا و دیگر کشورهای غربی از این کشور میدانند و سیاستهای منطقهای جمهوری اسلامی و کمکهای آن به گروههای تندرو فلسطینی و ایجاد نیروهای نیابتی در کشورهای منطقه را مورد انتقاد قرار نمیدهند.
۵. کسانی که مخالف هر نوع حمله نظامی به کشور هستند و راه حل را در گفتگو میدانند. آنها سباستهای متطقهای و اسرائیلستیزی جمهوری اسلامی را مورد نقد قرار میدهند. اما معتقد هستند سیاستهای نادرست ایران در منطقه و نقش ایران در افزایش تنش با اسرائیل به هیچوجه دلیل موافقت با حمله اسرائیل یا هر کشور دیگر به کشور خود نیست. پیآمدهای کوتاه مدت و دراز مدت جنگ را برای مردم ایران ومنطقه را برمیشمارند و استقرار دموکراسی در کشور به فرض سرنگونی نظام با حمله نظامی خارجی را خیال خام ناپختگان و ماجراجویان سیاسی میدانند.