نقد جنبش «زن، زندگی، آزادی»؛ چه باید کرد؟ – هوشنگ کوبان
در نوشتهی زیر کوشش میشود با رجوع به آرای ماکس وبر، آنتونیو گرامشی، میشل فوکو و تنی چند از فمینیستهای چپ انتقادی، نقدی درونمان از جنبش انقلابی «زن، زندگی، آزادی» ارایه شود، و بخشی از عللخالهای دائمیِ پلنگ – ل. تدین نژاد
یکی از پیامدهای خروج ترامپ از برجام در سال ۲۰۱۸، از دست رفتن اعتبار آن کشور و بیاعتمادی جهانیان نسبت به پایبندی آمریکا به اجرای قراردادهای بینالمللیِ خود بود. خروج از برجام در آن زمان حاصل تلاشهای لابیهایدر پاسخ به نکاتی از اطلاعیهی سازمان مجاهدین خلق ایران – بهزاد کریمی
آنچه ذیلاً میآید پاره توضیحاتی است پیرامون مندرجات اطلاعیهای که سازمان مجاهدین خلق ایران اخیراً زیر عنوان «تحریف حقایق در یک مصاحبه با سایت شرق در مورد مجاهدین خلق» انتشار داده است. بنا به اظهارات این اطلاعیهرژه روز پیروزی در مسکو به مناسبت هشتادمین سالگرد شکست آلمان نازی
روسیه روز جمعه، ۹ مه ۲۰۲۵، هشتادمین سالگرد پیروزی بر آلمان نازی در جنگ جهانی دوم را با برگزاری رژهای باشکوه در میدان سرخ مسکو گرامی داشت. در این مراسم، ولادیمیر پوتین، رئیسجمهور روسیه، به همراه رهبرانجنبش اعتراضی دموکراسیخواه: سازماندهی، ائتلاف و اعتراض محمدعلی کدیور
تلاش برای برقراری نظامی دموکراتیک از خواستههای اصلی بسیاری از جوامع جهانی در جریان پویشهای سیاسی و اجتماعیِ یک قرن اخیر بوده است. رسیدن به این خواسته از یک سو نیازمند بازخوانی موفقیتها و شکستهای
«ما فراموش نمیکنیم که این رهایی از بیرون آمد» سون فلیکس کلرهوف
مقدمه مترجم: امروز ۸ ماه مه، هشتادمین سالگرد شکست آلمان نازی و پایان جنگ جهانی دوم در اروپاست. سالهای متمادی، برای آلمانیها چگونگی توصیف این روز مایه سردرگمی، سوال و مناقشه بود. به مناسبت چهلمینسوریه؛ ظهور و سقوط یک خاندان – دو سعید سلامی
علی خامنهای در دیدار با مجمع عالی فرماندهان سپاه پاسداران در مهر ماه ۱۳۹۸، سه ماه پیش از ترور قاسم سلیمانی، گفت: «نگاه وسیع جغرافیای مقاومت را از دست ندهید؛ این نگاه فرامرزی را از دست ندهید. قناعت نکنیم به منطقۀ خودمان…این نگاه وسیع فرامرزی، این امتداد عمق راهبردی گاهی اوقات از واجبترینحماسه گیلگمش سیروس اوندیلادزه
حماسه گیلگمش داستانی حماسی از (بینالنهرین) است که ماجراهای گیلگمش، پادشاه اوروک، و دوستش انکیدو را روایت میکند.: 1 . معرفی گیلگمش: گیلگمش پادشاهی قدرتمند اما ستمگر در شهر اوروک در(بینالنهرین) (عراق امروزی) است. او دو سوم خدایی و یک سوم انسانی است و از نیرو و زیبایی فوقالعادهای برخوردار است. باایران آبستن انقلابی دیگر! (تجارب و بازخوانی انقلاب ۵۷) – هلمت احمدیان
انقلاب ۱۳۵۷ یکی از عظیم ترین جنبشهای تودهای در تاریخ ایران بود که منجر به سرنگونی رژیم پهلوی شد. اما با وجود این پیروزی اولیه، این انقلاب توسط ارتجاع اسلامی با یاری قدرت های سرمایه داری ربوده شد و ناکام ماند و شکست خوردو نهایتاً به سلطهی یک نظام استبدادی مذهبی منجر گردید. در چهار دهه گذشته
اقتصادایران به دانش مدنی زاده نیاز دارد
با توجه به اینکه قرار است روز یکشنبه آینده وزیر اقتصادبعدی دولت چهاردهم معرفی شود و با توجه به اینکه تا همین امروز جز سیدعلی مدنی زاده کاندیدای جدی وجود نداشته است برخی نکان را در این باره یاد آور می شویم. 1.فساد در نظام بانکی ایران: ابعاد، دلایل، پیامدها احمد علوی
مقدمه: به گزارش رسانههای ایران، زیان انباشته شبکه بانکی کشور بالغ بر ۵۰۰ هزار میلیاد تومان شده است. این میزان از زیان بنا به تازه ترین آمار همان منابع، تقریبا برابر با سرمایه موجود این شبکه است. امر به یکی از این ابربحرانهای اقتصاد ایران تبدیل شده است. از دلایل مهم این ابربحران فساد ساختاریپاسخ چین به فشارهای تجاری آمریکا چگونه چین به جنگ تجاری ترامپ واکنش نشان داده است؟
چین با کسب تجربه نخستین دوره ترامپ، همزمان با تقویت اقتصاد داخلی و کاهش وابستگی به صادرات، به گسترش شبکههای تأمین و توسعه روابط با کشورهای جنوب جهانی پرداخته است. پکن، ضمن ایجاد توازن میان ابزارهای واکنش کوتاهمدت و استراتژیهای بلندمدت، تلاش میکند تا با بهرهبرداری از فرصتهای ژئوپلیتیکی،مافیا با اقتصاد ایتالیا چه کرده است؟ گردش مالی سالانه ۱۵۰ میلیارد یورویی مافیا در سرزمین چکمه – نوژن اعتضادالسلطنه
نفوذ مافیا به کسب و کارهای قانونی کاری فراتر از پنهان کردن پولهای کثیف انجام میدهد چرا که با تضعیف رقابت در بازار آزاد، اقتصادهای محلی را بی ثبات میکند. کسبوکارهای کوچکی که قادر به پرداخت پول در ازای کسب حفاظت از سوی مافیا و یا قادر به رقابت با رقبای تحت حمایت مافیا نیستند اغلب از گردونه
بیتفاوتی جمعی یعنی چه؟ نابرابری و نئولیبرالیسم چه تاثیری بر آن دارد؟ – راحله طارانی، ترجمه: مسعود امیدی
بیتفاوتی تودهای یک موضوع چند وجهی است که عمیقاً در نظام سرمایهداری و بهویژه نئولیبرالیسم ریشه دارد و در نتیجه عوامل روانی، اجتماعی و اقتصادی تشدید میشود. برای مقابلهی مؤثر با بیتفاوتی که انسانیت جمعی ما راتهدید میکند، باید بدانیم که مبارزه با بیتفاوتی تودهای، ذاتاً مبارزهای با سرمایهداری و خود نئولیبرالیسم است.
بیتفاوتی تودهای – بیتفاوتی جمعی نسبت به رویدادهایی که باید عمیقاً وجدان بشریت را تکان دهد – به طور فزایندهای در دنیای به هم پیوستهی ما رواج یافته است. این پدیدهای صرفاً بیانگر بیعلاقگی منفعلانهی [جامعه] نیست. وضعیت بغرنجی است که محصول عوامل روانی، اجتماعی-اقتصادی و سیاسی است. درک علل و پیامدهای آن بسیار مهم است، بهویژه وقتی در نظر بگیریم که چگونه بسیاری از مردم جهان نسبت به نسلکشی مداوم در غزه و عادی شدن رویدادهایی مانند جشن عروسی (۶۰۰ میلیون دلاری) اسرافکارانهی آنانت آمبانی[۱] در کشوری که حدود ۱۹۴ میلیون نفر در آن گرسنه و دچار سوءتغذیه هستند، و در نتیجه فقر کر و کور و فلج شدهاند.
همانگونه که هِلِن کلِر به تلخی بیان کرد، وقتی سخن از شرارتهای گوناگون در جهان میشود، «بیتفاوتی از همهی آنها بدتر است». این احساس، بیانگر جوهر بیتفاوتی تودهای [جمعی] است – وضعیتی فاجعهآمیز که با فقدان احساس، عاطفه، علاقه یا نگرانی توصیف شده است. از منظر علمی، بیتفاوتی [بیانگر مفهوم] گرفتارشدن در کاهش کمی رفتارهای ارادی و هدفمند است. مکانیسمهای زیربنایی بیاحساسی به سه دسته اصلی تقسیم میشوند: اختلال عاطفی-احساسی، اختلال شناختی و اختلال خود-فعالسازی. اختلال عاطفی-احساسی به ناتوانی در اتصال سیگنالهای احساسی به رفتار اشاره دارد و معمولاً با آسیبهایی در ناحیه پیشپیشانی اربیتوفرونتال-مدیال مرتبط است. اختلال شناختی، که به دشواری در برنامهریزی برای اقدامات مختلف مربوط میشود، با آسیبهایی در ناحیه پیشپیشانی دورسال-جانبی همراه است. در نهایت، شدیدترین نوع، یعنی اختلال خود-فعالسازی، ناتوانی در خودآغازگری یاناتوانی در دست به اقدامی زدن را شامل میشود که ناشی از آسیبهای دوطرفه در گلوبوس پالیدوس است و توانایی قشر پیشانی را برای انتخاب و آغاز اقدامات مختل میکند [۲] و[۳].
یکی از عوامل مهم در ایجاد بیتفاوتی جمعی، مفهوم درماندگی آموخته شده[۴] است که رابطهی معنا داری با بیتفاوتی دارد. درماندگی آموختهشده زمانی اتفاق میافتد که افراد یا گروهها به صورت مکرر با موقعیتهای نامطلوب روبرو میشوند، احساس ناتوانی در تغییر میکنند و [این احساس] سبب میشود حتی زمانی که فرصتهایی برای تغییر ایجاد میشود، تلاشی برای تغییر از خود نشان ندهند. این وضعیت روانی میتواند به ایجاد بیتفاوتی کمک کند، زیرا افراد گرفتار شده به بیتفاوتی، به این باور میرسند که کنشهای آنها تفاوتی ایجاد نخواهد کرد. ارتباط بین درماندگی آموخته شده و بیتفاوتی، بهویژه به شناخت پاسخهای اجتماعی به موضوعات دیرپا مانند نابرابری اقتصادی، فساد سیاسی، یا بحرانهای بشردوستانه جاری مرتبط است [۵].
جنگ شناختی، مفهومی نسبتاً جدید در حوزهی عملیات اطلاعاتی، نقش بسزایی در تشدید بیتفاوتی تودهها ایفا میکند. هدف این شکل از جنگ، تغییر شناخت اهداف انسانی، تأثیرگذاری بر فرآیندهای تصمیمگیری آنها و از بین بردن ارادهی آنها برای کنشگری است. جنگ شناختی با دستکاری محیط اطلاعاتی، میتواند در بین مردم، سردرگمی، شک و احساس درماندگی ایجاد کند. این بمباران مداوم اطلاعات متناقض و نادرست و تبلیغات میتواند منجر به اضافهبار شناختی[۶] [دشواری شناختی] شده و تشخیص حقیقت از دروغ را برای افراد دشوار کند. در نتیجه، بسیاری از مردم ممکن است تصمیم بگیرند که بهطور کلی [خود را] از مسائل پیچیده رها کنند واین به گسترش یک وضعیت بیتفاوتی تودهای کمک می کند. پلتفرمهای رسانههای اجتماعی، با الگوریتمهایشان که برای به حداکثر رساندن تعامل طراحی شدهاند، اغلب محتواهای تفرقهافکنانه را تقویت کرده و اتاقهای پژواکی ایجاد میکنند که منجر به تقویت بیشتر باورهای موجود شده و همدلی با کسانی را که خارج از حلقهی نزدیکان افراد هستند، کاهش میدهند. این اکوسیستم دیجیتال، همراه با تکنیکهای پیچیدهی جنگ شناختی، میتواند به طور مؤثری افکار و کنشگری عمومی را ازکارانداخته و آن را به ابزاری قدرتمند برای کسانی تبدیل کند که به دنبال حفظ وضعیت موجود یا جلوگیری از کنش جمعی علیه بیعدالتی هستند[۷].
تئوری از خود بیگانگی کارل مارکس دریچهی انتقادی دیگری را برای بررسی بیتفاوتی تودهای ارائه میدهد[۸]. کارگران در جوامع سرمایهداری، نه تنها از کار خود، بلکه از محصولاتی که خلق میکنند، از جوهر انسانی خود و دیگران نیز بیگانه میشوند. این بیگانگی، حس ناتوانی و قطع ارتباط را پرورش داده و محیطی ایجاد میکند که در آن بیتفاوتی میتواند رشدکند. نقد مارکس از بیتفاوتی سیاسی، [بر این نکته] تأکید دارد که چگونه موانع سیستمی، درجهی تأثیر عمل فردی و جمعی را محدود کرده و به عدم مشارکت گسترده کمک میکنند.
نابرابری، بهویژه آن گونه که در دوران نئولیبرالیسم به طور مداوم تشدید شده است، نقش مهمی در پرورش بیتفاوتی تودهها ایفا میکند. این دکترین اقتصادی[۹]، با تأکید بر مقرراتزدایی، خصوصیسازی و کاهش مداخلهی دولت، و تمرکز ثروت و قدرت در دستان معدودی، نابرابری را به طور چشمگیری افزایش داده و بر شکاف بین فقیر و غنی افزوده است. علاوه بر این، نئولیبرالیسم با بهکارگرفتن تاکتیکهای روانشناختی از طریق رسانهها و جنگهای شناختی برای توجیه و عادیسازی این نابرابری استفاده میکند، و درک عمومی را برای پذیرفتن آن، بهعنوان پیامد اجتنابناپذیر پیشرفت اقتصادی شکل میدهد. نوآم چامسکی استدلال میکند که نئولیبرالیسم همبستگی اجتماعی و مکانیسمهای حمایت متقابل را تخریب کرده، نهادهای دموکراتیک را تضعیف میکند و افراد را در برابر قدرتهای خصوصی غیرپاسخگو ناتوان میسازد[۱۰].
از نظر تاریخی، بیتفاوتی تودهای اجازه داده است که وحشیگریهایی با کمترین مداخله رخ دهند. بهرغم آگاهیهای گسترده نسبت به هولوکاست و نسلکشی روآندا، واکنش جهانی در بر ابر آنها تا حد زیادی بیتفاوت بود. اولویتهای سیاسی اغلب نگرانیهای بشردوستانه را تحت الشعاع قرار میدهند و نشان میدهند که چگونه موانع سیستمی، اثربخشی شناخته شدهی عمل فردی و جمعی را محدود میکنند. جشن عروسی اخیر آنانت آمبانی، پسر موکش آمبانی[۱۱] میلیاردر، نمونهای از بیتفاوتی امروزی نسبت به نابرابری ثروت است. این رویداد که بنا بر گزارشها بیش از۰۶۰ میلیون دلار هزینه داشت، به جای آنکه مورد انتقاد قرارگیرد، با وجود اینکه تضاد فاحش با فقر تجربه شده توسط میلیونها نفر در هند را نشان میدهد، مورد تجلیل قرار گرفت!
نسل کشی مداوم در غزه، که بر اساس گزارش یونیسف[۱۲] ( که در ظرف کمتر از یکسال) منجر به مرگ بیش از ۱۴۰۰۰ کودک شد[۱۳]، نشان دهندهی یک بحران انسانی شدید است. با وجود گستردگی فاجعه، واکنش جهانی خاموش بوده است که نشان دهندهی [نوعی] بیتفاوتی گستردهتر نسبت به رنج [انسانها] در مناطق درگیری است. فقدان همدلی و کنش در پاسخ به این رویدادها، تأکیدی است بر خطرات بیتفاوتی تودهای، در شرایطی که جامعه بینالمللی [هم] در اولویت بخشیدن به حقوق بشر و نگرانیهای بشردوستانه ناکام است.
برای پرداختن مؤثر به بیتفاوتی تودهها، لازم است بدانیم که این پدیده عمیقاً با نئولیبرالیسم بهعنوان شکل افراطی [افسارگسیختهی] نظام سرمایهداری در هم تنیده است. هر رویکرد معناداری برای مبارزه با بیتفاوتی باید با ساختارهایی که بیتفاوتی و بیمسئولیتی را تداوم میبخشند، مقابله کند. مبارزه علیه سرمایهداری اساساً مبارزهای علیه بیتفاوتی تودهها است، زیرا این دو ذاتاً به هم مرتبط هستند. این امر مستلزم افزایش آگاهی پیرامون چگونگی پیوند بین مسائل جهانی با ماهیت استثماری سرمایهداری است. آموزش و پرورش نه فقط برای تقویت تفکر انتقادی و همدلی، بلکه در جهت پرورش درکی سیستماتیک از ستم و نیاز به تغییرات بنیادی، نیاز به دگرگونی دارد. توانمندسازی افراد برای زیر سؤال بردن و به چالش کشیدن هنجارهای سرمایهداری که نابرابری را عادی میکند و بی تفاوتی را ترویج میکند، حیاتی است.
در این زمینه، صرفا پاسخگو نگهداشتن نهادها کافی نیست. ما باید برای از بین بردن و جایگزینی سیستمهایی که بیتفاوتی و نابرابری را تداوم می بخشند، تلاش کنیم. جنبشهای اجتماعی در این فرآیند بسیار حیاتی هستند و به عنوان بسترهایی برای کنش جمعی عمل میکنند که وضعیت موجود سرمایهداری را به چالش میکشد و از سیاستهای دگرگونساز دفاع میکند. این جنبشها باید فراتر از رویکردهای اصلاحطلبی صرف گسترش یافته و در جهت تغییرات اساسی در ساختارهای اقتصادی و اجتماعی ما فشار بیاورند. با پیوند مستقیمِ مبارزه با بیتفاوتی تودهها به مبارزه علیه سرمایهداری، میتوان به علل ریشهای بیتفاوتی اجتماعی پرداخت و در جهت ایجاد جهانی عادلانهتر، منصفانهتر و متعهدانهتر تلاش کرد.
در نتیجه، بیتفاوتی تودهای یک موضوع چند وجهی است که عمیقاً در نظام سرمایهداری و بهویژه نئولیبرالیسم ریشه دارد و در نتیجه عوامل روانی، اجتماعی و اقتصادی تشدید میشود. برای مقابلهی مؤثر با بیتفاوتی که انسانیت جمعی ما را تهدید میکند، باید بدانیم که مبارزه با بیتفاوتی تودهای، ذاتاً مبارزهای با سرمایهداری و خود نئولیبرالیسم است. تمرکز بیشتر سرمایهداری بر سود و موفقیت فردی نسبت به رفاه جمعی، محیطهایی را تقویت میکند که در آن بیتفاوتی میتواند رشد کرده و از مکانیسمهایی مانند جنگ شناختی برای حفظ یک جمعیت ازهمگسسته استفاده میکند. ادغام بینش متفکرانی مانند مارکس، نقدهای نئولیبرالیسم و درک پدیدههای روانشناختی چون درماندگی آموختهشده، میتواند به شروع به برچیدن این ساختارهای سرکوبگر یاری رساند.
درک مساله مهم است ولی به تنهایی کافی نیست، تلاشهای فعال برای جایگزینی نظامهای سرمایهداری با جایگزینهایی که رفاه جمعی و مشارکت واقعی دموکراتیک را در اولویت قرار میدهند، ضروری است. این شامل به چالش کشیدن پایههای نظم اقتصادی و اجتماعی کنونی ما، ایجاد آگاهی بیشتر در مورد جنگ شناختی، تجسم مجدد آموزش برای ارتقای آگاهی انتقادی، و ایجاد جنبشهای اجتماعی نیرومند است که میتواند تغییرات دگرگونکننده را هدایت کند. [در مورد] فوریت این تلاش نمیتوان اغراق کرد، زیرا ساختار جوامع ما و آیندهی نهادهای دموکراتیک ما به ظرفیت ما برای غلبه بر این بیتفاوتی فراگیر بستگی دارد. تنها از طریق تلاشی هماهنگ برای از بین بردن سرمایهداری و مکانیسمهای کنترل آن، میتوانیم آرزوی ایجاد جهانی عادلانهتر، درستتر و فعالتری را داشته باشیم.
۲۶ آبان ۱۴۰۳
[۱] Anant Ambani
آنانت آمبانی، پسر غول بزرگ موکش آمبانی، در مراسمی مجلل که از ۱۲ تا ۱۴ ژوئیه برگزار شد، با دوست دختر دیرینه خود رادیکا مرچنت ازدواج کرد و این عروسی را بر سر زبانها در هند و دورترها انداخت.
طبق گزارش فوربس، امبانی بزرگ، رئیس ریلانس اینداستریز، دارای ثروت خالص ۱۲۰.۳ میلیارد دلاری است که او را یازدهمین فرد ثروتمند جهان میکند.
اگر درست باشد، هزینهی عروسی ۶۰۰ میلیون دلاری معادل ۰.۵ درصد از ثروت تخمینی آمبانی خواهد بود.
ده میلیون دلار برای پرواز جاستین بیبر به بمبئی پایتخت مالی هند برای اجرای یک شب. یک سفر دریایی با ۸۰۰ مهمان در اطراف دریای مدیترانه با هزینهی ۱۵۰ میلیون دلار. مراسم عروسی با حضور صدها مهمان و قیمتی بالغ بر ۶۰۰ میلیون دلار؛ اینها تنها برخی از اعدادی است که در گزارشهای گمانهزنی و منابع ناچیز در مورد اینکه ثروتمندترین مرد هند چقدر در جشن عروسی کوچکترین فرزندش خرج کرده، منتشر شده است. (م- نقل از : https://fa.shafaqna.com/news/1848382/)
گزارش بیبیسی، هزینه کل عروسی را بین ۱۱ تا ۱۳ میلیارد روپیه معادل ۱۳۲ تا ۱۵۶ میلیون دلار تخمین میزند. در آماری دیگر، مجله سان انگلیس میگوید هزینه این مراسم دستکم ۵۰۰ میلیون پوند، معادل ۶۵۰ میلیون دلار بوده است. این در حالی است که مراسم عروسی سلطنتی پرنس هری و مگان مارکل که چشمهای بسیاری از ساکنان جهان به آن دوخته شده بود، ۳۴ میلیون پوند، معادل ۴۵ میلیون دلار هزینه دربر داشت.
با این حساب اگر روایت بیبیسی را مبنا قرار دهیم، هزینه این مراسم عروسی ۳/۴ برابر و اگر روایت سان را مبنا قرار دهیم، هزینه این مراسم عروسی ۴/۱۴ برابر مراسم عروسی سلطنتی بوده است. جالب است بدانید، جاستین بیبر که در این مراسم به اجرای موسیقی پرداخت، ۷ میلیون پوند معادل۱/۹ میلیون دلار دستمزد دریافت کرد. (م- نقل از : https://vista.ir/n/7sobh-r7t3x)
[۲] Starkstein, S. E., & Leentjens, A. F. G. (2008). Apathy in Neurological Disorders. *The Lancet Neurology*, 7(5), 364-372.
[۳] Marin, R. S. (1991). Apathy: A Neuropsychiatric Syndrome. *The Journal of Neuropsychiatry and Clinical Neurosciences*, 3(3), 243–۲۵۴.
[۴] learned helplessness
[۵] Maier, S. F., & Seligman, M. E. (2016). Learned helplessness at fifty: Insights from neuroscience. Psychological Review, 123(4), 349-367.
[۶] cognitive overload
[۷] Claverie, B., & du Cluzel, F. (2022). The cognitive warfare concept. Innovation Hub, NATO Allied Command Transformation. Retrieved from https://www.innovationhub-act.org/sites/default/files/2022-03/Cognitive%20Warfare.pdf
[۸] Marx, K. (Various works on alienation and political indifferentism)
[۹] اهمیت موضوع بهویژه آنگاه بیشترمیشود که نئولیبرالیسم، نه صرفاٌ بهعنوان یک دکترین اقتصادی، بلکه بهعنوان یک پارادایم و از منظرهای ابعاد وجودی متفاوت آن چون هستی شناسی (Ontology)، معرفت شناسی (Epistemology) و روششناسی (Methodology) مد نظر قرار گیرد. از این منظر نئولیبرالیسم، نوعی الگو و فضای مسلط فکری، فرهنگی، علمی، آموزشی، مدیریتی، اخلاقی، اقتصادی، اجتماعی، حقوقی، سیاسی و … است که از سوی محافل آکادمیک و رسانهها درست وانمود میشود و در ترویج آن نقش برنامهریزی شده و مهندسی شدهی بسیار فعالی دارند. پارادایم نئولیبرالیسم دربردارندهی باورها، مفروضات، مفاهیم، برداشتها، سوگیریها، ارزشها، اخلاقیات و … و هر چیز دیگری است که تصورش را میتوان کرد! هم مجموعهای از دستور کارهای اقتصادی است، هم شیوه ای در اقتصاد سیاسی است، هم بیانگر نوعی فلسفهی سیاسی است که در خدمت نئوفاشیسم است، هم نوعی رویکرد و سبک مدیریت ضددموکراتیک و آمرانه است، هم سبکی از شیوه حکمرانی است که با فرسایش و نابودی نهادهای دموکراتیک همراه است، در عین حال یک ایدئولوژی و نوعی سبک زندگی و نوعی هنجار اجتماعی و مجموعهای از ارزشهای اخلاقی و … هم هست. نئولیبرالیسم به صورت خلاصه یک الگوی پذیرفته شده و برخوردار از مقبولیت عام برای برخورد با مسائل در هر حوزهای است که مبتنی است بر نوعی نگاه و الگوی سودجویانه بازاری، کالایی، مالی و دلالی و غیراجتماعی و غیرانسانی به همه چیز است. روشن است که سیطرهی این پارادایم بر حیاط اجتماعی و اقتصادی و سیاسی و فرهنگی و فکری جوامع، در تعارض آشکار با ارزشهای نهادینه شده و دیرپای اجتماعی و اخلاقی چون همدردی، همکاری، احساس مسئولیت و تعهد اجتماعی و …. قرار گیرد و از همین رو بر آن میشود تا به جای کنشگری فعال و آگانه در برابر ستم و بیعدالتی و …، نوعی بیتفاوتی و پاسیسفیسم را در جامعه ترویج کند! (م)
[۱۰] Chomsky, N. (n.d.). On neoliberalism and its effects. Various lectures and writings.
[۱۱] Mukesh Ambani
[۱۲] UNICEF. (2024). Reports on the humanitarian crisis in Gaza. Retrieved from UNICEF website.
[۱۳] بدیهی است که این آمار مربوط به مدتی پیش است. از آنجا که در نتیجهی تهاحم وحشیانهی اسرائیل به غزه و لبنان به صورت روزانه شمار کل کشتهشدگان و زنان و کودکان کشته شده به صورت روزانه در حال افزایش است، امروز آمار کودکان کشته شده از سوی اسرائیل نژادپرست بسیار بیشتر این رقم است. (م)
متن انگلیسی و اصلی مقاله
Mass Apathy: The Subtle Threat to Humanity’s Conscience in an Era of Ever-Increasing Inequality Under Neoliberalism
Raheleh Tarani
Mass apathy—a collective indifference to events that should deeply stir the conscience of humanity—is increasingly prevalent in our interconnected world. This phenomenon is not merely a passive lack of interest; it is a complex condition shaped by psychological, socio-economic, and political factors. Understanding its causes and implications is crucial, especially when considering how most people have become desensitized to the ongoing genocide occurring in Gaza and the normalization of the events such as extravagant wedding of Anant Ambani in a country where approximately 194 million people are hungry and undernourished.
As Helen Keller poignantly stated, “Apathy is the worst of them all” when it comes to the various evils in the world. This sentiment captures the essence of mass apathy—a dangerous condition characterized by a lack of feeling, emotion, interest, or concern. Scientifically, apathy involves a quantitative reduction of voluntary, goal-directed behaviors. This reduction is often linked to dysfunctions in the brain’s prefrontal and basal ganglia systems, which can manifest in various forms: emotional–affective, cognitive, and auto-activation disruptions [1][2].
A significant factor contributing to mass apathy is the concept of learned helplessness, which has a strong correlation with apathy. Learned helplessness occurs when individuals or groups repeatedly face adverse situations, they feel powerless to change, leading them to stop trying even when opportunities for change arise. This psychological state can contribute to the development of apathy, as people become conditioned to believe that their actions will not make a difference. The correlation between learned helplessness and apathy is particularly relevant in understanding societal responses to persistent issues like economic inequality, political corruption, or ongoing humanitarian crises [3].
Cognitive warfare, a relatively new concept in the realm of information operations, plays a significant role in exacerbating mass apathy. This form of warfare aims to change the cognition of human targets, influencing their decision-making processes and eroding their will to act. By manipulating the information environment, cognitive warfare can create confusion, doubt, and a sense of helplessness among populations. This constant bombardment of conflicting information, disinformation, and propaganda can lead to cognitive overload, making it difficult for individuals to discern truth from falsehood. As a result, many people may choose to disengage from complex issues altogether, contributing to a state of mass apathy. Social media platforms, with their algorithms designed to maximize engagement, often amplify divisive content and create echo chambers, further reinforcing existing beliefs and reducing empathy for those outside one’s immediate circle. This digital ecosystem, coupled with sophisticated cognitive warfare techniques, can effectively paralyze public opinion and action, making it a powerful tool for those seeking to maintain the status quo or prevent collective action against injustices [4].
Karl Marx’s theory of alienation provides another critical lens through which to view mass apathy [5]. In capitalist societies, workers become alienated not only from their labor but also from the products they create, their own human essence, and from others. This alienation fosters a sense of powerlessness and disconnection, creating an environment where apathy can thrive. Marx’s critique of political indifferentism highlights how systemic barriers limit the perceived efficacy of individual and collective action, contributing to widespread disengagement.
Inequality plays a significant role in fostering mass apathy, particularly as it has continuously escalated under neoliberalism. This economic doctrine, with its emphasis on deregulation, privatization, and reduced government intervention, has dramatically increased inequality by concentrating wealth and power in the hands of a few, widening the gap between the rich and the poor. Additionally, neoliberalism employs psychological tactics through media and cognitive warfare to justify and normalize this inequality, shaping public perception to accept it as an unavoidable consequence of economic progress. Noam Chomsky argues that neoliberalism undermines social solidarity and mutual support mechanisms, weakening democratic institutions and leaving individuals feeling powerless against unaccountable private powers [6].
Historically, mass apathy has allowed atrocities to occur with minimal intervention. The global response to the Holocaust and the Rwandan Genocide, despite widespread awareness, was largely apathetic. Political priorities often overshadowed humanitarian concerns, illustrating how systemic barriers limit the perceived efficacy of individual and collective action. The recent wedding of Anant Ambani, son of billionaire Mukesh Ambani, exemplifies modern-day apathy towards wealth inequality. The event, reportedly costing over $320 million, was celebrated rather than criticized, despite the stark contrast it presents to the poverty experienced by millions in India.
The ongoing genocide in Gaza, resulting in the deaths of over 14,000 children according to UNICEF [7], highlights a severe humanitarian crisis. Despite the scale of the tragedy, the global response has been muted, reflecting a broader indifference to the suffering in conflict zones. The lack of empathy and action in response to these events underscores the dangers of mass apathy, where the international community fails to prioritize human rights and humanitarian concerns.
To address mass apathy effectively, it is essential to recognize that this phenomenon is deeply intertwined with neoliberalism as an extreme form of capitalist system. Any meaningful approach to combating apathy must confront the very structures that perpetuate indifference and disengagement. The struggle against capitalism is fundamentally a struggle against mass apathy, as the two are inherently linked. This requires raising awareness of how global issues are interconnected with the exploitative nature of capitalism. Education needs to be transformed, not just to foster critical thinking and empathy, but also to cultivate an understanding of systemic oppression and the need for radical change. It is vital to empower individuals to question and challenge capitalist norms that normalize inequality and promote apathy.
In this context, merely holding institutions accountable is insufficient; we must work towards dismantling and replacing the systems that perpetuate apathy and inequality. Social movements are crucial in this process, serving as platforms for collective action that challenge the capitalist status quo and advocate for transformative policies. These movements should extend beyond mere reformist approaches and push for fundamental changes in our economic and social structures. By directly linking the fight against mass apathy to the struggle against capitalism, we can address the root causes of societal indifference and work towards creating a more just, equitable, and engaged world.
In conclusion, mass apathy is a multifaceted issue deeply rooted in the capitalist system, and neoliberalism in particular, and is exacerbated by psychological, societal, and economic factors. To effectively counter the indifference threatening to erode our collective humanity, we must recognize that the fight against mass apathy is inherently a fight against capitalism and neoliberalism itself. The capitalist focus on profit and individual success over collective welfare fosters environments where apathy can thrive and employs mechanisms like cognitive warfare to maintain a disengaged populace. By integrating insights from thinkers like Marx, critiques of neoliberalism, and understanding psychological phenomena like learned helplessness, we can begin to dismantle these oppressive structures.
However, understanding alone is not sufficient; active efforts are necessary to replace capitalist systems with alternatives that prioritize collective well-being and genuine democratic participation. This involves challenging the foundations of our current economic and social order, creating more awareness about cognitive warfare, reimagining education to promote critical consciousness, and building robust social movements that can drive transformative change. The urgency of this endeavor cannot be overstated, as the very fabric of our societies and the future of our democratic institutions depend on our capacity to overcome this pervasive apathy. Only through a concerted effort to dismantle capitalism and its mechanisms of control we can aspire to create a more equitable, just, and engaged world.
References
[۱] Starkstein, S. E., & Leentjens, A. F. G. (2008). Apathy in Neurological Disorders. *The Lancet Neurology*, 7(5), 364-372.
[۲] Marin, R. S. (1991). Apathy: A Neuropsychiatric Syndrome. *The Journal of Neuropsychiatry and Clinical Neurosciences*, 3(3), 243–۲۵۴.
[۳] Maier, S. F., & Seligman, M. E. (2016). Learned helplessness at fifty: Insights from neuroscience. Psychological Review, 123(4), 349-367.
[۴] Claverie, B., & du Cluzel, F. (2022). The cognitive warfare concept. Innovation Hub, NATO Allied Command Transformation. Retrieved from https://www.innovationhub-act.org/sites/default/files/2022-03/Cognitive%20Warfare.pdf
[۵] Marx, K. (Various works on alienation and political indifferentism)
[۶] Chomsky, N. (n.d.). On neoliberalism and its effects. Various lectures and writings.
[۷] UNICEF. (2024). Reports on the humanitarian crisis in Gaza. Retrieved from UNICEF website.
Keller, H. (Quote on apathy)
About Dr. Raheleh Tarani
Dr. Raheleh Tarani is a practicing Iranian-Canadian psychologist and social activist who holds degrees from universities in Iran, India, and the United States. She integrates her academic expertise with a commitment to social justice, advocating for inclusive mental healthcare. Through her practice, she fosters emotional well-being and empowerment, striving for positive societal transformation.
در جستجوی اتحاد از دسترفته (یک) حمید فرخنده
اتحاد سرنوشتساز گروههای مختلف سیاسی، مذهبی و سکولار در انقلاب ۵۷ سالهاست که به آرزوی برخی از نیروهای سیاسی اپوزیسیون و بخشی از مردم برای گذار از جمهوری اسلامی یا سرنگونی آن تبدیل شده است.جنگ دوم جهانی، جنگ قدرت های امپریالیستی در حال افول علیه جنبش سوسیالیستی بود – ترجمه ی: بابک احمدی
شورای نظامی و «مدافعان استالینگراد» دسامبر ۱۹۴۲. از سمت راست: ژنرال آندری ژریومنکو، فرمانده جبهه جنوب شرقی [استالینگراد] ارتش سرخ. الکسی چویانوف، دبیر اول کمیته منطقهای استالینگراد حزب کمونیست شوروی.بازگشت تلخ عراقیهای اخراج شده از اروپا
محمد جلال، شهروند عراقی، ۱۰ سال از عمر خود را در جستوجوی پناهندگی در آلمان از دست داد، اما بینتیجه. به جای اعطای پناهندگی، او به سرزمینی که از آن فرار کرده بود بازگردانده شد. اکنون با همان چالشهاییسازمان مدنی کارآمد: تقویت درون برای موفقیت بیرون کِنِت اندروز و همکاران
چنانکه الکسی توکویل یکی از بنیانگذاران علوم اجتماعی و از اولین نظریهپردازان جامعهی مدنی میگوید، انجمنهای مدنی مراکز رایگان آموزش و ترویج دموکراسی هستند. از طریق فعالیت درون این سازمانهاست کهقاچاق کتابهای ممنوع چه نقشی در سقوط کمونیسم داشت؟ چارلی اینگلیش
روکشی که روی جلد اصلیِ کتاب پیچیده شده است یک اتاق کامپیوتر در دههی ۱۹۷۰ را نشان میدهد که مُنادیانِ خوشپوش و آراستهی عصر اطلاعات در آن سرگرم کار با پایانههای یک رایانهی بسیار بزرگ هستند. آیا چیزی
- دومین برنامه زنده با دکتر مطهرنیا
- با دکتر نوذری – تفاوت سکولاریسم با لائیسیته
(بدون عنوان) نوشته 49935
سلام عرض میکنم خدمت همه شما دنبال کنندگان عزیز دوست داشتنی و گل گلاب کانال یوتیوب کلاب هاز پارسی امیدوارم حال همتون خوب باشه سالم و سرح حال و سلامت ید. همونطور که باید همتون اطلاع داشته باشید بالاخره دونالد ترامپ برای دومین بار به صورت رسمی زمام امور رو به عنوان رئیسجمهور در دست گرفت و روز گذشته- گفتگوی سیامک دهقانپور با ابراهیم نبوی؛از رفاقت با ناطق و گلآقا تا زندان، مهاجرت و بازگشت به ایران







![]() |
![]() |