کتابخانه مدرنیته
  • علم و دین تام مک‌لیش
    اگر ترجیع‌بند سطور آغازین کتاب استیون شاپین انقلاب علمی (1996) را به کار گیریم: چیزی به عنوان ستیزه‎ی علم و دین وجود ندارد، و مقاله‎ی حاضر در این ‌باره است. با این ‌همه، این به معنای استدلال دیگری در ردّ «روایت ستیزه» نیست ــ پیش از این نوشته‌های خوب بسیاری از این نوع از جانب مورخان، جامعه‌شناسان و
  • درباره جبهه اصلاحات ایران – فرخ نگهدار
    مقاله حاضر پس از نگاهی به سیر تکوین جبهه اصلاحات به بررسی سیاست های راهبردی، روش های مبارزاتی و مرزبندی های جبهه با دستجات مدافع حکومت و نیز با اپوزیسیون راستگرا می پردازد. مقاله سپس بر ماهیت
  • با شاهزاده ای که سلطنت طلب نیست! اسماعیل نوری علا
    در پی گذشت 14 سال از نوشتن مقاله ای با نام «معمای رضا پهلوی»(1) من امروز وظیفهء خود می دانم که، بار دیگر، به بخشی از مطالبی که در آن مقاله مطرح شده برگردم و، با عطف به سخنانی که «شاهزاده» در گفتگوی
  • کدام مسیر؟ کدام تئوری؟ مناظره احمد زیدآبادی و بیژن عبدالکریمی
    هم میهن – پس از اینکه جبهه اصلاحات بیانیه‌ای را درباره وضعیت فعلی کشور منتشر کرد، بیژن عبدالکریمی در گفت‌وگویی به نقد این بیانیه پرداخت؛ موضوعی که منجر به این شد که احمد زیدآبادی درباره مسائل مطرح شده
فضای مجازی
  • کفۀ توانایی جنسی محمد در برابر کفۀ پرسش ها ب. بی نیاز (داریوش)
    با توجه به زندگینامه های محمد و تاریخ نگاری های اسلامی، آیا محمد رسول الله بارور یا نابارور بود؟ طرح چنین پرسشی برای کسی که اساساً وجود محمد را از منظر تاریخی رد کرده است بسیار ساده است ولی طرح چنین پرسشی برای افراد باورمند [مؤمن] یک کفر بزرگ است به همین دلیل، هیچگاه چنین پرسشی در ذهن آنها خطور
  • جنبش سیاسی خلق مسلمان در آذربایجان
    در ۱۹۸۰ آذربایجان نخستین اعتراضات را علیه استبداد مذهبی که با انقلاب اسلامی در ایران به اقتدار رسیده بود، در فضای همگانی پدید آورد؛ مطالبات معترضان که به واسطه حمایت سید کاظم شریعتمداری و مدیریت تجمعات
  • جرئت دانستن داشته باشیم.قتل هولناک ام قرفه به دست زید ابن حارثه پسر خوانده پیامبر اسلام
    تمامی طرفداران اسلام انقلابی، دموکراتیک، مردمگرا و انسانی، تمامی دوستداران اسلام سیاسی و جمهوری دموکراتیک اسلامی، از سید جمالالدین اسد آبای و اقبال لاهوری تا دکتر علی شریعتی و مهندس مهدی بازرگان، از محمد حنیف نژاد تا مسعود رجوی و تا تمام نواندیشان دینی بخوانند و بیندیشند و پاسخ دهند تمامی کسانی که
  • روبسپیر و مجازات اعدام هریسون دابلیو. مارک
    یکی از واقعیت‌های انقلاب‌ها برآمدن رهبران تازه در زمانی کوتاه است. تجربه‌ی انقلاب‌های گذشته نشان می‌دهد که برآمدن رهبران نامناسب و نادیده‌گرفتن نشانه‌های خطر از سوی جامعه‌، هزینه‌های گزافی برای اهداف انقلاب و جانِ مردم و گاه خودِ آن افراد در پی داشته است. نگاهی به زندگی روبسپیر، انقلابی فرانسوی،

در یادداشت و سخنرانی «حکمرانی بی‌قصه» (در اینجا) گفتم که قصه انقلاب را بنیان‌گذار از سال ۴۲ شکل‌داد و دکتر شریعتی نیز نسخه مدرن‌ آن را تدوین کرد. بنیانگذار اما برای آن‌که قصه‌اش پذیرش حداکثری یابد هیچ‌کس را حذف نکرد. گفتار او چنان بود که در انقلاب اسلامی حتی توده‌ای‌ها و چریک‌های فدایی خلق را نیز زیر عبای خود جا می‌داد و آنان نیز قصه‌ آیه‌آلله را باور کردند و نقش خود را به خوبی بازی کردند. بعد از انقلاب و قبضه قدرت،‌ رفتار او البته تغییر کرد و حذف‌ها آغاز شد.

قصه بنیان‌گذار اما چنان قوی و جذاب بود، و نقش او چنان در قصه‌اش جاافتاده بود، که تا پایان عمرِ او، آن قصه در ذهن و زبان اکثریت ایرانیان جاری بود. چنان قوی که حتی قانون اساسی‌ای که خود آیه‌الله تایید کرده بود و به رای مردم گذاشته بود نیز هیچگاه نتوانست در برابر قصه او، رنگ و معنایی پیدا کند. این که قانون اساسی در ایران تا این‌پایه خوار شده است، برای این است که در سایه حضور بنیانگذار، قانون اساسی هیچگاه فرصت نکرد تا قصه خودش را خلق کند. سکوتِ تقریبا همه شخصیت‌های سیاسی، علمی، فرهنگی و هنری داخلی (به جز یک نفر) در برابر اعدام‌های سال ۶۷ الزاما به علت ترسشان نبود بلکه به علت آن بود که هنوز قصه آیه‌الله بر دلها مسلط بود، در حالی که قانون اساسی هنوز قصه نداشت. به گمان من اعدام‌های ۶۷ به‌‌مانند شلیک به قلب قانون اساسی و پایان یافتن امکان خلق قصه برای آن بود.

درواقع نه در حضور و نه بعداز بنیانگذار، حاکمان، قانون‌اساسی را پیمان مقدسی ندانستند؛ پس هر جا به نفع‌شان بود از آن بهره بردند و هر جا نبود آن را تفسیر کردند و بنابراین ناموس قانون را ضایع کردند و راه تبدیل آن به یک قصه ملی را بستند. به‌این‌خاطر است که به گمانم از دل این قانون دیگر نمی‌توان قصه جمعی دیگری برای آینده ایرانیان خلق کرد. هر چیزی که باورپذیری قصه‌اش زایل شود، مثل برندی است که اعتبارش را از دست بدهد، دیگر همان برند را نمی‌توان بازسازی کرد.

هر گام حذفیِ پس از انقلاب، بخشی از قصه بنیانگذار را کم‌رنگ می‌کرد. قصه‌ آیه‌الله وقتی دیگر باورپذیری خود را از دست داد که نسل نو متوجه شد که در قصه‌ آیهالله، نقشی برای او دیده نشده و فرصتی برای آن که دنیای خودش را خلق کند به او داده نمی‌شود. این همان نقطه‌ای بود که نسل نو فریاد زد: «اصلاح طلب، اصول‌گرا، دیگه تمومه ماجرا». اگر حاکمان در سال‌های ۹۶ و ۹۸ گوش شنوایی داشتند، پیش‌ازآن‌که دیر شود، به فکر خلق قصه‌ای تازه و باورپذیر برای خودشان و برای آینده ایران می‌افتادند.

حاکمان امروز اما هنوز می‌خواهند نسخه‌های جدیدی از قصه بنیان‌گذار را بازتولید کنند. بگذارید بی‌پرده بگویم: از این پس، و بویژه بعداز تحولات شام، دیگر هر قصه‌ای که در آن اکثریت مردم ایران بازیگر نباشند، باورپذیر نخواهد بود و در نطفه شکست می‌خورد. جمهوری اسلامی نمی‌تواند قصه‌ای باورپذیر خلق‌کند که جنبش مهسا و خواسته‌های آن و بازیگران آن را نبیند؛ نمی‌تواند قصه‌ای بنویسد که روشنفکران منتقد، زندانیان سیاسی، میلیون‌ها ایرانی مهاجر، ایرانیان غیرشیعه و سایر حذف شدگان را نبیند؛ حتی نمی‌تواند در قصه خود براندازان و طرفداران سلطنت را نبیند. قصه آینده ایران را همه ایرانیان با هم خواهند نوشت و جمهوری اسلامی اگر فرصتی داشته باشد فقط آن است که یک قصه فراگیر تازه و باورپذیر خلق کند که در آن امکان بازیگری و نقش‌آفرینی برای همه ایرانیان با هر زبان و مذهب و گرایش و اندیشه وجود داشته باشد.

جمهوری اسلامی در نقطه خطیری قرار گرفته است. می‌تواند انتخاب کند که سنواری عمل کند یا حسینی. یحیی سنوار، بدون آن که رضایت مردم غزه را گرفته باشد، قصه خودش را به کل مردم غزه تحمیل کرد و آنان را گرفتار مصیبتی کرد که تا نسل‌ها و حتی قرن‌ها پیامدهایش هم برای فلسطینیان، هم برای مسلمانان منطقه خواهد ماند.

حسین (ع) اما چه کرد؟ شب عاشورا، یارانش را فراخواند و قصه‌ی فردای خودش را برای آنان روایت کرد. آنگاه گفت هر کس می‌خواهد، بماند و در این قصه بازی کند، هر کس نمی‌خواهد، آزاد است و دیگر تعهدی به من ندارد. حسن (ع) نیز چنین کرد؛ وقتی دید امتش با قصه او همداستان نیستند، قصه‌اش را فرونهاد و صلح کرد. و پیش از او علی (ع) نیز به قول مرحوم مطهری، نشان داد که نخستین مسلمان لیبرال است؛ یعنی پس از شورای سقیفه و انتخاب نشدنش به خلافت، وقتی دید قصه او در میان اکثریت خریداری ندارد، تمکین کرد و با سه خلیفه همکاری کرد. وقتی هم که خلیفه شد آنگاه که دید در جنگ با معاویه، مردمان خودش تمایلی به ادامه بازی در قصه او را ندارند، صلح کرد.

راستی ما کیستیم؟ شیعه حسینی یا شیعه سنواری؟

print

مقالات
مدرنیته در عمل
  • تنوع فرهنگی مبنایی برای حق به شهر آذر جوادزاده
    حق به شهر حق همه شهروندان ساکن در شهر است (شهروندان در حال و آینده، شهروندان ِدائم یا موقت) برای اسکان، شغل، تولید، دولت، و لذت بردن؛ شهرها، روستاها و سکونت گاه های پایدار،امن و فراگیر که به عنوان کانون زیست برای همه شناخته می شوند. همانطور که در بیانیه ی همایش جهانی شهری [۱]، رهنمودهای توسعه ی
  • با اخبار مربوط به “فروپاشی اقتصاد چین” چه باید کرد؟ – جان راس، ترجمه ی علی اورنگ
    ظاهرا، بر طبق تحلیل بلومبرگ، میانگین رشد سالانه ۴.۵ در صد چین در چهار سال گذشته از یک بحران شدید اقتصادی حکایت می کند، در حالی که گویا رشد ۱.۸در صد آمریکا، و رشد ۰۱ درصد انگلستان، رشد قوی محسوب
  • میکرو‌سلبریتی و خودِ برند‌شده فردین علیخواه
    میکروسلبریتی، علاوه بر طرح مجدد مسائل مربوط به کار، به شکلی تقریبا قطعی افراد را به سوی پرسش درباره‌ی تمایز بین حریم خصوصی و عمومی سوق می‌دهد. اخبار میکروسلبریتی مانند آنچه قبلا دیده‌ایم به نظر می‌رسند: «کشف» خواننده نوجوان جاستین بیبر[۱] در یوتیوب توسط دست‌اندرکاران موسیقی چندان تفاوتی با «کشف»
  • اقتصاد برای مردم دِرْک فیلیپسن
    انبوهی از سوسک‌های شب‌تاب با هجوم به باغچه‌ی خانه‌ام آن را به گونه‌ای بی‌سابقه زینت بخشیده‌اند، مجذوب هوایی عاری از حرص و طمعِ خودخواهانه‌ی ما،