اندیشه ، فلسفه
تاریخ
  • «ما فراموش نمی‌کنیم که این رهایی از بیرون آمد» سون فلیکس کلرهوف
    مقدمه مترجم: امروز ۸ ماه مه، هشتادمین سالگرد شکست آلمان نازی و پایان جنگ جهانی دوم در اروپاست. سالهای متمادی، برای آلمانی‌ها چگونگی توصیف این روز مایه سردرگمی، سوال و مناقشه بود. به مناسبت چهلمین
  • سوریه؛ ظهور و سقوط یک خاندان – دو سعید سلامی
    علی خامنه‌ای در دیدار با مجمع عالی فرماندهان سپاه پاسداران در مهر ماه ۱۳۹۸، سه ماه پیش از ترور قاسم سلیمانی، گفت: «نگاه وسیع جغرافیای مقاومت را از دست ندهید؛ این نگاه فرامرزی را از دست ندهید. قناعت نکنیم به منطقۀ خودمان…این نگاه وسیع فرامرزی، این امتداد عمق راهبردی گاهی اوقات از واجب‌ترین
  • حماسه گیلگمش سیروس اوندیلادزه
    حماسه گیلگمش داستانی حماسی از (بین‌النهرین) است که ماجراهای گیلگمش، پادشاه اوروک، و دوستش انکیدو را روایت می‌کند.: 1 . معرفی گیلگمش: گیلگمش پادشاهی قدرتمند اما ستمگر در شهر اوروک در(بین‌النهرین) (عراق امروزی) است. او دو سوم خدایی و یک سوم انسانی است و از نیرو و زیبایی فوق‌العاده‌ای برخوردار است. با
  • ایران آبستن انقلابی دیگر! (تجارب و بازخوانی انقلاب ۵۷) – هلمت احمدیان
    انقلاب ۱۳۵۷ یکی از عظیم ترین جنبش‌های توده‌ای در تاریخ ایران بود که منجر به سرنگونی رژیم پهلوی شد. اما با وجود این پیروزی اولیه، این انقلاب توسط ارتجاع اسلامی با یاری قدرت های سرمایه داری ربوده شد و ناکام ماند و شکست خوردو نهایتاً به سلطه‌ی یک نظام استبدادی مذهبی منجر گردید. در چهار دهه گذشته
اقتصاد

برای مایی که تو صحنه بودیم فروپاشی رژیم بست چیز تعجبآوری نبود. یعنی واقعیتش اینه که ما خیلی هم تلاش می‌کردیم خیلی بیش از اندازه کوشش می‌کردیم که ارکان سیستم بحث رو فرماندهان ارتش رو و شخص آقای بشار اسد رو به این نتیجه برسونیم که آقا مملکتت داره از هم می‌پاشه و اگر هرچه سریع‌تر شروع به اصلاحات و غییر در رفتارت و مدیریتت نکنی کشورت اصلاً خواهد باشید اما متأسفانه در بعد از پیروزی‌های رزمی ما و سقوط و فرار داعش و مسلحین و جریانات کردی و بحثهای دیگه که در منطقه بود یک غفلت راهبرد دی در کل ارکان حکومت سوریه حاکم شده بود و هرچه ما با ایشون با من حداقل خودم با چار یا ۵ تا وزیر سوریه به طور مواجه مستمر کار می‌کردن چون در سوریه ۵ تا تقریباً وزیر فرهنگی دارند. یه مقدار تشکیلات فرهنگیشون چون حزبیه گسترده بود اما خب کار نمی‌کردن متأسفانه نمی‌تون ستیم اونا رو مجاب بکنیم. خب شرایط سوریه در ۲ سال گذشته به شدت رو به وخامت گذاشته بود. ببینید ما در کل سوریه در اکثر شهراش در ۲۴ ساعت خواهر و برادر من نهایتاً یک ساعت برق وجود داشت. بهغیر از شهر دمشق که هر ۴ ساعتی برق می‌رفت ۲ ساعت میومد و شهر حلب که هر ۶ ساعتی برق می‌رفت و ۲ ساعت می‌ومد. در مثلاً ریف دمشق که ما خیلی می‌رفتیم چون منطقه تهدید بود و سه چار منطقه‌ش مثل قزاز و اینا اینا جایی بودن که هنوزم حکومت مسلحین بود یعنی عجیب بود اینا مصالحه کرده بودن و مسلحین همچنان اونجا تشکیلات خود نشون همینای اینا همینایین که بعدم حرکت کردن و دمشق رو گرفتن شما وقتی به اینا مراجعه می‌کردی واقعاً بعضی موقع‌ها اینا روزی ۲۵ دقیقه برق داشتن یعنی اصلاً زندگی فشل د. این در حالی بود که رژیم بث یک رشته برقی به اسم برق عسکری یا کهال عسکریه به قول خودشون کشیده بود که این مخصوص اسمش پادگان‌ها بود. اسمش این بود که مثلاً باید به مراکز نظامی برق بده اما در حقیقت سر این سیما می‌رفت تو خونه کی؟ تو خونه ارکان حزب بحث. تو خونه وزرا تو خونه ژنرالا. خب شما اگر جای ملت بودید وقتی میدید زن و بچت در تابستون از گرما نمی‌تونه زندگی کنه یه روزی رو نیرو همکار من یه بچه سوری اومد گفتم بهش که فلانی چیه ناراحتی گفت بچم مریض شده گفتم مریض شده برای چی مریض شده تابستون گفتین شبا انقدر گرم بود خونه ما گرمه من میرم از بیرون آب میارم آبو می‌پاشم رو زمین این بچه‌های من رناشونو می‌زنن بالا و سعی می‌کنن که خودشون رو به این طریق خنک بکنن. این تابستونشون زمستونشون چهجوری بود؟ به یکی دیگه از همکارام گفتم که فلانی محمد شما هر ۳ ماه بهتون ۵۰ لیتر گاز اویل میدن برای یه خانواده اونجا وسایل گرماش یه چیزی به اسمبایا یه چیزی شبیه این بخاری نفتی مدرسه ما می‌رفتیم یه چیزی مثل اونه یه ذره حالا بهتر خودشون میگن سبایا گفتم این سبایا که شبی ۵ لیتر می‌سوزونه شما برای ۳ ماه ۱۰ شب بهتون نفت میدن اینا گازایل میدن تازه نفت نمیدن خودشون میگن مازات اونجا گازویل نمیگن میگن مازات گفت آره گفتم خب چهجوری می‌دونیم گفت ما زمستون که میشه هر ۵ ۶ تا خانوار مثلاً من با چار تا برادرم یا خواهرام جمع میشیم تو یه اتاق ما نشسته می بچه‌ها رو دور زمین می‌خوابونیم. بعد این گازولو با هم تقسیم می‌کنیم. اونم این‌جوریه که شب ۲ ساعت اول شب گرم می‌کنیم. صبح این بچه‌ها می‌خوان بیدار بشن بعد از نماز ۲ ساعت روشن می‌کنیم که فقط این بچه‌های ما از سرما یخ نزنیم. حالا من اگه بخوام از وضع معیشت و نوع زندگی و تبعیض عجیب غریبی که در سوریه پیش اومده بود برای شما بگم می‌تونم تا صبح براتون مثال بیارم چون حالا ما خودمونم سعی می‌کردیم یه جورایی مثل این مردم زندگی بکنیم و یه از وجوهی که هنوز ایرانیا در دل مردم سوریه نه مسلحین در دل مردم سوریه جاوا باز کنن و دارند ما هنوز با بچه‌هامون ارتباط داریم تو سوریه در منطقه دارزور یه آدمی داشتیم این مسئول شبکه‌های ما بود تقریباً با ۵۰۰ ۶۰۰ تا جوون این آدم کار می‌کنه بعد از این اتفاقات زنگ زدم بهش گفتم که نظر همین بعد از اومدن مسلحین نظر مردم نسبت به ما ایرانیا چیه؟ گفت والله جیت یعنی به خدا خیلی خوبه به خاطر این سبک زندگی بچه‌های سپاه حالا این شرایط خیلی فرق می‌کرد اما اونا وقتی نگاه می‌کردن می‌بودن که طرف ژنرالش اینجوریه. حالا مثال براتون بذارم یه مثال دیگه شاید شنیده باشین یکی از جاهایی که خیلی شدید بمباران شد یه سایت هلیکوپتری بود به اسم سایت هلیکوپتری عقربا. منطقه عقربا بزرگ‌ترین سایت هوایروز ارتش سوریه بود. من رفتم پیش فرمانده‌اش بهش گفتم که می‌رفتم سرکشی می‌کردم به بچه‌هاشون با خیلی با سربازا و فرمانده‌های درد سرهنگا و اینا من ارتباط می‌گرفتم. معمولاً یه هدیه‌ای آماده می‌کردیم. یه بسته‌ای چند تا کنسروی یه ذره امکانات خیلی هم اقلام ایرانیو دوست داشتن. کنسرهای ایرانی رو بهخصوص یلی دوست داشتن براش بردیم باهاش صحبت کردیم و گفتم آ خب چه خبر چیکار می‌کنی حرف زد و خیلی محبت کرد و آخرسر گفتم که خب از خانواده چه خبر گفت من خبر ندارم گفتم یعنی چی خبر نداری گفت ببین خانواده من تو منطقه هسیان منطقه هستیا یه جاییست مثلاً حدود ۴۰ کیلومتری به حمص مونده تقریباً ۸۰ کیلومتر تا خود اون مغر فاصله داشت گفتم خب گفت کل حقوق ی که ارتش به من میده خرج این هستش که من برم پول کرایه بدم برم بچه‌هامو ببینم و برگردم اون هفته یه بار درچه ۳ ماهه این پول رو مصرف نمی‌کنم میدم که زن و بچم از گرسنگی نمیرم خب وقتی که فرماندان میدانی و فرماندان میانی ارتش نگاه می‌کنن می‌بینن ژنرال بالاسریش برق ۲۴ ساعته داره ماشین با بنزین ایرانی داره خدمتتون عرض بکنم حقوق شهید هاشم همین برادر که مرس هاشم من چون انقدر میگم هاشم بهش فامیلی که شدو کامل یادم نیست خودشون از دوستان نزدیک ما بود ۳ روز قبل از شهادتش من رفتم حلب پیشش بهش گفتم که هاشم من احساس بدی دارم فرموده حلب بود دیگه برای من توجیه کن چه خبره خب ب بنده خدا این شهید بزرگوار رفت پای کالک و منطقه رو برای من گفته استعداد دشمن و وضع خودی و همون که خیلی از شما این فضا آشنا هستید می‌دونه من چی میگم. بعد من گفتم خب با این آرایش اینا که شما کاری نمی‌تونید بکنید. گفت آره طلب سقوط می‌کنم. بعد یه جمله‌ای به من گفت. گفتین ژنرالی که فرمانده این خطه باید ارتش از باج‌گیری که از مردم می‌کنه باید ماهی ۱۰۰ میلیون لیر بده به این ژنرال. و الان همشونو میده دست امن عسکری خب برای این کهه وضع سازمان اینجوری باشه چرا باید این ارتش بجنگه چرا سرباز باید بمونه یه پولی تهیه کرده من حدود مثلاً ۷۰۰ تا نیروی مستقیم سوری با خودم کار می‌کردن بعد تو لایه‌های بعدی تا مثلاً ۱۰ ۱۵ هزار نفر تو حوزه کاری من کار می‌کردن یه پولی تهیه کردم دادم به یکی از این علب سئول مالین بود بره توضیح کنه به اینا به هر کدوم ۵۰۰ هزار لیر بده د روز بعدش من چند تا اردوگاه داشتم آشپزاش خانم بودن چون معمولاً نوجوان اینا می‌رفتم می‌گفتم مرد خیلی نره چون دختر و خانم و اینا زیاد می‌رفتن سعی می‌کردم کادررو از خود خانمای سوری به کار بگیرم د تاشون اومدن گفتن ابامیر گفتن بفرمایید یعنی این دوستمون گفت د تا خانم فلانی و فلان اومدن کاری دارن گفته بیا تو اومدن و گفتم چیه؟ گفتم شما چقدر پول دادی؟ گفتم شما چقدر گرفتی؟ گفت به ما ۲۰۰ ۰۰۰ لیر دادن من فهمیدم که اون مسئول مالی ما دزدی کردن مسئول مالی رو گرفتم و حالا تحویل حفاظت خودمون دادما حفاظت کلی گوشمالیش داد حالا پولا رو گرفتیم و همه این حرفا به جای خودش این نکته رو می‌خوام بگم من گفتم این حتما باید بره تو خط صالحیه بره فلان نقطه که معمولاً داعش اونجا حمله می‌کنه گفتم با یه ه تو جیش اونجا مستقر بشه اون فرمانده جیشم گفت چشم و سیستم مام گفت چشم من همینجوری یه دو هفته بعدش به ذهنم رسید از این بچه‌های علوی خودمون پرسیدم گفتم که راستی این سلیمان کجاست دیدم د تاییشون لبخند زدن گفتم چیه مگه من با شما شوخی دارم سلیمان رفت صالحیه رفت تو خط صالحیه باز دیدم می‌خندن گفتم میشه توضیح بدید؟ گفتم بابا همون موقع که تو این رو گفتی همون افسر ازش پول گرفت این الان رفته توی لازقیه تو شهر خودش کنار دریا کنار مدیترانهست هر ماهی میره یه پولی به فرماندهش میده و تو خونهش بعد ما دیدیم این سنت شده برادرا تو خطی که اولین خطی که شکست ارتش سوریه استعدادش باید چ۴ ر نیروی چون یه یگان زرهی بود ۴۰۰ نفر نیرو بیاد اونجا می‌داشت من با هاشم خودم رفتم فکر می‌کنید چقدر استعداد واقعی نیروش بود ۴۰ نفر ۳۶۰ نفر رشوه داده بودن رفته بودن خونه‌هاشون ما اینا رو می‌دیدیم می‌گفتیم اما متأسفانه دیدم کار به جایی رسیده بود که آخرین روز یعنی نه چهارشنبه جمعه که اون اتفاق افتاد گفت من چهارشنبه از یه جای منطقه‌ای به اسم زمیر خیلی واقعیتش اینه که رفته بودم زیارت حجره بن ادی همون تو منطقه زمیره برمی‌گشتیم ما معمولاً می‌گفتیم ما ازدقا هستیم یعنی جزء دوستان هستیم دیگه ماشین حال می‌دونم می‌دیدن اصلاً ایرانی رو می‌شناختن رسیدیم به این ایستگاه یا به قول اونا حاجز حاجز عمیر دیدیم که یارو هی من می‌کنه این راننده منم راننده نبود یکی از های کادر خودمون بود. روحانی هم بود اما خب لباس روحانی نمی‌پوشید. این گفت ابو امیر دار به من این دنبال رشوه گرفتن از ما ایرانیاهم هست. انقدر معطل کرد تا نهایتاً گفتش که نه شما باید برید رئیس مقرمون شما رو ببینه. میریم رئیس مقر. رئیس مقر ایشون بهش پی‌ سی می‌زد گفت رئیس مقر این یه ماشین داره میاد شما نگاه کن چون ما بهش رشوه ندادیم. رئیس مقر اومد تا نگاه کرد دید ما د تا ایرانی هستیم. اون رنگ از صورت پیش‌پرست. خیلی عذرخواهی و ببخشید به من نگفتن شما ایرانی هستید و گفتن ۲ تا ماشین با فلان ماشین و از این منطقه داره میاد و اینا یعنی فساد در سیستم تا اینجا پیشرفته بود که اگر کسی رشوه نمی‌داد این ماشینای عراقی ما در موردده میومدن دم سید زینب اولین حاجز سید زینب مال فرقه رابع فرقه رابع فرماندهش همین ماهر اسد ملعونه ماهر اسد ل رو می‌گرفت. این راننده‌های اتوبوس عراقی که می‌خواستن بیان برای زیارت حضرت زینب وظیفه‌شون این بود که ۱۰۰ دلار باید دستشونو می‌گرفتم بیرون که وقتی اتوبوس رد میشه اینا ایست نکنن. یه بار من رد شدم دیدم کل اتوبوسو ریختم بیرون. ما یه رابع تو فرقه رابع داشتیم بهش به عربی گفتم اینجا چیکار دارن می‌کنن؟ گفت خب رشوه ندادن دیگه. اگر ۱۰۰ دلارو می‌داد ما می‌ذاشتیم می‌رفتیم. خب ما این چیزا رو می‌دیدیم. دین حالا ابعاد چیزه من فقط خواستم بحثهای اجتماعیشو بگم من حالا بحثهای نظامیشو متأسفانه نمی‌تونم اینجا بگم خیانت‌هایی که میشد و می‌گفتیم ما می‌دونستیم که هیچ نیرویی در مقابل آقای بشار نیست اما باور نمی‌کرد یکی از دلایل بزرگ اینکه ما شنیدید همه جا میگیم میگیم که ما نظامی شکست نخوردیم اصلاً جنگی نبود مردم کردم و یه سیستم فاسق فاسد رو حذف کردم. خب این واقعیت صحنه بود. حالا ابعاد بحث دیگه هم زیاد داره. اما یه شبه‌ای که معمولاً دوستان دارن میگنم من میگم و میرم بحث آینده مقاومت چون نمی‌خوام خیلی رو سوریه بایستم. خیلی از من می‌پرسن بشار خائن بود؟ بشار به عمد این کارو می‌کرد. نه آقای بشار معتقد به مقاومت بود اما تعریفش از مقاومت با تعریفی که ما از مقاومت داشتیم بسیار متفاوت بود. ایشون نقش سوریه رو در مقاومت یک نقش بسیار محدود تعریف می‌کرد. یعنی چی؟ وقتی که طوفانلافضا شکل گرفت ما همون موقع ام کردیم از طریق سفیر از طریق فرمانده حتی وزیرمون که اومد تو منطقه که آقا الان وقتشه سوریه می‌تونه حمله بکنه و بخشی از زمینهایی که ازشون گرفته اسرائیل ملعون بگیره ماهم حمایت می‌کنیم حزب‌الله فعاله فلسطینیهم فعالن اسرائیلم در یعنی رژیم صهیونیستی هم در اوج در حزیز ناتوانی ایشون گفتش که نه من در مقاومت فقط سکوی پشتیبانی شمام شما اگر خواستید هواپیماتون بیاد اسلحه بیارید ببرید بجنگید من وارد جنگ با اسرائیل نمیشم ایشون اصلاً تعریف ابتری از مقاومت در سازمانش بود ما مجبور بودیم توجیه بکنیم خیلی از سوریا میومدن می‌گفتن آخه چرا شما ایرانیا مثلاً بعد از این توفان اقصی یک و د شما از ایران د هزار کیلومتر می‌زنید اما کشور ما با اینکه امکانات خیلی زیادی هم داره از مثلاً فاصله ۲۰۰ کیلومتری نمی‌زنه. مردم سؤال داشتن. مردم سوریه مردم ضد استکباره عجیب غریبی هستن. توده‌های مردمش مردم عجیب غریبین در مقاومت که حالا بهتون میگم آینده مقاومت اینکه حضرت آقا هی اشاره می‌فرماین به چی اشاره می‌فرماین حضرت آقا؟ خب آقای بشار تعریفش رو از مقاومت یه تعییر ابترم و بدون ابتکاری بود. همون نقشی که از جنگ ۳۳ روزه داشت همون رو می‌گفت من همونو ایفا می‌کنم. در حال که تمام مناسبات منطقه تمام عوض شده بود. ۳ تا جریانم گولش زدن. یک خود روسا. روسا یکی از عوامل فروپاشی وریه بودن روسا بعد از طوفان الاقصا کاملاً تو پرونده و در جبهه رژیم صهیونیست عمل کردن هر اقدامی شما بعد از طوفان رقص در منطقه شامات می‌بینه در جهت روسا در جهت منافع رژیم صهیونیستی انجام داد هر موقع که قرار بود مقای بزرگ ما رو بزن مثلاً وقتی مقر اطلاعات ما رو شهید صادق رو زد تمام سیستمهای رادارویرو خاموش کردن که اسرائیل بتونه مقر صادق رو بزنه. من اتفاقاً با خودم با صادق جلسه مثلاً ساعت ۱۰ ۱۰ و ۱۰ دقیقه بود. اما من یه مهمونی داشتم محل فاصله‌ای که موشک خورد با ما تقریباً شاید مثلاً ۵۰۰ متر یا ۶۰۰ متر مقره دما توشم مزه بودیم من به صادق قرار بود برم پیشش که مهمون ما اومد یه چند دقیقه معطر شد گفتم حالا صادق هست دیگه که صدای انفجار بلند شد و دیگه رفتیم دیدیم ا از بچه‌ها که س۳ تاشون از دوستای نزدیک خودم بودن خب بنده خدا همه دیگه تیکه پاره شده بودن تو بحث شهید سیدی همینجور و بزرگترین خیانتشون تو بحث شهادت فرماندان شهیدم و شهید زاهدی و شهید رحیمی دقیقاً در جهت منافع اونا عمل می‌کردن و همین جریان همیشه سعی می‌کرد ایران رو از چارچوب ارتباط با سوریه خارج بکنه برادر من روسا وقتی که ما طرح دفاعی رو به آقای بشار دادیم روسامهم یه طرحی دادن طرحشون این بود که شما ما خب طرحهامون زمینی و متکی بر نیروی انسانی و ایناست روسا متکی بر هواپیما اینا گفته بودن که ما با عملیات پیشدستانه هوایی کل ادلب رو از بین می‌بریم و مسلحینو از بین می‌بریم. یعنی دقیقاً برآورد غلط به بشار و بشار به جای اینکه بیاد و طرح‌های ما رو که مبتنی بر دفاع روی زمین بود بپذیره. حرفای اون رو پذیرفت. خب س بارم اینا عملیات کردن. ۳ تا حمله سنگین در طی حدود ۲۰ روز بمباران خیلی سنگینی روسا کردن. اما کجا رو زدن؟ الان تحریر شاه میگه عمدتاً بیابونا و خونه‌های مردم. در که به ما گزارش می‌دادن. عمده قوای تحریر شام رو زدیم. بعد بچه‌های اطلاعات ما می‌گفتن بابا این قوای این اصلاً ضربه نخورده اما کسی گوش نمی‌کرد. یعنی سیستم. خب روسا نف خیلی کلیدی داشتن. دوم محور عربستان امارات و مصر جریانی که آخرین کارشون بردن بشار تو همون اتحادیه عرب بود. اینام به شدت میومدن و کار می‌کردن. به شدت تشویق می‌کردن که دولت بعث با نا وارد کار بشیم. آقای شهید رئیسی که تشریف آوردن ما جلسه هماهنگی که گذاشتیم اون وزارت اعلام اونا اعلام کرد گفت آقا ما یه نظام تبلیغی سیاسی داریم از فرودگاه تا قصر رو شما خیالتون راحت باشه ما پرچم می‌زنیم نمی‌دونم آماده می‌کنیم رئیس‌جمهور داره میاد من ساعت ۳ و۴ بعد ازظهر یکی از بچه‌هام رو گفتم که برو جاده رو ببین اینا چیکار کردن رفت اومد گفت آقا اصلاً خبری نیست با مسئول تشریفات قط زنگ زدیم می‌گفت ا وزیر این کارو گفته اون یکی و گفت من خبر ندارم گفت بذار گردش ما فهمیدیم که قرار نیست از آقای رئیسی استقبال کنن بلافاصله بچه‌های سپاه یه قرارگاهی تشکیل دادیم من خب طبیعتاً مسئول پشتیبانی فرهنگی و ارتباطاتی شدم طی مثلاً ۵ ساعت ۶ ساعت یعنی ۶ شروع کردیم ساعت ۲ صبح کل جاده رودگاه رو خدمتتون عرض کنم که تزیین کردیم آماده کردیم شهررو تغییر دادیم خب خدا خیلی کمک کرد اما چند وقت بعدش دیدیم که از خود فرودگاه تا قض پرچم اماراته خود رو اینا زدن ما خیلی اعتراض کردیم گفتیم کی قراره بیاد گفتم وزیر امور خارجه امارات می‌خواد صبح بیاد ظهر برگرده تا این حد وادادگی حالا چراش بماند چون ما در حزب بحث در ۳ سال اخیر یه انشقاق داشتیم این انشقاق این بود که یه عده طرفدار جریان سلفه‌گری بودن یه عده طرفدار جریان اخوانی نه معذرت می‌خوام جریان روسی بودن یه د هم طرفدار جریان سازش با اسرائیل پس خود بشار و چند نفر طرفدار مقاومت یعنی ۴ تا قطب داشت طرفدار عروبیت دست ن بشار بود همینی که الان همون موقع دیگه سرطان داشت اما خب خیلی سعی کرد اعراب رو جایگزین ایرانی بکنه چون زنش اهل سنت بود و خیلی دنبال این بود اون این کارو کرده بود آقای رئیسی تبلیغ نشد وزیر امور خارجه تبلیغ بشه و اینا به اینجا رسوندن بشرا رو که آقا تو اصلاً مشکل مالی نخواهی داشت ما همه چیزتو بهت میدیم همه چیتو آماده می‌کنیم ایرانیا رو محدود کن و کرد در ۳ ماه گذشته آقای بشار و دولتش بیشترین فشاررو به ایرانی آورد. طوری که بیش از ۸۰ از خانواده‌های ایرانی مثل خانواده‌های سفارت، مدرسه، مهندس‌ها که اومدن از خونه‌هاشون با اسباب انداختنشون بیرون. خیلی از دوستدار من خانواده‌هاشون شبا تو ماشین خوابیدن. به جرم ایرانی بودن اونم تو دولت آقای بشار. ب یه جریانم این بود یه جریانم که خدمتتون عرض بکنم که روسا بودنا اینا بودن یه جریانم اون جریانه که با اسرائیلیا بسته بودن دیگه آقای بشار می‌خواست اما نه دیگه اراده داشت نه سامان نداشت نه حزب باهاش بود نه ارتشی در اختیارش بود و این باعث شد که آقای بشار برسه حالا دوستان فرماندهانی که با بشار طی این ۸ روز بعد از حلب ملاقات کرده بودم مثلاً خود من که خب تو جلسات نظامی نمی‌رفتم اما از یه فرماندهان بسیار بزرگمون که اومد و مخفیانه رفت پیش بشار برگشت گفتم خب فلانی سردار چه خبر گفت بابا این اصلاً مسخه بهش میگم که بابا بچه‌های هشت و شعبی آمادن بچه‌های هشت آرایش گرفته بودن که بزنم به خط گفت بابا یه زنگ بزن چون شما اینا وارد بشن هواپیمای اسرائیل آمریکا میان بچه‌ها رو همه رو عام می‌کنن باید پوشش هوایی داشته باشه اینم کار روساست می‌گفتن نیم ساعت با بشار ما حرف زدیم آخرسر بشار گفتش که نه شما خودتون با روسا تماس بگیرید یعنی در این حد وادادگی یادم نمیره سر وقتی که بچه‌ها توما آرایش گرفتن چون ما گفتیم هما وهمص رو حفظ کنیم گفتیم بابا سلاح بده خدا شاهده خدا شاهده برادر من خواهرای من من بودم اونجا این مسئول تدارکات ما بالبال می‌زد می‌گفتش که این تعداد حالا من اجازه بدید عدد نگم این تعداد نیرو آوردیم خدا شاهده دنبال ۱۰۰ تیق کلاش تو ارتش روسیه بود ۱۰۰ تیق که برن مصریاف خط مصافو حفظ کنن اصلاً خنده‌داره دیگه یعنی ۳۰ ۰۰۰ گوله شما همه جنگو دیدید اصلاً عددی ۳۰ ۰۰۰ گوله کلاش برای گرفتن حفظ یک خط آخرسر بهش ندادن خمص که افتاد تو محاصره هواپیما اومد از دولت عراق رد شد اومد تو مرز سوریه که سلاح به ما برسونه راه ندادم برگشت و و حالا خیلی چیزا داریم بگیم به هر شکل ما کم نذاشتیم واقعاً ایران کم نذاشت نبود ما به جای اون بجنگیم. وقتی که نمی‌خواست هیچ‌کدوم از ارکانش نه حزب می‌خواست نه دولت می‌خواست نه توده مردم می‌خواستن نه ارتش می‌خواست نه سیستمی امن می‌خواستن آخه ما دیوانه شدیم وقتی که فهمیدیم که شبی که حلب آزاد شد ۵۰ کل سازمان امنشونو مرخصی داده بودن گفتم برید خونه‌هاتون تا این حد نفوذ حالا این وضعیت بود بالاخره فروپاشی انجام شد و ما بچه‌ها رو جمع کردیم اومدیم اما الان نکته بعدی اینه که مقاومت چی ببینید برادرا من واقعاً نمی‌دونم این داده‌هایی که امروزه اومده که مثلاً فلسطین از دور تک مقاومت افتاده از کجا اومده یا بچه‌های حزب‌الله آمادگی مقاومت ندارن متأسفانه متأسفانه تو این یران همه اخبارو از فضای مجازی می‌گیرن که تهش خود اسرائیله. بیایم یه بار صحنه رو مرور کنیم تو این ۲۴ ساعت گذشته. تو این ۲۴ ساعت گذشته توی غزه چه اتفاقی افتاده؟ چند تا تانک زدن؟ چقدر اسرائیلی کشتن؟ چقدر زخمی کردن موشک زدن. ببینید حماس کل استعدادش ۸۰۰۰ نفر بوده ۱ سال و نیمه داره می‌جنگه اسم اینو می‌ذارید شکست حضرت آقا فرمودن گفتن توو پیروزی رو قتل عام می‌دونی ما پیروزیمون در مقاومته ۱۵ ماهه این بچه‌ها دارن می‌جنگن سلاح رو از اسرائیلیا می‌گیرن به خودشون می‌ندازن کجای غزه الان شکسته؟ این غذا همونو که چند سال پیش نگ می‌جنگید یادتونه الان بیچاره کرده دشمن رو کجا قض شکست خورده چرا ما باید نگران مقاومت باشیم یک قدم غزه یک قدم از اهدافش عقب نشسته هر بار این نتانیارو ملعون و ارباباش میان یه فضاسازی می‌کنن با نوکرای عربیشون می‌شینن پای میز مذاکره فکر می‌کنن این دفعه دیگه قضهیا ترسیدن مثل همین جریان پیروز که قطریا راه انداختن. بعدشم دوباره بچه‌های غزه مثل شیر پای حرفشون وای میسن. بابا شهید سنوار یه جمله‌ای گفتین شهید اهل سنت گفتین دفعه ما با شما عاشورایی می‌جنگیم. تو عاشورا که شکست و تسلیم معنا نداره که کشته میدیم. آره شهید میدیم. ین فرهنگ عاشوراست اما تسلیم هرگز هی الان این فضا تو مردمست برادر من عزیزان من تو تهران ۲ ساعت برق قطع شد چه قشقرقی شد تو غزه ۱۶ ماهه ۱۵ ماهه نه آب دارن نه نون دارن نه شکمشون سیره یک جا اون همه رو سرشون ماهوارهست تبلیغات دشمن است یک جا شما یه تظاهرات ضد مقاومت نمی‌تونین نشون پیدا کنین هست اگر ۴ نفر یه پلاکارد می‌آوردن بالا می‌گفتن مرگ بر مقاومت دنیا ما رو بیچاره می‌کرد. این غذا شکست خورده. این مقاومت ضعیفه والله نیست. من به یکی از همون عزیزان اونجا که بریده بود گفتم گفتم برادر من عزیز من تازه مقاومت فلسطین داره شروع میشه. چرا؟ کسایی که طوفان‌القصا رو انجام دادن ۲ تا ویژگی داشتن. یک بدون استثنا کس که عملی تو فرنسا انجام داد فرزند شهیدی بود. یعنی به خاطر مقاومت پدرش به این راه اومده بود دوم همشون برای شهادت رفتن. حالا بگذریم که پیروز شدن تونستن اسیری بگن اما طراحی این نبود که اینا همه به این فکر می‌کردن همه میرن و شهید میشن. حالا این بچه‌هایی که میلیونی یک و نیم میلیون تا نزدیک ۱. و۸۰۰ میلیون جوان و نوجوان و زن و کودک دارند اینجوری زندگی می‌کنن به نظر شما چند هزار نفر از توشون مقاومتی خلق خواهد شد من به شما میگم دفعه بعد حماس ۱۰۰ هزار تا سر رزمنده داره دیگه ۸۰۰۰ تا نداره حماس تازه حالا من حماس منظورم تا جهاد گروه‌های دیگه منظورم مقاومته این از وضع لبنان فلسطین وضع لبنان رگترین اشتباه راهبردی رژیم صهیونیستی این بود که فرماندهان حزب‌الله رو شهید کردن. چرا؟ برای اینکه فرمانده این اصلاً طبیعیه. خود ماهم اینجوری هستیم. فرماندهان هر جنگی مال اون جنگن. هر جا که فرماندهان جنگ قبلی وارد جنگ جدید بشن شکست می‌خورن. من حالا فرمانده میگم منظورم به شرخش شهید سید حسن نصرالله نیست چون من اونجا همیشه به بچه‌ها می‌گفتم می‌گفتم آقا سید حسن نصرالله یک چیز حزب‌الله یه چیز دیگهست این د تا خیلی با هم تفاوت دارن خب شما ببینید رژیم بحث با فرماندهان قبلی یعنی نسل اول حزب‌الله راحت‌تر می‌جنگید تو جنگ بعد از در حمله زمینه به جنوب لبنان یا با فرمانان جدید اً نشون داد. بعد از شهادت این بچه‌ها، بعد از اون فاجعه حفاظتی پیجرها، شما ببینید یه نسلی اومد عین بچه‌های فرماندان زمان جنگ خودمون. اینا نه کلاس رفته بودن نه آموزش اونجوری دیده بودن چون فرمانده عمدتاً شهید شده بودن دیگه. اما اینا مکتب رزمشونو از تو خط درآوردن. ما شنود داشتیم. اسرائیلیه می‌گفتش که بابا ۳۵۰ متر. ۳۵۰ متر نمی‌دونم چقدر باشه شاید مثلاً حالا نمی‌دونم صحنه مسجد چقدره شاید مثلاً اندازه‌ای میگه ۲۴ ساعته ما داریم اینجا رو بمباران می‌کنیم بالا سرش پهوادان بالاترش ماهوارهانز پشتوانش جنگندهان توپخونه هم داره آتیش می‌زنه بعد از ۲۴ ساعت تو ۳۵۰ متر میگه دستوررو دادیم نگ یگان عملیاتمون وارد شد ۳ تا رزبنده جلوی یه گردان ما رو گرفته ما تلفا دادن ما رو عقب نشون دادن. این سبک جنگ هیچ‌کجای دنیا تعریف نشده. اینو اصولشو همین بچه‌هایی که تو اون صحنه بودن می‌نویسن. آخه نتانیاهو به چی مینازه؟ نتانیاهویی که زمین و زمان رو واسطه قرار می‌داد که بیاد یه کاری بکنه که حزب‌الله با ما صلح کنه، با ما آتش‌بس امضا کنه. ۳۶۰ موشک در کلاس‌های مختلف در ۲۴ ساعت از جنوب تلآویو تا مرز رو در یک روز زدن. می‌تونید اصلاً تصور کنید مثلاً مگه اسرائیل چند میلیون نفره؟ ۶ میلیون صهیونیسم داره. ۴ ملیشون رفتن تو پناهگاه ۲۴ ساعت ۴ میلیون تو پناهگاه بودن اون التماس می‌کرد بیایید تو فرهنگ ما شهادت که افتخاره. اوایل یکی از بچه‌های سفارت از مسئولین کارشناسا چی بهش میگن حالا من اصطلاحشونو خیلی بلد نیستم اومد پیش من گفت آقای اثباتی شما که کارای فرهنگی می‌کنید چرا اعلام می‌کنید شهدای ما رو؟ چرا شهدا رو گفتم یعنی چی؟ گفت نگاه کن دشمن یک آمار از کشته‌هاش نمیده گفتم که منشأ قدرت ما بنابر فرمان حضرت آقا کیه؟ شهید. ما چرا باید شهادتو کتمان کنیم؟ شهادت افتخار ماست ما همهمون اومدیم که شهید شیم حالا اون بنده خدا چون سفارتی بود و از طریق وزارت و اینا اومده حالا رو بچه خوبی بود اما رو خودشو داشت گفتم که ما که صحیحونیستا نیستیم که از لاشه کشته‌هامون بترسیم. ما با افتخار اعلام می‌کنیم که شهید شدن. چون شهدای ما هم زندان رشون بیشتر از زمانیه که در حیات هستن. خب واقعاً اسرائیل کجا پیروز شده؟ کی داره میگه ما نیابتیا رو زدیم؟ کجا؟ بچه‌های ۸ والله اگر حداقل امکانات ممکن یعنی اگر اذن اونا که آمده بودن اذن می‌دادن و اگر نظام جمهوری اسلامی می‌خواست بایسته چون قرار شد که دیگه ما نیستیم همین بچه‌ها ۸ جنگی می‌کردن که این مسلحین حالا حالا نتونن جمع بکنن. اون بچه‌های حزب‌الله، اون بچه‌های حماس، اون بچه‌های جهاد، اون بچه‌های یمن. ما الان کی گفته فقط یمن دفاع می‌کنه؟ اصلاً اینجوری نیست. الان ضرباتی که تو خود فلسطین تو جبالیا ببینی آقا جبالیا چیه؟ یه اردوگاهه دیگه. خودشون میگن این ارین یعنی شیران. ارین و جهادن دیگه. خودشون روز اول گفتن اینا یعنی اسرائیلیا گفتن اینا استعدادشون ۳۰۰ نفره. خب ۱ سال و نیم دارن با ۳۰ ۰ نفر می‌جنگن دیروز ۵ تا کشته دارن صهیونیستا دیروز تو جبالیا توی اردوگاه اردوگاه که میگم یعنی یه چیزی مثلاً یک چهارم شهرک شهید ملاطی که همه چیزش دوربینه همه چیزش جاسوسه اصلاً جبل مال جریان فتح یعنی جاسوسا الان دیگه اسرائیل عقب نشستن دادن به این پلیس فتح که بیاد و این بچه‌ها رو بکشه برا اصلاً اینجوری نیستش که ما اقاومتو از دست ند اتفاقاً ما داریم میگیم حداقل مایه که تو فضای اونجا داریم نفس می‌کشیم و با این بچه‌ها ارتباط داریم ما تازه میگیم شروع شده و اینو دشمن می‌دونه اما خب عملیات روانی که می‌کنه متأسفانه ما خل سلاحیم دیگه نه صدا وسیمای ما درست کار می‌کنه نه روزنامه‌های ما نه سخنگوی دولت ما نه هیچکی نه مجلس ما پس اینم وضعیت مقاومت ما سوریه چی میشه؟ ببینید سوریه به زودی وارد جبهه مقاومت میشه اما از جنس مقاومت ما به هر شکل درست غلط اولاً بگم من افتخار نمی‌دونم که ما سوریه رو از دست دادیم نه ضربه خوردیم به قول این یارو کی بود گفتش که باختیم بدم باختیم این هنرپیشه باختیم ضربه خوردیم خیلی هم برامون سخت بود بهخصوص برای آدم ی مثل من والله بالله اون لحظه‌ای که من مجبور شدم الان حضرت رقیه رو رها کنم بیام توفیقم پیدا نکردم دیگه برسم برم زیارت حضرت زینب سلام الله علیها بعد که اومدیم حالا ۲ روز تو خمص و لازقیه دفاع کردیم نشد دیگه قرار شد بیایم سخت‌ترین لحظات پاسداریم بود من خیلی چیزا رو دیدم من کردستان بودم ۵۸ بودم تو کردستان خروج سپاه از کردستان رو دیدم نگو دیدم خورمشهررو دیدم هم سقوطشو هم آزادیشو خیلی چیزا دیدم اما ما واقعاً برادرای من خواهرای من لحظه‌ای که سوار هواپمای شده من ۶ تا نیروی بسیجی داشتم به زور حکم ولایت اینا رو سوار عوامی نمیومدن با حکم ولایت والله این بچه‌ها حتی تو هواپیمامهم حالا یه لشین بوده حالا بچه‌ها می‌دونن نیومدم تو صندلی بشینم این لشینیه اون انتها درو که می‌بندن یه زاویه‌ای پیدا می‌کنه این دره میاد بالا رفتن اونجا تا خود رسیدن تهران بچه‌ها زهر رو می‌زدن ما ناراحتیم اما الان صحنه رو می‌بینیم یه جمله‌ای داریم به شما میگیم میگیم الان مقاومت صحیح نه مقاومت ابتر حزب بعثی مقاومت ولایتی امکان حضور در سوریه پیدا کرده به این نکته خوب دقت کنید می‌تونیم اون شبکه‌هایی که تو این چند ساله باهاشون ارتباط داشتیم توی اوضاع فعال کنیم. ما می‌تونیم با لایه‌های اجتماعی که بچه‌ها زندگی کردن باهاشون اینا رو فعال کنیم. تو فضای مجازی کار کنیم. هسته‌های مقاومت تشکیل بدیم. الان دیگه مثل بقیه محیط بین‌الملل ما می‌تونیم کار بکنیم و شروع کردیم. اما یه نکته هم بگم. ما یاد گرفتیم جلوتر از آقامون حرکت نکنیم. متأسفانه فرمایشات حضرت آقا رو با دقت مطالعه نمی‌کنیم ما. حضرت آقا می‌فرمایند که جوان ما، جوان پرشور سوری خب اینجا گفتن تحلیل شما از آینده حکومت سوریه چیست که عرض کردم حکومت آینده سوریه الان خیلی وضش معلوم نیست وزنکشی میشه و ۳ تا فرض وجود داره. یک سوریه رو کلاً تجزیه کنن به یک تفاهم نرسن فرض دوم این هستش که یه حکومت فدراتیو تشکیل بدن با مرکزیت دمشق اونو که تجزیه کنن اینجوری میشه که سویدا رو میدن به یه دروزی‌ها منطقه سواحل و یعنی لازقیه و ترتوس رو میدن به علویا که به خاطر همین این کارو نمی‌کنن چون می‌ترسن. ترکیه می‌ترسه چون ترکیه اینجا ۲ میلیون یا ۳ میلیون علوی داریم. حدود ۷ میلیون علوی هم تو ترکیه داریم اون می‌ترسه که این یه جریان کردی دیگه‌ای هم به وجود بیاد واسه همین من میگم ممکنه تجزیه نشه شرق رو میدن به کردا جنوب شرقو میدن به داعش و اینا مرکزیتم میدن به آقای جولانی و و این مرکزیت میشه یه حکومت سکولار مدلی سکولار ترکی دقیقاً مدل اردوغانی و سعی می‌کنن با این شکل مدیریت کنن این یه فرضی هست که ممکنه دموکرات چیز بشه ه یه فرض هستش که نه بتونن یه دولت مرکزی سر کار بیارن که این دولت مرکزی بدون شک اگر شکل بگیره یه دولت ضعیفه چون نه آمریکاییا نه روسا نه رژیم صهیونیست نه کشورهای عربی بهخصوص جریان مصر و امارات و اردن و عربستان حاضر نیستن بغل دست خودشون یه حکومت اخوانی قوی داشته باشن چون همشون ازانیگری تو کشور خودشون می‌ترسن پس مدل میشه حکومت ذره متمرکز فدراتیو با محوریت سکولاریسم یا تجزیه هر سه تاشم برای همشون خطر داره هر سه تاشم برای ما فرصته هر کدومش شکل بگیره برای ما فرصته جمهوری اسلامی در شارای باید چه نقشی عرض کردم ما به دنبال جهتدهی انرژی جوانان برای مقاومتیم مقاومتهم یعنی مقابله با رژیم ستی چی نمی‌دونم روی جوانان سوری برای آینده می‌توان حساب به شدت برادر من و خب نمی‌دونم حالا احتمالاً برادررو سؤال کردن فرصتی که در جوانان سوری هست در هیچ کشور عربی نیست در هیچ به غیر از حزب‌الله ببینید حالا حزب‌الله یک جریان شیعی ولاییه اون اصلاً یه چیز جداییه او از جنس دیگه حزب‌الله رو اصلاً کلاً یا هشتعبی رو بذاریم کنار در کشورهای عربی آماده‌ترین قشری که آماده است سازماندهی بشن برای مبارزه با رژیم جعلی صهیونیستی جوانان سوریه هستن از جوانان مصر و عربستان و اردن اینا خیلی جلوترن و انشاءالله این اتفاق میفته و این حقیقت دارد که یک نظامی سوریه بله سردار کیومرس هاشمی رو شهید کرده بله فر بودن نه یکی ما یه عشیره‌ای داشتیم به اسم عشیره بگاره این عشیره بگاره از متحدان ما بود متأسفانه حالا به یه علتی اون ابوخالد حسین که رهبر ایل بگارهست عشیر بگارهست یه اتفاقی میفته می‌ندازنش زندان در زندان ارتباط می‌گیره با جریان جلانه میگه من حاضرم با شما بیعت کنم اونا می‌پذیرن یه شرط میذارن میگن شرطش اینه که یکی از فرماندان سپاه رو باید بکشیم د تا از افسران امنی یعنی اصلاً جزء سازمان امن سوریه بودن که جزء ایل بگاره بودن مأمور میشن توی جلسه لجنه‌ای که شهید هاشم صبح روز حرکت دشمن تشکیل داده بود وارد میشن برگه جلع کردن از سیستم حفاظت رد میشن میان اتاقو باز می‌کنن. ۳ تا افسر رو ۲ تا افسر فرماندهان روس بودن. ۳ تا سوری بودن. د تا بچه یعنی یه بچه حزب‌الله بود. یکی شهید هاشم بود. سلمان ما هم قرار بود اونجا باشه که سلمان دیر میشه. سلمان خودش به من. سلمان آقای کنسول ما در حلب بود که الان تو لبنانه. سلمان به من خودش گفت. گفتش که من وقتی رسیدم اینا رو ز اینا رو بسته بود به رگبار. چند دقیقه به جلسه دیر می‌رسه سلمان. روسا چون طبق تعارفشون با جلیقه ضد گلوله بپوشن چیزشون نشده اما بچه حزب‌الله فرموده حزب‌الله شاد از دوستان ما بود اون شهید شد اون سه تا افسر سوری هم شهید شدن هاشم زخمی بود هاشم رو می‌رسونن بیمارستان سلمان می‌گفت دم در بیمارستان دیگه به شهادت رسید بله درسته در همین چگونه می‌توانیم اون رو تشریف کنیم ببینید اصلاً نگران تجهیز جبهه مقاومت نباشید به لحاظ نظامی چون حضرت این حرفو سید حسن نصرالله من در محضر مبارکش بودم خودشون فرمودن گفتن وقتی حزب‌الله رو تشکیل دادیم رفتیم خدمت حضرت آقا توضیح دادیم ساختار ما چی هست چهجوری می‌خوایم کار بکنیم اینا بعد ایشون سه دستم فرمودن که من محضر مبارک حضرت آقا عرض کردم آقا حالا دیگه ما آماده‌ایم شما دستور بدید که سلاح و اینا به ما بدن آقا همون جا فرمودن که آقای نصرالله برید و خودکفا عمل کنید تمام واحدهای مقاومتی در رزم خودکفان نه اینکه ما بهشون چیزی نمیدیم ما تکنولوژی میدیم بعضی قطعات حساس رو ممکنه بهشون بدیم اما در ساخت سلاح خودکفان نگران سلاح نباشید نگران شکست روحیه باشید والله برادرای من خواهرای گرامی من صدها بار سوری‌ها عراقی‌ها بچه‌های لبنان میومدن به من ن که فلانی اگر ایران سرما بخوره ما می‌میریم. تمام چشم امید مستظفان جهان به همین گربه هست. همشون یه بار این زن زندگی آزادی بود. آره دیگه این مسئهمین زن زندگی آزادی بود. من یه عکسی نمی‌دونم شما از شهید سلیمانی دیدید یا نه داره یه کتاب می‌خونه تو هواپیما. با همون هواپیما بعداً ما داشتیم یه منطقه‌ای می‌رفتیم همونجا من نشسته بودم بعد یکی از دوستامون اومد با فرمانده من پیش فرمانده نشسته بودم چون هواپیمای تشریفاتی بود این هواپیما تشریفاتی خب پشتش ۷ تا صندلی داره برای محافظین من دیدم این می‌خواد با فرماندهمون صحبت کنه گفتم بشین من میرم می‌شینم پیشون فرماندار محافظ تو اون قسمت محافظ صندلیهای کوچیکی داره برعکس اون قسمت مبلش رفتم رشته هستم اونجا یه مرتبه یه افسر سوری مسئول فکر می‌کنم کنترل زشون بود اومد پیش من نشوند گفت شما ایرانیا چرا به فکر ما نیستید میمین جریانات زن زندگی آزادی خبرش گفتیم یعنی چی گفت شما نمی‌دونید اگه شما نباشید ماهم نیستیم گفتم خب چی شده مگه گفت شما چرا مردمتونو نمی‌کشید بریزید همشونو به گوله ببندید و بکشید بعد من چند دقیقه نشستم حاج براش توضیح دادم اوم ما نگاهمون به مردم فرق می‌کنه اینا جوانان ما هستن اینا آینده ما هستن ما اصلاً اینکوره عمل نمی‌کنیم آقا وقتی کلی حرف زدم گفت نه شماها فایده نداره شما نمی‌تونید آدم بکشید گفتم آقا قرار نیست ما ملتو مثل شما بکشیم اما نگاهش این بودا می‌گفت سوریه اگر جریان فتنه شکل بگیره سوریه از بین میره میگن این کاش به مناسبت سالگرد شهید سلیمانی ایران و یکی از پایگاه‌های آمریکا و سوریه رو می‌زد با موشک نمی‌دونم کی این سؤال رو کرده ببینید جنگ چند تا ویژگی داره اولیش اینه که شما ق داشته باشی تو جنگ حالا ما مثلاً یه دونه پایگاه آمریکا روم بزنیم اول پایگاه آمریکا مجهزند موشکهای مام خیلی آقا همشو جواب بدم چشم موشکهای مام خیلی چون ما موشکا به غیر از موشکهای استراتژیک اونا موشکای معمولیمون که خیلی رو اون بتونا و اون سنگر و اونا خیلی اثر نداد خب حالا ما یه موشکم زدیم چی میشه بعد آمریکا میاد ۱۰ جای ما رو می‌زنه بعد چی میشه یه حملههم به ۸ می‌کنن د تا موشک می‌زنه به ی من به کجا می‌خوایم برسیم؟ عملیات باید اهدافی رو تأمین کنه حالا یا اهداف راهبردی یا اهداف عملیاتی یا تاکتیکی ۳ تا بیشتر اینا دیگه من درس پس میدم شما همتون استادین من میومدم پیش شما این چیزا رو درس میدم الان در این شرایط کشیدن منطقه به رزم نظامی به نفع مقاومت نیست چون ضربات قاطع رو ما به دشمن زدیم دور تک مقاومتی هم حفظ کردیم ن اگه بخوایم یه فاز جدید بکنیم باز دوباره دشمن آماج عملیاتیشو شروع می‌کنه. الان ما دسته برتریم تو من میگم این حرفای اینا رو ول کنید در زمین ما برتریم در نتیجه اصلاً منطق این کار وجود نداره در خصوص عدم اجرای وعده من وعده صادق سه رو هیچی ازش نمی‌دونم چون در چیز نبودم نظام تصمیم‌گیریش نبودم. نمی‌دونم اصلاً چرا انجام شد چرا انجام نشد کی تصمیم گرفت ضربه خوردیم مایی که تو منطقه بودیم اگر وعده صادق سه انجام میشد ما وعضمون خیلی بهتر بود مایی که تو منطقه بودیم اما خب حالا نشد دیگه حتماً اونا که تصمیم گرفتن باز دوباره اینم سؤال داشت همون وعده ساده آیا نیاز به مطالبه‌گری دارید؟ نه دیگه من عرض کردم الان صحنه به نظر من خیلی دیگه کشش عملیات بعدی اسرا و الان نداره باید صبر کنیم ببینیم چه اتفاقی تو صحنه میفته و بعدش وارد فازای جدی‌تر عملیات نظامی بشیم چی روشن و نقش نمی‌دونم سعی جلیه در این خیلی ن من سؤال نمی‌فهمم اگر یا شما بخون ببین چی میگه من خیلی سؤال نفهمیدم من عینک می‌زنم دوستان همکارم اینجا زیادم می‌دونن. یادم رفت از تو ماشین عینکمو بیارم. کار دست خودم دارم. بده ببینیم این د تا پیرمرد یه جایی باید به همدیگه کمک کنن دیگه. آره دستت آیا جمهوری اسلامی ایران انتقام سید حسن نصرالله رو گرفت؟ خب گرفت دیگه. چیکار می‌خواست بکنه؟ زد داغون کرد اینا رو. حضرت آقا چند سال قبل فرمودن اگر غلطی از جمهوری اسلامی تلاو و حیفا رو با خاک یکسان خواهد کرد. چرا وعده صادق م نشد نمی‌دونم آ اینم دیگه میشه گفتند که روش و منش اصلی سعید جلی در این مرات کشور خلاف است در صورت امکان توضیح بفرمایید نمی‌دونم من آدم سیاسی نیستم من فقط تحلیلای راهبردی می‌کنم اخیراً رئیس تروریستا جلانه اصار کرده که ما نمی‌تانیم ایران را در مادار منطقه نادیده بگیریم میگن که اون آدمی که مشهوره به ملا نصرالدین چون خود ملا نصرالدین یه شخصیت واقعی آدم سلیم نفسی هم بوده متأسفانه چون خیلی آدم سلیم نفسی هم بوده تو کشور عثمانیهم زندگی می‌کرده اون خلیفه چون از رفت می‌زدم اومده مجموعه جوکای مولا نصرالدین رو گفته من خودم خیلی دوست ندارم بگم حالا یه برادری گفت سر کوچه آش میدم بعد از یه مدتی گفت نکنه واقعاً آشیدم خودشم قالمه برداشت برد رفت برادر من خیلی از این خبرهایی که امروزه از سوریه میگن اینا دروغه ما هیچ سندی نداریم که واقعاً جلانی این حرفو زده باشه این یکی از کارایه که یکی از سایتهای خود ایرانی مثلاً فکر کرده داره عملیات روانی می‌کنه این رو پخش کرده بعد الان ما هر جا که میریم به ما میگن که جلانی این حرفو زده نه جلانی این حرفو نزده. جولانی نمی‌تونه این حرفرو بزنه. بهش اجازه نمیدن. اگر جولانی بخواد در این شرایط گفتم معادلات بخوابه گرد و خاک بخوابه خیلی چیز عوض میشه. جلان اگر بخواد به سمت جمهوری اسلامی بیاد صهیونیستا و ترکا و ت حالا اینا که حاکمش کردن مثل قطریا ۲۴ ساعت نگرش نمی‌دارن و مثل یه آشغال می‌ندازنش تو سطر آشغال. در نتیجه اصلاً جولانی حرفا رو نمی‌زنه. جلانی همون تحلیلیه که با این رسانه عربستانی تحلیلش همینه که جمهوری اسلامی می‌خواست سوریه رو با آتیش بکشه. من قیام کردم جلوی آتیش جمهوری اسلامی گرفتم. این تحلیل دروغه اما مکر شیطانیه که دشمن داره. خیلی سرتونو درد آوردم استفید جان. فقط فرموده بودن شما مقاومت کنید. مام کمک می‌کنیم. اونم جواب داده بود که من ارتشم یه ارتشی ازم پاشیده است اگر شما و روسا توافق کردید من حرفی ندارم یعنی جواب آقا رو درست نداریم آقا فرمود مقاومت کنیم ماهم کمک می‌کنیم صلوات بر محمد و آل محمد

print

مقالات
محیط زیست
Visitor
0195310
Visit Today : 588
Visit Yesterday : 403