اندیشه ، فلسفه
  • مهندسی هراس و تاریخ‌نگاری امنیتی علیه جریان‌های چپ – سیاوش قائنی
    کارزار رسانه‌ای و امنیتی چپ‌ستیزانه، فراتر از یک اقدام صرفاً رسانه‌ای یا امنیتی است.  این کارزار، پروژه‌ای ساختاری، سازمان‌یافته و چندسطحی است که با هدف حذف نظام‌مند هر صدای عدالت‌خواه، مستقل و آلترناتیو در
  • چرا پوتین ممکن است عضویت اوکراین در اتحادیه اروپا را بپذیرد؟
    در پی مذاکرات اخیر، احتمال پذیرش عضویت اوکراین در اتحادیه اروپا از سوی روسیه به‌عنوان بخشی از توافق صلح مطرح شده است؛ اقدامی که اوکراین را نظامی بی‌طرف، اما سیاسی و اقتصادی به اروپا پیوند می‌دهد. پوتین شرط
  • کشف عدالت: سفر به سوی درک اصول اخلاقی
    مقدمه: چه چیزی درست است؟ این پرسشی است که در هسته وجودی ما قرار دارد و جوامع بشری را از دیرباز به خود مشغول کرده است. این پرسش، نه تنها یک کنجکاوی فلسفی، بلکه یک چالش عملی است که هر روز در
  • باید خیلی از این شوراهای عالی را حذف کنیم
    نماینده ادوار مجلس شورای اسلامی تاکید کرد که معنی ندارد این همه شوراها وجود داشته باشد و مجلس را دور بزنند.غلامعلی جعفرزاده ایمن‌آبادی، نماینده ادوار مجلس شورای اسلامی، در گفت‌وگو با آوش ضمن ارزیابی تعدد
  • نامه‌ها و جادوی کلمات فرشته وزیری‌نسب
    «نامه‌نگاری یعنی عریان کردن خویش در محضر اشباح، و این همان چیزی است که اشباح با ولع و آزمندی به انتظارش نشسته‌اند. بوسه‌های مکتوب به مقصد نمی‌رسند زیرا به مقصد نارسیده اشباح در میانهٔ راه آنها را
تاریخ
اقتصاد

ارنست بلوخ (۱۹۷۷-۱۸۸۵.م )، فیلسوف سکولار یهودی تبار آلمانی را، روشنفکری میان همه جبهه ها و برای همه شرایط نامیده اند. گرچه او خود را مارکسیست و حامی سوسیالیستم می‌نامید، رفقای چپ در “سوسیالیسم واقعا موجود” آن زمان، به وی القاب: ایده آلیست و رویزیونیست و اتوپیست داده بودند، و او را چپ لیبرال یا لیبرال چپ، خطاب میکردند. بلوخ نویسنده ایست هومانیست، چپگرا؛ گاهی هم دمکرات بورژوا، که از زمان جمهوری وایمار؛ بعد از ۱۹۱۷ میلادی علیه فاشیسم، میلیتاریسم، و ارتجاع سلطنتی، موضع گرفت و مشهور شد. وی خواهان نوعی سوسیالیسم تخیلی یا سوسیالیسم نجات بخش مسیحایی؛ از طریق دکترین “فلسفه امید” خود بود، و در آنتروپولوگی انسان شناسی، نوعی اگزیستانسیالیسم وارونه؛ متکی به مقوله “امید”، بجای موضوع “ترس” را نمایندگی می‌کرد. فلسفه بلوخ ادامه “فلسفه کلاسیک آلمان” مخصوصا فلسفه پایانی شیلینگ است. بلوخ در نوجوانی در محفل ماکس وبر با لوکاچ آشنا شد، و به فلسفه و جامعه شناسی زیمل علاقمند بود، و با مشاهیری مانند: برشت و بنیامین و آدورنو، رابطه دوستانه داشت.

بلوخ بجای واژه آگاهی، رابطه عین-ذهن را بکار میبرد، وقتی از ماده نام می‌برد، منظورش ماتریالیسم دیالکتیکی نیست، چون ماده را هم ایده ای ذهنی می فهمد. در ایده‌آلیسم فلسفی وی دیالکتیک عینی نیاز به یک جریان ذهن دارد. او مانند لوکاچ میگفت دیالکتیک عینی وابسته به رابطه عین و ذهن است.بلوخ نیروی غریزی را “ذهن طبیعی” مینامد و میگفت دلیل اعمال و رفتار انسانی؛ همچون گرسنگی، در غریزه قرار دارد و تاریخ بر اثر: رقابت و امید و نیاز بوجود آمده. در نظر وی هدف تاریخ هویت دادن به مقوله های عین و ذهن است؛ یعنی حذف پدیده از خودبیگانگی ظاهری. بلوخ بعد از پایان جنگ جهانی دوم از امریکا به آلمان شرقی رفت و استاد دانشگاه شد ولی در آنجا مدعی شد که مارکسیسم دگماتیسم حزبی نیاز به جزم زدایی و خلاقیت و نوگرایی دارد. این اندیشه وی را در آنجا ناسازگار با ماتریالیسم تاریخی-دیالکتیکی دانسته و او را از ادامه شغل استادی محروم نموده و موجب اخراجش به آلمان غربی شدند. بلوخ از زمان جنگ جهانی اول بعد از ۱۹۱۷ نیز در جنبش های ضد کاپیتالیستی و طرفدار ایدههای رهایی بخش و با تمایلات اصلاح‌گرایانه و طرفدار ایده آلیسم فلسفی شرکت میکرد، ولی منتقد اندیشه میم-لام و سوسالیسم استالینیستی نیز بود.

بلوخ سوسیالیسم دموکراتیک را جایگزینی بهتر برای سوسیالیسم واقعا موجود توصیه می‌کرد. او گویا سوسیالیسم انسانی و حقوق سوسیال دمکراتیک را بر سوسیالیسم رئالیستی و شبه پادگانی در کشورهای بلوک شرق آنزمان،ترجیح میداد. منقدین وی مدعی بودند که افکار صوری آبستراکت اش در باره اصلاحات طبقاتی، هومانیسم، و سوسیالیسم ایده آلیستی، مفهوم سوسیالیسم مارکسیستی را تحریف می‌کند و خواسته های ولنتاریستی اراده گرایانه اش در سوسیالیسم به نفع امپریالیسم خواهد بود. انتقاد مهم دیگر از بلوخ، هواداری وی از مبارزات ضد استالینیستی در کشورهای چکسلواکی، مجارستان، لهستان، و غیره بود. در دوره اوج یکه تازی امپریالیسم و مبارزات طبقاتی، فلسفه التقاطی متکی به دکادنس، ارتجاع، و سوسیالیسم ایده آلیستی بلوخ، موجب خشم حزب و مدعیان میم-لام در آلمان شرقی آنزمان شد و می‌گفتند مارکسیسم شبه عرفانی و سوسیالیسم مسیحایی و نجات بخش بلوخ نوعی فلسفه پل صراطی و آن جهانی است و نه مارکسیسم لنینیسم. هگل شناسی منتقدین بلوخ آنزمان متکی بود بر موضع گیری طبقاتی مارکس و دکترین احزاب حاکم در بلوک شرق.

بلوخ مدعی بود که تاریخ جهان یک جریان هدفمند و از پیش تعیین شده است که رو به کمونیسم و امید بزرگ دارد، تمام کوشش، رویا، و ایده آلهای انسان باید برای رسیدن به این قله کمونیسم باشند. مخالفان بلوخ می‌گفتند انسان‌شناسی بلوخ صوری و بورژوایی است چون او انسان را فقط موجودی طبیعی می بیند. تاریخ فلسفه، تاریخ ایده هاست و نه تاریخ اتوپیستی و نجات بخش مذهبی بعد از ظهور مسیحا؛ که متحد با اندیشه های طبیعت خدایی پانته ایستی متفکرانی مانند: ارسطو، ابن سینا، هگل، لایبنیتس، و شلینگ باشد. لیبرال های طرفدار بلوخ در نیمه دوم قرن ۲۰ در غرب مدعی شدند که فلسفه بلوخ نماینده: باور به امید رهایی، وجدان فردا، حامی آینده، فاقد از خودبیگانگی، و مدافع آزادی بیان است و نه بلندگوی ایدئولوژی استالینیسم. بلوخ میگفت یک مارکسیست اجازه ندارد ناامید و سرخورده باشد، ولی مکتب فرانکفورت غالبا یاس و انفعال و نا‌امیدی و شکست را تبلیغ میکند. آنطور که مارکس میگفت باید فرق بین کار و سرمایه را در جامعه و در اقتصاد از بین برد. درس امید بلوخ نه از طریق خدای هایدگری، بلکه از طریق اراده جهانی و ابرانسان نیچه است، انسان با حذف مالکیت خصوصی امکان نجات خود در تاریخ را ممکن می‌سازد.

بلوخ انگیزه زندگی انسان را کوشش برای رفاه بیشتر میدانست. مارکس میگفت سرمایه داری جامعه ای ساخته برای فاحشگی چون همه چیز را به کالا تبدیل نموده برای خریده و فروش و سود. مکتب فرانکفورت مدعی بود که یکی از اهداف فلسفه و روشنگری، ممانعت از شیء نمودن آگاهی است. مارکس هدف و استراتژی اتوپیستی تاریخ جهان را جامعه غیر طبقاتی میدانست. هدف اتوپی فلسفه امید بلوخ، ساختن و عملی نمودن یک وطن آرام بخش گلوبال و جهانی سوسیالیستی بود. امروزه اشاره میشود که سوسیالیسم نجات بخش و مبارزه با مارکسیسم جزمی بلوخ متاثر از فرهنگ یهودی-مسیحی وی و اندیشه های هگل و ارسطو بود. او فلسفه خود را به تقلید از ارسطو، متافیزیک نوین نامید. فلسفه بلوخ مخلوطی از اندیشه های: مارکس، مسیحا، و نیچه بود. هانس گونتر که در سالهای مهاجرت یکی از باورمندان به ایدئولوژی میم-لام بود، از مواضع نیچه ای بلوخ انتقاد کرد و ادعای مارکسیست بودن وی را زیر سوال برد و اشاره کرد که بلوخ مواضع غیرمارکسیستی را اشاعه و تبلیغ میکند. با این وجود بلوخ بعد از اخراج از آلمان شرقی، در اروپای غربی در کنار نیروهای مترقی قرار گرفت و از مبارزات دموکراتیک : ضد فاشیستی، ضد اتم، حامی اتحادیه های کارگری، و حامی زنان و خواسته های رفرمیستی پشتیبانی کرد و مورد قبول جنبش دانشجویی بعد از ۱۹۶۸ قرار گرفت.

ارنست بلوخ ۹۲ سال عمر نمود. او در دانشگاه در رشته های: فلسفه، ادبیات آلمانی، موزیک، و فلسفه تحصیل کرده بود و بین سالهای ۱۹۵۷-۱۹۴۹ در آلمان شرقی زندگی نمود و در حین جنگ جهانی دوم به حمایت از شوروی پرداخت و علیه فاشیسم آلمان مبارزه نمود. از جمله کتاب های او: مجموعه آثار ۱۶ جلدی، ۳ جلد کتاب “اصل امید”، روح و فرهنگ زمان ما، ارثیه این دوره، توماس مونستر روحانی انقلابی، آزادی و نظم، عین و ذهن، درباره هگل، چپ ارسطویی و چپ ابن سینایی، دانش و امید، مقدمه ای بر فلسفه حقوق طبیعی و حرمت انسانی، آته ایسم و سکولاریسم در مسیحیت، انسان شناسی دین، موضوع ماتریالیسم و ماهیت آن، ذهن و ماده در جستجوی تکامل، آیاشکست امید ممکن است؟، گذر از کویر، مارکسیسم و انسانیت، روش و سیستم نزد هگل، مسیحیت شامل شورش است، فلسفه موزیک، و زیباشناسی بدون توهم، هستند. او در کتاب ۱۶۰۰ صفحه ای ” اصل امید “، در فصل آخر کتاب م‌ینویسد: ایدئولوژی مارکسیسم نمی تواند دارای آگاهی و شناخت غلط باشد!

چهار شنبه ۷ خرداد ۱۴۰۴۲۸ مه ۲۰۲۵
print
مقالات
  • آخرین نبرد یک کمونیست پیر: آرزوی بازگشت به شمال
    در خانه‌ای کوچک و سیمانی در حاشیه گیِمپو، نزدیک منطقه غیرنظامی‌شده کره، پیرمردی ۹۵ ساله آهسته و لرزان بر عصا تکیه می‌دهد تا روی زمین بنشیند. آن هاک‌ساپ، که زمانی جوانی ورزشکار و جودوکار بود، اکنون شبحی از
  • سودمندگرایی: ارزیابی لذت، درد و ارزش زندگی
    مقدمه در دنیای امروز، تصمیم‌گیری‌های اخلاقی و سیاسی اغلب با هدف دستیابی به “بهترین نتیجه” برای “بیشترین تعداد” افراد صورت می‌گیرد. این ایده ریشه‌در فلسفه‌ای قدرتمند به نام سودمندگرایی
  • ایران پس از جنگ موجی از سرکوب به راه انداخته است ۳ سپتامبر
    سازمان عفو بین‌الملل و دیدبان حقوق بشر امروز اعلام کردند که مقامات ایرانی به بهانه‌ی امنیت ملی، پس از درگیری‌های ژوئن ۲۰۲۵ با اسرائیل، سرکوبی هولناک را به راه انداخته‌اند. این بحران عمیق‌تر، ضرورت پیگیری فوری
  • ده متری آفتاب لیلا راعی
    حالا افتاده‌ام در اعماق سد کرج و دارم فرو می‌روم. هیچ‌کس نمی‌داند من اینجا هستم. حالا همه‌جا دنبالم خواهند گشت. کِی دنبالم می‌گردند؟ کی دنبالم می‌گردد؟ کسی هست نگران نبودنم بشود یا قرار است همین‌جا، میان
  • ایران در ۳۰ روز آینده چه انتخابی خواهد داشت؟
    تشدید اختلافات داخلی بر سر خروج از ان.پی.تی یا قطع همکاری کامل با آژانس، می‌تواند موقعیت بین‌المللی ایران را به‌شدت تضعیف کند. ضرورت دارد که تصمیم‌گیران اصلی در تهران، به جای اقدامات شتاب‌زده که تبعات غیرقابل
سکولاریسم و لائیسیته
Visitor
0272015
Visit Today : 374
Visit Yesterday : 547