در میانه یکی از خطرناکترین بزنگاههای سیاسی-نظامی تاریخ معاصر ایران، با یک واقعیت تلخ روبرو هستیم: نه نظام تمامیتخواه مذهبی حاکم مشروعیت مردمی دارد، و نه اپوزیسیونی دمکراتیک متشکل و متحدی موجود هست که باید صدای ما باشد. در سوی دیگر، بخشهایی از اپوزیسیون به جای شکلدهی به نیروی دموکراتیک متحد داخلی، بر حمایت حمله نظامی خارجی چشم دوختهاند. این شرایط باعث شده است که مردم در میان جنگی ناخواسته، تنها و بیپناه بمانند.
جنگ متجاوزانه اسرائیل علیه ایران، واقعیتی تلخ است که نباید رخ میداد، اما رخ داد.
این حمله نظامی به خاک کشورمان، اگرچه در چارچوب منازعات منطقهای قابل تحلیل است، اما برای مردم، تجربهای تلخ و پیچیدهتر از یک نبرد نظامی صرف است.
این حمله نظامی جنایتکارانه، همانگونه که غیرقابل توجیه است، واکنشی است به کردار نابخردانه حکومتی که در طول دههها، حمایت مردمش را از دست داده و با نهادینهکردن سرکوب، خود را به نقطهی انزوا و بیپشتوانگی داخلی رسانده است.
در ذات جنگ، پرسش از حق و ناحق چندان معنا ندارد. جنگ به نفع آنکسی است که قدرت نظامی بیشتری دارد. اما بر پایه نظریهی تثبیتشدهی ماکیاولی، هیچ حکومتی بدون پشتوانهی مردمی، در موقعیت جنگی دوام نخواهد آورد.
جمهوری اسلامی ایران، به جای ایجاد سرمایه اجتماعی، پیاپی بر ابزار سرکوب، غنیسازی بیش از نیاز و مورد قبول جهانی، قدرتنمایی منطقهای و توسعه نظامی و گسترش زنجیره نیابتی خود افزوده است. این سیاستها، نه تنها پیوند مردم با حاکمیت را گسسته، بلکه کشور را در نهایت به سمت جنگ سوق داد. پیشبینی چنین واقعه فجیعی دشوار نبود.
از سوی دیگر، اسرائیل بهویژه در روایتسازی نتانیاهو، همراه با حامیان ایرانی خود، با تحلیل نادرستی از جامعه ایران، گمان بردهاند که حمله به ایران با حمایت مردم آن مواجه خواهد شد. اما نادیده گرفتن تجربه جنبشهای مدنی سالهای اخیر، مانند جنبش «زن، زندگی، آزادی»، و رشد چشمگیر آگاهی سیاسی نسلهای جوان، خطای راهبردی بزرگی است. مردم ایران، گرچه از حکومت عبور کردهاند، اما این به معنای حمایت از مداخله نظامی خارجی نیست.
در میانه یکی از خطرناکترین بزنگاههای سیاسی-نظامی تاریخ معاصر ایران، با یک واقعیت تلخ روبرو هستیم: نه نظام تمامیتخواه مذهبی حاکم مشروعیت مردمی دارد، و نه اپوزیسیونی دمکراتیک متشکل و متحدی موجود هست که باید صدای ما باشد.
در سوی دیگر، بخشهایی از اپوزیسیون به جای شکلدهی به نیروی دموکراتیک متحد داخلی، بر حمایت حمله نظامی خارجی چشم دوختهاند. این شرایط باعث شده است که مردم در میان جنگی ناخواسته، تنها و بیپناه بمانند.
سئوال محوری در این شرایط حساس به قرار زیر است:
– چگونه میتوانیم از خود و سرزمینمان دفاع کنیم، بدون آنکه به حکومت غیرمشروع مشروعیت ببخشیم و در ضمن به دسیسههای متجاوز جنایتکار و ایادی داخلیاش نزنیم و از آن مصون بمانیم؟
در واقع با پرسشی بنیادین روبرو شدهایم: «ما در چنین شرایطی چه باید بکنیم؟»
پاسخ روشن است: دفاع از وطن، نه دفاع از حکومت.
همراه با مردم باید به روشنی بدانیم که دفاع از کشورمان در برابر حمله خارجی الزاماً به معنای دفاع از خاک و یا دفاع از نظام حاکم نیست و بلکه دفاع از خانه، از زندگی، از آینده مشترک، ایستادگی برای حفظ جان، امنیت، و حقوق شهروندی همه مردم محسوب میشود.
این دفاع باید مستقل، مدنی و هوشمندانه باشد؛ دفاعی که هم جنگ متجاوزانه را محکوم کند و در برابر آن بایستد و هم مانع از تحکیم پایههای استبداد داخلی شود.
باید به عنوان انسانهایی مستقل، از طریق مقاومت مدنی، همبستگی اجتماعی، نافرمانی هوشمندانه، افشای تحرکات خطرناک و ایستادن بر خواستههای دموکراتیک، نشان دهیم که صلح، آزادی و دمکراسی را با هم میخواهیم.
در این راه، باید از دو جبههی عوامفریبانه عبور کرد: آنان که هر گونه دفاع مشروع مردمی در برابر متجاوز را حمایت از استبداد میدانند، و آنان که حمله نظامی را ابزار آزادی معرفی میکنند.
در شرایط کنونی، باید از ارزشهای ملی خود، آیندهی کشور، و کرامت انسانیمان، مستقل از دو قطب جنگافروز دفاع کنیم.
وظیفه تاریخی ما، ساختن مدلی تازه از مقاومت است؛ مقاومتی مستقل از رژیم، و منتقد قاطع و شدید متجاوز.
راهحلی درخشان اما دشوار، که در آن ملت به نیروی سوم تبدیل میشود: نه پشتیبان استبداد و نه شریک متجاوز است.
تنها راه رهایی از این وضعیت، شکلگیری صدایی سوم است؛ صدایی مردمی، مستقل، با اتکا به آگاهی و سازمانیابی، گریزان از میهنپرستی، اما بشدت میهن دوستانه.
باید از تجاوز نظامی دفاع نکرد و همزمان مشروعیت حاکمیت را نیز نپذیرفت. باید شکلی سازمانیافته از ایستادگی بدون سلاح، اما خردمندانه را بنا کرد.
آینده ایران، در دستان نسلی است که بهجای تکرار دوگانههای ویرانگر، مسیر سومی را بنیان میگذارد.
مردم ایران مستحق آیندهای بهترند؛ آیندهای دمکراتیکی که نه از لوله تفنگ به دست میآید و نه از فتوای رهبر مستبد و تمامیتخواه، بلکه با تکیه به جمهور مردم شکل میگیرد.
زمان آن است که از استقلال معنایی دفاع کنیم: نه به جنگ، نه به دیکتاتوری، آری به مردم.