اندیشه ، فلسفه
تاریخ
اقتصاد

در زمانه‌ای که تاریخ را بیشتر فاتحان می‌نویسند تا فرودستان و عدالت‌طلبانی که از صفحات رسمی تاریخ حذف شده‌اند، بازخوانی صدای سرکوب‌شدگان، خاموش‌شدگان و مبارزان راه عدالت‌خواهی، ضرورتی تاریخی است. «چپ» در ایران، با همه‌ی خطاها و فراز و فرودهایش، تبلور  آرزوی دیرپای انسان برای برابری، آزادی و جهانی عاری از سلطه و استثمار بوده است؛ رؤیایی جمعی که در برابر ماشین خشونت استبداد، مناسبات نابرابر سرمایه‌داری و سازوکارهای نظام‌مند تبعیض ایستاده و با وجود سرکوب، تحریف و فراموشی تحمیلی، همچنان زنده و در حال چالش است.

مجموعه «اخبار روز» با عنوان «چهره‌های ماندگار چپ در ایران»، تلاشی است برای بازشناسی و بازخوانی زندگی، اندیشه، مبارزه و میراث فرهنگی ـ سیاسی زنان و مردان بزرگی که با قلم، تفکر، مقاومت و گاه با جان خویش، چراغی در تاریکی‌های تاریخ افروختند.

انتخاب کسانی که در این مجموعه از آنان با عنوان “چهره ماندگار چپ” یاد می شود به معنای  ارزشگذاری بیشتر نسبت به صدها و هزاران چهره دیگری که فرصتی برای معرفی‌ی آن ها پیش نمی آید نیست. این گزینش محدود از میان هزاران نام تنها کوششی است برای بازتاب بخشی از حافظه‌ی جمعی یک جنبش تاریخی.

این مجموعه، نه برای اسطوره‌سازی، که برای تأمل، آموختن و بازاندیشی فراهم شده است. ما می‌خواهیم به یاد آوریم که حتی در تلخ‌ترین لحظات تاریخ، کسانی بودند که به فردای روشن باور داشتند.

چهره‌های ماندگار چپ در ایران (۱۰): احسان طبری، از بلندای اندیشه تا سیاه‌چاله زندان

در حافظهٔ اندیشهٔ چپ ایران، کمتر نامی به اندازهٔ احسان طبری با شکوه اندیشه و تراژدی در پایان پیوند خورده است. فیلسوف، شاعر، مترجم، نظریه‌پرداز و روشنفکری که هم در قله‌های تأملات مارکسیستی در ایران ایستاد و هم در ژرفنای تلخ‌ترین لحظات سیاسی‌ فرو افتاد.

احسان طبری، زادهٔ ۱۲۹۵ خورشیدی در ساری، از همان نوجوانی به ادبیات، فلسفه و تاریخ دل بست. در دههٔ بیست، با تحصیل در رشته‌های فلسفه و زبان‌شناسی در دانشگاه تهران و سپس در مهاجرت به اتحاد جماهیر شوروی، دایرهٔ مطالعات خود را به اندیشه‌های مارکسیستی و علوم انسانی گسترش داد. تسلطش به چندین زبان – از جمله فرانسه، عربی، روسی، آلمانی و انگلیسی – او را به یکی از معدود متفکران مارکسیست ایرانی بدل کرد که مستقیماً با متون کلاسیک چپ جهانی در تماس بود.

در سنین جوانی به سبب آشنایی با تقی ارانی به مارکسیسم گروید. وی یکی از ۵۳ نفر بود که در سال ۱۳۱۶ در دوران رضاشاه به خاطر ارتباط با تقی ارانی دستگیر و زندانی گردید. پس از شهریور ۱۳۲۰ مانند دیگر زندانیان سیاسی دوره رضاشاه آزاد شد. او در تاسیس حزب توده ایران نقش داشت و در نخستین کنگره کانون نویسندگان ایران در سال ‌۱۳۲۵ شرکت کرد.

در دوران سلطنت محمدرضا پهلوی در دادگاهی نظامی به صورت غیابی محکوم به اعدام شد.

طبری در سال‌های مهاجرت و اقامت در شوروی، در زمرهٔ نخبگان حزب توده ایران قرار گرفت و از دههٔ ۳۰ به بعد، نقشی کلیدی در تئوریزه‌کردن سیاست‌ها و ایدئولوژی حزب داشت. او به‌ویژه در دههٔ ۵۰، پس از برآمد دوبارهٔ حزب توده در خارج از کشور، به عنوان یکی از نظریه‌پردازان اصلی حزب شناخته می‌شد. آثارش – از جمله «جهان‌بینی‌ها و جنبش‌های اجتماعی» و «مسائل فلسفهٔ تاریخ» – تلاش‌هایی جدی برای پیوندزدن مارکسیسم با تاریخ و فرهنگ ایران بودند.

طبری تاریخ ایران باستان را در چارچوب نظری ـ مفهومی مبتنی بر منطق مارکسیستی و ماتریالیسم دیالکتیکی روایت کرده است. این روایت با جنبه‌هایی از غرور نسبت به میراث فرهنگی همراه بود؛ ترکیبی از بنیان‌های انترناسیونالیستی مارکسیستی با نوعی وطن‌دوستی غیرشوونیستی.

طبری اما نه‌فقط نظریه‌پرداز حزبی، که ادیبی توانا بود. ترجمه‌هایش از شعرهای محمود درویش، ناظم حکمت و آنتونیو ماچادو، و نیز اشعار خودش در زمرهٔ متون تأثیرگذار ادبیات متعهد چپ‌اند. سبک نگارش طبری آمیخته‌ای از بلاغت سنتی، دانایی تاریخی، و نگاه رهایی‌بخش بود.

پس از انقلاب ۱۳۵۷، حزب توده در ایران به‌طور علنی فعالیت خود را از سر گرفت و طبری نیز در زمرهٔ رهبران آن به کشور بازگشت. اما فضای سیاسی به‌زودی تیره شد و در سال ۱۳۶۱، طبری همراه با دیگر رهبران حزب دستگیر شد.

تراژدی انسانی و تاریخی طبری رقم خورد: در حالی که سال‌ها نظریه‌پرداز بزرگ‌ترین حزب چپ ایران بود، زیر فشار بازجویی‌ها و شکنجه‌های روحی و جسمی، در تلویزیون رسمی جمهوری اسلامی ظاهر شد و در یک «اعتراف‌نامه» تلخ، از گذشتهٔ خود اعلام برائت کرد. برائتی که به گفته‌ی عبدالکریم سروش با شکستن فک و دهان او ممکن شد. برائت‌‎نامه او سندی بر محکومیتش نبود، نشانگر فاجعه‌ای بود که در زندان‌های جمهوری اسلامی اتفاق می‌افتاد و سرانجام گریبان رهبران حزب توده ایران را نیز گرفت. فجایعی که علیرغم کوشش‌های بسیار، هنوز بسیاری از گوشه‌های آن ناروشن مانده است.

احسان طبری، پس از سال‌ها زندان و بازداشت خانگی، در تاریخ ۹ اردیبهشت ۱۳۶۸ بیرون از زندان و به مرگ طبیعی درگذشت.

میراث احسان طبری را نمی‌توان تنها با «اشتباه» یا «برائت» سنجید. او نه نماد یک خط سیاسی معین، که گنجینه‌ای فکری و عظیم از تلاش برای درک عمیق عدالت، تاریخ و آزادی و انطباق مارکسیسم با فرهنگ و تاریخ ایران بود. احسان طبری دارای ویژگی‌هایی بود که هنوز مهم‌اند. باید از آنان آموخت. طبری کوشید میان فلسفه و سیاست و در پیوند با آن، پلی باشد میان مارکسیسم و فرهنگ ایرانی. او صرفاً یک سیاست‌ورز نبود، بلکه متفکر فرهنگی ژرف‌نگری نیز بود. در زمانه خود “به‌روز”بود، اندیشمندی چندزبانه و اهل مطالعه‌ی عمیق. با این همه، نباید فراموش کرد احیای چپ ایرانی نیازمند گذار از سایه‌ی طبری و نسل او نیز هست؛ از تجربه‌های تلخ آن‌ها می‌توان آموخت، آن‌ها را اما نباید تکرار کرد.

چپ در ایران شانس این را امّا دارد که با آرزوهای نیکو و انسانی‌ی طبری پیوند برقرار کند. با دانش امروز و با زبان امروز، مسائلی چون عدالت، آزادی، محیط زیست، برابری‌ جنسیتی و برابری در عرصه‌ی ملی را به دغدغه‌ی خود و سپس اکثریت مردم تبدیل کند و به جای ستایش از گذشته، یا نفی‌ آن، به بازاندیشی و نوسازی‌ی نظری‌ی خویش بپردازد. در این مسیر، طبری همچنان آموختنی است.

تهیه شده در تحریریه اخبار روز

مجموعه کامل «چهره‌های ماندگار چپ در ایران» را در اینجا بخوانید

print
مقالات
سکولاریسم و لائیسیته
Visitor
0274357
Visit Today : 660
Visit Yesterday : 698