«دشمن پشت دروازهها»: چگونه ساختِ دشمن خیالی آزادی را در بند میکشد؟ مقدمه «دشمنسازی» یک ابزار قدیمی در کارنامه حکومتهاست: فرافکنی، ایجاد ترس، تضعیف گفتمان آزادی و اخلاق؛ و در نهایت ماجراجویی قدرت. از سیاستمداران دوران مدرن تا رژیمهای سنتی، همۀ آنها برای حفظ وضع موجود، به ساخت مخالفِ خیالی یا واقعی دست زدهاند. این مقاله با نگاهی مستند و تحلیلی، نمونههایی از تاریخ ایران و جهان را مرور میکند و نشان میدهد این روش تا چه اندازه کارآمد -و مخرب- بوده است..
ایران معاصر: از «استعمار پیر» تا «نفوذی در درون»
در دوران قاجار، ایران چگونه به «قربانگاه» رقابتهای بزرگقدرت شد؟ انگلیس و روسیه، به بهانه حمایت و توسعه، کشور را در جایگاهی مأیوسانه قراردادند؛ و هرگونه اعتراض داخلی با برچسب «خیانت» مواجه شد. پژوهشگرانی مانند محسن پیرنیا در مقالهاش «ایران و استعمار قاجار» نشان میدهند که برچسب «دشمن خارجی» چگونه در افکار عمومی نهادینه شد[۱].
در دهههای ۱۳۲۰-۱۳۳۰ شمسی، با گسترش نفوذ حزب توده و جریان سربازان کمونیست، رژیم پهلوی روایت «تهدید کمونیستی» را بهعنوان بهانهای برای سانسور مطبوعات و عملیات امنیتی بهکار گرفت[۲]. در تحلیلهایی چون گزارشهای ساواک، شاهد هستیم که چگونه جنبشهای صنفی و دانشجویی با این عنوان سرکوب شدند.
در جمهوری اسلامی نیز، پس از ۱۳۵۷، دشمنسازی به ساحت تازهای رسید: از شعار «آمریکای جهانخوار» گرفته تا طرحهای امنیتی با عنوانهایی چون «نفوذ فرهنگی و اقتصادی». تا آنجا که در قانونگذاری مجلس یازدهم (۱۴۰۰–۱۴۰۴)، برای مقابله با «نفوذ» بودجه و اختیارات ویژه تعریف شد[۳]. در عمل، هر صدای منتقد یا تحلیلگر -چه در رسانهها، چه در دانشگاه- با اتهام «خیانت» یا «جاسوسی» مواجه میشد.
الگوهای کلاسیک در جهان: از مککارتیسم تا آلمان نازی
در ایالات متحده دهۀ ۱۹۵۰، سناتور مککارتی با تشکیل «کمیته ضدکمونیسم» موجی از سانسور و ترس به راه انداخت. این دوره نهتنها هنرمندان و نویسندگان را خانهنشین کرد، بلکه هر نوع سازمان صنفی یا مدنی را با انگ «کمونیسم» مورد تاختوتاز قرار میداد. موفقیت این روش در آن زمان باعث افزایش فشار بر دولت برای تصویب پروانههای امنیتی شد، و تا امروز نمونهای از سرکوب در بستر ترس باقی مانده است[۴].
در آلمان، نازیسم اما یک گام فراتر رفت. هیتلر و گِبولدیگ کانالهای رسانهای را در اختیار گرفتند تا یهودیان، خوارج، و دگراندیشان را رسماً «دشمن ملت» معرفی کنند. رسانههایی چون «فولکسپوینت» و «دِر انگلش» در برنامهای سازمانیافته، دشمنی را درخصوصیت یهودیان نهادینه کردند و بهتدریج آن را به سیاست رسمی تبدیل کردند[۵]. نتیجه نسلکشی؛ اتفاقی که در تاریخ بهعنوان آوارۀ تاریک انسانیت باقی مانده است.
اورول و کرهشمالی: جنگ بیپایان، ترس بیکران
جورج اورول در رمان ۱۹۸۴ صحنۀ وحشتناکی را تصویر میکند: جایی که دشمن امروز «اوراسیا» و فردا «ایستیشیا» است؛ اما نگریستن مردم عوض نشده، چون «درون» جامعه در انحصار رسانههای طراح و مافیاست[۶]. این نوع دشمنسازی ساختاری، نهتنها خود خیالی است بلکه دائمی و بدون مبنای دقیق.
تابعی از این نظریه در کرۀ شمالی قابل مشاهده است: کشوری که رسانههای رسمی هر روز تصاویری از تهدید امپریالیستی آمریکا و دشمنی متحدانش منتشر میکنند. اعتراض یا داشتن رسانه متفاوت، بیدرنگ متهم به «همدستی با آمریکا» میشود. طبق گزارشهای سازمانغیردولتی همچون «ناظر کرهشمالی»، بیش از ۹۰ درصد مردم حتی از دانش سیاسی اولیه نیز محروماند و در فضای رعبانگیزی زندگی میکنند[۷].
روسیه پوتین: امپراتوری در جستوجوی یک دشمن
ولادیمیر پوتین از ابتدای ورودش به قدرت (۲۰۰۰)، رویه تهدیدزدایی را با ادبیات ضدغربی ادامه داد. در جنگ گرجستان (۲۰۰۸) و سپس اوکراین (۲۰۱۴ و ۲۰۲۲)، دشمنسازی به عنوان مبنایی اعلام میشد: «حفاظت از هموطنان» یا «حفظ هویت روسی» در برابر ماجراجوییهای ناتو[۸]. این روایت باعث مشروعیت داخلی شد و اجازه داد تا دستگاه امنیت روسیه با مخالفان داخلی بهراحتی دست به برخورد بزند.
چرا این تاکتیک موفق است؟
یک پاسخ ساده در علم روانشناسی تودهای نهفته است: ترس. وقتی مردم ترس گسترشیافته را احساس کنند، نهتنها به دنبال شیوۀ سادهتر برای درک رویدادها هستند، که با آن نیز همسو میشوند. فرافکنی دشمن، نوعی توجیه داخلی ایجاد میکند: «مشکلات اقتصادی، بحرانها و بیثباتیها؟ همۀ تقصیر مهاجم است» (بهجای بازخواست حکومت).
برخی جامعهشناسان مثل زیگموند باومن عنوان میکنند که این روند، گسست اجتماعی را تشدید میکند[۹].
عامل کلیدی دیگری که باید به آن اشاره کرد رسانه (رسانهی رسمی، اجتماعی و مجموعههای تبلیغاتی) است. زبان قدرتمندی مانند «فتنهگر»، «ضدانقلاب» یا «جاسوس» نهتنها تحقیر میکند بلکه دیالوگ آزاد را خاموش و ترس را جایگزین آن مینماید.
راهکار: رهایی از چرخه دشمنسازی
۱. شفافیت رسانهها
انتشار کامل اسناد و مدارک.
امکان دسترسی آزاد به دیدگاههای مختلف و نقد قدرت.
۲. آموزش رسانهای و سیاسی
آگاهسازی مردم درباره مکانیزمهای تبلیغاتی و سوگیری رسانه.
تقویت تفکر انتقادی و جستوجوگرانه.
۳. قوت جامعه مدنی
مستندسازی مستقل (گزارشگران و روزنامهنگاران)
سازماندهی نهادهای صنفی، مدنی، و حقوق بشری مستقل.
۴. قواعد حقوقی برای مصونسازی منتقدان
حمایت قانونی از آزادی بیان طبق منشورهای بینالمللی
دفاع از حق تجمع و اعتراضی بدون برچسبزنی سیاسیِ ناعادلانه.
و سرانجام اینکه:
«دشمنسازی خیالی» شاید برای مدتی کارآمد باشد، اما هزینههای اجتماعی، روانی، و اخلاقیاش، بدون شک سنگین است. تاریخ نشان داده است، سرانجام این دشمنان که ساخته شدهاند، جای خود را به بحرانهایی واقعی خواهند داد: از فروپاشی جامعه گرفته تا هرجومرج اقتصادی و فرهنگی.
راه پیشرفت و آزادی، در بیان واقعیتهای سخت و مواجهه با حقیقت خویشتن است. نه در لحظهای که دشمنی خیالی پشت دروازهها قرار میگیرد، بلکه در لحظهای که در برابر این هراس ساختگی ویرانگر سکوت نکنیم، آیندهای متفاوت خواهیم ساخت.