اندیشه ، فلسفه
تاریخ
اقتصاد
  • اجماع لندن: اصول اقتصادی برای قرن بیست‌ویکم
    مدرسه اقتصاد و علوم سیاسی لندن اخیراً از کتاب «اجماع لندن: اصول اقتصادی برای قرن بیست‌ویکم» رونمایی کرده است که تلاشی برای بازنگری در اندیشه‌های اقتصادی در دوران پس از اجماع واشنگتن بوده است.
  • ارزپاشی از پکن تا کرمان
    یکم- گویا دوران وفور ارز به دست آمده از صادرات نفت به سرآمده است و همین مساله دردسرساز و ارزهای مصرف شده در بخش‌های مختلف بیشتر از همیشه زیر ذره‌بین می‌رود. چرا چنین فرضی دارید؟ اگر خبرهایی که این روزها از
  • رشد اقتصادی در نیمه اول امسال منفی شد
    مرکز پژوهش‌های مجلس شورای اسلامی اعلام کرد که رشد اقتصادی ایران در نیمه اول سال جاری «منفی ۰/۳ درصد» بوده است که سقوط شدیدی نسبت به سال قبل را نشان می‌دهد.
  • اقتصاد ایران در آستانه‌ یک دوره بحرانی
    جماران: بانک جهانی در گزارش اکتبر ۲۰۲۵ پیش‌بینی کرده است، اقتصاد ایران در آستانه‌ یک دوره‌ی بحرانی و سرنوشت‌ساز قرار دارد. پس از ثبت رشد ۳.۷ درصدی در سال ۲۵-۲۰۲۴، بانک جهانی پیش‌بینی می‌کند که تولید

در وضعیت جنگی، فشار اقتصادی، اجتماعی و روانی به‌شکلی نابرابر توزیع می‌شود. زنان، به‌ویژه آنانی که مسئول تأمین زندگی فرزندان یا خانواده‌اند، نه تنها از حمایت ساختاری بی‌بهره‌اند، بلکه کار روزمره‌ی مراقبتی‌شان نیز چندبرابر می‌شود؛ کاری که نه مزد دارد و نه دیده می‌شود. با این حال، ادبیات رسمی بازسازی، آنان را حذف می‌کند؛ انگار که جنگ تنها مردان را از پا درمی‌آورد و بازسازی نیز تنها وظیفه دارد که مردان را به زندگی برگرداند.

دیدارنیوز-آیدا راوری*: جنگ ایران و اسرائیل که آتش تخاصم آن در پی تجاوز رژیم نتانیاهو به خاک کشورمان شعله‌ور شده بود، پس از دوازده روز به پایان رسید. دوازده روزی پر از آسیب و خسارت که بیشترین فشار آن بر دوش طبقه کارگر سنگینی می‌کرد؛ طبقه‌ای که حتی در روز‌هایی که هشدار تخلیه مناطق مختلف تهران صادر می‌شد، امکان ترک محل سکونت خود را نداشت. در میان این گروه، زنان سرپرست خانواری قرار داشتند که بار دوگانه نان‌آوری و مراقبت از اعضای خانواده را به‌تنهایی به دوش می‌کشیدند. بار مراقبتی که به دلیل تلقی‌اش به عنوان وظیفه‌ای «ذاتاً زنانه» و انجام‌شده از روی «عشق» سنگین‌تر نیز می‌شد، چرا که این تصور باعث می‌شود درخواست کمک و حمایت برای این زنان دشوار باشد و صدایشان کمتر شنیده شود. پایان جنگ، اما به معنای پایان فشار‌ها نیست؛ نه برای این زنان و نه برای جامعه‌ای که باید زیر سایه پیامد‌های اقتصادی جنگ نفس بکشد. این نقطه پایان نیست، بلکه شروع دوره‌ای است که تأثیرات عمیق جنگ در عرصه‌های اقتصادی و جنسیتی بیش از پیش نمایان می‌شود.

با پایان جنگ، آنچه در رسانه‌ها به نمایش درمی‌آید تصاویری از بازسازی است: ساختمان‌هایی که دوباره سامان می‌یابند، خیابان‌هایی که آسفالت می‌شوند و پرچم‌هایی که از نو برافراشته می‌شوند. اما هیچ‌کدام از این تصاویر نشانه‌ی پایان واقعی تنش نیست، اگر زنان، به‌ویژه زنان سرپرست خانوار، همچنان در بحران معیشتی و زیر فشار‌های ساختاری به حاشیه رانده شده باقی بمانند، پساجنگ نه نقطه پایان خشونت؛ بلکه آغاز شکل جدیدی از حذف و نابرابری است که بیش از همه دامنگیر این گروه آسیب‌پذیر می‌شود.

در وضعیت جنگی، فشار اقتصادی، اجتماعی و روانی به‌شکلی نابرابر توزیع می‌شود. زنان، به‌ویژه آنانی که مسئول تأمین زندگی فرزندان یا خانواده‌اند، نه تنها از حمایت ساختاری بی‌بهره‌اند، بلکه کار روزمره‌ی مراقبتی‌شان نیز چندبرابر می‌شود؛ کاری که نه مزد دارد و نه دیده می‌شود. با این حال، ادبیات رسمی بازسازی، آنان را حذف می‌کند؛ انگار که جنگ تنها مردان را از پا درمی‌آورد و بازسازی نیز تنها وظیفه دارد که مردان را به زندگی برگرداند.

زنان سرپرست خانوار در ایران پیش از این حادثه نیز جزء آسیب‌پذیرترین اقشار جامعه بوده‌اند. آمار‌های رسمی نشان می‌دهد درصد قابل‌توجهی از زنان سرپرست خانوار، در مشاغل غیررسمی و ناپایدار فعالیت دارند: خیاطی خانگی، فروشندگی سیار، مراقبت از سالمند، نظافت یا پخت‌وپز. هیچ‌کدام از این شغل‌ها، پوشش بیمه‌ای یا حمایت قانونی ندارند. در زمان جنگ، این نوع مشاغل نخستین قربانی بحران‌های اقتصادی‌اند و و پس از جنگ، در بازتوزیع منابع، معمولاً جایی برای احیای آنها وجود ندارد. در این شرایط، آنچه رخ می‌دهد بازتولید سازمان‌یافته فقر زنانه است. مفهوم اقتصاد مراقبتی که در ادبیات فمینیستی جایگاه ویژه‌ای دارد دقیقاً به همین وضعیت اشاره می‌کند: زنانی که وظایف بی‌پایانی را در زمینه مراقبت، تغذیه، پرورش کودکان و نگهداری از خانه انجام می‌دهند بدون آن‌که ساختار اقتصادی و سیاسی هیچ‌گونه دستمزدی برای آنها قائل باشد. این کارِ بی‌دستمزد، در دوران پساجنگ به نقطه‌ای بحرانی می‌رسد: زنانی که سرپرستی خانوار را بر عهده دارند، باید هم‌زمان نقش نان‌آور، مراقب و متولی بازسازی روانی خانواده را ایفا کنند بدون آن‌که در فرآیند سیاست‌گذاری صدای آنها به رسمیت شناخته شود. هرچند گاهی در گفتمان عمومی به آنها اشاره می‌شود، این اشاره بیشتر از زاویه تقدیس و اسطوره‌سازی است تا به رسمیت شناختن نیاز‌ها و خواسته‌های واقعی‌شان. ادبیاتی که با عناوینی، چون «مادر قهرمان» و «زن فداکار» از آنها یاد می‌کند، نه تنها نقش مراقبتی‌شان را به شکلی احساساتی و کلیشه‌ای بازنمایی می‌کند، بلکه امکان طرح مطالبه و درخواست حمایت را نیز از آنها سلب می‌کند. چنین گفتمانی به‌طور ضمنی این تصور را القا می‌کند که قهرمانی واقعی، در سکوت و بی‌نیاز از حمایت رقم می‌خورد و به‌این‌ترتیب، نه تنها کار مراقبتی را از حوزه سیاست بیرون می‌برد، بلکه ساختار‌های قدرت را از مسئولیت‌پذیری نسبت به این بار عظیم معاف می‌کند.

نکته اساسی این‌جاست که «پساجنگ»، مفهومی طبقاتی و جنسیتی دارد. بازسازی که بدون در نظر گرفتن نیاز‌های زنان طراحی شود، نه تنها نابرابر بلکه به‌شدت خشونت‌بار است. صلح برای آنانی معنا دارد که از دل جنگ بیرون آمده‌اند با امکان زیستن. برای زنان کارگری که در بحبوحه‌ی بحران، کارشان را از دست داده‌اند، بار مراقبتی‌شان افزایش یافته و در هیچ‌یک از سیاست‌گذاری‌های حمایتی نمی‌توانند جایی را اشغال کنند هنوز هیچ‌چیز به حالت عادی بازنگشته است. مسئله فقط این نیست که بگوییم زنان را نادیده می‌گیرند و بعد درخواست کنیم که چشمشان را بر روی نیاز آنان نبندند و درنهایت تصور کنیم همه‌چیز به وضعیت مطلوب برمی‌گردد، آنچه در میان است، یک فرآیند ساختاری و آگاهانه حذف است؛ به خصوص حذف زنان طبقه کارگر از دایره سیاست‌های حمایتی. حذفی که نه نتیجه غفلت، بلکه پیامد یک نظام معطوف به بازتولید نابرابری است. در برنامه‌های حمایتی پساجنگ، معمولاً اولویت با مردان یا فعالان بخش رسمی اقتصاد است. زنان حاشیه‌نشین، کارگران خانگی، یا آنهایی که در اقتصاد غیررسمی فعالیت می‌کنند، خارج از شمول بسیاری از طرح‌های حمایتی قرار می‌گیرند. به‌علاوه، نهاد‌های مردمحور اغلب از زنان انتظار دارند که “صبور” باشند، “مقاومت” کنند و نقش مادری‌شان را بدون اعتراض ایفا کنند. در این نگاه، رنج زنانه نه تنها دیده نمی‌شود، بلکه تقدیس می‌شود؛ امری که خود نوعی خشونت است و در راستای همان سیاست حذف آگاهانه است. ساختار قدرت منفعتی در این نمی‌یابد که بخواهد توجه، تلاش و سرمایه‌اش را برای طبقه کارگر و حاشیه‌نشین به کار ببندد چرا که خوب می‌داند فرودست توان سخن گفتن ندارد و بنابراین نمی‌تواند منافع طبقه مسلط را به خطر بیاندازد؛ پس چه بهتر که نیازهایشان را نادیده بگیرد و سعی در حذف تدریجی آنها داشته باشد. مقصود از حذف، حذف به معنای بیرون راندن فیزیکی نیست بلکه حذف از میدان توجه در سیاست‌گذاری‌ها و برنامه‌ریزی‌هاست، چرا که طبقه مسلط تنها با استثمار همین طبقه است که می‌تواند بر سود سرمایه‌های خود بیفزاید. در این میان زنان طبقه کارگر، به‌ویژه آنان که سرپرست خانوارند، در موقعیتی دوگانه از استثمار قرار دارند: هم نیروی کار ناپایدار و کم‌درآمدی‌اند و هم کار مراقبتی بی‌دستمزدشان در چارچوب گفتمان «مقدس» و «زنانه» چنان بازنمایی می‌شود که نه تنها پاداشی برایش متصور نمی‌شود، بلکه حتی مطالبه‌ی مزد یا حمایت هم به چشم ناسپاسی و ضعف تعبیر می‌شود. این‌گونه است که تقدیس، به ابزاری برای توجیه بی‌عدالتی و استمرار بهره‌کشی تبدیل می‌شود. در این میان، مفاهیمی مانند تقاطع‌مندی نیز اهمیت دارند. زنان سرپرست خانوار فقط از نظر جنسیت در موقعیت نابرابر قرار ندارند؛ بلکه بسیاری از آنها در موقعیت‌های چندگانه‌ی طرد قرار گرفته‌اند: فقر، حاشیه‌نشینی، قومیت یا بی‌سوادی؛ پس فقر آنان، فقط نتیجه‌ی بحران اقتصادی نیست، بلکه نتیجه‌ی چندین لایه از حذف، بی‌توجهی و سیاست‌زدگی‌ست.

اگر سیاست‌گذاری پساجنگ قرار است «بازسازی» باشد، باید معنای بازسازی را از نو تعریف کرد. بازسازی تنها به تعمیر ساختمان‌ها و جاده‌ها محدود نمی‌شود؛ بلکه به معنای فراهم آوردن امکان زیستن عادلانه برای تمامی گروه‌های اجتماعی است. تا زمانی که برنامه‌های دولت بدون مشارکت زنان، بدون اولویت‌بخشی به خدمات مراقبتی، بدون حمایت از مشاغل غیررسمی و بدون بازتوزیع منابع به نفع فقیرترین اقشار طراحی شود، جامعه در وضعیتی نابرابر و خشونت‌بار باقی خواهد ماند. تقدیس کردن زنان کارگر و زنان سرپرست خانوار هیچ فایده‌ای ندارد، این تنها راهی است برای خاموش کردن صدای آنها، برای نادیده‌گرفتن مشکلاتی که هر روز با آن دست‌وپنجه نرم می‌کنند و برای جلوگیری از تبدیل‌شدن رنج‌شان به مطالبه‌ای اجتماعی. وقتی از آنها با عباراتی مثل «مادر قهرمان» یا «زن فداکار» یاد می‌شود، در واقع این‌طور القا می‌شود که رنج‌شان فضیلتی طبیعی است و نیازی به حمایت قانونی و اقتصادی ندارند، اما این دقیقاً شکلی از سرکوب است؛ سرکوبی که به نام احترام، بهره‌کشی را پنهان می‌کند.

در جامعه‌ای که تبعیض جنسیتی در آن نهادینه شده، زنان طبقه کارگر نه‌تنها نیروی کار ارزان و ناپایدارند، بلکه همان کار مراقبتی بی‌دستمزد را هم بی‌هیچ به‌رسمیت‌شناختنی انجام می‌دهند. آنها در جایگاهی قرار می‌گیرند که می‌توان از آنها بیشترین کار را طلب کرد، بی‌آن‌که کم‌ترین حمایت نهادی دریافت کنند. زنان کارگر امروز «کارگرِ کارگرانند»؛ نیرویی که چرخ اقتصاد را با وجود همه‌ی طرد‌ها و سکوت‌ها می‌چرخاند، بی‌آنکه دیده شود یا حقی برای خود مطالبه کند.

*پژوهشگر مسائل زنان

print
مقالات
  • داستان قرارداد کرسنت پترولیوم جمشید اسدی
    داستان قرارداد کرسنت پترولیوم – از میدان گاز تا دادگاه داوری: پرونده کرسنت از پیچیده‌ترین پرونده‌های اقتصادی-سیاسی جمهوری اسلامی ایران و از سنگین‌ترین زیان‌ها برای ملت ایران است. ماجرا از امضای قراردادی در سال
  • نامه سرگشاده ضحاک به مردم ایران مسعود میرراشد
    ضحاک در این روایت نه هیولایی اسطوره‌ای، بلکه آیینه‌ای از جامعه‌ای گرفتار در خواب، خودفریبی و تکرار تاریخی است. مسعود میرراشد در این نوشته روشنفکران و حاکمان را همگی در چرخهٔ فساد و مسئولیت‌گریزی شریک می‌داند و با زبانی تند اما اندیشمندانه، آنان را به بیداری، خودشناسی و بازنگری در ریشه‌های فرهنگی و
  • بگذار چپ های دلبسته به حکومت…ابوالفضل محققی
    یک دوست وهمراه قدیمیست که از ایران هر از چند گاهی که عرصه برایش تنگ می شود زنگ می زند و درد دل می کند. اما این بار سخت عصبی است. بی مقدمه با طعنه می گوید: “آقا که هنوز از زیر زمین بیرون نیامده. دستور جهاد
  • تأثیر دیجیتالی شدن بر سازماندهی جامعه مدنی
    ما در اداره امور جوانان و جامعه مدنی (Myndigheten för ungdoms- och civilsamhällesfrågor – MUCF) به شما خوش آمد می‌گوییم به وبینار امروز که با عنوان: دیجیتالی شدن چگونه بر سازماندهی جامعه مدنی تأثیر می‌گذارد؟ برگزار می‌شود.
  • ایران باید اعلام کند با اجرای «طرح دو دولت» به پیمان ابراهیم خواهیم پیوست – فرخ نگهدار
    جهان خاکی ما اکنون لحظات تاریخ سازی را می گذراند. چشم ها به فلسطین دوخته است. بودن یا نبودن. مساله این است. از پی تمکین کابینه اسرائیل در راستای طرح پیشنهادی پرزیدنت ترامپ، غرش بمب ها و ضجه کودکان
  • حتماً از رسایی شکایت می‌کنم/ با همه اختلافات زیر بار تضعیف دولت نمی‌رویم
    مشاور سیاسی رئیس مجلس شورای اسلامی در واکنش به برخی ادعاها درباره مهندسی کردن انتخابات هیات رئیسه گفت: این حرف‌ها تهمت و دروغ است. حمایت از دولت و کنار گذاشتن اختلافات سیاسی با هدف حل
  • سیونیک؛جاده‌ای به سوی صلح یا رقابت؟
    در سال‌های اخیر، منطقه سیونیک در جنوب ارمنستان به نقطه‌ای تازه برای تنش میان ایروان و باکو تبدیل شده است و به گذرگاهی برای فرار ارمنیان قره‌باغ.اکنون رهبران دو کشور مدعی‌اند که صلح میانشان برقرار شده و سیونیک قرار
سکولاریسم و لائیسیته
Visitor
0319944
Visit Today : 259
Visit Yesterday : 881