بیانیه جبهه اصلاحات و واکنش جامعه سیاسی حاکم و غیرحاکم: جبهه اصلاحات ایران، در بیانیهای تحت عنوان: “برای تغییر و بازگشت به مردم”، در رابطه با سیاست خارجی تغییراتی مانند: تعلیق غنی سازی، حمایت از دولت مستقل فلسطینی و عادی سازی روابط با آمریکا را، از حاکمیت خواسته است.
در رابطه با تغییرات در سیاستهای داخلی، مواضع مشخصی مانند: آزادی زندانیان سیاسی، بازگشت نظامیان به پادگانها، تدارک آشتی ملی و برگزاری انتخابات آزاد و حذف نظارت استصوابی را نیز مطرح نمودهاند.
بیانیه این جبهه، بشدت مورد انتقاد نیروهای موسوم به “جبهه انقلاب” یعنی اصولگرایان قرار گرفت. نیروی استمرار طلب موسوم به “روزنه گشاها” نیز، انجام این تغییرات را غیرممکن اعلام کردهاند.
دیدگاه اپوزیسیون برانداز و سرنگونیطلب نیز در رابطه با بیانیهی “برای تغییر و بازگشت به مردم”، منفی است.
واقعیت این است، که بیانیه جبهه اصلاحات یک گام مهم در راه گشایش فضای باز سیاسی است و باید از آن استقبال نمود.
گشایش فضای باز سیاسی، یک جهش ضروری در دوره پیشادموکراتیک است و در صورت همراهی جبهه اصلاحات ایران با اپوزیسیون میتواند راه برای گذار دموکراتیک در ایران هموار گردد.
با این حال در بیانیه ی “برای تغییر و بازگشت به مردم” آمده است که:
“به باور جبهه اصلاحات ایران، رکن بازگشت به مردم بر این اصل استوار است که اکنون یک فرصت طلایی تغییر پیشروی ملت و حاکمیت قرار دارد و میتواند به سکوی پرش برای توسعه پایدار، بازسازی سرمایه اجتماعی و تعامل عزتمندانه با جهان تبدیل شود.”
فهم این موضوع دشوار نیست، که جبهه اصلاحات در این بیانیه، خواهان “اصلاحات درون سیستمی و از بالا و تحت هدایت نظام اسلامی” است.
در پرتو تجربیات دوره اصلاحات، با قطعیت نسبی میتوان گفت که امکان اصلاحات درون سیستمی و از بالا در جمهوری اسلامی غیرممکن است.
تحربیات تاریخی در اندونزی و در تایوان حاکی از این است که در صورت توافق “هسته سخت قدرت” با اصلاح طلبان، در بهترین حالت، شاهد ظهور یک حکومت اقتدارگرای توسعهگر خواهیم بود.
بیانیه جبهه اصلاحات، واکنش “هسته سخت قدرت”
چند روز پس از انتشار بیانیه جبهه اصلاحات ایران، علی خامنهای ولی فقیه مستبد، از محل اختفا بیرون آمد و در یک سخنرانی مخالفت خود را با بیانیه جبهه اصلاحات تحت عنوان “برای تغییر و بازگشت به مردم” را اعلام نمود. در پی آن سپاه پاسدران نیز با انتشار بیانیهای به طور ضمنی درخواستهای مطرح شده در بیانیه را بدخواهانه نامید.
برای فهم این مسئله، که چرا ولی فقیه و نیروهای نظامی- امنیتی حامی این رژیم ورشکسته، همچنان بر طبل توخالی میکوبند تشریح و توضیح مفهوم “هسته سخت قدرت” ضروری است.
تاریخچه “هسته سخت قدرت”
از زمانیکه ارتش ترکیه، وظیفه پاسداری از اندیشههای کمالیسم یعنی اندیشههای مصطفی کمال ملقب به آتاتورک را به عهده گرفت، “هسته سخت قدرت” در ادبیات علوم سیاسی رایج شد.
در رابطه با این تاریخچه، میتوان گفت: مشخصه “هسته سخت قدرت” در واقع مربوط به توان بلامنازع در تصمیمسازی و تصمیمگیری در چارچوب “یک اندیشه مشخص” است. در واقع “هسته سخت قدرت” بهطور مستقیم به یک گروه و یک شخص وابسته نیست.
ولی فقیه و “هسته سخت قدرت”
اسلام گرایان طرفدار خمینی، در پایان سال ۱۳۶۰ با حذف مخالفان ولایت فقیه، دولتسازی را با محوریت ولایت فقیه آغاز کردند. محوریت ولایت فقیه در ساختار قدرت در ایران، در چند سال اول، نمود بیرونی چندانی نداشت.
قانون اساسی ۱۳۵۸ در ۶ مرداد ۱۳۶۸مورد بازنگری قرار گرفت و در آن کلمه “مطلقه” بر ولایت فقیه اضافه شد. و همچنین مجمع تشخیص مصلحت و شورای عالی انقلاب فرهنگی نیز در عرصه قانونگزاری ظهور کردند.
اصل ۱۵۷ قانون اساسی تغییرناپذیری اصل ولایت فقیه را با کلمات ولایت امر و امامت امت مورد تاکید قرار داد.
در پی این تغییرات سیاست قدرت در ایران به طور مشخص بر دو بال “اندیشههای خمینی یعنی ولایت فقیه” و “نظام جمهوری” استوار شد.
خامنهای به عنوان ولی فقیه، پاسداری از “اندیشههای خمینی” را بعهده گرفت و در این روند است که مفهوم “هسته سخت قدرت” در ایران شکل گرفت.
مقابله مردم با امواج اقتدارگرایی در ۲ خرداد ۱۳۷۶، منجربه انتخاب خاتمی به عنوان رئیسجمهور شد. از این زمان است که مسئله حاکمیت دوگانه، دولت موازی (در سایه) و “هسته سخت قدرت” مهمترین موضوعات ساختار قدرت در ایران شدند.
“اندیشههای خمینی” و مفهوم “هسته سخت قدرت”
از سال ۱۳۶۰اسلامگرایان طرفدار خمینی با عنوانهای مختلف، همگی زیر پرچم “اندیشههای خمینی” که در مرکز آن ولایت فقیه قرار داشته، جمع شدند. در پی بازنگری قانون اساسی در سال ۱۳۶۸، ولایت فقیه تبدیل به ولایت مطلقه فقیه شد. در این رابطه آمده است که “قوای حاکم در جمهوری اسلامی عبارتند از: قوه مقننه، قوه مجریه و قوه قضائیه که زیر نظر ولایت مطلقه امر و امامت امت اداره می گردند.”
از این دوران، در عمل خامنهای به عنوان ولی فقیه، پاسدار “اندیشههای خمینی” شد و در این مسیر است که میتوان به مفهوم “هسته سخت قدرت” پی برد.
تجربیات تاکنونی حاکی از این است که اگر اندیشههای خمینی (هسته سخت قدرت) را در مرکز ثقل قرار دهیم، این اندیشهها دارای چند لایه حفاظتی پیرامونی هستند:
لایه حفاظتی تشیع
جمهوری اسلامی یک نظام مذهبی با اندیشههای شیعی و مبتنی بر ولایت فقیه است. در نتیجه ایجاد رابطه با مبارزان شیعی و حمایت از آنان جز اصول و اهداف نظام است. سپاه پاسدران از همان ابتدا دفتر نهضتهای آزادیبخش را به فرماندهی احمد وحیدی ایجاد نمود. در ادامه کار، سپاه قدس شکل گرفت و قاسم سلیمانی به فرماندهی نیروی قدس منصوب گردید.
لایه حفاظتی اسلام
یکی دیگر از اهداف جمهوری اسلامی در چارچوب اندیشههای خمینی (هسته سخت قدرت)، ایجاد نظم جهانی اسلام و وحدت مسلمین است. بنابراین ولایت فقیه، اساس و جوهر تشکیل حکومت اسلامی در امالقرا است.
عامل وحدت اسلام، همان رهبری ولایت فقیه است. مرزهای قرادادی و بینالمللی اثری در این رهبری ندارد.
لایه حفاظتی انقلاب
لایه انقلابی، هدفش تغییر اساسی در وضع موجود است. این بدان معنی است که دولت انقلابی، مسلمان و شیعی باید تلاش کند تا همه حکومتهای غیراسلامی برچیده شوند. در این رابطه است که “محور مقاومت” معنی می یابد. همچنین در چارچوب اندیشههای خمینی (هسته سخت قدرت)، هیچ دولت کافری نمیتواند بر دولت مسلمانی، سلطه خود را اعمال نماید.
واقعیت این است که موضع اصلاحطلبان از دوم خرداد تاکنون نیز موضعی همدلانه و گاها اندکی منتقدانه به اندیشههای خمینی (هسته سخت قدرت) بوده است. برای اصلاحطلبان، هیچ راهی غیر از همراهی با اپوزیسیونی که طرفدار گذار دموکراتیک و مبارزه خشونت پرهیز هستند، باقی نمانده است.
سیاست و نبرد قدرت
سیاست برای اپوزیسیون در رژیم اقتدارگرای فردمحور جمهوری اسلامی، نبرد قدرت است.
تغییر فرم قدرت سیاسی در روند گذار دموکراتیک، یعنی در دست گرفتن تمامی اهرمها و ابزارهای اعمال قدرت به میانجی پشتیبانی اکثرت مردمی که اهداف گذار را پذیرفتهاند و برای تحقق آن به میدان مبارزه سیاسی و اجتماعی آمدهاند.
این که گذار دموکراتیک بدون اهداف و سیاستهای راهبردی و از پیش تعریف شده و همچنین بدون یک رهبری سیاسی سامان یافته که از کیفیت، خلاقیت و مدیریت لازم برخوردار باشد، اتفاق افتد، یک امر نادری است.
بسیج حداکثری و ائتلاف گسترده نیروهای مخالف شرط انکارناپذیر این گذار است و از سوی دیگر گذار و انتقال قدرت باید در یک روند خشونت پرهیز محقق شود.
خواست رفراندم از طرف اپوزیسیون، در این شرایط شامل دو نشانه یا پیام به نظام اسلامی در ایران است: الف- اپوزیسیون اکنون مدعی قدرت در ایران است. ب- مبارزه این اپوزیسیون با نظام اسلامی خشونتپرهیز خواهد بود.
در چارچوب مبارزه خشونت پرهیز پیشنهاد این اپوزیسیون به نظام حاکم این است، که سرنوشت خود را در یک همه پرسی (رفراندم) به دست صندوق رای بسپارد و از مردم مشروعیت تازهای طلب کند و یا اینکه انتقال قدرت به اپوزیسیون را پذیرا شود.