اندیشه ، فلسفه
تاریخ
اقتصاد

دوستان، رفقا، هم‌میهنان، ما امروز گرد هم آمده‌ایم تا بر یک حقیقت آشکار شهادت دهیم: جمهوری اسلامی نه یک دولت معمولی، بلکه یک نظام تمامیت‌خواه مبتنی بر خشونت ساختاری و انحصار ایدئولوژیک است.  این نظام نمونه‌ی بارز «سرمایه‌داری رانتی-اقتدارگرا»ست؛ رژیمی که سلطه‌ی سیاسی را با کنترل اقتصادی و فرهنگی تلفیق کرده و هر روزه حقوق بنیادین شهروندان را نقض می‌کند.

قیام ژینا (مهسا امینی) نقطه‌ی عطفی در تاریخ معاصر ایران است. قتل او در بازداشتگاه «گشت ارشاد» صرفاً یک حادثه‌ی فردی نبود؛ بلکه بازتاب همان چیزی است که جامعه‌شناسان «کنترل انضباطی بر بدن» می‌نامند: حکومتی که با ابزار جنسیت و ایدئولوژی، مالکیت بر بدن و زندگی زنان را مطالبه می‌کند. شعار «زن، زندگی، آزادی» پاسخی رهایی‌بخش به این نظم مرگبار بود؛ شعاری که بنیان یک سیاست نوین رهایی را ترسیم می‌کند.

نقض حقوق بنیادین در ایران گسترده و مستند است:

حق حیات: طبق گزارش‌های مستقل اعدام سالانه ۱۰۰۰ نفر، نقض آشکار ماده ۶ میثاق بین‌المللی حقوق مدنی و سیاسی است،

حق آزادی بیان و اجتماع: بازداشت گسترده‌ی معلمان، کارگران، دانشجویان و روزنامه‌نگاران نقض صریح مواد ۱۹ و ۲۱ اعلامیه جهانی حقوق بشر است.

ممنوعیت شکنجه: استفاده‌ی سیستماتیک از اعتراف‌گیری اجباری و حبس انفرادی، نقض مستقیم ماده ۵ اعلامیه جهانی حقوق بشر است.

حتی در قانون اساسی خود جمهوری اسلامی، اصولی مانند اصل ۲۳ («تفتیش عقاید ممنوع است») و اصل ۲۷ («اجتماعات و راهپیمایی‌ها آزاد است») روزانه زیر پا گذاشته می‌شوند. این نشان می‌دهد که جمهوری اسلامی نه تنها متعهد به قوانین بین‌المللی نیست، بلکه حتی به قانون اساسی خود نیز پایبند نیست.

به‌عنوان یک معلم و فعال صنفی،

باید تأکید کنم: آموزش و پرورش در ایران به عرصه‌ای برای بازتولید ایدئولوژی بدل شده است. مدارس و دانشگاه‌ها به‌جای پرورش تفکر انتقادی، به کارگاه‌های تولید شهروند مطیع تبدیل شده‌اند. معلمان مستقل به جرم دفاع از حقوق صنفی روانه‌ی زندان می‌شوند، و کودکان مناطق محروم از ابتدایی‌ترین امکانات آموزشی بی‌بهره‌اند. این نقض آشکار ماده ۲۶ اعلامیه جهانی حقوق بشر است که آموزش را حقی همگانی و ابزاری برای برابری اجتماعی معرفی می‌کند.

اما قیام ۱۴۰۱ نشان داد که جامعه‌ی ایران در حال دگرگونی است. مردم از وضعیت «ترس و انفعال» به وضعیت «کنش جمعی» گذار کرده‌اند. این همان چیزی است که علوم سیاسی آن را گذار از سلطه‌ی هژمونیک به مقاومت رهایی‌بخش می‌نامد. امروز، جنبش‌های معلمان، زنان، کارگران و دانشجویان در ایران، بخشی از موج جهانی مقاومت علیه اقتدارگرایی، بنیادگرایی و نئولیبرالیسم افسارگسیخته‌اند.

رفقا،

گذار از جمهوری اسلامی ضرورتی تاریخی است. اما این گذار باید به دست مردم ایران و با پشتیبانی همبستگی بین‌المللی تحقق یابد، نه با مداخله‌ی نظامی خارجی. تجربه‌ جنگ به ما آموخته است که جنگ و اشغال، تنها خشونت و استبداد را بازتولید می‌کنند. رهایی باید از پایین و از درون جامعه بجوشد، نه از تحمیل بیرونی.

امروز از اینجا، از فرانکفورت، به مردم ایران می‌گوییم:

شما تنها نیستید.

صدای شما پژواک جهانی دارد.

هر قطره خون دادخواهی شما، عهدی است برای ادامه‌ی مبارزه.

بیایید یک‌صدا اعلام کنیم:

نه به اعدام و ماشین کشتار!

نه به سرکوب سیستماتیک و تبعیض جنسیتی و قومی!

آری به آزادی، برابری و همبستگی جهانی!

تاریخ فردا را ما امروز می‌نویسیم؛ و قلم این تاریخ، همبستگی ماست.

اسماعیل عبدی ۲۲ شهریور ۱۴۰۴ فرانکفورت
متن سخنرانی  اسماعیل عبدی فعال معلمان در سالگرد خیزش انقلاب مهسا در فرانکفورت

print
مقالات
سکولاریسم و لائیسیته
Visitor
0294703
Visit Today : 1409
Visit Yesterday : 1026