اندیشه ، فلسفه
تاریخ
اقتصاد

سفر پزشکیان به قطر برای شرکت در نشست کشورهای عربی، مرا با چند سؤال و ایراد روبرو ساخت. وقتی به صحبت‌های او در این نشست گوش دادم، اولین سؤالی که به ذهنم آمد، دربارهٔ چهرهٔ واقعی پزشکیان بود. پزشکیان چنان با چهره‌های متفاوت و گفته‌ها و ژست‌های متضاد در صحنه ظاهر شده که نمی‌توان به‌آسانی تشخیص داد چهرهٔ واقعی او کدام است. شأن حضور او در مسند ریاست‌جمهوری، بیشتر به این دلیل بود که سران جمهوری اسلامی دنبال راه‌حلی برای رهایی از تحریم‌ها و تجدید برجام بودند؛ البته با رعایت شرایط رژیم اسلامی. از نظر آن‌ها، پزشکیان بهترین راه‌حل بود. بخشی از مردم (و از جمله این جانب) در آن زمان صلاح را در انتخاب پزشکیان دیدیم، چون چهره‌ای که او در آن زمان از خود نشان می‌داد، چهرهٔ اصلاح‌طلبی بود.

او با ماندات محدودی از سوی رهبر، به نشست نیویورک رفت و به‌قدری در آن نشست از امام علی، امام حسین و نهج‌البلاغه سخن گفت که نتیجتاً با دست خالی به ایران برگشت. چهره‌ای که در آن زمان از او دیدیم، چهرهٔ انسان سربه‌زیری بود که مفتون فرمایشات رهبر و قول‌وقرارهای بسیار محدود او قرار گرفت که به وی اجازه می‌داد دولتی بر مبنای نوعی شبه‌وفاق ملی، با حضور تعداد محدودی از افراد مورد نظرش، اما همراه با حضور تعدادی از دولت سیزدهمی‌ها، سرهم کند.

چهره‌ای که او در آن زمان از خود نشان داد همراه با اعلام اهداف دولتش، چهرهٔ رئیس دولتی بود که هرچند با محدودیت‌های زیاد، ولی درعین‌حال آمادهٔ اجرای تغییراتی نیز بود که بخشی از خواسته‌های جامعهٔ مدنی را شامل می‌شد. اما از آن زمان تاکنون، هیچ‌یک از آن اهداف اعلام‌شده به مرحلهٔ عمل و انجام نرسید و حتی می‌توان ادعا کرد که سرکوب، اعدام، شکنجه و زندان به همان شدت سابق ادامه یافت. از همه مخرب‌تر، با وجود تلاش‌های عراقچی، کشور ما برای اولین بار بعد از جنگ جهانی دوم، به دلیل سرپیچی از قوانین بین‌المللی و رویارویی با آمریکا و اسرائیل، مورد حملهٔ آمریکا و اسرائیل قرار گرفت.

جنگ دوازده روزه همراه با انزوای بین‌المللی، فقر و خرابی، باعث نگردید که رهبر و کل رژیم حاکم، از جمله پزشکیان، درس بگیرند و در وهلهٔ اول با مردم خودمان و نیز با جامعهٔ بین‌المللی، از در صلح و مدارا وارد گفتگو و دیالوگ گردند.

چهره‌ای که پزشکیان این بار در نشست قطر با سخنانش از خود نشان داد، فردی را به نمایش گذاشت که درک درستی از جایگاه بسیار شکنندهٔ حکومت و کشورمان در وضعیت کنونی ندارد. این بار هم برای چندمین بار، مانند یکی دو روز پیش از حملهٔ دوازده روزه، فریاد زد: «ما از شما نمی‌ترسیم، ما مرعوب شما نیستیم.» این در حالی است که همزمان با سخنان توخالی او، این بار شورای امنیت سازمان ملل با اکثریت آرا، مکانیسم ماشه (اسنپ‌بک) را تصویب کرد.

در همان نشست قطر، پیش از سفرش با عراقچی به نیویورک به قصد ترمیم روابط با غرب، از کشورهای عرب و مسلمان می‌خواهد که به اتفاق ایران یک اتحاد علیه اسرائیل و حامیانش به وجود آورند، در حالی که در همان سخنرانی، آمریکا و اروپا را حامیان اسرائیل می‌نامد. با یک جمع‌بندی خیلی ساده می‌فهمیم که جناب ایشان از کشورهای حاضر در آن نشست می‌خواهد که با شرکت ایران، جبهه‌ای علیه اسرائیل، آمریکا و اروپا به وجود آورند! با این توصیف، کسی نیست از این رئیس‌جمهور جراح بپرسد، با کدام رو و جُرئت به خودت و آن هیئت اجازه می‌دهی که به نیویورک سفر کنی و از همان آمریکا و اروپا، انتظار لطف و همراهی داشته باشی.

از همه مضحک‌تر در آن جلسه، از سوی او، قرائت فهرست حملاتی بود که از سوی اسرائیل به کشورهای عرب و مسلمان انجام گرفته. خجالت هم چیز خوبی است. همین جمهوری نحس اسلامی، از بدو وجودش اعلام داشت که اسرائیل باید از کرهٔ زمین محو گردد. برای اینکه عمل را با شعار همراه کند، چند گروه نیابتی را، از کیسهٔ ملت ایران، در اطراف اسرائیل مستقر نمود و گاه‌گاه نیز حملاتی از سوی این گروه‌های نیابتی علیه اسرائیل انجام می‌گرفت.

باز هم از همه مضحک‌تر، آن قسمت از سخنان او بود که از قواعد و مقررات بین‌المللی نام برد و اسرائیل را متهم به شکستن این قوانین کرد. شکی نیست آنچه که اسرائیل، نه فقط در غزه، بلکه در سراسر فلسطین انجام می‌دهد، از مصادیق آشکار جرم و جنایت علیه بشریت است. ولی آیا رژیمی که دستش تا مرفق به خون مردم خودش آغشته است و اعدام‌های روزانه‌ای که در سرزمینمان در حال انجام است، نمی‌توان متهم به نقض آشکار تمام قوانین و اصول اخلاقی، انسانی و بین‌المللی نامید؟

سخن کوتاه، دست‌وپا زدن‌های این رژیم برای اینکه بتواند سرش را از منجلاب خودساخته بیرون نگهدارد، فقط منجر به فرو رفتن بیشتر در منجلاب می‌گردد. واقعیت اینجاست که این رژیم هم در داخل و هم در خارج ایران، مانند نجس‌ها در هندوستان، از وجههٔ خوبی برخوردار نیست. برای رهایی از این منجلاب خودساخته، چاره‌ای جز این ندارد که در وهلهٔ اول با مردم سرزمین‌مان یک گفتمان عذرخواهی و بخشش‌طلبی را آغاز کند و ادارهٔ کشور را به دست تیمی از انسان‌های وارد و مطلع، که تعدادشان هم در درون کشور کم نیست، بسپارد تا شاید تیم تازه‌نفس از پس اصلاح خرابی‌ها و کمبودهایی که نتیجهٔ بیش از چهل‌وپنج سال حکومت سرکوب و فساد است برآید و درعین‌حال بتواند پرستیژ و آبروی بین‌المللی گذشته‌مان را بازگرداند که نتیجهٔ درایت و تدبیر شخصیت‌هایی مانند انتظام، خلعتبری و فراموش نکنیم شخص شاه و همچنین بعد از انقلاب، خاتمی و تا اندازه‌ای روحانی بود.

تا آنجا که به شخص من مربوط است، چنانچه قدم‌ها و اقداماتی در جهت ترمیم روابط با جامعهٔ بین‌المللی از سوی رژیم حاکم صورت گیرد، با سرکوفت و تمسخر من روبرو نخواهد شد. ایران‌مان در طول تاریخ بعد از جنگ جهانی دوم، هیچ‌گاه این‌طور با بی‌آبی، فرونشست زمین و ضایعات طبیعی و زیست‌محیطی همراه با آسیب‌هایی که متوجه سدهایمان شده روبرو نبوده. شدت فقر در میان ملتمان حتی متوجه طبقهٔ متوسط هم گردیده که طبق اطلاعات شخصی‌ام گاهی دچار کمبود حتی نان شب هستند. در چنین شرایط اسفناکی، جنگ و حملهٔ نظامی، آخرین ضربهٔ نهایی را به بود و نبود سرزمینمان وارد خواهد کرد. فراموش نکنیم که بازیگران کنونی صحنهٔ بین‌المللی مانند نتانیاهو، پوتین و ترامپ را نمی‌توان دارای وجدان و عقل سالم نامید.

مخالفان رژیم که در خارج از ایران، کشورهای بیگانه را تشویق به جنگ با ایران می‌کنند و حتی از شنیدن خبر نزدیک بودن جنگ، شادی و خوشحالی می‌کنند، به‌طور ناخواسته، مرتکب خیانت می‌گردند.

داریوش مجلسی، سپتامبر ۲۰۲۵

print
مقالات
سکولاریسم و لائیسیته
Visitor
0292081
Visit Today : 1069
Visit Yesterday : 1461