اندیشه ، فلسفه
تاریخ
اقتصاد

سیاست در عرصۀ بین‌الملل صحنۀ شطرنجی فراخ و گسترده است. شطرنج‌باز مجرب و دورنگر قبل از جابه‌جایی یک‌ مهره حرکت‌های بعدی مهره‌های خود و بازیگر مقابل را پیش‌بینی می‌کند. قطب‌نمای یک سیاست‌مدار به‌ ویژه در جای‌گاه رهبر یک جامعه و تعیین کنندۀ نیک و بد سرنوشت میلیون‌ها انسان، باید افق‌های دوردست را رصد کند تا بتواند کم‌ هزینه‌‌ترین، کم‌ دردسرترین و سریعترین مسیر را برای رسیدن به مقصد برگزیند. سیاست درعرصۀ کلان، نه خیابان یک ‌طرفه، بلکه میدانی‌ست با شاهراه‌ها و گذرگاه‌های متعدد و تودرتو و در بزن‌گاه‌های تاریخی فرصت زودگذری‌ست برای گزینش لحظه‌ به‌ لحظۀ هموارترین و نزدیکترین راه برای نیل به مقصود. در سیاست خط مستقیم کوتاه‌ترین راه برای رسیدن به هدف نیست.

انعطافِ و عقب‌گرد به موقع رهبران سیاسی و لگام زدن بر سیاست نابه‌‌هنگام و لجاجت خام ، شرط ضرور وعاملی حیاتی در رسیدن به هدف یا اجتناب از شکست جبران ناپذیر است.

واژه سیاست در زبان فارسی از ریشه «ساس، السَّائِس» از عربی به معنی رام کردن (سِيَاسَةً الدوابَّ: ستوران را مهتری و تيمار كردن) و همچنین ادب کردن و مجازات کردن است. مترجمان جهان اسلام در سده‌های میانه، «پولیتیکا» را به سِيَاسَةً ترجمه کردند. در آتن، واژه «پولیس» (Polis یا πόλις) را به معنی شهر، دولت‌ شهر و شهروند به‌کار می‌بردند و پولیتیکا به معنی «تدبیر امور شهر» بود.

ترجمه پولیتیکا به سِيَاسَةً، ناشی از ریشه زبان عربی از زیست بادیه‌نشینی بود؛ زیستی مبتنی بر شبانی و شتربانی که اهلی و رام کردن حیوانات در آن اهمیت فراوان داشت.

در کوته‌زمانی، تغییرات غیرقابل‌پیش‌بینی در ایران، منطقه و جهان رخ می‌دهد؛ بازی‌گرانی در شطرنج سیاسی بین‌المللی حذف و بازی گران جدیدی در این صحنه ظاهر می‌شوند، پیمان‌های پیشین بازنگری می‌شوند و اتحاد‌های جدید شکل می‌گیرند. در این زیست سیاره‌ای و درهم تنیده سودوزیان کشورها در امنیت و اقتصاد، دوستی‌ها در ترازوی منافع ملی سبک‌ سنگین می‌شوند، در وفاداری‌ها بازنگری به عمل می‌آید، تصمیم‌ها هر ساعت تغییر می‌یابند و محاسبه‌های دور از انتظار به ناگزیر در کانون توجهات قرار می‌گیرند.

عقربه زمان اما برای علی خامنه‌ای و مردان هم‌فکرش از حرکت باز مانده و در یک نقطه‌ سیاه میخ‌کوب شده است. آنان می‌خواهند جهان را با الگوهای قبیله‌ای و بدوی؛ از طریق برساختن امتی واحد، راه انداختن «غزوات» ویران‌گر از طریق ایجاد بازوهای اختاپوسی (شبکه‌ای از قشرهای فرقه‌ای و بدوی در منطقه)، بی‌ثبات‌سازی کشورهای دیگر، گروگان‌گیری، ترور و به کار گرفتن تبه‌کاران بین‌المللی سامان‌دهی کند.

جنگ ۱۲ روزه

آتش ویران‌گر و خانمان‌سوزی که با استقرار ج.ا. در سال ۵۷ درگرفت، از سال‌های نه چندان دور در زیر خاکستر اوهام خرافی (۱) و حکم‌‌رانی تک‌صدایی محمدرضا پهلوی، کج‌فهمی «روشن‌فکران» زمانه او (از گونه جلال آل‌احمد، خسرو گلسرخی، علی شریعتی) و حاشیه‌نشینان شهری، گرم و زنده جاخوش کرده بود. این آتش با جلوس جنگ‌افروز متعصب و متوهمی به نام روح‌الله‌ الموسوی‌الخمینی بر مسند قدرت، شعله‌ور شد و در سال‌های زمامداری ضحاکی به نام علی خامنه‌ای شعله‌ورتر گردید.

جنگ ۱۲ روزه پیامد ناگزیر رژیم آشوب‌گری بود که هویت خود را با عرب‌ ستیزی، امحای اسرائیل ( قوم یهود)، «تسخیر سفارتخانه»ها و لگدکوب کردن و به آتش‌کشیدن نماد ملی دیگر کشورها، گروگان‌گیری شهروندان خارجی با هدف بازپس‌گیری پول‌های بلوکه شده یا معامله برای آزادی تروریست‌های خودی، در آمیخته است.

در این نوشتار به گوشه‌هایی از جنگ ۱۲ روزه، «این گرانترین و پرهزینه‌ترین نبرد کوتاه مدت جهان»، به بازبینی حال و روز مردم در ایام جنگ (که هم‌اکنون شیپور جنگی دیگر از هر دو سو نواخته می‌شود)، به توانایی‌ها و امکانات نظامی و اطلاعاتی حکومت در دفاع سرزمینی، دفاع از مردم و حتا از خود، نه در شعارهای توخالی و رجزخوانی‌ها، بلکه در واقعیت عینی و زمینی، پرداخته می‌شود.

موشک‌ها و پهپادهای پرهزینه اما ناکارآمد

قبل از جنگ، فرماندهان نظامی و شخص خامنه‌ای، به اتکای موشک‌ها و پهپادهای خود که «قادرند اهداف مختلفی از جمله در عمق خاک دشمن را مورد اصابت قرار دهند»، همواره شعارهای «پشیمان کننده» سرمی‌دادند. موشک‌های ج. ا. شامل طیفی از موشک‌های پدافندی، موشک‌های کروز دریایی، موشک‌های هوا به زمین و هوا به هوا و موشک‌های فضایی و ماهواره‌ برها می‌باشد.

در جنگ ۱۲ روزه، ج. ا. در مجموع ۵۷۴ موشک به سوی اسرائیل پرتاب کرد. از این تعداد ۲۰۱ موشک توسط آمریکا و اسرائیل رهگیری و ساقط شد، ۵۷ موشک به مناطق مسکونی پرجمعیت و حدود ۳۱۶ موشک به مناطق بیابانی اصابت کرد.

در این جنگ ۱۸۵ پهپاد هم از گونه‌های مختلف به سوی اسرائیل پرتاپ شد. قیمت هرکدام از پهپادهای انتحاری شاهد ۱۳۶ و ۱۳۱ بین ۲۰ تا ۵۰ هزار دلار اعلام شده است، بنابراین میانگین هزینه‌ای که طی این حملات صرف این پهپاد‌ها شد، به حدود شش و نیم میلیون دلار بالغ می‌شود. از ۱۸۵ فروند پهپاد شلیک شده کمتر از ۱۰ فروند به خاک اسرائیل رسید.

بر طبق داده‌ها، تسلیحات مورد استفاده ج. ا. در این حملات هزینه‌ای حدود ۷,۵ میلیون دلار دربر داشته است. هزینه‌های لجستیکی، انسانی، ویرانی‌های مناطق مسکونی و دیگر ضررزیان‌ها را هم باید به این هزینه‌ها اضافه کرد.

جنگ ۱۲روزه، نبرد اهالی غار کهف با هوش‌مصنوعی بود

در جنگ ۱۲ روزه، اسرائیل توانست با ۲۴۰ جنگنده مدرن، برتری هوایی مطلق را به دست آورد و در آسمان تهران و دیگر شهرها حمله‌های هوایی و پهپادی گسترده‌ای را اجرا کند. پای‌گاه‌های هوایی در مشهد، تبریز، مهرآباد، اصفهان و همدان مورد هدف قرار گرفتند. این پای‌گاه‌ها مراکز اصلی جنگنده‌های عملیاتی و پشتیبانی لجستیکی هوایی بودند.

در پی این حمله‌ها آسمان بخش بزرگی از کشور عملا بدون پوشش مؤثر باقی ماند و شرایط برای انجام عملیات هوایی بدون مانع فراهم شد.

تومر بار، فرمانده نیروی هوایی اسراییل، پیش از آغاز حملات «طلوع شیران» اعلام کرده بود که براساس ارزیابی داخلی ارتش، احتمال سقوط ۱۰ جنگنده در نتیجه عملکرد پدافند هوایی ایران وجود دارد. این پیش‌بینی در جلسات محرمانه ارتش اسراییل به‌عنوان ریسک عملیاتی مطرح شده بود. اما در جریان جنگ ۱۲‌روزه، هیچ جنگنده‌ اسرائیلی مورد هدف قرار نگرفت.

چرا ج. ا. با آن همه هزینه در طی سال‌ها با این سرعت کنترل آسمان ایران را از دست داد؟ چرا جنگنده‌ها و سامانه‌های دفاعی نتوانستند با حمله‌های هوایی اسرائیل مقابله کنند؟ بنا به نظر کارشناسان، آنچه تفاوت اصلی را در میدان نبرد رقم زد، در واقع رویارویی فن‌اوری فرسوده و منسوخ ج. ا. با سامانه‌های به‌روز و مدرن اسرائیل بود.

رونن برگمن، روزنامه‌نگار تحقیقی و کارشناس اطلاعاتی اسرائیل، در باره پیروزی کشورش در جنگ ۱۲ روزه می‌گوید: «سرویس‌های اطلاعاتی اسرائیل ۳۲ سال است که برنامه هسته‌ای ایران را زیر نظر دارند. در مجموع، این کار میلیاردها دلار هزینه داشته و ده‌ها هزار نفر را درگیر کرده است.» مصاحبه با اشپیگل، ۹ مرداد ۱۴۰۴

از سوی دیگر، در سال‌هایی که اسرائیل صنایع جنگی، لجستیکی و پرسنل نظامی خود را برای نبردی احتمالی تجهیز و آماده می‌کرد، کارگزاران ج. ا. در پی شکار و بازداشت شهروندانی بودند که در پوشش، شیوه زیست و نگاه به عالم و آدم، به قالب‌های منسوخ حکومتی تن نمی‌‌‌دادند.

مردم رها شده

محسن رضایی در روزهای جنگ گفت: «ما از اسفند ۱۴۰۳ می‌دانستیم که جنگی رخ خواهد داد.» اما در عمل هیچ تمهیدی برای حفاضت از جان شهروندان صورت نگرفت.

آنچه آن‌روزها در تهران می‌گذشت، از نگاه بسیاری از تحلیل‌گران، نه فقط نشان‌گر کلان‌شهری در آستانه یک فاجعه انسانی، بلکه همچنین آینه‌ای تمام‌نما از بی‌کفایتی، بی‌توجهی و فقدان دوراندیشی سیاسی یک دستگاه متوهم حکومتی بود که به‌رغم جنگ‌طلبی‌هایش، خود را برای هیچ بحرانی آماده نکرده بود؛ نه در زیرزمین‌، نه در روی زمین ونه در دل مردم. آن‌چه اتفاق افتاد: مردم رها شده و سرزمینی در معرض جنگ هوش مصنوعی بدون آژیر خطر بود.

در روزهایی که از هر سو آتش می‌بارید، سخن‌گوی دولت گفت: «به علت نبود پناه‌گاه‌ها مردم در ایستگاه‌های مترو، مدرسه‌ها و مسجدها پناه بگیرند.»

ماندن یا نماندن

تهران؛ فضای اضطراب، آتش و دود و ویرانی، شهر بی‌پناه در برابر انتخابی حیاتی: ماندن، بی‌پناهی، مرگ یا ترک خانه‌وکاشانه و آوارگی، فرار از کلان‌شهر تهران توسط بیش از دو میلیون ساکنان آن تنها در چند روز نخست پس از حمله؛ صف طولانی خودروها در جای‌گاه‌های بنزین و ترافیک شدید در خروجی‌های متنهی به اتوبان‌ها؛ مقصد؟ استان‌های شمالی و غربی ایران، از مازندران و گلستان تا زنجان و آذربایجان شرقی، امید؟ فرار از مرگ!

آن‌ها که جایی برای رفتن نداشتند: ماندند و جان باختند یا آسیب‌های جدی دیدند. و حال‌وروز تیره‌‌وتار آن‌ها که به خانه ‌و کاشانه‌شان برمی‌گشتند؛ اگر هنوز سقفی و دیواری به جا مانده باشد. آبی در لوله‌ها جاری نیست، لامپی اتاقی را روشن نمی‌‌‌کند، گازی خانه‌‌ای را گرم نمی‌‌کند، خاکی که در زیر پایشان دهان به نفرین باز می‌کند. قفسه‌های خالی داروخانه‌ها، بیمارستان‌هایی که بدون پرداخت پیشاپیش، آسیب‌دیده‌ها را نمی‌‌‌پذیرند، «ناترازی» از درودیوار می‌بارد، اما «تراز» در برپایی سریع ایست‌های بازرسی‌ و بازداشت‌های بی‌دروپیکر در میدان‌ها و خیابان‌ها جاری است: انتقام از مردم به خاطر شکست در جنگ، ترس‌ولرز مردم از بگیروببندهای «دشمن داخلی» بعد از وحشت از حمله «دشمن خارجی»

علی خامنه‌ای هم که بعد از ترور اسماعیل هنیه، حسن نصرالله و دیگر انصار خود، دست‌خوش وحشتی مرگبار شده بود، به‌رغم اینکه قبلا گفته بود: «اگر جنگی رخ دهد من لباس رزم خواهم پوشید»، بر عهد خود وفا نکرد و از همان روز نخست جنگ ناپدید شد و در روزهای جنگ هم آفتابی نشد. «خامنه‌ای کجاست؟» پرسش پرتکرار آن روزهای مردم رها شده بود.

خامنه‌ای چند روز بعد از جنگ هم خود را علنی نکرد و در پیام سوم خود از مخفی‌گاه، از این‌که اسرائیل له شده و از پا درآمده و آمریکا هم سیلی سختی خورده است، به امت خود تبریک گفت.

دیپلماسی هیئتی

علی خامنه‌ای در دیدار با پزشکیان و هیئت وزیران در ۱۶ شهریور گفت: «حالت نه جنگ نه صلح برای کشور ضرر و خطر دارد. دشمن درصدد تحمیل حالت نه جنگ نه صلح است.» و اضافه کرد: «در حل مشکلات نباید منتظر تحولات بیرونی بود.»(جنگ پیش‌دستانه؟) عراقچی، وزیر خارجه نیابتی علی خامنه‌ای بعد از رد مذاکره با آمریکا و اروپا گفت: «جنگ کردن، گاهی از مذاکره‌ای که منجر به تسلیم شود، کم‌هزینه‌تر است.»

محمد جواد لاریجانی، معاون بین‌الملل و رئیس ستاد حقوق بشر قوه قضائیه ایران و مدیر پژوهشگاه دانش‌های بنیادی گفت: «گروسی فرد خلاف‌کار درجه یک است و باید محاکمه شود.» و افزود: «رژیم صهیونیستی دچار استیصال شده و برای آمریکا هزینه ساز شده است. آمریکا می‌داند در صورت ورود به جنگ، نمی‌‌‌‌‌تواند از آن خارج شود، در اینصورت تمام مقرهای سیاسی، نظامی و اقتصادی آمریکا جزو اهداف مشروع ما خواهد بود.» مدیر پژوهشگاه دانش‌های بنیادی یک بار هم گفت: «ترامپ دیگه نمی‌‌‌تونه در مارالاگو آفتاب بگیره، چون ممکنه وقتی دراز کشیده، یک ریزپرنده شکمش را نشونه بگیره و بزنه به نافش»!

علی لاریجانی، دبیر شورای عالی امنیت ملی هم گفت: «… همین آقای گروسی که آدم مالی هم نیست… جنگ تمام شود به حساب گروسی خواهیم رسید.» لاریجانی، مشاور رهبر انقلاب در مصاحبه‌هایش با تاکید گفت: «جنگ هنوز تمام نشده، ما در حالت توقف جنگ هستیم.»

عراقچی که این هفته در اجلاس عربی اسلامی قطر شرکت کرده بود، با رد پیشنهاد بیانیه اجلاس مبنی بر به رسمیت شناختن دو کشوری، در پیامی در شبکه اجتماعی ایکس نوشت: «من در دوحه هستم با پیامی روشن از طرف مردم ایران و ج. ا. در کنار قطر و در حقیقت در کنار تمام برادران و خواهران مسلمان ایستاده است، به‌ویژه در مقابله با بلایی که کل منطقه را تهدید می‌کند.»

بودن یا نبودن (۲)

به نظر می‌رسد آتشی که خامنه‌ای شعله‌ور کرده است دور نیست که بنیادش را به خاکستر نشانده و برباد دهد. آیا میهن بلادیده ما هم در فقدان اپوزیسونی منسجم، هماهنگ، متکثر، در هیئتت یک آلترناتیو کارساز و آینده‌نگر، جان سالم به در خواهد برد یا قربانی زبانه‌های این آتش خانمان‌سوز خواهد شد؟

در پاسخ به کامنت‌های دوستان در مقاله «اپوزیسیون» در چهار راه تصمیم، نوشتم:

اسرائیل برخلاف حکومت‌گران ج. ا. (و ایضا «اپوزیسیون» ج.ا.) از جنگ ۱۲ روزه درس‌های لازم را گرفته، سامانه‌های دفاعی خود را بازسازی کرده، بر موشک‌های دفاعی و جنگده‌هایش افزوده است. آسمان ایران هنوز هم در زیرجنگنده‌های مهاجم بی‌دفاع است. اسرائیل دست بر ماشه منتظر فعال‌شدن مکانیسم ماشه و پیامدهای آن است.

راز نهانی نیست که جاسوسان اسرائیل در کل ساختار حکومتی حضور فعال دارند و دور از ذهن نیست که گفته شود تصمیم‌های خامنه‌ای هم تحت تاثیر القائات عوامل اسرائیل گرفته می‌شوند؛ برای اسرائیل هم هزینه جنگ کمتر از مذاکره بی‌حاصل است. موضع کنونی آمریکا و اروپا در قبال ج.ا.، موضع مزورانه و موذیانه چین و روسیه، (دو متحد استراتژیک ج. ا.) و سکوت معنادار کشورهای منطقه، فرصت مغتنم است که اسرائیل کار دشمن دیرینه و چموش خود را برای همیشه یکسره کند.

نفس‌های خامنه‌ای به شمارش افتاده و با دوپینگ پزشکان و دارو و درمان زنده است. بحث‌هایی که در جلسات محرمانه و پشت درهای بسته در حلقه محدود قدرت درگرفته است و گوشه‌هایی از آن‌ها به بیرون درز می‌کند، نشان می‌دهد که بازی‌گران این حلقه از هم اکنون به رقابت تنگاتنگی برای جانشینی بعد از مرگ خامنه‌ای پرداخته‌اند.

ما فرصت‌های مغتنم اما پرهزینه‌ای را در سال‌های گذشته از دست داده‌ایم، دیگر فرصتی نیست که خود را در گرداب بحث‌های تکراری و بی‌حاصل گرفتار کنیم. بازگشت تحریم‌های بین‌المللی و تنگناهای حاصل از آن پیش پای مردم است. خامنه‌ای و کارگزارانش مذاکره با آمریکا و اروپا را بر اساس شرایط آنان استحاله و مرگ خود تلقی می‌کنند. از این رو، همچنان بر طبل جنگ می‌کوبند؛ آنان در جنگ (به‌رغم کشتار و ویرانی غیرقابل پیش‌بینی)، احتمال بقای خود را بیشتر از مذاکره ارزیابی می‌کنند.

برخی از کارگزاران ج.ا. پیش از آغاز جنگ امیدوار بودند با آزادسازی ۷۰ میلیارد دلار از دارایی‌های بلوکه‌شده و جذب قراردادهای بزرگ انرژی با کشورهایی مانند هند، چین و روسیه، به نوعی گشایش اقتصادی دست یابند. اما بعد از جنگ تحریم‌های بیشتری بر تحریم‌های قبلی اضافه شد، سرمایه‌گذاران خارجی به خاطر بی‌ثباتی اقتصادی و اجتماعی و آینده ناروشن‌، ابران را ترک کرده‌اند؛ حتا متحدی مثل چین هم محتاط‌تر شده‌؛ در سایه و از طریق کشتی‌های اشباح نفت ایران را در بنادر خود تحویل می‌گیرد.

اکنون در بزنگاه تاریخ میهنمان و بر لبه پرتگاه قرار گرفته‌ایم. ناقوس زمان، آینده شومی را برای مردم و میهن‌مان در روزها و ماه‌های نه چندان دور می‌نوازد. نتایج جنگ بعدی قابل پیش‌بینی نیست. ج. ا. همواره سیاست لبه پرتگاه را دنبال کرده و توانسته است تا مرزهای اوج تنش پیش برود و سپس در لحظه‌ای حساس و لغزنده عقب‌نشینی کند. علی خامنه‌ای نبرد با مردم و «دشمن صهیونی» را باخته است. او از این باخت زخم‌خورده و خشمگین است و دارد چهاردست و پا به استقبال جنگ می‌رود، اما به احتمال زیاد جنگ بعد به مرگ وی و نابودی رژیم برساخته‌اش منجر خواهد شد.

نیک و بد آینده در دست‌های ماست. آیا کاری از دست ما ساخته است؟ اگر پاسخ مثبت است، پس معطل چه هستیم؟

———————————
۱ــ شاه به مذهب نگاه خرافی داشت. در دوران کودکی در اوهام خود مردان سفیدپوش نورانی را دیده بود و فکر می‌کرد که نظر کرده و سلطنت‌اش «مستظهر به الطاف الهی» است. به قول علم: «اعتقاد و ایمانش به خدای متعال سبب شده که قضا و قدری بشود.» در تمام دوران سلطنت شاه نیروهای مذهبی آزادانه فعالیت می‌کردند، هر کوی و خیابانی مسجد، هیئت‌ و جلسه‌های مذهبی خود را داشت. شاه گمان می‌کرد که مسجدها و حوزه‌های علمیه و آموزش «تعلیمات دینی» در مدارس می‌توانند جوانان را از گزند نفوذ اندیشه‌های مارکسیستی مصون ‌دارند. شگفتا که شاه دوبار و هریارتوسط جوانان مذهبی مورد سو قصد قرار گرفت.
۲ــ (To be, or not to be, that is the question…) :
بودن، یا نبودن، مسئله این است،
آیا شایسته‌تر آن است که به تیر و تازیانهٔ تقدیرِ جفاپیشه تن دردهیم،
یا این که ساز و برگ نبرد برداشته، به جنگ مشکلات فراوان رویم
تا آن دشواری‌ها را ز میان برداریم؟
مردن، آسودن، سرانجام همین است و بس؟…
(بخشی از مونولوگ معروف هملت در پرده سوم، صحنه یکم در نمایش‌نامه هملت از ویلیام شکسپیر)

۲۲ سپتامبر ۲۰۲۵ / ۳۱ شهریور ۱۴۰۴

print

مقالات
سکولاریسم و لائیسیته
Visitor
0292250
Visit Today : 1238
Visit Yesterday : 1461