اندیشه ، فلسفه
تاریخ
اقتصاد

1. مقدمه: تقاطع زمان و گفتمان: سخنرانی اخیر آیت‌الله خامنه‌ای، رهبر نظام جمهوری اسلامی ایران، که همزمان با حضور رئیس‌جمهور ایران، مسعود پزشکیان، در نیویورک انجام شد، در برهه‌ای حساس و سرنوشت‌ساز مطرح گشت. این سخنرانی در شرایطی ایراد شد که شایعاتی توسط اطرافیان پزشکیان و اصلاح‌طلبان مطرح شده بود مبنی بر اینکه قرار است او برای «تمام کردن کار» و رجوع کردن (حل و فصل) تکلیف تحریم‌ها و مکانیسم ماشه با ترامپ وارد مذاکره شود.

اما این سخنرانی، عملاً «تیر آخر» را بر پیکره هرگونه توهم درباره مذاکره مستقیم با ایالات متحده آمریکا زد. رهبر نظام، هرگونه مذاکره با آمریکا در شرایط تهدید را نوعی «بی‌شرافتی» خواند. این موضع‌گیری در پیوند با گفتمان انقلابی حاکم است و محورهای اصلی آن شامل تأکید بر اتحاد ملی و انسجام داخلی، پافشاری بر ضرورت غنی‌سازی اورانیوم برای کشور، و در نهایت، رد کامل مذاکرات با ایالات متحده است.

این موضع‌گیری در حالی بیان شد که پس از ماه‌ها گفتگو با تروئیکای اروپایی و طرف آمریکایی، به نظر می‌رسد این مذاکرات—همان‌طور که انتظار می‌رفت—به نتیجه‌ای نرسیده است و مکانیسم ماشه به صورت قطعی فعال خواهد شد.

۲. چارچوب گفتمان انقلابی و اصل «حفظ نظام»

واقعیت آن است که رهبر نظام در چارچوب گفتمان انقلابی سخن می‌گوید، گفتمانی که عمیقاً از اندیشه‌های دارالکفر و دارالحق تأثیر پذیرفته و ایشان پرچم‌دار آن هستند. در این گفتمان، شرافت به معنای تطبیق گفتار با عمل است، و ایشان سعی می‌کنند این تطابق را حفظ کنند؛ چرا که پیش از این نیز بارها تأکید کرده بودند که «نه مذاکره می‌کنیم نه جنگ می‌کنیم».

این گفتمان، که مهم‌ترین دارایی (مهم‌ترین چیزیست) ایشان محسوب می‌شود، در میدان عمل تحت فشار حداکثری قرار گرفته است. از منظر این گفتمان، بالاترین مصلحت حفظ نظام جمهوری اسلامی است. اگر رهبر نظام اکنون در برابر خواسته‌های غرب، به‌ویژه آمریکا، عقب‌نشینی کند، نه تنها گذشته و حال را از دست می‌دهد، بلکه آینده را نیز از دست خواهد داد.

خواسته‌های ترامپ، که از آن به عنوان «حداکثر حداکثرها» یاد می‌شود، شامل تسلیم کامل است. این خواسته‌ها مستلزم کنار گذاشتن کامل غنی‌سازی، توقف فعالیت‌های موشکی، حذف نیروهای نیابتی (proxies)، و عدم دخالت ایران در حل مسئله اعراب و اسرائیل است. تسلیم در برابر این خواسته‌ها به منزله باختن کامل در «جنگ آیینی» (جنگ شرافت) است و منجر به فروپاشی ساختار می‌شود.

۳. غنی‌سازی اورانیوم و قیمت سنگین قدرت ملی

یکی از محورهای اصلی سخنرانی، پافشاری بر ادامه غنی‌سازی اورانیوم و ضرورت غنی‌سازی ۶۰ درصد برای کشور بود. هیچ ایرانی‌ای که به اصالت خود باور دارد، قدرت ملی را نادیده نمی‌گیرد. اما سوالی که مطرح می‌شود این است که آیا مسیری که جمهوری اسلامی طی کرده، که پس از حدود ۲۲ تا ۲۳ سال (از ۱۳۸۲ تا ۱۴۰۴) همچنان مردم ایران بابت آن هزینه می‌پردازند، کم‌هزینه‌ترین راه برای دستیابی به فناوری هسته‌ای صلح‌آمیز (در بخش‌های صنعت، کشاورزی، انرژی و پزشکی) بوده است؟.

بر اساس تحلیل‌ها، می‌توان از راه‌ها و روش‌های بهتری بهره برد تا به همین دستاورد هسته‌ای دست یافت. حتی داشتن بمب اتم نیز به خودی خود امر بدی نیست، به شرط آنکه موجب تضعیف مبناها و بنیادهای توسعه در کشور نشود. در حال حاضر، تأکید بر این موضع، تقابل شدید ایران با غرب و ایالات متحده را بازسازی می‌کند و هزینه‌های موجود را به شدت افزایش می‌دهد.

کارشناسان متذکر می‌شوند که ادعای صلح‌آمیز بودن غنی‌سازی ۶۰ درصد در حالی مطرح می‌شود که این میزان به سرعت قابلیت تبدیل به ۹۰ درصد لازم برای ساخت بمب را دارد، و مصارف صنعتی، پزشکی و کشاورزی معمولاً نیازمند چنین درصد غنی‌سازی بالایی نیستند.

۴. انسجام داخلی در برابر فشارهای اقتصادی و ساختاری

رهبر نظام به درستی بر ضرورت قوی شدن تأکید می‌کند تا تهدیدها کارگر نیفتند. اما قوی شدن نه با شعار، بلکه با شعور نظری و عمل‌گرایی در میدان به دست می‌آید.

در بعد داخلی، با وجود تأکید سال‌ها بر اتحاد ملی و انسجام دینی، شاهد «ریزش‌های بدون رویشی» در وضعیت اتحاد ملی بوده‌ایم. این ضعف در صحنه عینی، از جمله در جنگ ۱۲ روزه، به وضوح نمایان شد؛ جایی که اکثریت جامعه، اتحاد عملیاتی تمام‌عیار در برابر بیگانه را نشان ندادند.

علاوه بر این، در زمینه اقتصادی، فشارهای بین‌المللی با سوء مدیریت‌های داخلی و تحریم‌ها در هم آمیخته است. وضعیت اقتصادی ایران تک‌محصولی است و مفاهیمی مانند اقتصاد مقاومتی فاقد تعریف عملیاتی روشن و راهبرد جایگزین برای کاهش فشارها هستند.

در این وضعیت، شاهد فربه‌تر شدن اولیگارش‌های اقتصادی (مانند بابک زنجانی به عنوان یک نماد) هستیم که در وضعیت تحریم‌ها و سوء مدیریت‌ها رشد کرده‌اند و اکنون حتی دولت توان مقاومت در برابر آن‌ها را ندارد. این ساختارها، همراه با وضعیت بحرانی بازار مالی (مانند رسیدن دلار به ۱۰۹ هزار تومان)، نشان‌دهنده نامناسب بودن جامعه ملی برای قرارگیری در تقابل همه‌جانبه است.

عدم ارائه راهبرد جایگزین برای کاهش فشار اقتصادی و تضاد آشکار گفتمان انقلابی با واقعیت‌های بین‌المللی، موجب افزایش فشارها و افزایش ریسک تضاد داخلی با مطالبات عمومی خواهد شد.

۵. تقابل در میدان و جنگ‌های چندگانه

تقابل کنونی ایران با غرب از جنس‌های گوناگون و در عرصه‌های مختلف است. ما اکنون در سه گستره معنایی و میدانی در حال تقابل هستیم. دکترین ترامپ در دوره جدید، مبتنی بر پارادایم اتوریته تهاجمی (فشار دیپلماتیک، اقتصادی و نظامی) است که می‌تواند جنگ روایت‌ها، جنگ آیینی و جنگ ساختاری را فعال کند.

جنگ کنونی، لزوماً به معنای جنگ کلاسیک گذشته نیست، بلکه شامل جنگ‌های سایه‌وار است. این جنگ از مراحل جنگ هیبت و حیثیت (که از ۲۰۱۴ به آن اشاره شد) و جنگ روایت عبور کرده و اکنون به اوج جنگ شرافت/آیینی رسیده است.

در این شرایط، نخبگان و طبقات سیاسی داخلی با پیامدهای سختی روبه‌رو هستند. اتخاذ مواضع محافظه‌کارانه‌تر، انعطاف‌پذیری در دیپلماسی را محدود می‌کند. در همین حال که رئیس‌جمهور برای دیپلماسی در نیویورک حضور دارد، در داخل از احتمال آزمایش موشکی سخن گفته می‌شود، که نوعی موقعیت نامناسب برای جامعه ملی ایجاد می‌کند.

۶. چشم‌انداز آینده و خطر فروپاشی ساختاری

شرایط «نه جنگ، نه صلح» که رهبر نظام به آن اشاره کرده، نمی‌تواند ادامه یابد. یا ایران باید وارد جنگ شود یا اسرائیل وارد بازی نظامی خواهد شد.

برخی تحلیل‌گران نزدیک به حکومت معتقدند که تنها راه نجات نظام، رفتن به سمت ساخت بمب هسته‌ای است تا امنیتی شبیه کره شمالی برای ایران فراهم شود. اما دکتر مطهرنیا استدلال می‌کند که این محاسبه غلط است؛ زیرا دست یافتن به بمب هسته‌ای، به جای حفظ نظام، موجب ائتلاف بین‌المللی گسترده‌تر برای براندازی جمهوری اسلامی خواهد شد. علاوه بر این، آزمایش بمب اتمی می‌تواند ایران را مستقیماً زیر فصل هفتم منشور سازمان ملل قرار دهد، و زمینه را برای توافق جهت حمله نظامی به تأسیسات هسته‌ای و نظامی ایران آماده سازد. رهبر نظام نیز اخیراً مجدداً اعلام کرده است که ایران به دنبال بمب اتم نیست.

در خصوص جدول زمانی تحولات، پیش‌بینی‌ها نشان می‌دهد که پاییز سختی در پیش است. مقطع‌الرس (نقطه بحرانی) مربوط به تحولات ساختاری که در اواخر بهار ۱۴۰۴ (۲۳ خرداد) رخ داد، پیامدهای خود را در پاییز (آبان و آذر) نشان خواهد داد.

پیامدهای این موضع‌گیری قاطع (رد مذاکره و پافشاری بر غنی‌سازی) در ماه‌های آینده مشخص خواهد شد:

  1. تشدید تحریم‌ها و فشارهای بین‌المللی.
  2. محدود شدن کامل فضای دیپلماسی انعطاف‌پذیر.
  3. افزایش ریسک تضاد داخلی و غیرقابل مدیریت شدن گسل‌های اجتماعی، به ویژه در شرایط پیچیده اقتصادی.

به نظر می‌رسد، ماجرای خاورمیانه در حال حاضر اولویت بیشتری نسبت به ماجرای آسیای میانه پیدا کرده است و فشارهای دیپلماتیک و نظامی (از طریق اسرائیل) به طور هماهنگ در حال افزایش است. تنها راه مقابله با این فشارها، به زعم رهبری، قوی شدن در تمامی زمینه‌های نظامی، ساختاری، علمی، دولتی و بخش خصوصی است. در غیر این صورت، ایران نه تنها در معرض تهدیدهای جانی (شخص رهبر) قرار می‌گیرد، بلکه در آستانه از دست دادن آینده خود خواهد بود.

print
مقالات
سکولاریسم و لائیسیته
Visitor
0293034
Visit Today : 766
Visit Yesterday : 1256