اندیشه ، فلسفه
تاریخ
اقتصاد

انسان‌ها خود در یک جامعه باز خلق قداست‌ها، فاصله‌ای اجتماعی با امور متعالی برساخته را حقیقت می‌بخشند. این ویژگی در خیال دینی ایرانیان از دوران‌های دور تا کنون به مثابه مؤلفه‌ای بنیادین نهادینه شده است. این ویژگی حاکم بر بینش انسان ایرانی در عرصه سیاسی و حکمرانی به تقدیس جایگاه حاکم، شاهنشاه و در دوره معاصر ولی فقیه منتهی شده است. لذا هنگامی که حکمران در کنش سیاسی از دامنه صفات بایسته مطرح در بینش ایرانی که بوسیله آن موقعیت قدسی یافته، فرو می‌ریزد با بحران‌های فکری روبرو می‌شود. اگر به تاریخ سیاسی ایران از گذشته تا اکنون توجه کنیم، درمی‌یابیم که ریشه استبدادزدگی در این فرهنگ ناشی از همسازی دین و سیاست با هم بوده که به تولید حقیقت قدسی حکمران شده است. خیال‌اندیشی سیاسی ایرانی با برسازی حکمران مقدس از موقعیت مشروعیت دینی او برمی‌خیزد، امکان تداوم استبداد را در فرهنگ سیاسی صورت بخشیده است. مشروعیت برامده از مذهب آن چنان مهم می‌نماید که بر مقبولیت عمومی برتری دارد.

در دوره سقوط شاهنشاهی در ایرانشهر و حضور ایرانیان در دامنه اندیشمندان و کنش‌گران سیاسی در بستر اسلامی برای اولین بار ابن‌مقفع در کتاب‌های خود تلاش می‌کند تا با برسازی پندارهای نو بر پایه تجربه‌های گذشته به تصحیح خیال‌اندیشی سیاسی ایرانی – مسلمانی کوشش کند. او در ادب الکبیر اظهار می‌دارد که باید کارگزاران از همکاری و همسویی با حکامی که در اندیشه و فکر خیر و صلاح رعیت خویش نیست رهایی یابد.(ابن-مقفع، ادب الکبیر، ص۴۰) برای اولین‌بار ما با عمل‌گرایی متکی بر واقعیت و درس‌آموزی از قدسی‌سازی جایگاه حاکم که امکان نصحیت، مشورت و همنشینی با نخبگان و اندیشمندان حقیقی را از او می‌گیرد و حلقه پیرامونی نفع‌طلب، چاپلوس و متملق جایگزین می‌کند.

حال ابن‌مقفع در تصحیح خیال‌اندیشی سیاسی به کارگزاران این پندار را عرضه می‌دارد که عرصه حکمرانی و سیاست، مبتنی بر خیر عمومی و مصالح مردم است؛ حال اگر حکمران از آن عدول کرد و نصحیت نپذیرفت و خود را در مقامی قرار داد که دانای کل و فراتر از شنیدن هر نصیحت و مشورت دانست؛ نباید با او همسو و برای او کار کرد. ابن‌مقفع با کنار کشیدن از چنین حاکمی، او را در معرض مسئولیت تصمیمات، سیاست‌های خود قرار داد.

این آموزه ابن‌مقفع در خیال‌اندیشی سیاسی ایرانی به دلیل نهادینگی باور به همسازی دین و سیاست، امکان نمود و ظهور نیافته است. از این‌رو در دوره‌های مختلف این حکمرانی قدسی‌ساز به بازتولید حاکم مستبدِ مقدس همت گمارده است. در دوره معاصر ما با نمود مسئله ولایت فقیه از دل انقلابی برای مقابله با استبداد و تبعات آن، روبرو می‌شویم. در زمانی که حکومت سکولار که پادشاه را سایه خدا بر زمین می‌پنداشته را کنار می‌زند تا به تجسید کامل امر مقدس از دل دانش فقه اقدام کند. امری که آیت‌الله خمینی در درس‌گفتارهای حکومت اسلامی و در توضیح موقعیت و اختیارات ولی فقیه به این نکته اشاره می‌کند که هر آن‌چه از وظایف و تصور از توانایی و قدرتی که برای پیامبر می‌شناسید باید برای ولی فقیه هم در نظر بگیرید. آقای خامنه‌ای در دوران تثبیت جمهوریت و نهادینگی حکومت، این باور آیت‌الله خمینی را به صورت امر قدسی در سازمان حکومت نمود بخشید.

در سال ۱۳۶۸ش در زمان بازنگری قانون اساسی ج.ا.ا اصل ۱۱۰ با توجه به این تصور که رهبر بعد از آیت‌الله خمینی از موقعیت فرهمندی او برخوردار نیست؛ با ارتقاء گسترده وظایف و اختیارات رهبری به صورت قانونی قدرتی بسیار و بی‌پاسخ و مسئولیت‌پذیری را در دل قانون اساسی بوجود آوردند. شاید به این نکته اشاره شود که در ق.ا.ج.ا پاسخ‌گویی به نهادی به نام خبرگان در نظر گرفته شده است. امروز تجربه قانون‌گذاری در ایران معاصر به ما نشان می‌دهد که با برسازی قدرت مطلقه به صورت منشأ قدرت در نهادها، دوری بوجود می‌آید که نتیجه آن، خضوع نهادهای ناظر بر نهاد منشأ قدرت انتظام می‌گیرد. حال تصور کنید که این جایگاه قانونی با خیال‌اندیشی شیعی و ایرانی قدسی‌ساز همراه شود تا استبداد را در موقعیت امام و تالی تلو امام عصوم تجلی یابد.

آقای خامنه‌ای از این چشم‌انداز بیشترین بهره را از اعمال قدرت خود و نهاد رهبری در سرتاسر حکومت در جغرافیای ایران بُرده است. این در شرایطی است که بنگاه‌های اقتصادی بزرگی چون نهادهای انقلابی و مذهبی در اختیار رهبری، عدم پاسخ‌گویی را به حد کمال خود ارتقاء بخشیده است. او در سی و شش سال رهبری ج.ا با دخالت در تمام مسائل از سیاست‌گذاری‌های کلی تا جزء و از مسائل اجرایی و تقنینی، خود را به رهبری مطلق عنان در همه امور قدرت ج.ا قرار داده است. اما در قبال این قدرت تا کنون به صورت یک‌طرفه مسئولیت هیچ سیاستی، اتفاقی یا رخدادی داخلی و بین‌المللی را نپذیرفته است. او در مقام اعمال نفوذ در همه مسائل دخالت می‌کند تا جایی که در نهایت مسعود پزشکیان در آخرین انتخابات دوره چهاردهم ریاست جمهوری با طرح شعار انتخاباتی که هیچ برنامه‌ای ندارد و تنها برای اجرای منویات مقام رهبری آماده، مُهر تأییدی بر مقام فعال و مختار بی‌مسولیت رهبری در ایران زد.

خامنه‌ای و حلقه سازمانی پیرامون او که بزرگ‌ترین حکومت در حکومت در ساختار ج.ا. را شکل می‌دهد؛ عامل اصلی تمام حوادث و رخدادهای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و نظامی و حتی اجتماعی در ایران امروز است؛ اما با عدم مسئولیت‌پذیری دولت‌های ادوار مختلف را عامل این فلاک امروز مطرح می‌کند.

روزی در سال ۱۳۸۸ش در اوج بحران ناشی از انتخابات ریاست جمهوری و اعتراض مردم به دخالت نهاد رهبری و شخص علی خامنه‌ای در انتخابات، مردم در جنبشی مدنی فریاد رأی من کو را سر داده بودند؛ طرحی را با یکی از اصلاح‌طلبان با نفوذ آن زمان مطرح کردم. طرح من در راستای حرکت مدنی خواستار کنشی برای پاسخگویی خامنه‌ای به مردم بود. می‌دانستم که نهاد قدرت هیچ طرحی را در به چالش کشیده شده مکانت قدسی‌سازی شده رهبری را نمی‌پذیرد؛ اما طرح آن همانند حرکت نمادین استعفای نماینندگان مجلس ششم در اعتراض به رد صلاحیت‌ها در وجدان سیاسی ایران معاصر به یادگار خواهد ماند. طرح این بود که مردم به طور مستقیم علی خامنه‌ای را مسئول تقلب در انتخابات ریاست جمهوری می‌دانند. حال اگر از این سه میلیون نفر حاضر در راهپیمایی سکوت، صد هزار نفر فردا صبح به دادگاه مراجعه و شکایتی مستقیم از علی خامنه‌ای دال بر دخالت در انتخابات و تقلب در رأی گیری را ثبت کنند، این امر باعث می‌شود تا قوه قضائیه و نهاد قدرت رهبری را به چالش پاسخگویی سوق دهد. از بیان عمومی این طرح هم خودداری شد؛ چون اصلاح‌طلبان حکومتی، منافع اقتصادی و مصالح در قدرت داشتند که حاضر به خطر انداختن آن برای مردم نبودند.

اما مردم ایران از جنبش دانشجویی ۱۸ تیر و اقدامات اعتراضی ناهمسو با خواست خامنه‌ای، همواره بر خلاف منویات رهبری گام برداشتند. جنبش‌های اعتراضی اصلاحی مدنی به جنبش-های اعتراضی کنش‌گرایانه در مقابله با قدرت مطلقه خامنه‌ای تغییر ماهیت می‌دهد تا حرکت‌های اعتراضی زن، زندگی، آزادی مشروعیت سیستم ج.ا را برای حکمرانی در ایران به چالش می‌کشد. خامنه‌ای عامل اصلی تمام سرکوب‌های خشن و اعدام‌ها به خصوص در جنبش زن، زندگی، آزادی بوده است. همچنین مسئول اول تمام سیاست‌های هسته‌ای در ایران است که به‌وسیله آن ایران و زیست ایرانیان را در راستای اهداف امپراتوری‌سازی شیعی و مقابله با غرب و اسرائیل است. او همواره به صورت یک‌طرفه بدون توجه به سخنان دیگران، مردم را مخاطب قرار می‌دهد. او سخنان افرادی از داخل حکومت را به صورت محدود و بدون ذکر نام در بعضی از سخنرانی‌ها پاسخ می‌گوید؛ بدون این که اجازه بده آنان پاسخی به گفتارهای او بدهند. او حتی اجازه شنیده شدن صدای منتقدین همسو با ج.ا متوجه خود او را نداده است.

اما اکنون شرایط ایران بسیار متفاوت شده است. در شرایطی که ایران یک تجربه سخت جنگ با اسرائیل در اختیار دارد و وضعیت ناگوار اقتصادی، شرایط زیست مردم را رو به قهقرا سوق داده است؛ سخنان وی در مخالفت با مذاکره و دمیدن شیپور از دهانه گشاد آن، نمونه‌ای دیگر دخالت در امور اجرایی برای بهبود شرایط زیست مردم است. اما در این شرایط از رئیس جمهوری که اوج خلاقیت‌اش اجرای منویات رهبری است، توقع هیچ نمی‌رود. دیپلماسی مبتنی بر تهدید طرف مقابل، جناب عراقچی که محصول درس‌آموزی ایشان از مکتب اجرای منویات است؛ چیزی جز قرار دادن ایران در ذیل فصل هفتم منشور سازمان ملل نخواهد بود.

حال نخبگان و اندیشمندان در داخل و خارج ایران باید در حرکتی همسو برای ایران و ایرانیان، نقدهای صریح و بی‌پروایی را متوجه سی و شش سال رهبری بی‌مسولیت خامنه‌ای آغاز کنند. اگر این امر صورت نپذیرد، دیر یا زود ما باید در بر سر آمدن فردی به غایت بدتر از علی خامنه‌ای در عدم مسولیت‌پذیری خواهیم شد. امروز وقتی برای نجات ایران و ایرانیان از لحظه بازتولید استبداد قدسی‌سازی شده هستیم. بی‌توجهی به این دوره و نیاز آن مسولیتی بر گردن تمام روشنفکران، اندیشمندان و نخبگان در سطوح مختلف اجتماعی خواهد بود.

print

مقالات
سکولاریسم و لائیسیته
Visitor
0294520
Visit Today : 1226
Visit Yesterday : 1026