چرا کشورهای مسلمان در مناقشه فلسطینیها و اسرائیل بازنده هستند؟ 1- دلیل عمده باخت اعراب و مسلمانان واقعیت گریزی آنهاست. در مناقشه فلسطین-اسرائیل چنان وانمود میکنند که انگار تنها کشور اسرائیل است که در خاورمیانه مدرن به عنوان دولتملتی ساخته و پرداخته غرب است. در حالی که هرکس بدور از تعصبات ذهنی و ایدئولوژیک تاریخ خاورمیانه مدرن را ورق بزند خواهد دید که خاورمیانه جدید محصول بازترسیم مرزها و شکلگیری دولت ملتهای جدید پس از فروپاشی امپراتوری عثمانی است. پس از تجزیه عثمانی بود که لبنان، سوریه، عراق، اسرائیل، اردن، قطر، امارات متحده عربی امروزی شکل گرفتند. شکلگیری اسرائیل نیز تنها پس از شکست امپراتوری عثمانی در جنگ جهانی اول براساس طرح تقسیم سازمان ملل بود.
منطقه خاورمیانه از سال ۱۵۱۷ تا ۱۹۱۷ یعنی قریب به چهار صد سال تحت سیطره امپراتوری عثمانی بود. پس از فروپاشی عثمانی فرانسه قیمومت لبنان و سوریه را بدست گرفت و بریتانیا قیمومت فلسطین و عراق را. سال ۱۹۲۶ مرزها ازنو بازترسیم شدند. لبنان از سوریه جدا شد. بریتانیا امیر فیصل را در عراق سر کار آورد و سال ۱۹۲۲ اردن را شکل داد که شرق رودخانه اردن را شامل میشد. امیر عبدالله که قبلاً درجنگهای قبیلهای این منطقه شکست خورده بود از سوی بریتانیا حاکمیت اردن را در دست گرفت.
در سال ۱۹۴۷ این سازمان ملل بود که رای به تقسیم فلسطین به دو دولت عربی و یهودی داد. بنابر این اگر قرار است اسرائیل بر فرض محال با این استدلال که زایده و زاییده غربیهاست ازبین برود باید عراق و سوریه و لبنان و اردن و فلسطین و قطر و امارات متحده عربی هم در کل از بین بروند. آیا چنین امری عقلانی، منطقی و شدنی است؟
۲- اسناد و شواهد تاریخی منطقه به وضوح نشان میدهند که تنها ملتی که از ۳۷۰۰ سال پیش در این منطقه ساکن بوده یهودیان بودهاند. تا دهه ۱۸۴۰ اورشلیم اکثریت یهودی را داشت. یعنی چهل سال پیش از آغاز جنبش صهیونیسم باز اورشلیم دست یهودیها بود. ۷۵درصد زمینهای اورشلیم شرقی یا همان اورشلیم عربی از سال ۱۹۴۷ تحت کنترل یهودیان بوده است.
عربهای اسرائیل تنها در ۶۳۲ میلادی بود که با یورشهای خود به این سرزمین پا نهادند. روایتهای مربوط به خروج موسی از مصر، روایت ابراهیم و قربانی کردن فرزندش، روایت یعقوب و یوسف و دهها و صدها روایت تاریخی-الهیاتی همه حول و حوش اورشلیم و مکان مقدس یهودیان و سرزمینهای موعود نشان از حضور دیرینه این قوم دراین منطقه دارند.
یا باید تمام این روایات از جمله روایات مطرح شده در کتاب مقدس مسلمانان را پوچ، خیالی و فاقد هرگونه ارزش دانست و یاباید بدیهیترین اسناد را پذیرفت و منطقی بود و منطقی عمل کرد. وقتی ملتی از هزاران سال در سرزمین مشخص سکونت داشته است با چه استدلال و منطقی میتوان حکم به نابودی آنها داد؟
۳- واقعیتی است عریان که سیاست خارجی کشورها امتداد سیاست داخلی آنهاست. بسیاری از کشورهای مسلمان منطقه نه تنها دیکتاتوری و سلطانی هستند و کوچکترین احترامی به اصول و ارزشها و آرمانهای دموکراتیک در داخل کشور خود ندارند اما در عرصه بینالملل ادای کشورهای دموکراتیک را درمیآورند. اینها مدعی نقض حقوق مسلمانان فلسطین هستند اما خودشان در داخل کشور خود هزاران مسلمان بیچاره و بدبخت را از زندگی ساقط کردهاند. بشار اسد و پیش از او پدرش صدها هزار مسلمان و کرد را نابود کردند. قتل عام کردها توسط حافظ اسد و سپس بشار اسد و همینطور کشتار ۳۰۰ هزار کرد عراقی توسط صدام که الگوی حماس است، نشان میدهد که این جماعت فقط زمانی از دموکراسی سخن میگویند که شرایط علیه آنها باشد.
با استانداردهای دوگانه و فریبکاری نمیتوان ارزشها را به اسارت گرفت. اگر نقض حقوق انسانها و خاصه مسلمانان قابل نکوهش است باید قبل از هر چیزی بشار اسد را به دادگاه کشاند. جنایتهای بی شماری که در یمن، افغانستان، عربستان، عراق، سوریه، چچن و حتی ایران علیه مسلمانان صورت گرفته است به هیچ عنوان قابل مقایسه با اعمال و اقدامات اسرائیل نیست.
در همین ایران سنیها حق ساخت مسجد ندارند. حق رئیس جمهور شدن ندارند. درست به همان صورت که شیعیان در عربستان با آن مواجهاند. در حالی که در همین اسرائیل در متن قانون اساسیشان مندرج است که هر کس به هر نحوی از انحا حقوق دینی دیگران را نقض کند به ۵ سال حبس محکوم میشود. همه اعراب داخل اسرائیل از شهروندی کامل اسرائیل برخوردارند زبان عربی دومین زبان رسمی کشور است و کاملا از حق رای و حضور در کنست برخوردار هستند. نه تنها اعراب داخل اسرائیل بلکه هزاران غزهای به راحتی میتوانستند وارد اسرائیل شده و کار کنند.
در طی این ۷۵ سال که از تاسیس اسرائیل توسط سازمان ملل میگذرد یکبار هم نشده که مقامات این کشور خواهان نابودی و محو کشوری بشوند درعوض کشورهای عربی با اتخاذ ناسیونالیسم تهاجمی برای ربودن دل تودههای نااگاه بارها از نابودی عنقریب این کشور سخن گفتهاند. جمال عبدالناصر درصدد بود آنها را به دریای مدیترانه بریزد. جمهوری اسلامی آن را غده سرطانی مینامد که باید با عمل جراحی از تن خاورمیانه زدوده شود و عملاً میلیاردها دلار صرف تحقق این پروژه کرده است. بهراستی میتوان به صراحت از نابودی هشت میلیون یهودی سخن گفت و سپس ادعای دفاع از حقوق بشر داشت؟
آری کشورهای مسلمان در این مناقشه پیشاپیش بازنده هستند چون واقعیتهای تاریخی را قبول ندارند، مصوبات و کنوانسیونها و قراردادهای سازمان ملل را قبول ندارند. خودشان بیش از همه ناقض حقوق بشر و حقوق مدنی و سیاسی و اجتماعی مسلمانان هستند. اسیر ناسیونالیسم رمانتیک و تهاجمی و یهودستیزی هستند. برای استقرار بیشتر در قدرت از تم اسرائیلستیزی برای ربودن قلب تودهها سوء استفاده میکنند. مخالف صلح و آشتی و شعار برادری و برابری هستند و الا با این صراحت و گستاخی اذعان نمیکردند که کشتار بی رحمانه کودکان و زنان فقط پیامی است برای کسانی که میخواهند صلح کنند و پیمان ابراهیم را محقق کنند.
آیا زمان آن نرسیده است که ملتها و دولتها و جهان یکپارچه در برابر صلحستیزان بایستند و در برابر این همه ادبیات نفرتپراکنانه، دیگریستیزی و شعارهای پوچ و ایدئولوژیک که هیچ بهره عقلانی ندارند بایستند و نیات زشت و کراهتبار این جماعت را که مدام از آب گلآلود سیاست ماهی خود را صید میکنند، افشا کنند؟
* قربان عباسی، دکتر در جامعهشناسی سیاسی از دانشگاه تهران است.
فیسبوک نویسنده