اندیشه ، فلسفه
تاریخ
اقتصاد
  • باید حرف زد تا راه باز شود
    یکم- چرا در روزهای تازه‌سپری‌شده مقوله عدم حضور مسعود پزشکیان در نشست شرم‌الشیخ مصر که درباره صلح غزه بود در کانون توجه قرار گرفت؟ واقعیت این است که برگزاری نشست شرم‌الشیخ برای آتش‌بس دائمی جنگ
  • اجماع لندن: اصول اقتصادی برای قرن بیست‌ویکم
    مدرسه اقتصاد و علوم سیاسی لندن اخیراً از کتاب «اجماع لندن: اصول اقتصادی برای قرن بیست‌ویکم» رونمایی کرده است که تلاشی برای بازنگری در اندیشه‌های اقتصادی در دوران پس از اجماع واشنگتن بوده است.
  • ارزپاشی از پکن تا کرمان
    یکم- گویا دوران وفور ارز به دست آمده از صادرات نفت به سرآمده است و همین مساله دردسرساز و ارزهای مصرف شده در بخش‌های مختلف بیشتر از همیشه زیر ذره‌بین می‌رود. چرا چنین فرضی دارید؟ اگر خبرهایی که این روزها از
  • رشد اقتصادی در نیمه اول امسال منفی شد
    مرکز پژوهش‌های مجلس شورای اسلامی اعلام کرد که رشد اقتصادی ایران در نیمه اول سال جاری «منفی ۰/۳ درصد» بوده است که سقوط شدیدی نسبت به سال قبل را نشان می‌دهد.

اعتمادآنلاین | «من و آمندلی و علی کریمی!» عنوان یادداشت احمد زیدآبادی برای روزنامه اعتماد است که در آن آمده: چنان با شوق و ذوق به سمتم آمد که فکر کردم زنش را طلاق داده است! ولی نه! مشخص شد که هنوز با هم دعوا دارند. ذوق و شوقش منشأ دیگری داشت. از شادی دهانش را تا بناگوش باز کرد و گفت: تو نمی‌خوای جوابی به علی کریمی بدی؟ من: کدوم علی کریمی؟

او: همان فوتبالیست معروف که رفته خارج!

من: راستش من از فوتبال هیچ سررشته‌ای ندارم. فرق تیم‌های منچستر یونایتد و منچسترسیتی را هم نمی‌دونم و از این جهت پسرام بهم می‌خندن!

او: من چه کارِ فوتبال دارم؟ علی کریمی به تو حمله کرده!

من: به من؟ خب، برای چی؟

او: یه جا درباره رضا پهلوی حرف زده‌ای، اونم ناراحت شده و چند تا لیچار بارت کرده!

من: خب، کرده باشه. مهم نیست. من که با علی کریمی طرفیت نمی‌کنم!

او: اینقدر خودتو لوس نکن! یه جوابی بده دیگه! تو این وضع خراب پس ما دلمون به چی خوش باشه؟ به خدا ما هیچ خوشی تو زندگی نداریم تمام خوشیمون به خواندن همین چیزاست دیگه. شب تا صبح تو فضای مجازی دنبال اینیم که ببینیم که کی به کی چیزی پرانده و کی جوابش را داده! اگر اینم را از ما دریغ کنین که تو این آلودگی و درماندگی باید سرمون را بذاریم زمین و بمیریم!

من: یعنی این مساله اینقدر برات مهمه؟

او: بله. خیلی مهمه. خیلی مهم‌تر از مرگ کیسینجره که براش نوشتی.

من: حالا علی کریمی چه لیچاری بار من کرده؟

او: نوشته «شماها که معلوم نیست پدرتون کیه!!»

من: پدر من که دیگه شهره خاص و عام شده. اسمش آمندلی بود و جیک و پیک کاراش را هم در خاطراتم نوشته‌ام و همه خوانده‌اند.

او: نه اینجوری جواب نده! یه جوری جواب بده که آدم حظ کنه!

من: یعنی چه جوری؟

او: یه جوری که وقتی بخونه به جلزولز بیفته و یه جواب تندتر بده که ما بخونیم و بخندیم و حالمون جا بیاد!

من: خب، در جوابش می‌گم حیف نبود این همه دانش و فرهنگ و ادب و تمدن را ‌برداری و با خودت ببری به فرنگ؟

او: نه. اینم چنگی به دل نمی‌زنه. از اون نکته پرانی هایروشنفکری است. یه چیز باحال‌تر بهش بگو!

من: خب، می‌تونم بهش بگم با این دفاعی که از رضا پهلوی می‌کند که «شاهزاده» را ممکنه به…

او: به؟ به چی؟ بگو دیگه. چرا حرفت را خوردی؟

من: خب، این اصطلاحی است که شیخ محمد هاشمیان امام جمعه رفسنجان به کار می‌برد و آن خدابیامرز هم خیلی عفت کلام نداشت. یه دفعه همون اصطلاح به نوک زبونم آمد، اما دیدم که شایسته نیست.

او: این اداها چیه؟ «شایسته نیست» دیگه چه صیغه‌ایه؟ بگو تا بخندیم و حال کنیم!

من: مرد حسابی! مرا اسکل گیر آوردی؟ می‌خوای بخندی برو دیوان عبید را بخون. برو فیلم فسیل را ببین. برو یادداشت‌های مدیر مسوول روزنامه… را بخون. برو سخنرانی … را بشنو! مگه من مسخره تو هستم که کارم خندوندن تو و امثال تو باشه؟

او: حالا چرا اینقدر برزخ می‌شی؟ نمی‌خوای بگی نگو. مگه مجبورت کردم؟ من اصلا چه کارم به خنده؟ فقط خواستم بهت محبتی کرده باشم. با خودم گفتم که این آدم بی‌تربیت پاش را از گلیمش درازتر کرده و اگه جوابش را ندی، خیلی‌ها فکر می‌کنن جوابی نداری! یا زبونت را مار گزیده! یا جوهر قلمت خشک شده! یا کیبرد لپ تاپت خراب شده! برا خودم نگفتم که. من که هر چهار جلد خاطرات منتشر شده‌ات را خوانده‌ام و آمندلی را از دایی و عموم هم بهتر می‌شناسم! فقط خواستم یه چیزی بار این علی کریمی بکنی که از این به بعد هر وقت خواست استوری بگذاره و لیچار بار این و اون کنه، یادش بیاد و چهارستون بدنش مثل بید بلرزه! ولی حیف که تو هم این کاره نیستی! نه اینکه نباشی، خودتو لوس می‌کنی! ادای روشنفکری در می‌آری! به جای این کارا برو از عبید زاکانی یاد بگیر! از اونم یاد نمی‌گیری از مولانا یاد بگیر!…..

***

در همین زمینه: اندر حکایت مسخره کردن احمد زیدآبادی، براندازان را!؛ ف. م. سخن (تاریخ انتشار ماه تیر ۱۴۰۰)

شما چه فکر می کنید؟ دیدگاه خود را دربخش نظرات به اشتراک بگذارید

print
مقالات
  • فقر و نابرابری، از دل ساختار قدرت بیرون آمده‌اند
    تهران، این کلان‌شهر پرهیاهو هر روز هزاران روایت ناگفته را در دل خود پنهان می‌کند. شهری که در نگاه اول، همه چیز را در دل خود جای داده است؛ از برج‌های بلند، خیابان‌های شلوغ، مراکز خرید پرزرق و برق گرفته تا محله‌هایی
  • عروسی خوبان و استاندارد‌های دوگانه نظام اسلامی
    رویداد۲۴ | لیلا فرهادی- تصاویر ویدئویی مراسم عروسی دختر علی شمخانی، نماینده رهبری در شورای عالی دفاع و دبیر سابق شورای عالی امنیت ملی، در شبکه‌های اجتماعی منتشر شده و واکنش‌های گسترده‌ای را برانگیخته
  • سخنی با جوانان (۲) فرشید یاسائی
    پیشگفتار: در آغازِ هر راه، نسیمی هست که بوی فردا را با خود می‌آورد. نسیمی که از سطرهای اندیشه برمی‌خیزد و بر شانه‌های جوانی می‌نشیند؛ جوانی، این فصلِ همیشه بیدارِ زندگی که میان شور و شک، میان
  • روایت زندگی و مرگ احمد کسروی
    درود بر شما. قبل از اینکه شروع کنیم این قسمت رو اجازه بدید به اطلاع شما برسونم. شما می‌تونید همین قسمت رو به صورت ویدیو کس و مستند تصویری از کانال یوتیوب مورخ به نشانی مورخ پادکست ببینید و لذت ببرید.
  • ایران را چرا باید دوست داشت؟ محمد حسین صدیق یزدچی
    ایران را چرا باید دوست داشت؟ این عنوان مجلس بزرگداشتی ست یا بود به بهانه ی صدمین سالروز تولّد ایرج افشار محقق و نسخه شناس معروف متون کهن فرهنگ ایرانی، با شرکت چهره هایی مثل : خانم ژالهء آموزگار متخصص زبان و فرهنگ باستانی ایران و سید مصطفی محقق
  • آینده حماس پس از تحقق آتش‌بس
    در حالی‌که دود جنگ دو ساله میان اسرائیل و حماس هنوز از ویرانه‌های غزه رخت بر نبسته، نیروهای حماس بلافاصله پس از اعلام آتش‌بس، دوباره در خیابان‌های این سرزمین جنگ‌زده ظاهر شدند؛ حضوری که هم هشداری
  • داستان قرارداد کرسنت پترولیوم جمشید اسدی
    داستان قرارداد کرسنت پترولیوم – از میدان گاز تا دادگاه داوری: پرونده کرسنت از پیچیده‌ترین پرونده‌های اقتصادی-سیاسی جمهوری اسلامی ایران و از سنگین‌ترین زیان‌ها برای ملت ایران است. ماجرا از امضای قراردادی در سال
سکولاریسم و لائیسیته
Visitor
0322396
Visit Today : 680
Visit Yesterday : 1073