اندیشه ، فلسفه
تاریخ
اقتصاد

یادداشت کوتاه من در مورد داریوش اقبالی بر روی رسانه‌های اجتماعی (Assadi3000) با واکنش‌های زیادی روبرو شد. انتظار این همه بازبرخورد نداشتم. زبده آن یادداشت انتقادی بود بر این پایه که داریوش برای کنسرت بلیط فروخت، اما شعار سیاسی «نه شیخ، نه شاه» داد. به دیگر سخن، داریوش مردم را به گروگان گرفت و بحث سیاسی خود را به آن‌ها تحمیل کرد. در حالی که مردم برای شنیدن ترانه‌های او بلیط خریده‌ بودند، نه شیندن شعار «نه شاه، نه شیخ».

از آن گذشته، داریوش بر روی صحنه از حق و آزادی مردم گفت، اما به هیچ مردمی حق و آزادی آن نداد که نظر خود را در مورد شعار «نه شیخ، نه شاه» وی بگویند. البته باز هم یادآوری کنم که کنسرت جای شعار و بحث سیاسی نیست.

بازدیدکنندگان آن یادداشت بر روی رسانه‌های اجتماعی اشاره‌های بسیاری کردند که آن‌ها را می‌توان گرد سه پرسش گرد آورد. در زیر به همین می‌پردازم.

آیا هنرمند و آوازه‌خوان حق ندارد که عقیده سیاسی داشته باشد؟
چرا بی‌شک چنین حقی دارد. هنرمند همچون هر شهروندی دیگری حق شهروندی دارد و می‌تواند از آن استفاده کند. اما بهره‌مندی از حقوق اصولی دارد.

آیا داریوش دوست داشت که دندان‌پزشک‌اش در ضمن عمل برایش موعظه کند؟ منِ نگارنده این نوشته در دانشگاه درس می‌دهم و کنشگر سیاسی هم هستم. اما جای کنشگری و ابراز نظر سیاسی در سر کلاس درس استراتژی اقتصادی نیست. نه این که حق ابراز نظر سیاسی نداشته باشم. جای بهره‌مندی از آن در سر کلاس درس نیست. اگر واقعا در پی کار سیاسی هستم، پیش و پس از کلاس و آن هم در جایی که دیگران حق پاسخ گویی داشته باشند وقت و امکان خواهم داشت. چه کاری است در کلاس درس کار سیاسی کنم؟

اگر داریوش واقعا حرف سیاسی دارد بلندگو و صحنه کنسرت را کنار بگذارد و پشت میز بنشیند و بحث سیاسی کند. قدم داریوش برای بحث سیاسی بر روی چشم در برنامه من یا در هر برنامه دیگر. بگوید و بشنود. گفت‌وگو کند. داریوش با آوازه‌ای که دارد می‌تواند از هزار و یک امکان رسانه‌ای استفاده و بحث سیاسی کند. این گوی و این میدان.

یعنی اگر داریوش تمایل به بحث سیاسی دارد، باید این کار را در فضایی انجام دهد که دیگران هم حق پاسخ‌گویی داشته باشند. مردم را نمی‌‌توان به گروگان گرفت، یعنی ایشان را برای کنسرت دعوت کرد و سپس شعار سیاسی داد.

آیا همین شعار شاه و شیخ در کنسرت ترانه‌خوانی آزاردهنده است؟
نه تنها این شعار ویژه، بلکه هر شعار دیگری هم برای کنسرت نامناسب بود و هست. کنسرت هنری جای سردادن شعار نیست. چه برای شاه، چه برای شیخ، چه برای مجاهد، چه برای فدایی.

داریوش حق دارد که پادشاهی را دوست نداشته باشد. اما به باورم کار درستی نیست که بلیط کنسرت بفروشند و شعار سیاسی بدهد. بیرون از کنسرت تا می‌خواهد مرگ بر شاه و شیخ یا زنده باد بگوید. به من چه؟

جای مناسب برای شعار و بحث سیاسی جایی است که دیگران برای کار سیاسی آمده و امکان پاسخ‌گویی داشته باشند. در غیر این صورت، این کار همانند پروپاگاندای رژیم‌های توتالیتر و تمامیت‌خواه می‌شود. حضرت آقا یا رفیق کبیر بگوید و بقیه بشوند و هیچ نگویند و البته اگر کاری می‌کنند دست زدن و هورا کشیدن باشد.

هنرمند خواننده نمی‌‌بایستی در کنسرت‌هایش شعار سیاسی دهد و به توان اولی ترانه‌های سیاسی بخواند؟
من آزادی‌خواه‌ام و این را حق هر شهروند و هنرمندی می‌دانم که تصمیم بگیرد که برای جریان شاهی یا جمهوری بخواند یا هنرمند فدایی و مجاهد باشد. اما اگر چنین کند دیگر هنرمند ملی نیست و حزبی و خطی است.

اما به باور من، در روزگار نابه‌سامانی که ایران گرفتار آن است، بهتر آن است که هنرمند، حتی اگر سیاسی یا اجتماعی می‌خواند، ملی باشد و برای همه ایران و همه ایرانی‌ها بخواند. نه برای جناح سیاسی ویژه‌ای در ایران.

ما سنت زیبایی از ترانه‌های ملی برای همه ایران و همه ایرانیان داریم، همچون مرغ سحر، ‌ای مرز پر‌گهر، بوی جوی مولیان، نام جاوید وطن، یار دبستانی، و بسیاری دیگر و نیز غزل جاودانه «دوباره می‌سازم‌ات وطن» سیمین بهبهانی که داریوش اقبالی آن را بسیار دلنشین و شورانگیز خواند.

آیا داریوش می‌داند که بسیاری از هواداران وی پادشاهی‌خواه هستند. وی دیگر برای ایشان نخواهد خواند؟

سخن پایانی
در واکنش به یادداشت نگارنده در مورد داریوش اقبالی، مخالفان و موافقان آن بسیار به هم تاختند.

کاش به گونه‌ای منطقی با یکدیگر گفت‌وگو می‌کردند. چه آهنگ یادداشت من پاسداری از همراهی ملی میان ایرانیان بود نه برانگیختن ستیز میان ایرانیان. به هر روی، من دیدگاهم را در آن یادداشت و یادداشت‌های در پی آن و فیلمی و در این نوشته آورده‌ام و نیازی به تکرار آن نمی‌‌بینم که ملال‌آور خواهد بود. بگذارید مخالفان یادداشت من از حق ابراز نظر خود استفاده کنند و آن چه را می‌خواهند به من و دیدگاه من بگویند. من دیگر پاسخی نمی‌‌دهم.

اما اجازه می‌خواهم که در پایان به دوستانی اشاره کنم که به گونه‌ای از یادداشت من در مورد داریوش پشتیبانی کردند. در میان این دوستان کسانی بودند که به کلامی زشت از داریوش یاد کردند و به بی‌مهری به دوره اعتیاد او اشاره و گفتن شعار «نه شاه، نه شیخ» را برآمده از همان دانسته‌اند. این کار درست نیست و بی‌مهری است. خواهش می‌کنم به چنین رویکرد نازیبا و غیر‌دوستانه‌ای روی نیاوریم. برای بازیافت همبستگی ملی بکوشیم.

داریوش هزینه دوره اعتیاد خود را پرداخته و حتی گویا به ترک اعتیاد بسیاری کمک کرده است. افزون بر این، داریوش اقبالی برای چندین نسل خوانده است و حقی به گردن موسیقی ایران دارد. پاسداری از هنر و فرهنگ جزیی از ایران‌دوستی است.

در پایانِ پایان بیاورم که داریوش از محبوب‌ترین خواننده‌های مورد علاقه من بوده و هست.

———————-
پی‌نوشت «ایران امروز»:
سخنان داریوش که واکنش تند طرفداران پادشاهی را در پی داشت:
«امیدوارم بعد از رفتن اینها اتفاقی برای مملکت هرج و مرج نشه، کشت و کشتار نشه، قانون حکم فرما باشه، توی اوون مملکت باید قانون اساسی رعایت بشه، قانون اساسی که کسی دست نبرده باشه توش، نه شیخ و نه شاه. دولت را مردم انتخاب می‌کنند، نخست‌وزیر را مردم انتخاب می‌کنند، ما وارد یک رنسانس می‌خواهیم بشیم، تحولی می‌خواهیم در کشورمون بوجود بیاد.»

print

مقالات
سکولاریسم و لائیسیته
Visitor
0275582
Visit Today : 461
Visit Yesterday : 692