اندیشه ، فلسفه
  • کشف عدالت: سفر به سوی درک اصول اخلاقی
    مقدمه: چه چیزی درست است؟ این پرسشی است که در هسته وجودی ما قرار دارد و جوامع بشری را از دیرباز به خود مشغول کرده است. این پرسش، نه تنها یک کنجکاوی فلسفی، بلکه یک چالش عملی است که هر روز در
  • باید خیلی از این شوراهای عالی را حذف کنیم
    نماینده ادوار مجلس شورای اسلامی تاکید کرد که معنی ندارد این همه شوراها وجود داشته باشد و مجلس را دور بزنند.غلامعلی جعفرزاده ایمن‌آبادی، نماینده ادوار مجلس شورای اسلامی، در گفت‌وگو با آوش ضمن ارزیابی تعدد
  • نامه‌ها و جادوی کلمات فرشته وزیری‌نسب
    «نامه‌نگاری یعنی عریان کردن خویش در محضر اشباح، و این همان چیزی است که اشباح با ولع و آزمندی به انتظارش نشسته‌اند. بوسه‌های مکتوب به مقصد نمی‌رسند زیرا به مقصد نارسیده اشباح در میانهٔ راه آنها را
  • اجلاس شانگهای؛ ویترین دیپلماسی تهران یا مسیر جدید با چین؟ عطا محامد
    حضور هم‌زمان رهبران چین، روسیه و هند به بیست‌وپنجمین نشست سران سازمان همکاری «شانگهای» در تیانجین چین وزنی کم‌سابقه داده است. برای جمهوری اسلامی، این اجلاس فرصتی است تا از اهرم‌های دیپلماتیک
  • هفتخوان «ولایت فقیه» امیر مُمبینی
    چندی پیش، در هشتم مرداد ماه امسال، دیوارنگاره‌ای تناور با هزار و چهارصد متر مربع مساحت و طرحی از نبرد رستم پرخاشگر با اژدهای هفت سر، در سبک سنتی درویش‌پرده (پرده‌ی درویشی) در میدان انقلاب تهران رونمایی
تاریخ
اقتصاد

یک اشاره! خاک، یک سرزمین مادری چیزی بیش از خاک زیر پای ماست – گهواره رویاهای ما، نگهبان زمزمه‌های اجداد ما و بوم نقاشی امیدهای جمعی ماست. میهن‌پرست بودن یعنی حمل این خاک در قلب خود، احساس نبض آن در هر قدم. میهن‌پرستی احساسی زودگذر نیست؛ آتشی است که تا ابد می‌سوزد، عهدی برای محافظت از سرزمین و مردم آن، صرف نظر از هزینه آن. با این حال، در سایه این فداکاری مقدس، زخمی چنان عمیق نهفته است که روح یک ملت را تهدید به شکافتن می‌کند: خیانت کسانی که به خود پشت می‌کنند، کسانی که افتخار را با طمع معامله می‌کنند و کسانی که به دشمن در هتک حرمت خانه‌ای که سوگند خورده‌اند گرامی بدارند، کمک می‌کنند.

سربازی را تصور کنید، جوان و مصمم، که در میدان نبردی یخ‌زده ایستاده است، نفس‌اش در نور کم‌رنگ سپیده‌دم قابل مشاهده است. دستان‌اش نه از سرما، بلکه از سنگینی وظیفه‌اش می‌لرزد. به لالایی‌های مادرش، خنده خواهر و برادرهایش، و مزارعی که در کودکی در آن‌ها بازی می‌کرد، فکر می‌کند. او ،نه برای افتخار، بلکه برای آن‌ها می‌جنگد – برای وعده‌ای که آن‌ها بتوانند در صلح زندگی کنند. هر قدمی که برمی‌دارد گواهی بر عشق است، عشقی چنان عمیق که از خود فراتر می‌رود. این میهن‌پرستی است: تمایل به دادن همه چیز برای کسانی که ریشه، زبان و رویاهای مشترکی با ما دارند. این کشاورزی است که زیر آفتاب زحمت می‌کشد، معلمی است که ذهن‌های جوان را شکل می‌دهد، پرستاری است که تمام شب را برای نجات غریبه‌ای تلاش می‌کند. این پیوند ناگفته‌ای است که یک ملت را متحد می‌کند، قدرت آرامی است که می‌گوید: “ما یکی هستیم و تحمل خواهیم کرد.”

اما ، وقتی این پیوند شکسته می‌شود، قلب چقدر می‌شکند. کسانی هستند که در لباس خویشاوندی، تصمیم می‌گیرند به همان ملتی که آن‌ها را پرورش داده است، آسیب بزنند. آن‌ها کسانی هستند که اسرار را برای دشمن زمزمه می‌کنند، وفاداری خود را به سکه یا قدرت می‌فروشند، کسانی که در حالی که میهن‌شان خونریزی می‌کند، بی‌تفاوت می‌ایستند. خیانت آن‌ها یک عمل واحد نیست، بلکه هزاران زخم است که هر کدام تار و پود اعتمادی را که یک ملت را در کنار هم نگه می‌دارد، پاره می‌کند. آن‌ها در میان ما راه می‌روند، لبخندهای‌شان فریب را می‌پوشاند، سخنان‌شان با وفاداری دروغین چکه می‌کند. آنها سوداگران تفرقه، معماران ناامیدی هستند و اعمال‌شان در میان نسل‌ها موج می‌زند و زخم‌هایی را به جا می‌گذارد که زمان برای التیام آن‌ها تلاش می‌کند.

درد چنین خیانتی انتزاعی نیست؛ بلکه شخصی، درونی و همچون خنجری در سینه هر میهن‌پرستی است. این مادر است که می‌فهمد فرزندش به دلیل زمزمه‌های یک خائن در کمین بوده است. این جانباز است که شاهد فروپاشی کشورش است، زیرا می‌داند کسانی که می‌توانستند محکم بایستند، ولی به جای آن، زانو زدن در برابر دشمن را انتخاب کردند. این کودک است که در سرزمینی زخم‌خورده از تفرقه بزرگ می‌شود و از خود می‌پرسد که چرا برخی خود را به فداکاری ترجیح دادند. میهن‌پرست این درد را به شدت احساس می‌کند، زیرا عشق آن‌ها کور نیست، بلکه همه چیز را می‌بیند و از هر ترک در پایه خانه خود آگاه است. با این حال، آن‌ها متزلزل نمی‌شوند. آن‌ها ترک‌ها را با عزم خود ترمیم می‌کنند، با دستان خود بازسازی می‌کنند و با قلبی که از شکستن امتناع می‌کند، ادامه می‌دهند. میهن‌پرستی دعوتی به نفرت یا طرد نیست؛ بلکه دعوتی به وحدت است، شانه به شانه ایستادن در کنار کسانی که خاک و رویاهای شما را به اشتراک می‌گذارند. این شجاعتی است برای مقابله با کسانی که به این وحدت خیانت می‌کنند، و پاسخگو کردن آن‌ها نه با انتقام، بلکه با حقیقت تلخ اعمال‌شان. در برابر هر خائنی که به دشمن کمک می‌کند، صدها میهن‌پرست وجود دارند که برای بازسازی برمی‌خیزند. آن‌ها کسانی هستند که بذرهای جدیدی در خاکستر می‌کارند، به فرزندان خود سرودهای اجدادشان را می‌آموزند، و نمی‌گذارند شعله ملت‌شان خاموش شود. عشق آن‌ها شورشی آرام علیه ناامیدی است، گواهی بر قدرت پایدار مردمی متحد.

بیایید به این امید پای بند باشیم، حتی در حالی که برای خیانت‌هایی که ما را زخمی می‌کنند سوگواری می‌کنیم. بیایید به میهن‌پرستانی که استوار ایستاده‌اند، احترام بگذاریم، عشق آن‌ها چراغی در تاریک‌ترین شب‌ها. و هرگز فراموش نکنیم که یک ملت نه مرزها و نه ثروت‌اش، بلکه مردم‌اش هستند – مردمی با نقص، انعطاف‌پذیر و مقید به عشقی پایدار. برای آن‌ها می‌جنگیم. برای آن‌ها می‌گرییم. و برای آن‌ها دوباره برمی‌خیزیم و شعله میهن‌پرستی را از میان هر طوفانی عبور می‌دهیم، تا اینکه سپیده دم دوباره طلوع کند. آزادی‌مان ، نه توسط حکومت مستبد ولایت فقیه و نه توسط حاکمان جنایتکار اسرائیل و خائنین ایرانی‌اش بدست نخواهد آمد. هر‌گز! هرگز!

print

مقالات
سکولاریسم و لائیسیته
Visitor
0271729
Visit Today : 88
Visit Yesterday : 547