در دل کوهستانهای ناهموار غرب ایران، جایی که مرزهای جغرافیایی با خطوط سیاست و تاریخ تنیده شدهاند، گروهی از انسانها هر روز بارهای سنگینی را به جان میخرند تا نانی فراهم کنند. این انسانها را امروز «سوداگران» مینامند، برچسبی که بیش از آنکه حقیقت وجودی و تاریخی آنها را بازتاب دهد، بر پایه سیاستهای تحقیرآمیز و نمایشی از سرکوب اجتماعی شکل گرفته است.
تغییر نام کولبران به «سوداگران» یک تغییر ساده واژگانی نیست؛ این تغییر، استعارهای از بازسازی روایت سیاسی و اجتماعیای است که به قصد تغییر معنا و بار اخلاقی نقش کولبران شکل گرفته است. سوداگران، در ذهن غالب، تصویری از افراد منفعتطلب و گاه سودجو ایجاد میکنند؛ تصوری که بار منفی، سرزنش و بدگمانی را در پی دارد. اما این تعریف نمیتواند واقعیت وجودی کولبران را توصیف کند. کولبران کسانی هستند که در شرایطی نابرابر و محرومیتزده به ناچار تن به حمل بارهایی میدهند که نه انتخاب آزادانه، بلکه اجبار تاریخی و اقتصادی است. آنها قربانی ساختارهاییاند که به جای حمایت، آنها را در سایه تبعیض و محرومیت رها کردهاند. نامیدن آنها به «سوداگران» به معنای واگذاری کامل مسئولیت شرایطشان به خودشان است؛ انگار که همه مشکلات و رنجها نتیجه تصمیمهای شخصی است، در حالی که واقعیت فراتر از این است. این برچسب، نوعی پاککردن صورت مسئله است که از چشم ساختارهای قدرت پنهان میماند. در واقع، دولت و نظام سیاسی بهوسیله این واژهسازی تلاش میکنند هم همدردی جامعه با این گروه را کمرنگ کنند و هم مسئولیت تاریخی و سیاسی خود را در قبال نابرابریهای عمیق موجود، به فراموشی بسپارند.
کولبران در مرزهای سرد و خشک غرب کشور، هر روز و هر لحظه بارهای تاریخی را بر دوش میکشند، بارهایی فراتر از کالای فیزیکی. بدنهای آنها انباشته از سالها محرومیت، سرکوب، و محدودیت است. آنها زندهترین نماد یک تاریخ تلخ و ناگفتهاند؛ تاریخی از نابرابریهای انسانی، اقتصادی و سیاسی که هیچگاه در روایتهای رسمی جایگاه درخور نیافته است. این انسانها نمایانگر آن بخش از جامعهاند که در حاشیه مانده، فراموش شده، یا بهطور عمدی نادیده گرفته شده است. بارهایی که بر دوش دارند، نه تنها کالاهای عبور داده شده از مرز است، بلکه سنگینی ناامنیها، فقر، و فقدان حمایت اجتماعی است. آنها حاملان بدنهای زخمخوردهای هستند که روایتگر تقابل دائم میان قدرت مرکزی و گروههای حاشیهایاند. مرزهای غرب ایران تنها مرزهای جغرافیایی نیستند، بلکه خطوطیاند که سیاست، ملیت، اقتصاد و امنیت را در هم تنیدهاند. این مرزها جایگاهیاند که در آن تناقضات هویتی و سیاسی به شکل عریان ظهور میکنند. کولبران، یا سوداگران، در این فضا نه فقط به دلیل درآمد، بلکه به دلیل تعلقات تاریخی، فرهنگی و اجتماعیشان، در وضعیتی ناپایدار و شکننده زندگی میکنند. قدرت سیاسی تلاش میکند این مرزها را محکم ببندد و حرکت کالا و انسان را تحت کنترل درآورد، اما در عمل این محدودیتها فشار بر تنهای زخمخوردهای را افزایش میدهد که ناگزیر از گذراندن روزگار در سختی و ریسکاند. مرز برای این انسانها عرصهای است هم برای بقا و هم برای مقاومت؛ جایی که نه فقط کالایی رد و بدل میشود، بلکه هویت، زندگی و تاریخ به چالش کشیده میشود.
بدن کولبران در این میان، تنها ابزاری اقتصادی نیست، بلکه صحنه نبردی است که سیاست، سرکوب و مقاومت در آن شکل میگیرد. هر زخمی بر بدن این افراد، نه تنها نمادی از خطرات مسیر کوهستانی است، بلکه نشانگر اثرات سرکوبهای تاریخی و اقتصادی است که در بطن جامعه جریان دارد. بدن آنها محل وقوع معادلهای نابرابر است: از یک طرف، بدنی آسیبپذیر و شکننده که با کمترین امکانات باید باری سنگین حمل کند و از سوی دیگر، سیاستی که آنها را در وضعیت غیرقانونی و پرمخاطره حفظ میکند و دسترسی به حمایت حقوقی، درمانی و اجتماعی را برایشان میبندد.
کولبران، به رغم سکوتی که جامعه و قدرت درباره آنها روا میدارند، داستانی از مقاومت خاموشاند. هر گام آنها در مسیرهای دشوار، حکایتی از ایستادگی در برابر فراموشی و حاشیهنشینی است. آنها نه فقط باربران کالا بلکه حاملان بار تاریخ نادیده گرفته شدهاند. این مقاومت اما نه در خیابانهای شهر بلکه در دل کوهستان و در فضای ناپیدا شکل میگیرد، جایی که جسمهای خستهشده بازتابدهنده ذهنها و دلهای مقاومیاند که حاضر نیستند حذف شوند.
بحران نابرابری اقتصادی و اجتماعی در ایران چهرهی واقعی خود را در کالبد کولبران نمایان میکند. نابرابریهایی که ریشه در سیاستهای تبعیضآمیز و محرومیتهای تاریخی دارند، باعث شدهاند گروههایی چون کولبران مجبور شوند برای زنده ماندن به مشاغل پرخطر و غیررسمی روی آورند.
این وضعیت، نه تنها نمایانگر فقدان عدالت اجتماعی است بلکه خود معلول ساختارهای قدرتی است که بازتولید نابرابری و محرومیت را به مثابه بخشی از نظم اجتماعی پذیرفتهاند. کولبران تبدیل به نشانههایی از بحران عمیق اجتماعی شدهاند که جامعه ترجیح داده آن را پشت برچسبهای تحقیرآمیز پنهان کند. پشت پرده ی برچسب «سوداگران» به هیچ وجه بیطرفانه نیست. این انتخاب واژه، بازیابی روایت سیاسی و اجتماعیای است که به قصد تغییر معنا و بار اخلاقی نقش کولبران شکل گرفته است. سوداگران، در ذهن غالب، تصویری از افراد منفعتطلب و گاه سودجو ایجاد میکنند؛ تصوری که بار منفی، سرزنش و بدگمانی را در پی دارد. اما این برچسب ناخواسته یا خواسته، مسئولیتهای ساختاری را به حاشیه میراند و به فرد تقلیل میدهد. این حرکت زبانی، تلاشی است برای پنهانکردن ناکامی سیاستهای اقتصادی و اجتماعی در ایجاد فرصتهای برابر و حفظ کرامت انسانی در مناطق حاشیهای. در واقع، وقتی یک کولبر «سوداگر» نامیده میشود، انگار مسئلهای شخصی و فراتر از نظامات اقتصادی و سیاسی وجود ندارد. این بازی زبانی از جمله تاکتیکهای معمولی است که قدرتهای مرکزی برای کنترل روایت عمومی استفاده میکنند و اجازه نمیدهند صداهای واقعی و عمیق درد و مقاومت شنیده شود. در نتیجه، «سوداگران» تبدیل به تابلوی سیاهی میشوند که همه گناهان و شکستها را بر آن مینشانند، در حالی که خود قربانیان اصلی نابرابری و محرومیتاند.
برای درک عمیقتر وضعیت کولبران، باید به روایتهای میدانی و زندگی روزمره آنها رجوع کرد. مصاحبهها و گزارشهای متعدد نشان میدهند که این افراد نه انتخابگر این شغل بلکه قربانیان شرایط اقتصادی و اجتماعیاند که آنها را به سمت این مسیر سوق داده است. سختیها و خطرهای مسیرهای کولبری غیر قابل تصور است، از سرمای استخوانسوز کوهستان گرفته تا تهدیدهای امنیتی، تصادفات و حتی شلیکهای مرزی. با این همه، کولبران به دلیل فقدان فرصتهای شغلی جایگزین، مجبورند این ریسکها را بپذیرند.
کولبری بخشی از یک اقتصاد غیررسمی گسترده است که در بسیاری از مناطق حاشیهای کشور شکل گرفته است. این اقتصاد غیررسمی، محصول سیاستهای اقتصادی ناکارآمد و نابرابریهای ساختاری است و هیچ حمایت رسمی برای آنها وجود ندارد. در نبود قوانین حمایتی، کولبران در برابر خطرات و آسیبهای جانی و مالی کاملاً آسیبپذیرند و با حداقل امکانات پزشکی، بیمه یا حقوق کارگری روبرو هستند. در نتیجه، این افراد در معرض انواع خشونتهای ساختاری و غیرساختاری قرار دارند که تنها بخش کوچکی از آنها در سطح رسانهها منعکس میشود. مرزهای سیاستگذاریهای دولتی در قبال کولبران عمدتاً بر سرکوب و محدودسازی استوار بوده است. سیاستهایی که باعث افزایش فشار بر این افراد شده و راههای قانونی و امن برای زندگی آنها را محدود کرده است. به جای فراهم کردن بسترهای شغلی و اجتماعی جایگزین، اقدامات امنیتی و سرکوبی باعث شده است که این افراد بیشتر در معرض خطر قرار بگیرند. این وضعیت نه تنها مشکلی را حل نکرده، بلکه مسئله را تشدید کرده است. فقدان برنامههای حمایتی جامع و چندبعدی که شامل آموزش، اشتغال، بیمه و بهداشت باشد، آسیبهای اجتماعی و اقتصادی را عمیقتر میکند. ریشه های نابرابری پدیده کولبری محصول ساختارهای قدرتی است که نابرابریهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی را بازتولید میکنند. این ساختارها، با بهرهگیری از ابزارهایی چون سیاستهای اقتصادی نابرابر، محدودیتهای منطقهای و سرکوب سیاسی، شرایطی را ایجاد کردهاند که گروههایی مانند کولبران ناچار به پذیرش شغلهای پرخطر شدهاند. این وضعیت را نمیتوان صرفاً به نفع فرد یا گروه خاصی تغییر داد؛ بلکه نیازمند تغییرات ساختاری در حوزه اقتصاد، سیاست و فرهنگ است. بدون اصلاحات بنیادین، کولبران همچنان بارهای سنگین تاریخی و اجتماعی را به دوش خواهند کشید.
وقتی از کولبری صحبت میکنیم، در واقع درباره حمل بارهای فراتر از کالاهای مادی سخن میگوییم. کالبد کولبران، همانطور که پیشتر گفته شد، حامل بارهای تاریخی، سیاسی و فرهنگی است که در طول دههها و نسلها بر دوش این افراد سنگینی کرده است. این باربری استعارهای است از بار تاریخ فراموششده، بار سیاستهای سرکوبگر، و بار بیعدالتیهای اقتصادی که همچنان به شکل دردناکی ادامه دارد. کولبران، به همین دلیل، نماد درد، مقاومت و ناامیدیاند که جامعه رسمی کمتر تمایل به شنیدن آن دارد.
بهار حسینی