اندیشه ، فلسفه
تاریخ
اقتصاد

بی‌لکنت، باید نسبت به اخراج گسترده مهاجران افغانستانی، به‌ویژه اخراج زنان و کودکان، به‌شدت اعتراض کنیم.این اخراج‌ها، صرفاً نقض آشکار حقوق پناهجویان و اصول حقوق بشر نیست، بلکه چون زنان افغانستانی یا افغانی تبارها را به زور به کشوری راهی می کنند  که زن‌بودن را سرکوب می‌کند، جنایتی دوچندان محسوب می‌شود.

زنانی که در ایران درس خوانده‌اند، کار کرده‌اند، زندگی ساخته‌اند، اکنون به کشوری بازگردانده می‌شوند که در آن، زن‌ستیزانه حق تحصیل، حق کار، و حتی حق نفس کشیدن آزادانه از آنان سلب شده است.

اخراج زنان و کودکان افغانستانی به افغانستانِ تحت سلطه طالبان، یک نقض فاحش  حقوق انسانی و اخلاقی است و با هیچ‌گونه توجیه امنیتی، اقتصادی یا سیاسی، قابل پذیرش نیست.

اخراج یک زن افغانستانی از ایران، فقط یک اقدام مرزی نیست؛ بلکه بازگرداندن او به زندانی‌ست که تحصیل، کار، و حتی حضور در جامعه برایش ممنوع است. این تبعید به جهنم است، نه به وطن.
دختر ۱۳ ساله‌ای که از ایران به قندهار بازگردانده می‌شود، دیگر مدرسه نخواهد رفت.
آن زن جوان، دیگر اجازه کار یا حتی خروج بدون همراه مرد از خانه نخواهد داشت.

ما ایرانی‌ها تحت ظلم، تبعیض و ناکارآمدی نظام سیاسی-اقتصادی قرار داریم و خود یک قربانی هستیم. اما اگر به‌جای مطالبه‌گری و مقاومت، خشم و درماندگی خود را به سوی گروه‌های ضعیف‌تر، مثل مهاجران، نشانه بگیریم، ناخودآگاه در جایگاه ظالم می‌ایستیم.

وقتی ظلم به دیگران برایمان عادی شد، ظلم به خودمان نیز آسان‌تر می‌شود.

در یک چرخه خطرناک اخلاقی و اجتماعی، جامعه‌ای که قربانی را به قربانی کردن عادت دهد، دیر یا زود خودش را هم قربانی خواهد کرد.

جامعه‌ای که امروز در برابر اخراج زنان افغانستانی سکوت می‌کند، فردا توان دفاع از خودش را هم از دست می‌دهد. چرا که بی‌عدالتی مثل زهر در ساختار روان جمعی پخش می‌شود.

اگر به مهاجرستیزی عادت کنیم، ناخودآگاه و ناخواسته تبدیل به ابزار سرکوب حکومت می‌شویم و حاکمیت دیگر نیازی به سرکوب مستقیم ندارد، چون جامعه خودش با دست خودش دیگران و نهایتاً خودش را حذف می‌کند.

نباید سکوت کنیم؛ آنها مادران، خواهران و دختران ما‌ هستند.
آنها را تنها نگذاریم،
آنها را به طالبان نسپاریم.

print
مقالات
سکولاریسم و لائیسیته
Visitor
0271246
Visit Today : 152
Visit Yesterday : 1381