اندیشه ، فلسفه
تاریخ
اقتصاد
  • کارفرمایان و چشم انداز ی که نیست
    جامعه ایرانی ساکن ترکیبی از کروه‌های گوناگون اجتماعی- اقتصادی است. هرگروه اجتماعی درایران امروز بخواهد یا نخواهد منافعی دارد که با دیگر هم گروه‌هایش گره خورده و نمی تواند به سادگی ازدرهم تنیدگی‌ها دور شود.
  • برقراری اجباری سانترالیسم دموکراتیک
    یکم- آیا نظام موجود بانکداری در ایران کارآمدی دارد؟ همه کسانی که به نظام بانکی نگاه کارشناسانه و نیز مطابقت دادن این نظام با بانکداری مدرن دارند بر این باورند آنچه به عنوان بانکداری در جمهوری اسلامی عمل می‌کند فاقد
  • مسعود نیلی: کار صندوق بازنشستگی در ایران تمام شد
    شکی نداریم که کشور ما در شرایط بسیار سختی قرار گرفته که هیچ‌گاه در تاریخ با مشکلاتی به این عمق و تنوع به‌صورت همزمان مواجه نبوده است. این روند تدریجی قابل پیش‌بینی بود. کارشناسان با تهیه گزارش‌های مختلف،
  • ستون فقرات حکمرانی باید «رشد و توسعه اقتصادی» باشد
    استاد دانشگاه گفت: ستون فقرات حکمرانی باید «رشد و توسعه اقتصادی» باشد. بر اساس برآورد کارشناسان انرژی و محیط زیست، برای رسیدن به شرایط نرمال، کشور به ۴۵۰ میلیارد دلار سرمایه‌گذاری در بازه زمانی ۱۰ تا ۱۵

اگر خلع قدرت از نیروی تقابل‌گرا و اتخاذ استراتژی تعامل صورت نگیرد، با شتابی رو به فزونی، به وضعیتی خواهیم رسید که در بهترین حالت، حکومتی فرومانده و جامعه‌ای فرسوده خواهیم داشت؛ و در بدترین حالت، گرفتار جنگی ویرانگر با اسرائیل خواهیم شد. برای گریز از چنین فاجعه‌ای، و تا آنجا که به دولت مربوط است، سه گام دشوار اما ضروری باید فوراً برداشته شود.

جنگ ۱۲ روزه‌ای که ایران به‌تازگی پشت سر گذاشته، با بیش از هزار کشته، چند هزار زخمی، و آسیب‌های سنگین به زیرساخت‌های کلیدی در تهران، اصفهان، تبریز، خوزستان و چند نقطۀ دیگر، نشان داد که کشور وارد مرحله‌ای تازه از تهدیدهای نظامی شده است. اگرچه فعلاً سلاح‌ها خاموش شده‌اند، اما دلایل آغاز جنگ همچنان پابرجاست و خطر بروز درگیری شدید، واقعی‌تر از هر زمان دیگری بر فراز کشور سایه افکنده است. در چنین وضعیتی، انتخاب استراتژی صحیح در سیاست خارجی دیگر یک بحث نظری نیست، بلکه تصمیمی حیاتی برای بقای ملی است. تداوم بلاتکلیفی یا اتخاذ سیاست‌های نیم‌بند ممکن است هزینه‌های جبران‌ناپذیری در پی داشته باشد.

در مواجهه با ایالات متحده، یا باید شمشیر کشید یا دست داد؛ راه سومی وجود ندارد. استراتژی تقابل، همان سیاست آمریکاهراسی و اسرائیل‌ستیزی است که از نخستین روزهای انقلاب در تار و پود سیاست خارجی جمهوری اسلامی تنیده شده است. در مقابل، استراتژی تعامل مستلزم وداع با این دشمن‌سازی مزمن و ترک مخاصمه با اسرائیل است. تصمیم‌گیری دربارۀ پرونده‌های هسته‌ای، برنامه موشکی و شبکۀ تضعیف‌شدۀ نیابتی‌ها، همگی تابع نوع استراتژی‌اند؛ نه برعکس. نخست باید استراتژی را انتخاب کرد، سپس تاکتیک‌هایی را برگزید که با آن هم‌خوان باشند.

اگر استراتژی تقابل انتخاب شود، منطق حکم می‌کند که تمامی نیروها پشت سر رهبر نظام صف ببندند. اما اگر استراتژی تعامل در دستور کار قرار گیرد، بدون خلع قدرت از نیرویی که دهه‌ها سکان تقابل را در دست داشته، هیچ تعامل پایداری شکل نخواهد گرفت. تعامل با آمریکا به هدایت همان نیروهای تقابل‌گرا، همان‌قدر غیرممکن است که ساختن پل با مصالح باروت.

مشکل دولت پزشکیان در دل‌بستگی‌اش به سیاست وفاق نهفته است؛ تلاشی بیهوده برای کسب چراغ سبز از هستۀ سخت قدرت به‌منظور آغاز مذاکرات با آمریکا. از این هم عبث‌تر، دل‌بستن به توافقی از مسیر مذاکره در شرایطی که سکان قدرت همچنان در دست جریان تقابل‌گراست. این سیاست، آن‌هم در آستانۀ احتمال حملۀ دوبارۀ اسرائیل، چیزی نیست جز اتلاف زمان و قمار با واپسین لحظه‌های باقی‌مانده.

اگر هدف، جلوگیری از تهاجم مجدد اسرائیل باشد، باید در کوتاه‌مدت اقدامی قاطع انجام داد. اما در همین بازۀ کوتاه، مردم و نیروهای اجتماعی مخالف، عاملیتی بالفعل در اختیار ندارند. تنها میانه‌روهای عمل‌گرای درون هیئت حاکمه‌اند که شاید چنین ظرفیتی داشته باشند؛ مشروط به آن‌که هم اراده‌اش را داشته باشند و هم توانش را. آیا دارند؟ نمی‌دانیم. آنچه می‌دانیم این است که فعلاً، در بهترین حالت، در سطحی از مجادلۀ گفتمانی متوقف مانده‌اند.

نیز می‌دانیم که اگر خلع قدرت از نیروی تقابل‌گرا و اتخاذ استراتژی تعامل صورت نگیرد، با شتابی رو به فزونی، به وضعیتی خواهیم رسید که در بهترین حالت، حکومتی فرومانده و جامعه‌ای فرسوده خواهیم داشت؛ و در بدترین حالت، گرفتار جنگی ویرانگر با اسرائیل خواهیم شد.

برای گریز از چنین فاجعه‌ای، و تا آنجا که به دولت مربوط است، سه گام دشوار اما ضروری باید فوراً برداشته شود:

۱. پایان دادن به سیاستِ بی‌ثمرِ وفاق؛

۲. تکیه بر نیروهای مردمی در سطح سیاست غیررسمی؛

۳. خلع قدرت از نیروهای تقابل‌گرا در ساختار قدرت.

زمان در حال پایان است. یا امروز باید تیغ را در دست گرفت، یا فردا تیغ بر گلوی ایران خواهد نشست.

اکنون که کشور از دل جنگی ویرانگر بیرون آمده و در آستانۀ احتمال درگیری دیگری قرار دارد، دیگر نمی‌توان سیاست‌ورزی را به مجادلات فرسایشی یا امید بستن به اجماع‌های بی‌ثمر محدود کرد. پیامدهای استراتژی تقابل را در جنگ ۱۲ روزه به‌روشنی تجربه کردیم؛ زخمی سوزان که هنوز بر تن ایران زنده است. اگر از این تجربه تلخ درسی گرفته شود و مسیر تعامل به‌عنوان راه برون‌رفت انتخاب گردد، چنین تغییری نیازمند عزمی راسخ و بازآرایی واقعی در ساختار قدرت است. زمان تصمیم‌گیری فرا رسیده، و هر روز تأخیر، بهایی سنگین‌تر بر دوش ایران خواهد گذاشت.

* نقل از تلگرام نویسنده

print
مقالات
سکولاریسم و لائیسیته
Visitor
0269502
Visit Today : 509
Visit Yesterday : 0