اندیشه ، فلسفه
تاریخ
اقتصاد
فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی نقطه‌ی عطفی بود که بحث درباره‌ی اصالت و کارکرد ایدئولوژی‌های فراگیر را بیش از پیش در محافل گوناگون برانگیخت. این گفتگوها تنها در میان مخالفان چپ جریان نداشت، بلکه خودِ نیروهای چپ نیز به نقد درونی پرداختند. گروهی ضعف را در ذات ایدئولوژی چپ می‌دیدند؛ ایدئولوژی‌ای که طیفی گسترده از چین مائو تا آلبانی انور خوجه و از روسیه لنین تا کوبای فیدل کاسترو را دربرمی‌گرفت. در مقابل، برخی دیگر ایدئولوژی را بی‌عیب می‌دانستند و منشأ گسست‌ها را در برداشت‌های گوناگون و نادرست از آن جست‌وجو می‌کردند.

این دوگانه در بسیاری از ایدئولوژی‌ها، چه به اصطلاح از نوع آسمانی آن و چه از نوع زمینی، تکرار شده است. جمهوری اسلامی نیز پس از چهاردهه حکومت، اصالت و توان تعمیم ایدئولوژی اسلامی را در میان اسلام‌گرایان به چالش کشید. تعبیر مشهور “اسلام به ذات خود ندارد عیبی، هر عیب که هست در مسلمانی ماست”، گویای همین نگاه است، تبرئه‌ی ایدئولوژی و انداختن بار خطا بر دوش پیروان. اما پرسش بنیادین باقی می‌ماند، اگر ایدئولوژی‌ ای که مدعی بی‌نقصی است بتواند تفسیرهایی کاملاً متضاد و متعارض را برتابد، آیا این خود نشانه‌ی نقص در ساختار آن نیست؟

ایدئولوژی‌ها بی‌تردید ریشه در تاریخ و فرهنگ جوامع دارند، اما این امر به معنای جاودانگی قوانین برآمده از آن‌ها نیست. قانون به خودی خود مقدس نیست؛ آنچه ارزشمند است هدفی است که قانون برای رسیدن به آن وضع می‌شود، و این هدف نیز وابسته به زمان و ضرورت‌های اجتماعی است. قانونی که روزگاری ضامن بقای جامعه‌ای بوده، ممکن است در دوره‌ای دیگر ناکارآمد شود. چه رسد به قوانینی که قرن‌ها پیش و در شرایطی کاملاً متفاوت شکل گرفته‌اند.

از همین رو، در بسیاری از قوانین اجتماعی جایی برای تفسیرهای متناقض باقی نمی‌ماند. چراغ قرمز در چهارراه، در هر نقطه‌ای از جهان، به معنای توقف است و هیچ‌کس معنایی دیگر از آن برداشت نمی‌کند. این قاطعیت، قانون را کارآمد، پایدار و مانع از فروپاشی نظم جمعی می‌سازد.

ایدئولوژی نیز در اصل، اندیشه و چشم‌اندازی است برای تعریف آینده‌ی مطلوب جامعه. اما ارزش واقعی آن تنها زمانی آشکار می‌شود که آموزه‌هایش در زندگی روزمره به کار بسته شود، بی‌آن‌که دچار فرسایش یا تحریف گردد. ایدئولوژی‌ای که در عمل پایدار بماند و بتواند میان آرمان و واقعیت پلی بزند، از قدرت و استواری برخوردار است. در مقابل، هرچه امکان تفسیرهای گوناگون بیشتر باشد، احتمال انحراف و چندپارگی نیز فزونی می‌گیرد. آنگاه یک ایدئولوژی واحد می‌تواند هم‌زمان کنش‌هایی کاملاً متضاد را توجیه کند؛ و این همان نقطه‌ای است که انسجام درونی فرو می‌ریزد.

در نهایت، ایدئولوژی نه تنها در عرصه‌ی نظری، بلکه در تجربه‌ی زیسته‌ی انسان‌ها سنجیده می‌شود. حقیقت آن در جایی روشن می‌گردد که اندیشه با عمل تلاقی کند و آرمان در متن زندگی روزمره به محک تجربه در می آید. تنها در این نقطه است که می‌توان از اعتبار یا بی‌اعتباری یک ایدئولوژی سخن گفت.

شهریار حاتمی
استکهلم ۱۱ شهریور ۱۴۰۴

 

print
مقالات
سکولاریسم و لائیسیته
Visitor
0271073
Visit Today : 1360
Visit Yesterday : 720