ما جهان را برای کودکان نساختهایم…! پیشگفتار: کودکی فقط گذرگاهی زودگذر در زندگی نیست؛ بلکه زیربنای شکلگیری شخصیت، هویت و رؤیاهای هر انسان است. لبخند هر کودک، نوید فردایی روشنتر برای جامعه و جهان است. اما امروز واقعیتی تلخ و بیرحم، سیمای کودکی را در بخش بزرگی از جهان مخدوش کرده است؛ جایی که میلیونها کودک، به جای دویدن در حیاط مدرسه، در خیابانها، معادن، کارخانهها و کارگاهها، بارهایی سنگینتر از سن و توان خویش بر دوش میکشند.
پدیده کودکان کار و خیابان، تنها یک معضل اجتماعی نیست؛ بلکه نشانهای از بیعدالتی مزمن و فروپاشی ساختاری در نظامهای اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و حتی اخلاقی جهان معاصر است. برای فهم آن نمیتوان تنها به آمار یا طرحهای کوتاه مدت اکتفا کرد؛ بلکه باید با نگاهی باز و قلبی آگاه به عمق رنج این کودکان نگریست.
انگیزه نگارش این رساله، برآمده از نیازی درونی است: فریاد زدن واقعیتی که در سایه بیتوجهیها خاموش میشود؛ رنج کودکانی که از حق طبیعی کودکی محروماند. دیدن تصاویر و ویدئوهایی از کودکان خردسال، که در چهارراهها، کوچهها و کنار سطلهای زباله در جست وجوی تکه نانیاند، مرا واداشت تا با اتکا به منابع مستند و تحلیلی، این بحران خاموش را روایت کنم.
این گفتار در دو سطح به موضوع پرداخته است: نخست، بررسی وضعیت جهانی کودکان کار و دوم، واکاوی بستر ایران. در هر دو بخش، ریشههای اقتصادی، اجتماعی و حقوقی تحلیل شده و عملکرد سازمانهای بینالمللی و قوانین داخلی، همراه با خلأهای اجرایی، مورد نقد قرار گرفته است.
همزمان، تلاش بر آن بوده تا بُعد انسانی ماجرا از یاد نرود. چرا که اگر به کودکان تنها از منظر آمار بنگریم، آنها را از مقام انسانیت به «اعداد» تقلیل دادهایم. این مقاله مدعی جامعیت مطلق نیست، بلکه هدفش بیدار کردن آگاهی و برانگیختن دغدغهمندی اجتماعی است. اگر بسیاری از گزارشها تنها هشدار دادهاند، این نوشتار میخواهد ادبیات، پژوهش، رسانه و هنر را به زبان گویای این نسل خاموش بدل کند.
از خواننده دعوت میکنم تا خود را نه صرفاً یک تماشاگر، بلکه مسئول سرنوشت کودکانی بداند که گاه تنها چند قدم با ما فاصله دارند، اما به جای رؤیا، ناگزیر به کارند. امید دارم این پژوهش پلی باشد میان آگاهی و عمل و صدای خاموش کودکان کار و خیابان روزی شنیده شود.
*****
« امنیت و آرامش به خودیخود پدید نمیآید، بلکه حاصل اجماع جمعی و سرمایهگذاری عمومی است. ما به کودکانمان – آسیبپذیرترین شهروندان جامعه – بدهکاریم که زندگیای عاری از خشونت و ترس داشته باشند.» نلسون ماندلا
آغاز : برخی چشم به جهان میگشایند در گهوارهای گرم و امن؛ برخی دیگر، کنار جوی آبی آلوده و زیر سقفی از کارتن و آسمان. آنچه کودک نخستین بار میبیند، تصویری از عدالت است. اما بسیاری از کودکان، در همان نگاه نخست، عدالت را گم میکنند.
ما درباره کودکانی سخن میگوییم که در هیچ قصهای جایی ندارند؛ نه قهرمانند و نه چشم انتظار، فقط هستند و دیده نمیشوند. آنها که پشت چراغ قرمز، با دستمالی در دست ایستادهاند و آرزویشان نه دوچرخهای است و نه عروسک؛ تنها تکهنانی برای شام شب.
کودکی، لطیفترین و بینقصترین مفهوم حیات است؛ زمانی که باید سرشار از بازی، خنده، آموزش و امنیت باشد. اما در کوچه پس کوچههای شهرهای بزرگ و کوچک، کودکانی را میبینیم که بهجای نیمکت مدرسه، با دستان کوچک و چشمهای خسته، بار زندگی را بر دوش میکشند.
این کودکان قربانیان خاموش جامعهاند؛ جامعهای که گاه نگاه میدزدد و گاه سکوتش را پشت پرده بیخبری پنهان میکند. کودکان کار و خیابان زخمی عمیق بر وجدان جمعی ما هستند.
این رساله، نه گزارش خشک آماری است و نه مرور صرف قوانین؛ بلکه تلاشی است برای بدل شدن به صدای کودکانی که صدایشان شنیده نمیشود. دغدغهای انسانی که مرز و قومیت و مذهب نمیشناسد و بر یک اصل بنیادین تکیه دارد: حق بازی، حق آموزش، حق امنیت و حق زندگی.
از نخستین دیدنم بر صفحه تلویزیون، پسربچهای که در چهارراهی شلوغ زیر آفتاب شیشه ماشینها را پاک میکرد، تا امروز که این سطور را مینویسم، پرسشی مدام در ذهنم میچرخد: «ما در این چرخه کجا ایستادهایم؟» آیا با بیعملی و تنها نظارهگری، شریک رنج آنها نیستیم؟
این پژوهش، با نگاهی واقعگرایانه و آمیخته به احساس، به وضعیت کودکان کار در ایران و جهان پرداخته، از دادههای رسمی و گزارشهای بینالمللی بهره برده و روایتهای عینی را نیز به میدان آورده است. امید است که سهمی هرچند اندک در حساسسازی جامعه نسبت به این بحران انسانی داشته باشد.
سیمای جهانی کودکان کار:
گزارش سازمان بینالمللی کار (ILO) در سال ۲۰۲۲ نشان میدهد حدود ۱۵۵ میلیون کودک ۵ تا ۱۷ ساله در سراسر جهان مشغول فعالیتهای اقتصادیاند: ۷۲ درصد در کشاورزی، ۱۷ درصد در صنعت و ۱۱ درصد در خدمات.
« کار کودکان و فقر، ناگزیر به هم گره خوردهاند. اگر همچنان از کار کودکان بهعنوان درمانی برای بیماری اجتماعی فقر استفاده کنید، تا ابد هم فقر خواهید داشت و هم کار کودک.» گریس اَبِت
این اعداد، چهرههای خسته و داستانهای ناتمام را پنهان کردهاند. در بنگلادش، بیش از پنج میلیون کودک در کارگاههای نساجی با ساعتهای طولانی و شرایط ناایمن کار میکنند، در معرض آتشسوزی، بیماری و مرگ. در کنگو، کودکان در معادن کبالت به اعماق زمین فرستاده میشوند، بیهیچ تجهیزات ایمنی. در هند، کودکانی خردسال، از طلوع تا غروب در مزارع چای و نیشکر، زیر آفتاب و سموم شیمیایی، کار می کنند و دستانشان از تاول و زخم پوشیده است. در آمریکای جنوبی، صنعت قهوه و کاکائو بر شانههای کودکان میچرخد.
حتی در کشورهای توسعه یافته، کار کودک پنهان است: تولید محتوا در شبکههای اجتماعی، مراقبت از بیماران خانواده، یا کار کشاورزی غیررسمی. اینها ثابت میکنند کار کودک فقط مسئله کشورهای فقیر نیست، بلکه زخمی جهانی است که در هر جغرافیا به شکلی دیگر رخ مینماید.
دختران بسیاری در جهان پیش از دهسالگی قربانی ازدواج اجباری میشوند. پسران خردسال به ارتشهای شبهنظامی فروخته میشوند و مورد تجاوز قرار میگیرند. کودکانی در معادن طلا و کبالت آسیا و آفریقا کار میکنند تا رفاه دنیای مدرن در قالب تلفن هوشمند و خودروهای لوکس عرضه شود. رفاهی که بهایش آینده کودکان بیپناه است.
وضعیت ایران:
در ایران، آمار رسمی و شفاف اندک است؛ برآوردها از سه تا هفت میلیون کودک کار حکایت دارد. شمار زیادی از آنان بی شناسنامه یا مهاجر غیرقانونیاند، بهویژه کودکان افغان که محرومیت شان از آموزش و خدمات دوچندان است. در کلانشهرهایی چون تهران، مشهد، اهواز، کرج، اصفهان و شیراز، بیشترین حضور کودکان کار به چشم میخورد؛ کودکانی که آدامس میفروشند، شیشه تمیز میکنند یا زبالهگردی میکنند. بسیاری شبها را در خیابان به صبح میرسانند و در معرض خشونت، سوءاستفاده و آزار قرار دارند.
فقر، بیکاری والدین، اعتیاد، طلاق و بیسرپرستی از عوامل اصلی ورود به چرخه کار است. نبود حمایت اجتماعی و آموزشی، این کودکان را در برابر باندهای خلافکار بیپناه گذاشته است. قانون کار سن قانونی اشتغال را ۱۵ سال تعیین کرده، اما بسیاری از این کودکان در حوزههای غیررسمی یا خانگی کار میکنند که هیچ نظارتی بر آن نیست.
« کار کودکان را نمی توان قانونمند کرد. همانطور که بردهداری را نمیتوان قانونمند کرد. بعضی چیزها ذاتاً نادرست اند.» مایکل مور
ناکارآمدی حمایتها:
اگرچه ایران در سال ۱۳۷۲ به کنوانسیون حقوق کودک پیوست، اما اجرای تعهداتش ناکافی بوده است. سازمانها اغلب جزیرهای عمل میکنند و استراتژی ملی منسجم وجود ندارد. در سطح جهانی نیز نهادهای بینالمللی توان مداخله مستقیم ندارند و عمدتاً به گزارش و فشار سیاسی بسنده میکنند.
پیامدهای کار کودک:
کار زودهنگام آسیبهای جدی دارد:
جسمی: سوءتغذیه، توقف رشد، مشکلات اسکلتی و بیماریهای تنفسی و پوستی.
روانی: افسردگی، اضطراب، احساس بیارزشی و بیاعتمادی به جامعه.
اجتماعی: بازتولید چرخه فقر؛ کودکان محروم از تحصیل، فردا نیروی کار بیمهارت و کمدرآمد خواهند شد.
سکوت، همدستی با جنایت است
«غمانگیزترین صحنه این روزها تصویر صدها هزار کودکی است که از هشتسالگی ربوده شده و فریب خوردهاند تا کودک سرباز شوند.» سِر راجر مور
شاید فکر کنیم این موضوع وظیفه دولتها و سازمانهاست، اما مسئولیت بر دوش همه ماست. وقتی کودک زبالهگردی را میبینیم و چشم میدوزیم و بیاعتنا میگذریم، خود بخشی از چرخه سکوت میشویم. حمایت تنها کمک خیریهای نیست؛ مطالبهگری، آگاهیرسانی و فشار بر سیاستگذاران نیز ضروری است.
راهکارها :
آموزش رایگان، اجباری و باکیفیت برای همه کودکان.
مهارتآموزی برای نوجوانان جهت شغلهای امنتر.
حمایت مالی و اجتماعی از خانوادههای کمدرآمد.
تقویت قوانین و نظارت بر بخش غیررسمی.
افزایش آگاهی عمومی از طریق رسانه، آموزش و نهادهای مدنی.
« بیش از ۲۰ میلیون کودک درگیر جنگ از مدرسه محروم ماندهاند. آموزش اغلب فراموش میشود.» آنجلینا جولی
سخن پایانی: مسئله کودکان کار زخمی بر وجدان انسانی است. کودک کار نه «مجرم» است و نه «مزاحم»؛ او قربانی فقر و بیعدالتی و بیتفاوتی ماست. ما نمیتوانیم همه زخمهای جهان را درمان کنیم، اما میتوانیم مسئول بیتفاوتی نباشیم.
کودکانی که امروز در خیابان میخوابند، فردا شهروندانی خواهند شد که هیچ تعلقی به جامعه ندارند، چراکه جامعه از همان آغاز آنها را پس زده است. بچههایی که پشت چراغ قرمز لبخند میزنند، در حقیقت فریادهاییهستند که آموختهاند خاموش باشند.
دنیا را نمیتوان یکشبه تغییر داد، اما هر گام کوچک در شناخت، مطالبهگری و همدلی، از این ظلم تاریخی میکاهد. بیاییم کاری کنیم که نسلهای آینده نگویند: «در زمان شما، کودکانی خیاباننشین بودند و شما تنها تماشا کردید.»
تغییر ممکن است اگر بخواهیم؛ با اصلاح قوانین، توانمندسازی خانوادهها، آموزش همگانی و ایجاد همبستگی اجتماعی. تقویت جامعه مدنی میتواند با قدمهای کوچک اما پیوسته، بخشی از این تغییر را ممکن سازد.
پرسش اینجاست: آیا جامعهای که کودکانش را نادیده میگیرد، میتواند به آیندهای روشن امیدوار باشد؟ پاسخ، در عمل ماست. باشد که روزی همه کودکان، در خانهای امن، مدرسهای روشن و جهانی مهربان، آینده خود را بسازند.
این مقاله پایانی ندارد؛ همانگونه که داستان کودکان خیابانی پایان ندارد. تا وقتی کودکی پشت چراغ قرمز دستمال بفروشد و کودکی دیگر پشت نیمکت مدرسه بنشیند، دنیا ناعادلانه خواهد بود. کاش روزی فرا رسد که هیچ کودکی قربانی شرایطی نباشد که خود هیچ انتخابی در آن نداشته است.
این رساله، پاسخ قطعی نیست؛ چراغی است کوچک در مسیری دشوار. کودکان کار، با نگاهی خسته و دستانی که زودتر از موعد پیر شدهاند، از کنار ما میگذرند. هر یک رؤیایی دارند که ما میتوانیم زنده نگه داریم یا نابود کنیم. این نوشته دعوتی است به دیدن، شنیدن و عمل کردن؛ تا روزی برسد که هیچ کودکی، به جای دفتر و مداد، ابزار کار به دست نگیرد و رؤیاهایش از فرط خستگی خاموش نشود. آینده این کودکان، آینده ماست. پایان – تابستان ۲۰۲۵
( توضیحات ) * ما جهان را برای کودکان نساختهایم…!
خشونت و استثمار کودکان: واقعیتها، شواهد و راهکارهای جهانی
کودکان بهعنوان آسیبپذیرترین قشر جامعه، در بسیاری از کشورها با طیف گستردهای از خشونت و استثمار مواجهاند؛ از کودکآزاری و تجاوز گرفته تا کار کودکان، ازدواجهای زودهنگام، کودک سربازی و استثمار جنسی. این معضلات نهتنها حقوق بنیادین کودکان را نقض میکنند، بلکه آیندهی جوامع را نیز تهدید میسازند.کوشیده ایم در این بخش توضیحات و با مرور نقلقولهای جهانی، نمونههای مستند از کشورها و راهکارهای اثباتشده، تصویری جامع از این بحران انسانی ارائه شود.
صدای جهانی علیه خشونت کودکان
نلسون ماندلا: «ما به کودکانمان – آسیب پذیرترین شهروندان جامعه – بدهکاریم که زندگیای عاری از خشونت و ترس داشته باشند.»
کایلاش ساتیارتی: «بردهداری کودکان، جنایتی علیه بشریت است. من پایان کار کودک را در طول زندگیام خواهم دید.»
نادا الحَضَل (دختر یمنی، علیه ازدواج اجباری): «من یک کالا برای فروش نیستم؛ من یک انسانم. ترجیح میدهم بمیرم تا اینکه در این سن ازدواج کنم.»
این جملات نمایانگر رنجها و هم زمان امیدهایی هستند که در تلاشهای جهانی برای نجات کودکان جریان دارد.
ازدواج زودهنگام: نمونه اتیوپی
برنامه Berhane Hewan در اتیوپی از موفقترین مداخلات جهانی برای جلوگیری از کودکهمسری است. با ترکیب گفتگوهای محلی، تشویق تحصیل دختران، ارائه مشوق اقتصادی (مانند یک بز) و آموزشهای مهارتی، این برنامه توانست:
نرخ ازدواج دختران ۱۰–۱۴ ساله را بهطور چشمگیری کاهش دهد؛
حضور آنان در مدارس را سه برابر کند؛
استفاده از خدمات سلامت جنسی را افزایش دهد.
این طرح به ۳۸ منطقه دیگر گسترش یافت و به الگویی جهانی بدل شد.
کار کودکان: تجربه هند
جنبش Bachpan Bachao Andolan در هند، به رهبری کایلاش ساتیارتی، نزدیک به ۱۰۰ هزار کودک را از کار اجباری و بردگی آزاد کرده است. رویکرد این جنبش:
عملیات نجات و بازپروری؛
بازگرداندن کودکان به مدرسه؛
ایجاد دهکدههای دوستدار کودک؛
کمپینهای جهانی برای تغییر قوانین.
نتیجه: تصویب قوانین سختگیرانه تر، افزایش آگاهی عمومی و استانداردهایی مانند «RugMark» برای تولیدات بدون کار کودک.
کودک سربازان: بازتوانی در سیرالئون
در سیرالئون، پس از جنگ داخلی، هزاران کودک سرباز با کمک یونیسف و NGOها بازگردانده شدند. اقدامات کلیدی:
ایجاد مراکز مراقبتی موقت (ICC)؛
بازگرداندن ۹۸٪ کودکان به خانوادهها؛
آموزش رسمی و غیررسمی برای بازسازی هویت.
نتیجه: آموزش و پذیرش اجتماعی به کودکان کمک کرد تا از هویت «سرباز» فاصله بگیرند و زندگی عادی را بازیابند.
استثمار جنسی و چالشهای منطقهای
افغانستان: پدیده «بچهبازی»
پسران نوجوان مجبور به رقص و سوءاستفاده جنسی میشوند. علیرغم ممنوعیت قانونی، این عمل ادامه دارد.
ایران: کودکهمسری ، ضعف قوانین و عدم پشتیبانی والدین!
ازدواج دختران زیر ۱۵ سال همچنان شایع است (بیش از ۲۷,۰۰۰ مورد در یک سال). همچنین، پلتفرمهای داخلی محتواهای نامناسب در اختیار کودکان قرار میدهند NGOهایی مانند بنیاد امید در زمینه پناهگاه، مشاوره و آموزش فعالاند.
فلسطین: کودکان در شرایط اشغال
کودکان فلسطینی با بازداشتهای مکرر، جدایی از خانواده و خطر استثمار روبه رو هستند. سازمانهای حقوق بشری مداوماً خواستار حمایت بیشتر از کودکان این سرزمین شدهاند.
راهکارهای کلیدی برای پایان خشونت و استثمار کودکان
آگاهیرسانی و آموزش : تغییر هنجارهای اجتماعی و آموزش مهارتهای خودحفاظتی به کودکان.
تقویت قوانین: ممنوعیت مطلق ازدواج زودهنگام، کار کودک و هرگونه استثمار. حمایت روانی و اجتماعی: مراکز حمایتی، خدمات مشاوره و بازپروری. کاهش فقر و نابرابری: آموزش رایگان، توانمندسازی اقتصادی خانوادهها.
همکاری جهانی: فشار سیاسی، بودجه و تجربه مشترک میان کشورها.
جمعبندی: شواهد جهانی نشان میدهد که تغییر ممکن است؛ همانگونه که برنامههایی در اتیوپی، هند و سیرالئون نشان دادند. اما برای ریشه کن کردن خشونت و استثمار کودکان، نیاز به اراده جمعی، قانون گذاری قاطع و همبستگی جهانی داریم. کودکان تنها «قربانیان» امروز نیستند؛ آنها سازندگان آینده اند. مسئولیت ماست که جهانی بسازیم که در آن، هیچ کودکی از حق زندگی، امنیت و آموزش محروم نماند.