اندیشه ، فلسفه
تاریخ
اقتصاد

قطر آنچه را که بسیاری در میانجی‌گری‌های مشابه تاب‌ آن را نیاوردند، تحمل کرد. به‌هرحال، در سال‌های اخیر شمار میانجی‌ها در بحران‌های بزرگ، کم شده و سهم عرب‌ها در تلاش‌ها برای ایجاد صلح یا کاهش بحران‌ها نیز کاهش یافته است.

چرا این وساطت‌ها کاهش یافت؟ دلیل آن آشفتگی در نظام بین‌المللی و گرایش قدرت‌های بزرگ و متوسط به تحقق منافع خاص خود، بدون هیچ اعتنایی به گفت‌وگو یا توانمندی‌های ذاتی یا ظرفیت‌های طرف مقابل بود. دستیابی به منابع و حوزه‌های راهبردی، اولویت نخست را برای آنها تشکیل می‌دهد.

باید در نظر بگیریم که قطر به دلیل ناکامی در این یا آن پرونده، حتی زمانی که به این جمع‌بندی می‌رسید که یکی از دو طرف یا هر دو طرف، نه خواهان صلح‌ است و نه به دنبال آن، بلکه در پی تحقق اهدافی بزرگ‌تر و بلندپروازانه‌تر است، از وساطت‌های خود عقب‌نشینی نکرد.

با این حال، قطر همواره به دلیل پافشاری و پیگیری خود توانسته، فضایی را برای آرامش و نجات جان انسان‌ها ایجاد کند اما آنچه در جنگ اخیر غزه (2023 ـ 2025) رخ داد، در هیچ جنگی قبلی سابقه نداشته است.

حمله غافلگیرکننده «حماس» قابل پیش‌بینی نبود؛ همان‌طور که واکنش عظیم اسرائیل نیز غیر منتظره بود که این درگیری را به جنگی تمام‌عیار مبدل ساخت. از سال 2007 (تاریخ سیطره کامل«حماس» بر غزه) تاکنون چهار درگیری کوتاه رخ داده که «حماس» در همه آن‌ها بازنده شد و خرابی‌های گسترده‌ای در نوار غزه به بار آمد.

نتیجه همواره آتش‌بسی بود که با میانجی‌گری قطر و مصر برقرار می‌شد؛ بی‌آنکه هیچ موفقیت ملموسی برای «حماس» به جز باقی‌ماندن در قدرت به دست آید. با این حال، اسرائیل همواره «حماس» را بر ابومازن و تشکیلات خودگردان فلسطین در رام‌الله، ترجیح داد.

این بار اما همان‌طور که پیش‌تر گفته شد، موازنه‌ قوا در هر دو طرف برهم خورد. ما با قطعیت نمی‌دانیم که چرا «حماس» تصمیم گرفت این حمله نافرجام را به‌رغم تجربه‌های ناکام گذشته؛ انجام دهد ولی به‌تدریج درمی‌یابیم که چرا اسرائیل تصمیم گرفت به این شیوه هولناک، واکنش نشان دهد.

اسرائیلی‌ها تصمییم گرفتند که شرایط در دوران ریاست جمهوری جدید آمریکا برای نابودی مسئله فلسطین از طریق کشتار، آوارگی، تخریب سیستماتیک، مصادره اراضی و ایجاد شهرک‌ها، مناسب است. اما به همین بسنده نکرده و تصمیم گرفتند پس از ضربه به بازوهای ایران، خود ایران را نیز هدف قرار دهند.

آن‌ها به همین مقدار نیز اکتفا نکرده و تصمیم گرفتند کشورهای اطراف خود را نیز دچار شکاف کنند! در طول این بحران و جنگ، شورای همکاری خلیج استوار باقی ماند. سعودی به همراه کشورهای عربی و اسلامی و همچنین اروپا و جهان بر سر تحقق دو هدف مشخص همداستان شدند: توقف جنگ و برپایی کشور فلسطینی.

اسرائیل با حمله به قطر، چند هدف را دنبال ‌کرد: طولانی‌کردن جنگ از طریق کنارزدن میانجی‌گری مؤثر قطر، قطع رابطه‌ای که میان «حماس» و دولت ترامپ در حال شکل‌گیری بود و ایجاد شکاف در روابط ترامپ با کشورهای خلیجی.

تا این لحظه، اسرائیل توانسته است آمریکا را در تمام مراحل حتی علیه متحدان خلیجی واشینگتن در جنگ، به دنبال خود بکشاند. روایت ترامپ بر «توافقات ابراهیم» مبتنی بود، اما اسرائیل همه آن‌ها را پشت سر گذاشت به طوری که از سویی در پی تغییر چهره خاورمیانه برآمد و در برهه‌ای نیز به دنبال برپایی «اسرائیل بزرگ» رفت. حال چه خواهد شد؟

توپ اکنون در زمین آمریکاست زیرا قطر به‌طور خاص وهم‌اکنون نیز یکی از متحدان دولت ترامپ است. همه میانجی‌گری‌های مربوط به پایان جنگ که آمریکا و اسرائیل در آن‌ها نقش دارند، در دوحه شکل می‌گیرند. اگر هدف حمله به دوحه، اخراج «حماس» از قطر بود، این امر در دسترس قرار داشت. اما اسرائیل همه معیارها و اصول را به سینه دیوار کوبید و همه از جمله ترامپ را در تنگنا قرار داد.

با این حال، برخی ایالات متحده را به مشارکت یا همدستی در این حمله متهم می‌کنند. واقعیت این است که موضع واشینگتن باید در دو موضوع روشن شود: نخست، موضع آمریکا در قبال شکایت قطر در شورای امنیت و در برابر اجلاس عربی ـ اسلامی فردا در دوحه.

روشن شده که خواسته عرب‌ها، توقف جنگ است که آمریکا نیز آن را هدف خود می‌داند. موضوع دوم، حرکت در مسیر «راه‌حل دوکشوری» به‌عنوان تنها راه دستیابی به صلح پایدار در منطقه است. اما موضع دولت ترامپ همچنان به‌دلیل تأثیرپذیری از موضع اسرائیل، نامشخص است که در جهت معکوس سیاست‌های دولت‌های پیشین آمریکا از زمان توافق اسلو در سال 1993 قرار دارد.

حمله به قطر در هر مقیاسی، بسیار خطرناک است. از همین رو، انتظار می‌رود که شاهد موضعی تازه از سوی آمریکا و موضعی محکم‌تر از جهان عرب برای توقف جنگ و حفاظت از امنیت خلیج و منطقه باشیم.

منبع: روزنامه الاتحاد

print
مقالات
سکولاریسم و لائیسیته
Visitor
0293113
Visit Today : 845
Visit Yesterday : 1256