اندیشه ، فلسفه
تاریخ
اقتصاد

یک سال از خاموشی فردریک جیمسون گذشته است؛ فیلسوف و نظریه‌پردازی که بیش از نیم‌قرن، در مرز فرهنگ، فلسفه و نقد ادبی حرکت کرد و نشان داد هیچ اثر هنری، هیچ روایت فرهنگی و هیچ شکل زبانی را نمی‌توان بیرون از مناسبات تاریخی و اقتصادی فهم کرد. جیمسون نه صرفاً تحلیلگر آثار ادبی، بلکه نقشه‌برداری بود که نشان داد فرهنگ، میدان نبرد ایدئولوژی و قدرت است و نقد آن، ابزار فهم جهان و امکان رهایی است.
سرمایه‌داری متأخر و منطق فرهنگی آن

شاید مهم‌ترین دستاورد جیمسون، تحلیل او از سرمایه‌داری متأخر باشد؛ دوره‌ای که اقتصاد جهانی، بازارهای آزاد، رسانه‌ها و گردش کالا و اطلاعات، تمامی ساحت‌های زندگی را شکل می‌دهند. از نگاه او، در این وضعیت، زمان دیگر خطی و تاریخی تجربه نمی‌شود؛ گذشته بدل به نوستالژی بازاری و آینده در سایه‌ی منطق سرمایه گم می‌شود. فضاها نیز همسان و یکدست می‌شوند: مراکز خرید، فرودگاه‌ها، برج‌ها و شهرهای مدرن، همه نشان‌دهنده‌ی سلطه‌ی سرمایه بر مکان هستند.

در این جهان، “پست‌مدرنیسم”(دردرک‌ودریافت و جمیسون) تنها یک سبک هنری یا فلسفی نیست ، در واقع «منطق فرهنگی» سرمایه‌داری متأخر است؛ بازنمایی و بازتولید شرایط اقتصادی و اجتماعی که هم ذهن انسان، هم تجربه‌ی روزمره و فرم‌های هنری را دگرگون می‌کند. جیمسون با این تحلیل نشان داد که چگونه بازار و سرمایه‌داری، حتی حساسیت‌های زیبایی‌شناختی و نحوه‌ی تصور آینده را شکل می‌دهند.

فرهنگ و ناخودآگاه سیاسی

جیمسون مفهوم «ناخودآگاه سیاسی» را مطرح کرد تا یادآوری کند هیچ متن و هیچ فرهنگی بی‌طرف نیست. رمان، فیلم، موسیقی یا معماری حامل لایه‌هایی پنهان از قدرت و سلطه‌اند. نقد فرهنگی، از نگاه او، سرگرمی دانشگاهی مه نیست هیچی خود ضرورتی سیاسی است؛ ضرورتی که می‌تواند ما را از دام ایدئولوژی روزمره رها سازد و چشم‌اندازی تازه برای عمل جمعی و رهایی نشان دهد.

ضرورت اوتوپیا و تخیل رهایی‌بخش

با وجود تحلیل انتقادی سرمایه‌داری متأخر، جیمسون هرگز به یأس نیفتاد. در کتاب باستان‌شناسی‌های آینده، او اوتوپیا را برنامه‌ای دقیق برای آینده نمی دید ، «تمرین تخیل» می دانست؛ تمرینی که ما را وادار می‌کند تصور کنیم جهان می‌تواند متفاوت باشد. همین امکان تخیل، افق‌های بسته را می‌شکند و در دل روزمرگی، روزنی برای امید باز می‌کند.

میراث برای امروز

امروز، در یکمین سالگرد مرگ جیمسون، پرسش این است که چه می‌توانیم از او بیاموزیم. در جهانی که بحران‌های اقلیمی، اقتصادی و فرهنگی، آینده را تهدید می‌کنند، بازگشت به جیمسون یادآوری می‌کند که هیچ قدرتی را بی‌پرسش نپذیریم، هیچ فرهنگی را بی‌تاریخ نخوانیم هیچ نظریه و ایده ای را بی نقد و پرسش قبول نکنیم (از جمله دید و نگرش جمیسون )و هیچ آینده‌ای را بدون تخیل ممکن ندانیم .

سرمایه‌داری متأخر صرفاً نظامی اقتصادی نیست؛ نیرویی است که زبان، فرم، زمان و حتی رؤیاهای ما را شکل می‌دهد. در برابر چنین نیرویی، نقد فرهنگی نه سرگرمی بلکه عملی سیاسی و اخلاقی است.

یاد جیمسون تنها در کتاب‌ها و نوشته‌هایش، در هر اندیشیدن جمعی به رهایی و سوسیالیسم، و در هر تلاشی برای بازگشایی امکان‌های تازه، همچنان زنده و الهام‌بخش خواهد ماند.

علی آشوری سندیاگو

print
مقالات
سکولاریسم و لائیسیته
Visitor
0292134
Visit Today : 1122
Visit Yesterday : 1461