اندیشه ، فلسفه
تاریخ
اقتصاد

«ما با کمک ملت ایران، دریاچه ارومیه را نجات می‌دهیم»؛ این جمله‌ای بود که مسعود پزشکیان، هفته اول تیر ۱۴۰۳ و در آخرین ساعات باقی‌مانده تا دور دوم انتخابات ریاست‌جمهوری و در جمع چند هزار نفری مردم تبریز به زبان آورد.

از این وعده بیش از ۱۴ ماه گذشت. در طول این ۱۴ ماه، پزشکیان دو بار از دریاچه بازدید کرد. بار نخست، هفته اول فروردین امسال و در جریان یک سفر یک روزه به آذربایجان غربی بود که پزشکیان، این‌بار در کسوت رییس‌جمهور بر لزوم اجرای کامل طرح‌های احیایی و تلاش همگانی برای بهبود وضعیت این دریاچه تاکید کرد و وضع کنونی دریاچه را متوجه اجرا نشدن طرح‌های احیا دانست و گفت: «اگر ۲۷ طرح مصوب به درستی اجرا می‌شد، دریاچه به وضعیت کنونی نمی‌رسید. طبق برنامه‌ریزی‌ها قرار بود ۲۷ طرح برای احیای دریاچه اجرا شود که متاسفانه بسیاری از آنها محقق نشده است. به عنوان مثال انتقال ۱۲۰ میلیون مترمکعب آب تصفیه‌شده به دریاچه انجام نگرفته است.»

پزشکیان بعد از بازدید از دریاچه، در شبکه ایکس خود نوشت: «همراه با آقای دکتر رحمانی، استاندار و رییس ستاد احیای دریاچه ارومیه و بعضی از اعضای ستاد، ضمن بازدید، در جریان آخرین وضعیت دریاچه قرار گرفتم. تغییر نوع کشت و آبیاری مدرن، برخورد با چاه‌های غیرمجاز و اجرای سایر طرح‌ها و مطالعاتی که مورد تایید کارشناسان هستند باید با سرعت اجرا شوند.»

رییس‌جمهور، ۱۷ مرداد امسال باز هم به بازدید از دریاچه رفت و این‌بار، روی سطح خشک شده دریاچه قدم زد ولی این بازدیدها و تاکیدها به سرانجامی نرسید و اواخر شهریور خبر آمد که تراز دریاچه ظرف یک سال ۵۱ سانتی‌متر کاهش یافته و روز ۲۹ شهریور، حاکم ممکان؛ نماینده مردم ارومیه در مجلس، با تاکید بر ضرورت اقدام فوری دولت برای نجات دریاچه ارومیه گفت: «وضعیت دریاچه ارومیه بحرانی و نگران‌کننده است، این پدیده‌ نه ‌تنها یک دغدغه زیست ‌محیطی، بلکه بحرانی اجتماعی، اقتصادی و امنیتی برای شمال‌غرب کشور محسوب می‌شود. بنده در این باره به رییس‌جمهور تذکر می‌دهم که علی‌رغم بازدید جنابعالی از دریاچه، تشکیل ستاد احیای دریاچه ارومیه در دولت‌های پیشین و این دولت و صرف میلیاردها تومان بودجه، متاسفانه امروز شاهد خشک شدن این پهنه آبی، نابودی منابع آبی حوزه آبریز، تهدید کشاورزی منطقه و مهاجرت فزاینده روستاییان هستیم. ضروری است دولت با اولویت و فوریت، نسبت به اقداماتی ازجمله، احیای موثر و واقعی ستاد احیای دریاچه ارومیه با رویکرد علمی، غیرشعاری و مبتنی بر مشارکت مردمی و نهادهای تخصصی، تخصیص منابع اعتباری لازم برای اجرای طرح‌های انتقال آب، اصلاح الگوی کشت، صرفه‌جویی در مصرف آب کشاورزی و کنترل چاه‌های غیرمجاز، پاسخگویی شفاف دولت به مردم منطقه درباره دلایل توقف یا کندی طرح‌های احیا، تعیین تکلیف مسوولیت وزارتخانه‌ها و سازمان‌های مربوطه در روند احیای دریاچه و جلوگیری از تداخل و موازی‌کاری و همچنین بازبینی و نظارت مستمر بر عملکرد دستگاه‌های اجرایی منطقه‌ای در اجرای تعهدات زیست‌ محیطی خود، اقدام عاجل انجام دهد. وضعیت فعلی دریاچه ارومیه میراث سال‌ها کوتاهی متولیان امر است. از دولت انتظار می‌رود با درک اهمیت راهبردی این موضوع، با صداقت، مسوولیت‌پذیری و اقدام موثر، اعتماد عمومی را احیا و دریاچه ارومیه را نجات دهد.»

یک بازدید میدانی از نوعی دیگر

زهرا یوسفی خانقاه، دانشجوی دکترای زلزله‌شناسی در پژوهشگاه بین‌المللی زلزله‌شناسی و مهندسی زلزله است که ۲۰ شهریور امسال، به بازدید از دریاچه ارومیه رفت و گزارشی از بازدید خود نوشت. جزییات مطرح شده در این گزارش، با اینکه با قلم و ادبیات دانشگاهی نوشته شده ولی بسیار تلخ و تکان‌دهنده است. این گزارش، خبری قطعی درباره مرگ دریاچه‌ای است که روزگاری با نام «چی‌چست» معروف بود و چی‌چست به معنای «سپیدی درخشان» است.

وضعیت دریاچه ارومیه بر پایه مشاهدات میدانی و تحلیل زمین شناختی – زهرا یوسفی خانقاه

این بازدید در تاریخ ۲۰ شهریور ۱۴۰۴ انجام شده و مسیر بازدید، گذرگاه شهید کلانتری، بستر دریاچه نزدیک پل شهید کلانتری به سمت شمال و جنوب دریاچه، محور ارومیه به نقده، سد حسنلو است.

این گزارش، یافته‌های یک بررسی میدانی از دریاچه ارومیه را ارایه می‌دهد که حاکی از یک فاجعه اکولوژیک و زمین‌شناختی است. مشاهدات، خشکی کامل پهنه آبی، تشکیل یک بیابان نمکی وسیع و نابودی کامل زیست‌بوم دریاچه را تایید می‌کند. این گزارش با تحلیل علمی پیامدهای هیدروژئولوژیک این رویداد، ازجمله تغییرات فشار منفذی و اثرات آن روی زلزله، خطر فرونشست زمین و تاثیرات بالقوه بر سیستم گسل‌های منطقه، چشم‌اندازی جامع از ابعاد مختلف این بحران ارایه می‌دهد.

۱ – روش‌شناسی:

بازدید براساس مشاهده مستقیم و ثبت کیفی (وضعیت فیزیکی دریاچه، پوشش زمین و فعالیت‌های انسانی)، بررسی میدانی بستر دریاچه (ارزیابی ساختار و ترکیب رسوبات از طریق حرکت در بستر دریاچه) و مشاهده اکولوژیک (مستندسازی حضور، عدم حضور یا تغییر رفتار گونه‌های حیات‌وحش) انجام شده است.

۲ – یافته‌های کلیدی میدانی:

الف: هیدرولوژی و ژئومورفولوژی:

وضعیت آب: وقتی ناظر روی پل شهید کلانتری به سمت شمال دریاچه قرار می‌گیرد، هیچ پهنه آبی در بخش شمالی تا دوردست‌ها مشاهده نمی‌شود. فقط یک باریکه بسیار کوچکی از آب قابل مشاهده است. در بخش جنوبی پل گودال‌های کوچکی از آب دیده می‌شود که بیشتر شبیه مرداب است و این نشان از مدیریت بحرانی منابع آب یا ورود جریانات بسیار ضعیف دارد.

بستر دریاچه: به یک شوره‌زار نمکی یکپارچه تبدیل شده است. قشر نمک آن‌قدر ضخیم و محکم است که امکان پیاده‌روی گسترده روی آن فراهم شده است. صدای «خش‌خش نمک» زیرپا نشان‌دهنده بافت کریستالی و خشک نمک است.

خطوط تراز (ترازیاب‌های طبیعی): مشاهده «خطوط» واضح و متعدد روی بستر دریاچه نشان‌دهنده سطوح مختلف خشک شدن دریاچه در بازه‌های زمانی مختلف است. این خطوط، یک آرشیو طبیعی و غم‌انگیز از تاریخچه خشکسالی دریاچه محسوب می‌شوند.

ب: اکولوژی و محیط‌زیست:

نابودی زیست‌بوم: لاشه «نمک‌سود شده» پرندگان و حشرات زیاد روی بستر دریاچه، شاهدی بی‌چون و چرا بر مرگ کامل اکوسیستم است. نمک به عنوان یک ماده ضدعفونی‌کننده و نگهدارنده طبیعی عمل کرده و از تجزیه اجساد این حیوانات و حشرات جلوگیری کرده است.

تغییر رفتار گونه‌ها: مرغ ماهیخوار در مجاورت سد حسنلو به ناچار به «کرم‌خواری» روی آورده است. این تغییر رفتار، نشان‌دهنده فروپاشی زنجیره غذایی آبزیان و نابودی کامل جمعیت آرتمیا (Artemia urmiana) است.

کیفیت آب در سد حسنلو: راکد ماندن آب و مشاهده «جلبک» در وسط دریاچه سد، نشان‌دهنده پدیده اوتریفیکاسیون (Eutrophication) است. این امر ناشی از ورود مواد مغذی (از کودهای کشاورزی) و راکد ماندن طولانی‌مدت آب است که منجر به کاهش شدید اکسیژن و مرگ دیگر آبزیان می‌شود.

ج: ابعاد انسانی و اقتصادی:

وجود تاکستان‌ها و دیگر باغ‌های سرسبز ازجمله باغ سیب، با محصولات شیرین در مجاورت بلافصل دریاچه خشک شده، گواه آشکار بر تداوم الگوی ناپایدار کشاورزی و مصرف آب در حوضه آبریز است. این تصویر، نماد کامل تضاد منافع و مدیریت نادرست منابع آب است.

انعکاس شدید نور، از پهنه سفید نمک، ایجاد شرایط ناسالم برای چشم (احتمال برفکوری موقت) می‌کند. این پدیده همچنین نشان‌دهنده پتانسیل بسیار بالا برای ایجاد توفان‌های نمک است.

۳ – تحلیل علمی یکپارچه:

مکانیک خاک و هیدروژئولوژی: بحران فشار منفذی (Pore Pressure) و فرونشست (Subsidence) مشاهدات میدانی از بستر کاملا خشک و ترک ‌خورده دریاچه، نشان‌دهنده یک تغییر بنیادین در مکانیک زیرسطحی است.

کاهش فشار منفذی

(Pore Pressure Decline): آب موجود در منافذ خاک (آب منفذی) نقش حیاتی در تحمل بار ورقه فوقانی دارد. با خشک شدن کامل دریاچه و پایین رفتن شدید سطح آب‌های زیرزمینی، فشار این آب منفذی به‌ شدت کاهش یافته است. این کاهش فشار، باعث افزایش تنش موثر (Effective Stress) بر اسکلت خاک می‌شود. درنتیجه، ذرات خاک متراکم‌تر شده و حجم کل لایه‌های رسوبی کاهش می‌یابد. در بعضی نقاط این پدیده به صورت فرونشست زمین (Land Subsidence) در سطح منطقه ظاهر شده است.

فرونشست غیریکنواخت

(Differential Subsidence): از آنجایی که ضخامت و جنس رسوبات در کف دریاچه یکنواخت نیست، میزان این فرونشست در مناطق مختلف، متفاوت خواهد بود. این امر می‌تواند منجر به: ترک‌خوردگی گسترده در سطح زمین (حتی فراتر از محدوده فعلی دریاچه) آسیب به زیرساخت‌های حیاتی، شامل جاده‌ها، پل‌ها (مانند گذرگاه شهید کلانتری) خطوط انتقال برق و گاز و خطوط لوله آب و فاضلاب، تغییر الگوی زهکشی طبیعی (سبب ایجاد مخاطرات جدید مانند سیلاب می‌شود) شود.

تاثیر بر گسل‌ها و لرزه‌خیزی: ارتباط بین تغییرات فشار منفذی و لرزه‌خیزی یک موضوع پیچیده ولی شناخته‌شده در علم ژئوفیزیک است. تئوری کاهش فشار منفذی می‌تواند از طریق تغییر در تنش‌های القایی (تغییر حجم بزرگ‌مقیاس ناشی از فرونشست می‌تواند تنش‌های پوسته زمین را در مقیاس منطقه‌ای تغییر دهد) و کاهش فشار منفذی و پایدارسازی گسل (کاهش فشار منفذی در واقع باعث افزایش تنش موثر عمود بر صفحه گسل می‌شود که این امر اصطکاک روی گسل را افزایش داده و آن را «قفل‌شده‌تر» و پایدارتر می‌کند.

این اثر می‌تواند در کوتاه‌مدت باعث کاهش تعداد زمین‌لرزه‌های کوچک که به عنوان سنجشی برای آزادسازی تدریجی انرژی عمل می‌کنند، شود) روی گسل‌ها تاثیر بگذارد. اگرچه اثر پایدارسازی ممکن است غالب باشد، اما تغییرات بزرگ در تنش‌های پوسته زمین همواره با عدم قطعیت همراه است. این تغییرات می‌توانند به‌ طور تئوری توزیع، تنش روی گسل‌های مجاور بزرگ و عمیق (مانند گسل‌های مرزی منطقه) را تغییر دهند و به‌طور غیرمستقیم بر چرخه زمین‌لرزه‌زایی آنها تاثیر بگذارند.

بنابراین، اگرچه خشکی دریاچه به ‌طور مستقیم عامل ایجاد زمین‌لرزه‌های بزرگ نیست، اما یک تغییر محیطی عظیم و بی‌سابقه در یک منطقه فعال لرزه‌خیز محسوب می‌شود که پایش دقیق ژئودتیک و لرزه‌خیزی آن، کاملا ضروری است.

پیامدهای ترکیبی شامل توفان نمک و فرونشست: ترکیب این دو پدیده، یک سناریوی فاجعه‌بار چندلایه می‌سازد؛ زمین بر اثر فرونشست ترک می‌خورد، توفان‌های نمک، این ترک‌ها را با ذرات ریز نمک پر می‌کنند، با بارش احتمالی باران، نمک در این ترک‌ها حل شده و به لایه‌های زیرین خاک نفوذ می‌کند و به شور شدن بیشتر آب‌های زیرزمینی باقی‌مانده کمک می‌کند. این یک چرخه معیوب تشدیدکننده ایجاد می‌کند.

طی حدود ۳۰ سال  «۴۰ میلیارد مترمکعب آب چه شد؟»

مشاهدات میدانی نشان می‌دهد، آب دریاچه در این ۳۰ سال برای سه مورد صرف شده است:

کشاورزی ناپایدار (عامل اصلی): سرسبزی باغات اطراف دریاچه در محور ارومیه-نقده پاسخ این سوال است. بیشترین مقدار آب حوضه آبریز به کشت محصولات پرآب‌خواه (انگور، سیب) با روش‌های آبیاری منسوخ اختصاص یافته است.
سدسازی بی‌رویه: احداث ده‌ها سد روی رودخانه‌های ورودی (مانند سد حسنلو در جنوب دریاچه) شریان‌های حیاتی تغذیه دریاچه را قطع کرده است.
تغییر اقلیم: کاهش بارش و افزایش دما، فشار مضاعفی بر این سیستم از پیش آسیب‌دیده وارد کرده است.

آیا زمین «حق» خود را می‌گیرد؟

این استعاره از دیدگاه علم زمین قابل تحلیل است. زمین فاقد عاملیت انسانی است اما براساس قوانین فیزیکی و شیمیایی واکنش نشان می‌دهد.

خشک شدن دریاچه یک بازخورد طبیعی است و حتی می‌تواند این بازخورد فراتر برود و گسل‌های مهم منطقه ازجمله گسل شمال تبریز را تحریک کند و سبب ایجاد زلزله شود. همچنین فعالیت‌های انسان منجر به ایجاد یک منبع جدید برای توفان‌های نمک شده است. این توفان‌ها خاک‌های حاصلخیز کشاورزی را شور کرده، سلامت میلیون‌ها نفر را تهدید کرده و زیرساخت‌ها را تخریب می‌کنند. این، پیامد طبیعی و غیرقابل اجتناب یک کنش انسانی نادرست است.

چشم‌انداز احیا؛ بین امید  و  واقعیت

روی کشتی به نمک نشسته آرتمیا، جمله بسیار امیدوارکننده و دور از انتظاری نصب شده است: «دریاچه ارومیه با یک‌پنجم بارش‌های سالانه حوضه، در ۱۰ سال، کاملا احیا می‌شود.» این جمله یک نگاه خوشبینانه فنی است، اما با موانع اجرایی بزرگی روبه‌رو است:

۱ – از نظر تئوری، اگر کل حق‌آبه محیط‌زیستی (حدود ۳.۱ میلیارد متر مکعب در سال) به مدت یک دهه به دریاچه اختصاص یابد، شاید احیای دریاچه ممکن شود.

۲- مانع واقعی «بی‌مسوولیتی» و «باور نکردن نابودی دریاچه به دست انسان» است. تخصیص این حجم آب به معنای تغییر اساسی در الگوی کشت و اقتصاد کشاورزی منطقه است که با مقاومت ذی‌نفعان قدرتمند روبه‌رو خواهد شد. متقاعد کردن ذی‌نفعان پیرامون دریاچه ارومیه نیازمند رویکردی چندوجهی است که به نگرانی‌های آنها مانند از دست دادن معیشت و ثروت شخصی‌شان بپردازد و سلامت دریاچه را مستقیما به رفاه آنها مرتبط کند. این در مورد تغییر روایت از احیای دریاچه به عنوان «هزینه» یا «فداکاری» به یک «سرمایه‌گذاری ضروری» برای مردم در آینده آنهاست.

ذی‌نفعان براساس نیازهایشان متفاوتند. کشاورزان مهم‌ترین و مقاوم‌ترین گروه هستند که نگرانی آنها آب برای آبیاری و درآمد است.

شهرنشینان و شاغلان نگران سلامت در برابر توفان‌های نمک و گرد و غبار، کاهش گردشگری و رکود اقتصادی هستند.

مدیران صنایع و کارخانه‌داران نگران سهمیه‌های آب، مقررات و هزینه‌های عملیاتی هستند. برای همراه کردن مردم، پیام کلی باید شامل این مضمون باشد که «یک دریاچه سالم به معنای سلامت شما، خانواده‌تان و معیشت شماست.»

این یک پروژه محیط‌زیستی برای بقا و رفاه انسان است. برای کشاورزان توفان‌های نمک در حال حاضر نگرانی اصلی است. محصولاتشان را از بین می‌برند، خاک نیز مسموم می‌شود و بازده را کاهش می‌دهد. این یک تهدید مستقیم برای درآمد کشاورزان است.

نتیجه‌ چه خواهد بود؟

وضعیت مشاهده ‌شده، تنها یک فاجعه اکولوژیک نیست، بلکه یک بحران زمین ‌شناختی و زیست‌محیطی چندبعدی است که امنیت زیستی و زیرساختی میلیون‌ها نفر در شمال غرب کشور را تهدید می‌کند.

print

مقالات
سکولاریسم و لائیسیته
Visitor
0292014
Visit Today : 1002
Visit Yesterday : 1461