گسترش جنگ، سیاست ویران کردن سرزمین دیگران و آواره کردن مردمان آن سرزمین، حمله به کشوری دیگر با استفاده از پیشرفتهترین و ویرانکنندهترین دستآوردهای نظامی و احساس غرور و سربلندی از توان بروز خشونت، سلطهگری و دخالت در امر کشورها نمیتواند تنها قربانی را به زمین بزند و یا نابود کند. خشونت نمیتواند نقطه پایان خشونت باشد. میتواند زنجیره بازتولید آن را گسترش دهد و بر حلقوم هر آن که در این زنجیره قرار دارد چنگ اندازد.
ترور چارلی کرک نمونه تازهای است از ثمرات تولید و تبلیغ خشونت. نمونهای کوچک در مقابل خروارها خشم در گوشه گوشه این جهان.
هنگامی که خشونت به روح جامعهای قطره قطره و با سربلندی و به عنوان یک ارزش و نشان از برتری تزریق میشود نتیجه آن چنین تروری است. عمل نادری نیست، بارها شاهد آن بودهایم و این ثمره روحیه قلدری سران سیاسی آن جامعه است.
چندین بمبافکن پیشرفته خود را مجهز به پیشرفتهترین و مخربترین بمبها به آن سر دنیا میفرستید تا محل ساخت احتمالی نطفه بمبهایی که با آنچه بر سرشان میریزید سالها فاصله دارند در کشوری بیدفاع نابود کنید. قصد دفاع از راه و رسم آن کشور نیست. گرچه راهش باراه شما چندان جدا نیست و میخواهد سری توی سرها کند ولی بیاجازه شما بزرگان و سروران و نظامیان جهان.
نابود کردید، آن را پیروزی بزرگی برای خود دانستید، به رخ تمام دنیا کشیدید که چنین ملتی هستید؛ میتوانید دیگران را سرکوب کنید و به خشونت خود رنگ میهندوستی و “اول بودن” میزنید.
ولی از یک چیز قافلید؛ بذر خشونت میکارید؛ با تکرار و تکرار و تبلیغ آن را آبیاری میکنید. در فصل خود سر از خاک در میآورد؛ بلند میشود و به پای خودتان میپیچد و زمینگیرتان میکند.
فرهنگ یک ملت ذره ذره شکل میگیرد و این ذرات به مرور به خصلت پایدار آن جامه تبدیل میشود. این خصلت دیگر تنها در دستگاه سیاسی جلوه نمیکند. هر یک از افراد آن جامعه تاثیر میپذیرند و سهمی میبرند. بعضی به ساختمان کنگره حمله میکنند، دیگری دست به ترور یکی از همین سر دمداران خشونت در مقام ریاست جمهور و فرد اول آن کشور اقدام میکند و امروز فردی دیگر، راهی برای بروز خشم و نفرت و سردرگمی رخنه کرده در روح و روان خود را مییابد و فرد فریبخورده دیگری چون خودش را به تیر خشم خود بر زمین میزند.
ناو جنگی و قایقهای توپدار و نظامیان خود را گسیل میکنید به بهانه مبارزه با مواد مخدر ولی برای فشار به کشور همسایهای که گناهش سر خم نکردن در مقابل زورگویی است. اگر براستی در پی مبارزه با قاچاق بودید میرفتید کمک این کشور و با هم این مبارزه را پیش میبردید. این زورگویی و قدرتنمایی حتی اگر دولت آن کشور را سرنگون کند که باب میل عدهای در آن کشور است ولی در مقابل تعدادی دیگر که دل به این دولت دارند و دخالت بیگانه را بر نمیتابند خشمگین میشوند و در پی زمان مناسب برای مقابله هستند. چنین جامعهای دیگر رنگ آرامش نمیبیند. تولیدکنندگان خشونت و برپا کنندگان جنگ میتوانند از این وضع راضی باشند و سوداگران فروش اسلحه سرخوش از بالا رفتن سهام خود.
در غزه راست فوق افراطی اسراییل به رهبری نتانیاهو این جنایتکار کمنظیر و مجسمه خشم و نفرت؛ مردم سرزمینی را که بزور و با حمایت جنگطلبان جهانی اشغال کرده در بالاترین حد ستمگری به روز سیاه نشاندهاند. هزاران کشته و ویرانی کامل یک سرزمین و به بهانه سرکوب اقدامی از همان نمونههای زنخیره خشونت.
سران افراطی قومی که خود در زمانی نه چندان دور قربانی خشم و نفرت یکی از جنایتکارترین رژیمهای تاریخ بودند و چندین میلیون از این قوم بی هیچ جرم و گناهی بیرحمانه سوزانده و آنها که زنده ماندند آواره جهان شدند، اکنون خشم تاریخی خود را چنین آشکار و وحشیانه بر سر قومی دیگر آوار میکنند.
نابخردان رهبری حماس سرشار از خشم و نفرت از جنس همه خشونتورزان مرتکب اشتباه مرگباری شدند و دست به جنایتی زدند از همان نوع که خود سالها است قربانی آن هستند. چه حاصل شد؟ زندگی و روزگار مردم غزه که به هر حال با همه مشکلات و مصیبتها قابل زیستتر بود و میشد به آیندهای امیدی داشت، به ویرانی، دربدری و گرسنگی تبدیل شد.
نمیتوان انتظار داشت نفرتی که با ذره ذره خاک غزه عجین شده در زیر خاک خفته خواهد ماند و خشونتی که در روح و روان یک نسل نفوذ کرده همواره نظارهگر و ناتوان خواهد بود. از این سرزمین سوخته و ویران شده نسلی نو زاده خواهد شد. نسلی که خاطره این کشتار را با خود دارد. زنجیره خشونت ادامه خواهد داشت و این بار از سویی دیگر.
مردم روسیه و اوکراین با همه سابقه تاریخی اختلافات به میزانی از سلوک در صلح و پرهیز از جنگ رسیده بودند و وضع تقریبأ آرام بود. یکباره سیاستگذاران جنگطلب هوس گسترش حوزه نفوذ خود را کردند. ایجاد بازاری جدید برای فروش سلاحهای موجود، رونق صنعت نظامی خود و مشغول کردن رقیب دیرینه. به دیواری سخت برخورد کردند، رقیبی کارکشته، راه و رسم آنها را میدانست و در حوزه نفوذ خود بارها آن را بکار برده بود. نه تنها عقبنشینی نکرد بلکه هجوم برد و سرزمینهایی که سالها در پی آنها بود را گرفت. حاصل این جنگ، ویرانی، از دست رفتن بخشی از سرزمینهای کشوری که بازیچه توسعهطلبی دیگران شد و هزاران کشته و زخمی از هر دو. بازهم پاشیدن بذر نفرت و خشونت که ماندگار خواهد بود و حلقه دیگری بر زنجیره خشونت که بر پای بشر بسته خواهد شد.
این جنگها ، نفرتپراکنی ها و کشتار انسان به دست انسان همبستکی بشریت را آسیبی عمیق زده است. گسست و نفرت جای نوعدوستی و وحدت انسانها را گرفته و دنیا عرصه تاخت و تاز جنگطلبان شده است.
نظم سرمایهداری جهانی با سیاستهای سلطهگری و تحمیل برنامههای نئولیبرالی فقرپرور به سایر کشورها که هدفی جز دشمنی با رفاه و آرامش مردم و صلح جهانی را ندارد هستی خود را در گسترش نفرت، گسیختگی جوامع و جنگ میداند.
متفکران پژوهشکدههای نئولیبرالی همزمان در داخل کشورهای خود سیاستهای متنوعی را برای پیشگیری از هر مخالفت احتمالی در پیش می گیرند. مهمترین و مؤثرترین ابزار منحرف کردن افکار عمومی جامعه از مسائل اصلی و علت آنها است. در این راه لشکری رسانهای را در خدمت دارند. نیروهای جوان را سرگرم تمایلات و آرزوهای جوانی و خیالپردازیهای سینمایی کرده و یا آنها را به گوشه انزوا میرانند. نیرویهای کار این یگانه نیروی تحول اجتماعی را چنان در تنگنای معیشتی و پابندهای سیستم اعتباری قرار دادهاند که زندگی را فقط برای زنده ماندن میگذرانند.
رشد راست افراط در اروپا و کشورهای دیگرکه خود را در جنبشهای ضدمهاجرت و یا ضدیت با برنامههای اقتصادی و سیاسی که سمت و سوی اندکی در توزیع عادلانه دارد نشان میدهد از همین فضای نفرت و خشونت و از همین جنگها و سلطهطلبیها تغذیه میشود.
راه مقابله با این اوضاع تقویت جنبش صلحخواهی جهانی است. نیروهای صلحطلب با همه تفاوتهای خود میتوانند جنبش صلح جهانی را سازمان دهند. در کلیه کشورها دفاتر خود را داشته باشند و پیگرانه خیابان را عرصه فریاد ضد جنگ کنند.
سازمانهای دمکرات و چپ ایران میتوانند سهمی درخور در سازماندهی جنبش صلح جهانی داشته باشند. چپ ایران از جمله حزب چپ میتواند توان خود را که تاکنون عمدتأ در حوزه نظری در محدوده چگونگی برخورد با حاکمیت جمهوری اسلامی و ترسیم راههای خلاصی از آن بوده است سهم بیشتری از این توان را به جنبش ضدجنگ اختصاص دهد و در این مسیر صاحب نقش و چهره برجسته جهانی شوند.
جپ ایران در حال حاضر به دلیل شرایط شدیدأ امنیتی امکان فعالیت عملی در داخل ندارد و نمیتواند تعهد عملی و ارائه چهرهای پیگیر و مصمم در همراهی با جنش دمکراتیک داخل را نشان دهد. حضور فعالانه در جنبش صلح جهانی میتواند تا حدی این ضعف را برطرف کند. این گام عملی میتواند چهره قابل اعتمادی از این نیروی تاریخی در میان نیروهای عدالتخواه در داخل ترسیم کرده و پیوند ضروری آنها را که لازمه هر جنبش دمکراتیک است تقویت کند و تا حدی پاسخ به انتقادی باشد که خواهان بازسازی وجهه چپ در عمل هستند.
خانلرکوشکی – ۳۰ شهریور 1404 – Sep. 21 , 2025