دیدن تصویر کلان ایران برای فهم آنچه در حال رخ دادن است ضروریست. تصویر کلان ایران امروز این است که زرسالاران مذهبی و الیگارش های داخلی با بازیگران خارجی همپیوند شده و یک شبکه منافع مشترک را ایجاد کرده اند تا راه را برای تسلط اقتصادی و کنترل کامل زیرساختهای ایران توسط کانونهای قدرت بیگانه هموار کنند.
هدفگذاری این شبکه روی زیرساختها و پروژههای بزرگ ایران است. ایران امروز کلنگی شده و کشور به صدها میلیارد دلار سرمایهگذاری در زیرساختهایش نیاز دارد. برنامهریزان کانونهای قدرت خارجی و شرکای داخلی آنها میخواهند پروژههای زیربنایی ایران (مانند تولید برق، گاز، پالایشگاهها، انرژیهای تجدیدپذیر، انتقال آب و…) را در قالب سرمایهگذاری خارجی و قراردادهای بلندمدت در اختیار بگیرند تا کنترل عملیاتی و اقتصادی این خدمات در عمل از دست ایرانیان خارج شود. منطق اقتصادی این طرح، فروش خدمات به قیمت جهانی است.
جان مایه این طرح این است که شرکتهای خارجی سرمایه و دانش ساخت را با خود به ایران بیاورند و سپس هرآنچه را که با این دانش و سرمایه در ایران تولید می کنند، از آب و برق گرفته تا دارو و مواد غذایی را به قیمت جهانی به مردم ایران بفروشند و اگر مردم ایران توان پرداخت قیمت را نداشته باشند، تولیداتشان در ایران را به بازارهای دیگر صادر کنند. دولت هم نه پولی برای پرداخت یارانه و نه اساسا اجازه قانونی پرداخت یارانه را خواهد داشت. مردم باید هزینهٔ واقعی تولید به علاوه سود تولیدکننده را پرداخت کنند تا بتوانتد از خدمات اولیه برخوردار شوند.
اجرا شدن این طرح باعث بهرهکشیِ اقتصادی از مردم ایران و توزیع نابرابر سود حاصل از فعالیتهای اقتصادی شرکت های خارجی و شرکای الیگارششان در ایران خواهد شد. سهم عمدهٔ سود پروژهها به جیب سرمایهگذاران خارجی و ذینفعان داخلی همکار آنها میرود و دولت ایران فقط بخش اندکی از سود حاصل از این فعالیتها را دریافت میکند که آن هم در چرخهٔ فساد ایران گم میشود. در نتیجه، کارگران محلی مزد حداقلی میگیرند اما مالکیت و سود کلان در اختیار شرکت های وابسته به کانونهای قدرت بیگانه قرار میگیرد. این طرح در واقع پروژه غارت ایران در پوشش بازسازی و اقتصاد آزاد است.
وابستگی نهادی و بانکی زرسالاران مذهبی به کانونهای قدرت بیگانه مشهود است. سیستم بانکی و سازوکارهای مالی ایران امروز عملاً در اختیار و تحت نفوذ کامل زرسالاران مذهبی ایرانی است که با کانونهای قدرت بیگانه پیوندهای روشن و مستحکمی دارند. در صورت اجرای این طرح، سرمایهگذاریهای خارجی در ایران با این شرط انجام میشود که تمام سیاستگذاری پولی و بانکی ایران با هماهنگی کامل کانونهای قدرت بیگانه انجام شود.
یکی از اجزا این پروژه، مهندسی گفتمان و زمینهسازی برای پذیرش عمومی این وضعیت توسط شبکهای از هنرمندان و سلبریتیهای ایرانی است. بازیگران و چهرههای به ظاهر فرهنگی و رسانهای از طرق مختلف بویژه سریالهای شبکهٔ نمایش خانگی، با بودجهٔ الیگارشها و همکاری کانونهای خارجی، ذائقه و گفتمان عمومی ایرانیان را آمادهٔ پذیرش اقتصاد آزاد تمامعیار میکنند. منتقدانی که نسبت به پروژه مشترک زرسالاران مذهبی ایرانی و شرکای بیگانه آنها هشدار می دهند هم با بازی های رسانهای تحقیر یا طرد میشوند.
این طرح دارای ابعاد مهم اقتصادی است اما اهداف سیاسی آن فراتر از اقتصاد را در ایران نشانه گرفته است. برآیند این روند اقتصادی و بسترسازی فرهنگی، در ظاهر عادیسازی روابط با بازیگران منطقهای بویژه اسرائیل است اما در نهایت به پذیرش هژمونی اسرائیل در منطقه می انجامد.
تغییر در معادلات ژئوپلیتیک منطقه در جهت منافع بازیگران خارجی هم یکی از مهم ترین اهداف این پروژه است. در این طرح، سرمایهگذاری های خارجی در ایران به ابزاری برای کنترل مناسبات داخلی ایران و روابط اقوام مختلف ساکن مناطق مختلف کشور توسط کانونهای قدرت بیگانه تبدیل خواهد شد. کانونهای قدرتی بیگانه از طریق ایجاد اشتغال و از آن مهمتر، کنترل زیرساختهای هر منطقه، عملا مردم هر منطقه را مطیع خود خواهند کرد و مردمی که در حوزه جغرافیایی نفوذ هر سرمایهگذاری خارجی قرار دارند مجبور خواهند بود برای تأمین معیشت و نیازهای اولیه خود با منویات سرمایهگذار خارجی همراهی کنند. فاجعهای که امروز در تلویزیون ایران اینترنشنال در ابعاد رسانهای دیده می شود، فردا در تمام مناطق ایران در ابعاد اقتصادی و اجتماعی رقم خواهد خورد. مردمی که نان و آبشان در کنترل یک کانون قدرت خارجی است درست مثل کارمندان ایران اینترنشنال از ترس قطع شدن نان و آبشان کوچکترین مخالفتی با دستورات سرمایهگذار بیگانه نشان نخواهند داد.
کلنگی کردن ایران پروژه مشترک زرسالاران مذهبی و کانونهای قدرت بیگانه برای رساندن ایران به آن نقطه است.
با نگاهی به فیلم ها و سریال های تولیدی در شبکه نمایش خانگی میتوان یک برنامهریزی هماهنگ و استفاده از چهرههای نمادین برای جاانداختن این طرح در افکار عمومی ایرانیان را به وضوح تشخیص داد. علاوه بر بمباران ۲۴ ساعته خبری توسط چند تلویزیون فارسی زبان، چهرههای معروف و هنرمندان هم بهعنوان مهرههای ترویج کننده نظم جدید در این پروژه نقش ایفا میکنند. این کار هوشمندانه و پنهانکارانه انجام میشود تا حداکثر اثربخشی را داشته باشد.
وظیفه اندیشمندان ایران دوست دیدن تصویر کلی و روایت این تصویر برای ایرانیان است. نباید در خردهروایتهای جزئی گیر افتاد بلکه باید چند قدم عقبتر از گرد و خاکهای خبری ایستاد و کل صحنه را تماشا و روایت کرد. تصویر کلی که به نظر من میآید همسویی منافع کانونهای قدرت خارجی و الیگارشی داخلی برای کلنگی کردن و سپس کنترل کامل ایران از طریق پروژههای بازسازی است. پیامدهای این طرح برای حاکمیت ملی ایرانیان بر ثروتهای ملی خود و همچنین رفاه عمومی ایرانیان در سالهای آینده فاجعهبار است و به نظر من ظرف کمتر از ده سال به تجزیه سرزمینی ایران هم منجر میشود.
مردم ایران باید این فاجعه را ببینند و این روند را قبل از اینکه تثبیت شود متوقف کنند. من از مردم ایران میخواهم که پذیرای نسخهٔ سادهٔ «اقتصاد آزاد = رفاه» نشوند. اقتصاد آزادی که توسط این شبکههای زرسالار مذهبی تبلیغ می شود شعاری دروغین است که اسم رمز فروختن زیرساختهای ایران و غارت ثروتهای ملی ایرانیان از طریق قراردادهای بلندمدت سرمایهگذاری خارجی است.
متاسفانه وقتی نهادهای رسمی کشور ضعیف یا همسو با منافع قدرتمندان داخلی و خارجی باشند، مردم عادی بهتنهایی احساس ناتوانی میکنند و دست به هیچ اقدامی نمیزنند. ناتوانی یک ملت اما مطلق نیست. تجربههای تاریخی و جهانی نشان داده که مجموعهای از اقدامات خرد و کوچک اما سازمانیافته و البته غیرخشونتآمیز میتواند تأثیرات بزرگی ایجاد کند.
این طرح نگرانیهای جدی ژئوپلیتیکی را نیز برای ما بر میانگیزد و پیامدهای آن به اقتصاد ایران محدود نمیشود. اثرات سیاسی و فرهنگی این طرح نیز بزرگ و ماندگار خواهد بود. حوزه تمدنی ایران نابود خواهد شد و ایران به یک کشور درجه سوم در منطقه تبدیل و در نهایت تجزیه خواهد شد. کلنگی کردن عامدانه ایرانی از طریق تحریمهای خارجی و غارت داخلی، زمینهسازی برای تحمیل این طرح به مردم ایران است. بازسازی ایران کلنگی شده هم بهانهای برای از بین بردن استقلال اقتصادی، سیاسی و فرهنگی ایران و تبدیل آن به کشوری وابسته و درجه سوم در منطقه است. ایران بهعنوان بازیگری مستقل در منطقه دیگر وجود نخواهد داشت و تصمیمگیریهای مهم در زمینه انرژی، امنیت و تجارت به خارج منتقل میشود که معنایی جز بردگی مردم ایران و افتادن تمام مقدرات این مردم به دست کانونهای قدرت بیگانه ندارد.