اندیشه ، فلسفه
تاریخ
اقتصاد

مترجم- راه‌اندازی «حزب شما» به ابتکار زارا سلطانَه و جرمی کوربین در تابستان ۲۰۲۵، با صدها هزار ثبت‌نام اولیه امیدی تازه برای چپ بریتانیا برانگیخت، اما خیلی زود به میدان نزاع‌های داخلی و رقابت‌های شخصی بدل شد. جدل بر سر رهبری، شیوهٔ عضویت و ساختارهای درونی، انرژی این جنبش نوپا را فرسود و دستمایهٔ شادی رقبای سیاسی از حزب کارگرِ استارمر گرفته تا راست افراطی نایجل فراژ شد. این در حالی است که بحران هزینه‌های زندگی و صعود حزب رفرم فرصتی بی‌سابقه برای یک چپ رادیکال فراهم کرده است. نویسنده هشدار می‌دهد که هر پروژهٔ سوسیالیستی اگر می‌خواهد بقا یابد، باید رو به بیرون و به سوی مردم و مطالبات واقعی‌شان حرکت کند، نه در آسایش حلقهٔ محدود فعالانش درجا بزند. چرا که، به تعبیر پایانی مقاله، «مأموریت، در نهایت، ساختن یک طبقه برای خودش است—نه یک چپ برای خودش.»

***

نزاع مضحکی که «حزب شما»ی جرمی کوربین و زارا سلطانَه را از هم دریده است، چپی را عیان می‌کند که بیش از آنکه بر طبقه‌ای که می‌خواهد بسیج کند تمرکز داشته باشد، بر خودِش متمرکز است.

وقتی صحبت از آغازهای عجیب و غریب برای تشکل‌های تازهٔ چپ‌گرای بریتانیا باشد، می‌توان گفت این کشور شهرت خاصی دارد. در سال ۲۰۱۴، پیش از اوج‌گیری شگفت‌انگیز کوربینیسم، هسته‌ای نوپا با نام «شبکهٔ سوسیالیست‌های بین‌المللی» (ISN) شکل گرفت. این انشعاب از «حزب کارگران سوسیالیست» با امیدواری‌های فراوان همراه بود؛ جوان‌تر، دموکراتیک‌تر و به‌ظاهر هماهنگ‌تر با روح زمانه به نظر می‌رسید. اما این خوش‌بینی دیری نپایید.

تنها چند ماه پس از بنیان‌گذاری ISN، حزب درگیر جنجالی شد که با نگاهی به گذشته، شاید انتظار می‌رفت بر سرِ واکنش به برنامهٔ ریاضتی دولت ائتلافی باشد، یا رویکرد نسبت به حزب کارگر و انتخابات سراسری سال بعد، یا حتی جنگ داخلی سوریه که آن زمان در اوج خود بود. در عوض، این حزب شاهد هفت استعفا از هیئت اجرایی ملی خود بر سر این بود که آیا انسانی که در یک اثر هنری به عنوان صندلی ژست گرفته، سکسی یا نژادپرستانه است.

سخت بود که کسی باور کند این ماجرا در مضحک‌بودن بتواند رقیبی پیدا کند. با این حال اکنون نامزدی تازه برای این عنوان داریم. راه‌اندازی «حزب شما» در تابستان امسال با شور و شوقی به‌مراتب بیش از آنچه ISN تجربه کرده بود روبه‌رو شد—یادآور جایگاه بهبود‌یافتهٔ سیاست سوسیالیستی در پی دههٔ ۲۰۱۰. اما این حزب تازه، با فروغلتیدن به جنگ‌های فرقه‌ای تلخ و حتی تهدیدهای متقابل حقوقی، نویدبخش موجی به‌مراتب گسترده‌تر از دلسردی است.

این پروژه از همان آغاز با مشکلاتی روبرو بود. در اوایل ژوئیهٔ ۲۰۲۵، زارا سلطانَه اعلام کرد که از حزب کارگر کناره می‌گیرد و با همکاری جرمی کوربین تشکل تازه‌ای به راه می‌اندازد و خود و کوربین را به‌عنوان رهبران مشترک معرفی کرد. اما تیم کوربین نه با جزئیات این معرفی موافقت رسمی کرده بود و نه حتی از عنوان «هم‌رهبری» [رهبری مشترک] او خبر داشت.

در طول تابستان، تنش‌ها بر سر سازوکارهای تصمیم‌گیری و ساختارهای درونی بالا گرفت. بحران هفتهٔ گذشته زمانی اوج گرفت که سلطانَه در ایمیلی به حامیان، از راه‌اندازی پورتال عضویت خبر داد. او تأکید می‌کرد این گام بخشی از «نقشهٔ راه» مورد توافق برای ساختن حزب است و به بیش از ۲۰ هزار ثبت‌نام در چند ساعت نخست اشاره کرد. اما اردوگاه کوربین این اقدام را شتاب‌زده و بدون مجوز خواند و از هواداران خواست هرگونه پرداخت را لغو کنند. سلطانَه نیز در پاسخ گفت که از سوی آنچه «باشگاه پسرانهٔ سکسیست» می‌خواند، به حاشیه رانده شده است.

پس از یک هفته اتهام‌زنی و تهدید، هر دو طرف از تشدید درگیری عقب نشستند. برنامه برای برگزاری کنفرانس بنیان‌گذاری در ماه نوامبر همچنان برقرار است، اما این ماجرا به رسوایی‌ای بین‌المللی انجامیده و از شتاب پروژه کاسته است.

حزبی از فعالان

یک قاعدهٔ کلی در سیاست سوسیالیستی وجود دارد: هرچه چپ بیشتر بر خود متمرکز شود، منازعاتش احمقانه‌تر می‌شود. در این مورد، جدال میان دو اردوگاه پیرامون نمایندگان مؤسس حزب—کوربین و سلطانَه—در جریان است. این نزاع‌ها نه بر سر سیاست‌ها، بلکه به شکلی محدود بر فرآیند و ساختار متمرکز بوده است: زمان تأسیس رسمی حزب، شیوهٔ برگزاری نخستین کنفرانس، داشتن یا نداشتن رهبر مشترک، نحوهٔ راه‌اندازی عضویت رسمی، ترکیب کمیتهٔ اجرایی یا کارکنان ارشد، و این‌که آیا به فعالان صدای کافی داده می‌شود یا نه.

در روزهای اخیر مطالب زیادی دربارهٔ جزئیات هر یک از این اختلافات، به‌ویژه نزاع بر سر عضویت—که انفجاری‌ترین مورد بود—نوشته شده است. اما کمتر به این پرداخته‌اند که مجموعهٔ این اختلافات نماد یک مشکل عمیق‌تر است: این واقعیت که در بریتانیا و دیگر نقاط، چپ هرچه بیشتر به خود خیره شده و از طبقه‌ای که قرار است آن را بسیج و رهبری کند، فاصله گرفته است.

“حزب شما” شاید در ژوئیه رسماً راه‌اندازی شد، اما ابتکار آن مدت‌ها پیش از این در جریان بود. کوربین پنج سال پیش از حزب کارگر تعلیق شد. سلطانَه تنها یک ماه پس از آغاز به کار دولت جدید در تابستان ۲۰۲۴ از حزب کارگر تعلیق شد. گفتگوها دربارهٔ این حزب تازه بیش از یک سال است که ادامه دارد. و با این همه، در تمام این مدت، پروژه نتوانسته حتی بر سر یک سیاست مشخص برای ارائه به افکار عمومی، آغاز کمپین و تعریف هویت خود به اجماعی برسد.

این ناکامی به‌ویژه با توجه به کارنامهٔ ناامیدکنندهٔ دولت کارگر آزاردهنده است. این دولت فرصت‌های بی‌شماری برای نقد و مبارزه در اختیار گذاشته است: کاهش کمک هزینهٔ سوخت زمستانی، ناتوانی در لغو سقف مزایای کودکان دوم و سوم، تلاش نافرجام برای اعمال گستردهٔ کاهش در مزایای رفاهی، و تضعیف قانون حقوق کارگران. و شاید از همه مهم‌تر، شکست کامل در مقابله با بحران هزینه‌های زندگی—سازمان همکاری و توسعهٔ اقتصادی پیش‌بینی می‌کند که بریتانیا امسال بالاترین نرخ تورم در میان کشورهای گروه هفت را خواهد داشت. می‌شد تصور کرد که یک کارزار ملی قدرتمند دربارهٔ قبض‌های انرژی و مالکیت عمومی شکل بگیرد، اما با وجود آن‌که بیانیهٔ تأسیس حزب شما تلویحاً چنین جهتی را نشان می‌داد، هیچ اقدامی در این راستا انجام نشده است.

به جای پیگیری این تمرکز بر بیرون، پیام “حزب شما” از زمان آغاز به کار به‌روشنی چنین بوده است: مردم در درجهٔ دوم اهمیت قرار دارند. ما، در جناح چپ، باید چند ماهی را صرف تمرکز بر خودمان کنیم، درگیر فرایندی طولانی و فرسایشی شویم که پایگاه فعالان‌مان را نسبت به خود راضی‌تر کند، و سپس—شاید—به نبرد با کی یر استارمر، نایجل فراژ و منافع قدرتمندی برویم که زندگی میلیون‌ها کارگر بریتانیایی را بدتر می‌کنند.

بی‌تردید برای این موضع دفاعیاتی وجود دارد. بسیاری خواهند گفت که این روند به دموکراسی حزبی مربوط است؛ همان چیزی که استارمر و حلقهٔ اطرافش در حزب کارگر بی‌رحمانه سرکوب کردند. اما آرمان سوسیالیستی دموکراسی، یک دموکراسی توده‌ای است که بر بسیج و توانمندسازی میلیون‌ها کارگر برای رسیدن به جامعه‌ای مشارکتی مبتنی بر مالکیت مشترک استوار است. در مقابل، نوع دیگری از دموکراسی نیز هست—دموکراسی صوری که چپ آن را به‌خوبی می‌شناسد—دموکراسی‌ای که به‌تدریج به مشارکت هرچه بیشترِ یک جمع کوچک از فعالان منتهی می‌شود. فرایندی که برای رضایت پایگاه موجود طراحی شده است، نه برای گسترش آن.

برای پرهیز از این دام، پروژه‌های سوسیالیستی باید تمرکز خود را بر ارتباط با مردم و هدایت مطالبات عمومی بگذارند. بسیار پیش می‌آید که توجه بیش از حد به پایگاه فعالان، ما را در چرخهٔ فرقه‌گرایی و حاشیه‌نشینی گرفتار می‌کند. به جای تأکید بر آنچه ما سوسیالیست‌ها را متحد می‌کند و بردن پیام‌مان به میان مردم، به بحث‌های جزئی و گاه مبهم نظری یا فنی دربارهٔ ساختارها می‌لغزیم—بحث‌هایی که حتی افرادی با نزدیکی سیاسی چون کوربین و سلطانَه را قانع می‌کند که دشمنان جناحی یکدیگرند. بدتر آن‌که این روند در واقع چالش‌های یک جامعهٔ دموکراتیک آینده را بازنمایی نمی‌کند؛ جنگ‌های درون‌گروهی چپ هیچ شباهتی با نبردهای واقعی برای جلب حمایت در محیط کار یا محله ندارد.

باسکار سونکارا

البته کسی نمی‌تواند انکار کند که “حزب شما” از جاذبهٔ عمومی معینی برخوردار است. هشتصد هزار ثبت‌نام در وب‌سایت حزب در هفته‌های نخست نشان از عطش برای جایگزینی در برابر استارمر و فراژ دارد. بیست هزار نفری که در جریان کارزار کوتاه و نافرجام عضویت نام‌نویسی کردند، حاکی از آن است که تشکل تازه در مسیر رسیدن به یک جمعیت قابل توجه—اگرچه کمتر چشمگیر—حرکت می‌کرد. دستیابی به یکصد هزار عضو، نقطهٔ عطفی تاریخی برای حزبی چپ‌تر از حزب کارگر خواهد بود؛ بزرگ‌تر از حزب کمونیست در دوران پس از جنگ. اما حتی این عدد نیز به پای نیم میلیون نفری که در دوران کوربین به حزب کارگر پیوستند، نمی‌رسد.

این ما را به فقدانی آشکار دیگر در مراحل اولیهٔ “حزب شما” می‌رساند: جنبش اتحادیه‌های کارگری. همان‌گونه که گفته شد، آرمان سوسیالیستی دموکراسی بر مشارکت توده‌ای کارگران استوار است. بی‌گمان در دورهٔ عقب‌نشینی چپ، دستیابی به چنین هدفی دشوار است. اما پروژهٔ نوپای “حزب شما” از پیشینیان خود به‌ویژه به دلیل فاصله‌اش از جنبش کارگری سازمان‌یافته متمایز است. آیا واقعاً توقع زیادی بود که یک انشعاب تاریخی از حزب کارگر با حمایت چند اتحادیهٔ وابسته همراه باشد؟ چه رسد به فرآیندی که اتحادیه‌های متعددی—که بسیاری از آن‌ها را سوسیالیست‌ها رهبری می‌کنند—و هنوز به حزب وابسته نیستند، در آن دخیل شوند. حتی اگر استدلال شود که برای وابستگی رسمی هنوز زود است، چند چهرهٔ برجستهٔ اتحادیه‌ای از آغاز با “حزب شما” همراه بوده‌اند؟ متأسفانه، این پرسش‌ها بیشتر شبیه یک فکر پس از عمل به نظر می‌رسد.

یک طرح که هنوز از دستور کار خارج نشده، پیشنهاد انتخاب شرکت‌کنندگان نخستین کنفرانس “حزب شما” از طریق قرعه‌کشی (Sortition) است. بسیار گفته‌اند که این ایده وامدار مارکسیست ترینیدادی، سی. ال. آر. جیمز و جزوهٔ الهام‌بخش او هر آشپزی می‌تواند حکومت کند است. اما کمتر به این پرداخته شده که جیمز چه کسانی را شایستهٔ شرکت در این تمرین دموکراتیک رهایی‌بخش می‌دانست. او نوشت: «نمایندهٔ متوسط حزب کارگر در بریتانیا از حال می‌رود اگر به او پیشنهاد شود که هر کارگری که به‌طور تصادفی انتخاب شود، می‌تواند کاری را که او انجام می‌دهد، انجام دهد.» این رساله ادامه می‌دهد که مشارکت دموکراتیک باید «بخشی از روز کاری» در نظر گرفته شود و بخش کاملی را به مبارزهٔ طبقاتی اختصاص می‌دهد.

اگر “حزب شما” بخواهد با دیدگاه جیمز دربارهٔ دموکراسی همخوانی داشته باشد، باید در معنای کلاسیک خود حزب توده‌ای طبقهٔ کارگر باشد. اما چه شواهدی وجود دارد که چنین بنیانی دارد؟ آشکار است که بدون ارائهٔ عمومی آمار ثبت‌نام یا عضویت، نمی‌توان با اطمینان سخن گفت. با این حال فاصلهٔ آن از جنبش کارگری پرسش‌برانگیز است. همین‌طور نتایج نظرسنجی‌های اولیه که در رسانه‌های چپ به‌عنوان دلگرم‌کننده گزارش شد، اما وقتی بر اساس طبقهٔ اجتماعی تفکیک گردید، داستان دیگری گفت. در حالی که ۱۷ درصد از رأی‌دهندگان گروه C2DE (کارگران یدی و بیکاران) اعلام کردند که در یک انتخابات احتمالی به “حزب شما” رأی می‌دهند، رقم چشمگیر ۷۲ درصد گفتند که چنین کاری نخواهند کرد.

این مشکل البته مختص چپ بریتانیا نیست. در سراسر غرب، سوسیالیست‌ها در سال‌های اخیر برای ساختن یک ائتلاف واقعی طبقاتی دست و پا زده‌اند. در عوض، ما بیش از پیش تنها نمایندهٔ بخشی از آن طبقه شده‌ایم: فارغ‌التحصیلان جوان شهری و تا حدودی رأی‌دهندگان اقلیت‌های قومی. این پایگاه، هرچند نباید از آن فاصله گرفت، اما نه راهی به سوی پیروزی‌های انتخاباتی می‌گشاید و نه به اکثریت اجتماعی. در واقع، اغلب ما را گرفتار ائتلاف‌های جنگ فرهنگی می‌کند که می‌کوشیم از آن‌ها بگریزیم. حزب سبز—که در هفته‌های اخیر نیز شاهد جهش عضویت بوده—از این نظر حتی محدودتر است.

برخاستن به‌سوی لحظه

مسئلهٔ طبقاتی در مورد “حزب شما” به‌ویژه نگران‌کننده است، زیرا تهدیدهایی در افق دیده می‌شود. بسیاری در بریتانیا با چپ هم‌نظرند که دولت کنونی حزب کارگر شکست خورده است، اما به‌جای روی آوردن به راه‌حل‌های ما، پاسخ‌های خود را در جای دیگری می‌جویند. حزب راست افراطی «رفرم» به رهبری نایجل فراژ ماه‌هاست که در نظرسنجی‌ها پیشتاز است و شانس نخست را برای تشکیل دولت بعدی در سال ۲۰۲۹ دارد. این نتیجه برای کارگران سراسر بریتانیا فاجعه‌بار خواهد بود: موجی از حملات به اتحادیه‌های کارگری، محدود کردن حقوق مدنی، لغو مجموعه‌ای از قوانین اجتماعی و حملاتی بی‌سابقه به خدمات عمومی مانند سرویس سلامت همگانی (NHS).

شاید واقعیت تکان‌دهندهٔ پیش روی چپ بریتانیا این باشد که اگر «رفرم» در انتخابات عمومی بعدی پیروز شود، این پیروزی بر دوش رأی‌دهندگانی به دست خواهد آمد که زمانی پایگاه سنتی خود چپ بودند. در شمال شرقی انگلستان، در شورایی که میزبان گردهمایی سالانهٔ معدن‌چیان دورام است، انتخابات محلی اخیر شاهد آن بود که رفرم برای نخستین بار در یک قرن، حزب کارگر را از قدرت کنار زد. پیش‌بینی‌های مبتنی بر آخرین نظرسنجی‌ها حاکی از آن است که رفرم در انتخابات ۲۰۲۹ تمام کرسی‌های شمال شرقی را به دست خواهد آورد.

این نه تنها تراژدی خواهد بود، بلکه تراژدی‌ای قابل اجتناب است. برخی مفسران به‌سرعت جوامع پساصنعتی را غیرقابل بازگشت قلمداد کرده و مشتاق‌اند چپ را به یک حرکت بین‌طبقاتی از ترقی‌خواهان در شهرهای بزرگ محدود کنند. اما برخلاف این تحلیل، کارگران در شمال شرق با خروج صنایع ناپدید نشده‌اند. در واقع، این منطقه بالاترین نسبت کارگران عضو اتحادیه را در میان تمام مناطق انگلستان دارد—تقریباً دو برابر لندن و جنوب شرقی.

هر ابتکار سوسیالیستیِ درخور نام خود باید با برنامه‌ای آغاز شود که هدفش ارتباط مستقیم با این کارگران باشد؛ برنامه‌ای که راه‌حل‌های واقعی برای مشکلات آنان ارائه دهد و به بازسازی جوامعی بپردازد که توسط دولت‌های پی‌درپی رها شده‌اند. چنین برنامه‌ای عوام‌فریبی سطحی فراژ و حزب رفرم را افشا می‌کند و بر ارائهٔ جایگزینی متمرکز می‌شود که با تجربهٔ روزمرهٔ مردم پیوند دارد.

در بنیاد خود، این حرکت باید رو به بیرون باشد، خطاب به مردمی که به دنبال راه‌حل‌اند، نه رو به درون و در جستجوی آسایش پایگاه فعالانش. هر چیز دیگر در این لحظهٔ تاریخی، شکست عظیمی خواهد بود. مأموریت، در نهایت، ساختن یک طبقه برای خودش است—نه یک چپ برای خودش.

منبع: ژاکوبین

print
مقالات
سکولاریسم و لائیسیته
Visitor
0292511
Visit Today : 243
Visit Yesterday : 1256