اندیشه ، فلسفه
تاریخ
اقتصاد
  • اجماع لندن: اصول اقتصادی برای قرن بیست‌ویکم
    مدرسه اقتصاد و علوم سیاسی لندن اخیراً از کتاب «اجماع لندن: اصول اقتصادی برای قرن بیست‌ویکم» رونمایی کرده است که تلاشی برای بازنگری در اندیشه‌های اقتصادی در دوران پس از اجماع واشنگتن بوده است.
  • ارزپاشی از پکن تا کرمان
    یکم- گویا دوران وفور ارز به دست آمده از صادرات نفت به سرآمده است و همین مساله دردسرساز و ارزهای مصرف شده در بخش‌های مختلف بیشتر از همیشه زیر ذره‌بین می‌رود. چرا چنین فرضی دارید؟ اگر خبرهایی که این روزها از
  • رشد اقتصادی در نیمه اول امسال منفی شد
    مرکز پژوهش‌های مجلس شورای اسلامی اعلام کرد که رشد اقتصادی ایران در نیمه اول سال جاری «منفی ۰/۳ درصد» بوده است که سقوط شدیدی نسبت به سال قبل را نشان می‌دهد.
  • اقتصاد ایران در آستانه‌ یک دوره بحرانی
    جماران: بانک جهانی در گزارش اکتبر ۲۰۲۵ پیش‌بینی کرده است، اقتصاد ایران در آستانه‌ یک دوره‌ی بحرانی و سرنوشت‌ساز قرار دارد. پس از ثبت رشد ۳.۷ درصدی در سال ۲۵-۲۰۲۴، بانک جهانی پیش‌بینی می‌کند که تولید

آقای محمد احمدی کارشناس ارشد مسائل فلسطین، اسرائیل و امریکا مقاله راهبردی عمیقی با عنوان «جنگی کوتاه‌مدت با ثمره روشنگری درازمدت» درباره جنگ نوشتند. در این مقاله به «جنگ دوازده روزه‌ای که دنیا را تکان داد»، ایران چگونه در آزمون تاریخی خود آبدیده شد» و همچنین «جنگی که پرده‌ها را فروریخت» اشاره مبسوط و معناداری کرده است. باشد که هم‌وطنان عزیز و خوانندگان چشم‌انداز ایران برخورد فعالی با مطالب این مقاله داشته باشند و ما را از دیدگاه خود بهره‌مند سازند.

دوازده روز از ماه ژوئن ۲۰۲۵ به نحوی غافلگیرکننده، به نقطه عطفی در تاریخ غرب آسیا تبدیل شد. دو قدرت بزرگ نظامی جهان و مجهز به تسلیحات هسته‌ای با اتکا به نقشه‌ای پیچیده و به نوبت به ایران حمله کردند و سپس با یک آتش‌بس شتاب‌زده و با ادعای موفقیت در اهدافشان به جای خود بازگشتند، درحالی‌که دنیا درباره میزان کامیابی آنان مردد است. هنوز بسیاری از اطلاعات در این باره نامعلوم یا محرمانه است، اما نگاهی به سیر وقایع و تحلیل آن‌ها می‌تواند نکات زیادی را روشن کند.

جنگ به‌جای مذاکره

درست زمانی که ایران و امریکا در حال برنامه‌ریزی برای دور جدیدی از مذاکره بر سر برنامه هسته‌ای بودند، در ۱۲ ژوئن، شورای حکام آژانس بین‌المللی انرژی اتمی قطعنامه‌ای را بر پایه گزارشی از مدیرکل آژانس، رافائل گروسی، تصویب کرد. گزارشی که نگرانی‌هایی مبهم درباره برنامه هسته‌ای ایران مطرح می‌کرد، بی‌آنکه شواهدی قطعی از تخلف ارائه دهد. با وجود آنکه پرونده این نگرانی‌ها سال‌ها قبل بسته شده بود و اکنون بدون مستندات معتبر بازگشایی می‌شد، این قطعنامه که عمدتاً توسط سه قدرت اروپای غربی به‌علاوه امریکا هدایت می‌شد، با سرعت به تصویب رسید و با استقبال صریح اسرائیل مواجه شد، حتی اگر دلایل این قطعنامه معتبر فرض شود، هرگونه تصمیم برای اقدامات بعدی باید ابتدا در شورای امنیت سازمان ملل مورد بحث و بررسی قرار می‌گرفت.

اما آن دولت‌ها نمی‌خواستند منتظر این روند بمانند. کمتر از ۲۴ ساعت بعد، اسرائیل زیرساخت‌های هسته‌ای ایران را هدف حمله قرار داد و نتانیاهو از همان گزارش و قطعنامه برای توجیه اقدام خود استفاده کرد. به این ترتیب، نهادی که با هدف تضمین توسعه صلح‌آمیز هسته‌ای ایجاد شده به ابزاری برای مشروعیت‌بخشی به تهاجم نظامی تبدیل شد. این در تضاد آشکار با اصول بنیادی آژانس و علت وجودی آن است؛ البته شروع یک جنگ با ابعادی چنین گسترده، نیاز به ماه‌ها برنامه‌ریزی دارد و نمی‌تواند به این سرعت شکل بگیرد. به نظر می‌رسد گروسی در هماهنگی با اسرائیل و متحدان آن، گزارش را در زمان مناسب برای طراحان جنگ ارائه داده است. سه کشور اروپایی نیز که در همان روزها قرار ملاقاتی با مقامات ایرانی داشتند کمی پیش از حمله اسرائیل، این ملاقات را لغو کردند و این نشان می‌دهد آن‌ها از وقایع بعدی آگاه بودند.

از زمان آغاز مذاکرات هسته‌ای با ایران در سال ۲۰۰۳ اسرائیل به دنبال شکست این مذاکرات، نابودی تأسیسات هسته‌ای ایران و کشاندن امریکا و ناتو به جنگ با ایران بود. غرب در صدد بود خواسته‌های اسرائیل را از طریق مذاکره با ایران تأمین کند، اما نگرش نتانیاهو به مذاکرات غربی‌ها، امتیازگیری حداکثر از ایران و عدم اعطای امتیاز متقابل به آن بود. پس از روی کار آمدن ترامپ در ۲۰۲۵ و با فشار لابی‌های اسرائیل در امریکا، این نگرش نتانیاهو کم‌کم تبدیل به سیاست خارجی امریکا در قبال ایران گردید. به این ترتیب، مذاکرات دولت امریکا با ایران، حداقل در هفته‌های قبل از جنگ، بخشی از نقشه غافلگیرانه نتانیاهو برای حمله به ایران شد. کلید فریب، این ایده بود که به ذهن ایرانی‌ها القا شود که وقتی امریکا مشغول مذاکره است، حمله‌ای در کار نخواهد بود.[۱]

ترامپ در ماه‌های قبل از حمله اسرائیل، بارها ایران را تهدید به عملیات نظامی کرده بود تا بتواند در مذاکرات امتیاز بگیرد. پس از شروع جنگ نیز اذعان نمود که از نقشه آن اطلاع داشته و از اقدامات اسرائیل ستایش و حمایت کرد.[۲]

بخش دیگری از عملیات فریب این بود که دولت امریکا در حین جنگ اسرائیل و کمی قبل از حمله امریکا به تأسیسات هسته‌ای ایران، اعلام کرد تصمیم خود برای اقدامات بعدی را دو هفته دیگر خواهد گرفت. هدف این بود که در ایران، احساس آسودگی از خطر امریکا ایجاد شود. نتیجه طبیعی این فریب‌کاری‌ها بی‌اعتمادی ایران به مذاکرات و نیت‌های طرف مقابل است و باعث می‌شود حل مسائل بین طرفین بسیار پیچیده شود و چشم‌انداز آینده منطقه با خطرات بزرگ‌تری مواجه گردد. آژانس و مدیرکل آن حاضر نشدند حملات اسرائیل و امریکا به تأسیسات هسته‌ای ایران را محکوم کنند. به این ترتیب، آژانس که بر طبق اساسنامه خود متعهد است از حقوق هسته‌ای اعضای خود حمایت کند، تبدیل به ابزاری برای جنگ‌افروزی دو دولت هسته‌ای شد که یکی از آن‌ها عضو ان‌پی‌تی نیست و تحت هیچ نظارتی قرار ندارد. در نتیجه این رفتار، جهان شاهد رویکرد بیشتر به تسلیحات هسته‌ای، بی‌ثباتی و کاهش نقش بین‌المللی آژانس خواهد بود.

محاسبات اسرائیل

هدف نتانیاهو از جنگ گسترده علیه ایران، بسیار فراتر از تخریب تأسیسات هسته‌ای بود. تحریک ناآرامی و تضعیف حکومت در جهت سرنگونی و حتی تجزیه ایران، اهدافی مهم‌تر بود که می‌توانست آرزوهای نتانیاهو را برآورده کند. نتیجه این جنگ قرار بود تأثیر مهمی در سرنوشت و معادلات آینده منطقه به نفع اسرائیل داشته باشد.[۳]

محاسبه نتانیاهو از اوضاع داخلی ایران قابل‌ توجه است. بعد از حملات اسرائیل به غزه و لبنان، این تصور شکل گرفت که این رژیم در موضع سلطه بر منطقه است، ایران ضعیف شده و حکومتش با یک حمله نظامی در طی چند روز سرنگون می‌شود. آن‌چنان‌که در پیام نتانیاهو به ایرانیان در ابتدای جنگ آمده، او تصور می‌کرد که: ۱. ایران در ضعیف‌ترین موقعیت خود قرار دارد؛ و ۲. حمله اسرائیل فرصت خوبی برای مخالفان داخلی است که قیام کرده و حکومت را سرنگون کنند.[۴]

نتانیاهو مدت‌هاست که نقشه تهاجم به ایران را در سر داشته و در پی موقعیت مناسب برای این کار بوده است، اما چرا در این مقطع زمانی، حمله را آغاز کرد؟ چند علت برای انتخاب زمان تهاجم می‌توان تشخیص داد: ۱. مشغول بودن ایران در مذاکرات با امریکا، با این تصور که در زمان مذاکره، جنگی رخ نخواهد داد؛ ۲. تأثیر گذاشتن اسرائیل بر روند مذاکرات برای اجبار ایران به پذیرش شرایط دیکته‎شده توسط امریکا؛ ۳. دست یافتن ایران به اسناد محرمانه اسرائیل درباره مسائل امنیتی کشور و رابطه با آژانس.

چند روز پیش از ارائه گزارش گروسی، ایران فاش کرد بخش قابل‌توجهی از اسناد مزبور را به خاک خود انتقال داده و در حال استخراج اطلاعات حساسی از آن‌هاست. بخشی از این اسناد نشان می‌دهد مدیرکل آژانس، هماهنگی قابل‌توجهی با اسرائیل به‌عنوان یک عضو خارج از ان‌پی‌تی در پرونده ایران داشته و بسیاری از ادعاهای مورد نظر آن‌ها را در قالب گزارش‌های خود علیه ایران لحاظ کرده است.[۵]

 

انتقال این اسناد به ایران یکی از دلایل شتاب‌زدگی اسرائیل برای آغاز جنگ بلافاصله پس از قطعنامه آژانس است. اطلاعات موجود در این اسناد شامل موارد گسترده‌ای از قبیل مسائل نظامی، امنیتی و هسته‌ای می‌شود که استخراج آن می‌توانست طرح بزرگ اسرائیل برای غافلگیری ایران را خنثی کند. همچنین اطلاعات سلول‌های خرابکاری موساد در ایران می‌توانست از طریق این اسناد در اختیار ایران قرار گیرد. در این صورت، سال‌ها تلاش موساد برای تشکیل و مدیریت این سلول‌های تروریستی به هدر می‌رفت. اگر اسرائیل دیرتر از این زمان، جنگی را به راه می‌انداخت، ایران احتمالاً اطلاعات زیادی از نقشه عملیاتی اسرائیل، عوامل داخلی آن و همچنین نقاط حساس و ضعف‌های خود اسرائیل را به دست می‌آورد.

غافلگیری و پیش‌دستی

اسرائیل همواره حق حمله پیش‌دستانه را برای خود قائل بوده، درحالی‌که چنین حمله‌ای از لحاظ حقوق بین‌الملل قابل توجیه نیست. اگر اسرائیل چنین حقی را داشته باشد، دیگران هم می‌توانند مدعی چنین حقی برای خود گردند و در این صورت، بی‌ثباتی در جهان حکم‌فرما می‌شود. صهیونیست‌ها مجوز حمله پیش‌دستانه را بر اساس داستان استر در تورات به خود می‌دهند و با استفاده از آن، ذهنیت تاریخی برتری‌جویانه برای حذف و کشتار مخالفان را تبلیغ می‌کنند؛ اما اسرائیل در تهاجم پیش‌دستانه به ایران، مرتکب قمار بزرگی شد که سابقه و نتایجی نامطلوبی برایش به بار می‌آورد و اهرم‌هایی را در اختیار ایران قرار می‌دهد که بعضی از آن‌ها را می‌توان چنین برشمرد: ۱. حق پاسخگویی ایران با انتخاب زمان و مکان و شرایط واکنش خود؛ ۲. فشار به شورای امنیت سازمان ملل و متحدان اسرائیل برای اعتراف به تجاوزگری آن، در کوتاه‌مدت و بلندمدت؛ ۳. پیگیری پرونده غرامت جنگی و جبران خساراتی که اسرائیل و متحدان آن به بار آورده‌اند؛ ۴. مطالبه تضمین حقوقی و امنیتی درازمدت از نهادهای بین‌المللی و حامیان اسرائیل برای عدم تکرار هر گونه تجاوز دیگر از سوی این رژیم.

 

یکی از دلایل رویکرد اسرائیل به حمله پیش‌دستانه، عنصر غافلگیری است. قرار بود همچون جنگ شش‌روزه ۱۹۶۷ که به پیروزی سریع اسرائیل منتهی شد، جنگ با ایران هم در کمتر از یک هفته با حصول به اهدافش پایان یابد. اسرائیل برای غافلگیری ایران، چند طرح موازی را به‌صورت ترکیبی پیش برد. یکی از آن‌ها هک کردن سامانه پدافند بود که تا چندین ساعت مؤثر واقع شد. طرح دوم استفاده از نیروها و عوامل تروریستی در داخل کشور بود که مأموریت داشتند با پرتاب صدها پهپاد و ریزپرنده در نقاط مختلف کشور، پدافند و رادارها را هدف بگیرند و از کار بیندازند. اغلب این حملات با قدرت انفجاری نسبتاً کمی همراه بودند، اما راه را برای طرح سوم هموار کردند تا هواپیماها و پهپادهای بزرگ‌تر برای حمله به مناطق حساس با قدرت تخریب بیشتری وارد عمل شوند. طرح چهارم نیز ترور شخصیت‌های مهم بود تا توان مدیریتی از نظام کشور سلب شود.

عملیات عوامل خرابکار داخلی شبیه کاری است که اوکراین چند هفته پیش از این جنگ، با همکاری ناتو علیه روسیه انجام داد و تعدادی از پایگاه‌های هوایی روسیه در مناطق دوردست را هدف قرار داد. این ترکیبی از همکاری ستون پنجم با دشمن در کشور مورد حمله است؛ یعنی ترکیب تروریسم داخلی با عملیات نظامی خارجی. حمله به دانشمندان هسته‌ای و فرماندهان نظامی در منزل آن‌ها هم نمونه‌ای از عملیات تروریستی با پشتیبانی خارجی است. اسرائیل با همکاری سازمان‌های اطلاعاتی غربی، سال‌ها برنامه‌ریزی کرد تا شبکه‌ای از عوامل نفوذی و گروه‌های برانداز در داخل ایران شکل بگیرد و به هماهنگی برسد، اما طراحی جزئیات حمله در کمتر از یک سال اخیر انجام شد. بخشی از نیروی انسانی لازم برای انجام خرابکاری و نیز تجهیزات آن‌ها با سوءاستفاده از عدم حاکمیت کامل بر مرزها، از طریق قاچاق وارد کشور شده است. از سوی دیگر، نفوذ سایبری و نرم‌افزاری در همه مراحل حمله، نقش اساسی داشت. رامی ایگرا،[۶] معاون سابق موساد، در این باره می‌گوید ردگیری و ترور مقامات ایرانی با فنّاوری‌های نوین انجام شده است.[۷]

طرح‌های حمله تا حدودی در روز اول جنگ به نتیجه رسید و قرار بود با گستردگی بیشتری در روزهای بعد ادامه یابد، اما سرعت عمل ایران برای مقابله با این طرح‌ها باعث شد فقط بخشی از اهداف آن‌ها محقق شود. قرار بود تعداد خرابکاری و ترورها بسیار بیشتر باشد.[۸]

ایران در روز اول جنگ، واکنش تهاجمی نشان نداد اما با اقدامات سیاسی خود، این پیام را به جهانیان رساند که شروع‌کننده جنگ کیست، چگونه مناطق مسکونی مورد اصابت اسرائیل قرار گرفته‌اند و چرا شورای امنیت سازمان ملل باید تشکیل شده و آن را محکوم کند. این کار نوعی مقدمه‌چینی برای واکنش تهاجمی ایران در روزهای بعد شد. در واقع، غافلگیری ایران برخلاف آنچه کشورهای عربی در جنگ‌های قبلی اسرائیل با آن مواجه شده بودند، کمتر از یک روز طول کشید. در روزهای بعدی، این اسرائیل بود که در مقابل واکنش شدید ایران غافلگیر شد. نتانیاهو به جنگی سریع و کوتاه فکر می‌کرد که قرار بود اهداف او را با هزینه کم محقق کند، اما ایرانیان پس از مواجهه با ضربات اولیه، به پاسخ طولانی‌مدت و تحمیل هزینه سنگین به طرف مقابل بر اساس فرسایش او می‌اندیشیدند. این چیزی نبود که اسرائیل قادر به تحمل آن باشد و بنابراین خیلی زود خواهان آتش‌بس شد.

 

هزینه‌های جنگ

درگیری‌های اسرائیل از آغاز جنگ غزه در اکتبر ۲۰۲۳ تا قبل از جنگ با ایران ۸۵ میلیارد دلار هزینه به این رژیم تحمیل کرد.[۹]

این هزینه هنگفت که شامل مخارج نظامی، زیان‌های اقتصادی و خسارات به مردم اسرائیل می‌شود، در طی حدود بیست ماه پخش شده و با توجه به ادامه جنگ غزه در حال افزایش است. در مورد هزینه اسرائیل در جنگ با ایران، نظرات متفاوتی ارائه شده که تا حدود ۳۰ میلیارد دلار می‌رسد. برآورد دقیق آن مشکل است؛ زیرا از یک‌سو، مقررات سانسور اسرائیل اجازه نمی‌دهد جزئیات همه خسارات منتشر شود و از سوی دیگر، برخی از هزینه‌ها تا سال‌ها بعد ادامه خواهد داشت. مثلاً حدود ۴۶ هزار پرونده خسارات مردم و حدود ۱۸ هزار بی‌خانمان به‌عنوان مشکلات درازمدت روی دست اسرائیل مانده‌اند.[۱۰]

به این ترتیب، جنگ‌های اخیر اسرائیل با همسایگان عرب خود به‌طور متوسط حدود ۱۴۰ میلیون دلار در روز هزینه برای آن داشته، درحالی‌که جنگ دوازده‏روزه با ایران در هر روز به‌طور متوسط تا حدود ۲.۵ میلیارد دلار هزینه به این رژیم تحمیل کرده است. یکی از مهم‌ترین عوامل در پایان سریع یک جنگ مدرن، مخارج کمرشکن آن است. در ماه مه ۲۰۲۵، امریکا به علت هزینه سنگین درگیری با یمن، مجبور به پذیرش صلح شد، اما اسرائیل از این موضوع اساسی درس نگرفت و چند هفته بعد جنگی با ایران به راه انداخت که احتمالاً بیشترین هزینه روزانه در طی تاریخ معاصر را داشته، بدون آنکه دستاوردی سیاسی برای آن رژیم داشته باشد. تصاویر انفجار و تخریب طی چند روز در اسرائیل یادآور ویرانی‌هایی است که این رژیم در بیست ماه در غزه و لبنان پدید آورد. اشتباه نتانیاهو باعث شد اسرائیلی‌ها طعم تلخ گوشه‌هایی از اعمال خود با فلسطینیان در این بیست ماه را حس کنند. با توجه به تضعیف پدافند اسرائیل در اواخر جنگ، می‌توان گفت هزینه خسارات در حال رشد فزاینده بود و در صورت ادامه درگیری تا چند هفته می‌توانست از ۱۰۰ میلیارد دلار عبور کند. پس اسرائیل باید به‌طور اضطراری، راه‌حلی برای پایان جنگ می‌یافت و این کار فقط با وساطت امریکا ممکن بود.

سازمان‌های اطلاعاتی امریکا می‌گویند تولید موشک‌های بالستیک ایران قبل از جنگ حدود پنجاه عدد در ماه بود، اما نتانیاهو برآورد کرد که ایران تولید سیصد موشک بالستیک در هر ماه را در برنامه خود دارد. هزاران موشک تهاجمی نیز در پایگاه‌های ایران آماده استفاده هستند که نُه نوع آن می‌توانند اسرائیل را هدف بگیرند. تعداد دقیق این موشک‌ها محرمانه است.[۱۱]

مشکل این است که موشک‌های پدافندی امریکا و اسرائیل برای مقابله با این زرادخانه بسیار گران‌قیمت است و ظرفیت تولید آن‌ها کمتر از آن است که بتوان در جنگی طولانی بر آن‌ها اتکا کرد. مثلاً دو سامانه پیشرفته ایالات‌متحده را در نظر بگیرید: امریکا ماهانه فقط هشت موشک ضد بالستیک تاد را تولید می‌کند که هزینه هر یک حدود ۱۳ میلیون دلار است. هر موشک پدافندی و ضد بالستیک اس‌ام-۳ امریکا نیز تا ۳۰ میلیون دلار هزینه دارد و تولید ماهانه آن حداکثر می‌تواند به پنج عدد برسد. از سوی دیگر، تولید و ذخایر دفاع هوایی امریکا و ناتو با ارسال موشک‌های پدافند به ماجراجویی‌های سه‎ساله اوکراین و دوساله اسرائیل کاهش شدیدی یافته و این می‌توانست به شرایطی منتهی شود که اسرائیل در برابر حملات مداوم ایران بی‌دفاع شود.[۱۲]

در اوایل جنگ، ایران با پرتاب ده‌ها موشک در هر روز، اسرائیل را مجبور به استفاده زیاد از ذخایر پدافندی خود کرد، به‌طوری‌که پس از چند روز، این موشک‌های رهگیر سهمیه‌بندی شد. در اواخر جنگ، پدافند اسرائیل حتی با کمک‌های امریکا، خسته‌تر از آن بود که بتواند با موشک‌های ایران مقابله کند؛ بنابراین ایران می‌توانست موشک‌های کمتری را با تأثیرگذاری بیشتر پرتاب کند.

 

همدستی غرب

اسرائیل بدون کمک‌های غرب نمی‌توانست عملیات گسترده خود را اجرا کند. امریکا علاوه بر فریب‌کاری در مذاکرات برای منحرف کردن ذهنیت طرف ایرانی از جنگ قریب‌الوقوع، انواع دیگری از همدستی با اسرائیل را عملی کرد. ناوهای امریکا و ناتو در دریاهای اطراف، از جنوب ایران تا شرق مدیترانه، پشتیبان هدایت حملات اسرائیل به مناطق مختلف کشور و ردگیری پاسخ موشکی ایران بودند. جنگنده‌های امریکا و ناتو در گشت‌زنی مستمر در فضای بین ایران و اسرائیل بودند تا پرتابه‌های ایرانی را رهگیری کنند. هواپیماها و کشتی‌های باری غرب به ارسال منظم اسلحه و مهمات به اسرائیل می‌پرداختند، زیرا این رژیم توانایی تولید کافی آن را برای ماجراجویی‌های خود ندارد.

 

دونالد ترامپ قبل و بعد از شروع تهاجم اسرائیل، بارها ایران را تهدید به حمله نظامی کرد و حتی پس از آتش‌بس نیز بار دیگر از حربه تهدید استفاده کرد. با اینکه ترامپ پیام‌های به‌ظاهر دوستانه نیز برای ایرانیان می‌فرستاد، احساسات واقعی خود درباره اقدامات اسرائیل را با پیام‌های مشتاقانه برای حملات بیشتر و تسلیم بی‌قیدوشرط ایران نشان می‌داد. این‌ها نشانه آن بود که او خود را شریک مستقیم در جنگ می‌دانست. سرانجام زمانی که معلوم شد برآوردهای نتانیاهو درباره ایران ناشی از توهم او بوده، امریکا مستقیماً دست به اقدام نظامی زد تا اسرائیل را از فشار فزاینده نجات دهد.

قدرت‌های اروپایی هم از تهاجم نظامی اسرائیل به ایران حمایت کردند و همانند جنگ‌های دیگر این رژیم، آن را «دفاع از خود» نام نهادند. این تأییدی بر مجوز حمله پیش‌دستانه اسرائیل بود، بدون آنکه ارزش حقوقی داشته باشد.[۱۳]

اما فرضیه غرب این بود که اسرائیل ظرف چند روز، ایران را شکست می‌دهد و بعد از آن دیگر اهمیتی ندارد که کسی درباره عدم مشروعیت این جنگ سخن بگوید. فریدریش مرتس صدراعظم آلمان در حاشیه نشست «گروه ۷» درباره اقدامات اسرائیل گفت این «کار کثیفی» است که اسرائیل به جای همه غرب درباره ایران انجام می‌دهد.[۱۴]

برخی رسانه‌های اروپا این سخنان را به باد انتقاد گرفتند و حتی آن را یادآور پرورش گروه‌های تروریستی برای سرنگونی حکومت‌های منطقه دانستند که بارها دامن‌گیر اروپا شده، همان‌طور که «کار کثیف» غرب در عراق و لیبی به گسترش تروریسم در جهان منجر شد. استفاده از اسرائیل و گروه‌های تروریستی برای انجام کارهای کثیفی که خود غرب مایل نیست به گردن بگیرد سابقه‌ای طولانی دارد.

در اوایل دهه ۲۰۰۰، آریل شارون نخست‌وزیر اسرائیل، با تبلیغ درباره خطر «سلاح‌های کشتارجمعی» ایران می‌گفت بعد از حمله به عراق، نوبت جنگ با ایران است. در آن زمان، دیک چنی، معاون جرج بوش رئیس‌جمهور وقت امریکا، «کار کثیف» حمله به ایران را از جمله اختیارات اسرائیل خواند و اظهار کرد کار بقیه دنیا هم تمیز کردن نتایج این کار کثیف از طریق دیپلماتیک خواهد بود.[۱۵]

اکنون نیز آن‌چنان‌که صدراعظم آلمان اذعان می‌کند تقسیم وظایف درباره جنگ با ایران به همین شکل است و قانون‌شکنی‌های آشکار به همین صورت توجیه می‌شود. در تاریخ، بسیاری از قدرتمندان برای توجیه جنایاتی که با رضایت آن‌ها عملی می‌شد، آن را یک شر ضروری می‌دانستند که بالاخره کسی باید انجامش دهد. سابقه مقامات آلمان نازی در وقایع هولوکاست نیز از همین نوع است.

 

ورود امریکا به جنگ

نتانیاهو با این جنگ خود را در یک شطرنج بزرگ و راهبردی درگیر کرد. او که احتمال می‌داد ایران و امریکا به توافق درباره برنامه هسته‌ای نزدیک شوند، جنگ با ایران را آغاز کرد تا راه توافق را ببندد. نقشه او این بود که روند تحولات منطقه را به سمتی بکشد که خود تعیین می‌کند، نه آنچه ممکن بود در مذاکرات حاصل شود. برای این منظور باید امریکا در برابر کار انجام‎شده قرار گیرد تا مجبور شود به نفع اسرائیل وارد عمل شود. در شرایط جنگی، حامیان اسرائیل در امریکا می‌توانند با دست باز به ترامپ فشار آورند تا وارد عمل شود، اما موضوع پیچیده‌تر از آن است که در ابتدا تصور می‌شود. ترامپ با این وعده بر سر کار آمده که به‌جای جنگ‌های پرهزینه، به مشکلات داخلی و جایگاه جهانی امریکا از نظر اقتصادی بپردازد. او که در سال‌های اخیر همواره از جنگ‌های بی‌حاصل امریکا در منطقه انتقاد کرده و آن را عامل افول کشورش در داخل و خارج دانسته، اکنون نمی‌تواند همان کار را در مقابل ملتی انجام دهد که بسیار قوی‌تر از حریفان پیشین است. اگر او بخواهد در جنگی وارد شود که ربطی به امریکا ندارد و افقی از دستاوردهای ملموس در آن دیده نمی‌شود، همه برنامه‌های اساسی دولت او بر هم خواهد خورد و به‌سرعت به یک بازیگر بی‌اعتبار در جامعه امریکا و در جهان تبدیل خواهد شد. چنین جنگی تمام برنامه‌های او برای جذب تریلیون‌ها دلار سرمایه از منطقه خلیج فارس را بر هم می‌زند و چین و روسیه جای امریکا را خواهند گرفت. از سوی دیگر، ورود امریکا به جنگ علیه ایران، خطراتی برای خود اسرائیل دارد، زیرا در آن صورت، پایگاه‌های امریکا در منطقه هم مورد حمله ایران قرار می‌گیرند و اقدامات آن‌ها در کمک به اسرائیل با مشکلات مهمی برخورد خواهد کرد. این باعث خواهد شد که پایگاه‌های امریکایی از دو مأموریت مهم خود در حمایت از اسرائیل بازبمانند: ۱. گشت‌زنی مداوم در آسمان منطقه برای مقابله با پرتابه‌های ایران به‌سوی اسرائیل؛ ۲. استفاده از فضای منطقه برای سوخت‌گیری جنگنده‌های اسرائیل در هنگام حرکت به‌سوی ایران. علاوه بر این، امریکا در صورت ورود به جنگ، نیاز بسیاری به موشک‌های پدافندی برای مقابله با حملات ایران خواهد داشت؛ بنابراین نمی‌تواند ذخایر پدافند خود را به اسرائیل بدهد و این به معنی بی‌دفاع شدن این رژیم خواهد بود.

ترامپ برای کاهش فشار حامیان اسرائیل در امریکا بر خود، راه‌حل میانه‌ای را برگزید. او دست به عملیات تهاجمی محدود و کوتاهی به نفع اسرائیل زد و به‌سرعت پایان آن را اعلام کرد. برآورد ترامپ این بود که ایران هم یک پاسخ کوتاه‌مدت به این عملیات خواهد داد و سپس او می‌تواند با ادعای موفقیت اقدامش، اعلام آتش‌بس کند. به این ترتیب، هم ترامپ از فشار لابی اسرائیل نجات می‌یافت و هم نتانیاهو از فشار جنگ ناکام خود با ایران، جان سالم به در می‌برد. حمله امریکا به تأسیسات هسته‌ای ایران در ۲۲ ژوئن، پاسخ ایران به این حمله در ۲۳ ژوئن و اعلام ترامپ برای آتش‌بس در ۲۴ ژوئن روی داد. ایران در پاسخ به حمله امریکا، پایگاه العدید در قطر، مقر سرفرماندهی نیروی هوایی و بزرگ‌ترین دارایی راهبردی ارتش امریکا در منطقه غرب آسیا را مورد حمله موشکی قرار داد. این دومین بار در شش سال گذشته است که ایران به پایگاه‌های امریکا حمله می‌کند و ترامپ با وجود تهدید قبلی خود برای واکنش شدید، هیچ پاسخی به آن نداده و حتی از متناسب بودن حمله ایران ابراز رضایت کرده است. او می‌داند اگر تبادل ضربات نظامی بین امریکا و ایران ادامه یابد، عواقب بزرگی برای منطقه و جهان، از جمله سرمایه‌گذاری‌های چند تریلیون دلاری، جریان نفت و قیمت آن خواهد داشت که تأثیر جدی بر اقتصاد امریکا و غرب دارد، بدون آنکه دستاوردی برای آن‌ها داشته باشد.

ترامپ که به وجهه رسانه‌ای و قهرمان‎سازی از خود اهمیت زیادی می‌دهد، اصرار دارد که تأسیسات هسته‌ای ایران را نابود کند، اما یک گزارش محرمانه از آژانس اطلاعات دفاعی امریکا که به رسانه‌ها راه یافت نشان می‌دهد که صدمات واردشده فقط چند ماه، برنامه هسته‌ای ایران را به عقب انداخته است. برآوردهای دیگر پنتاگون می‌گوید این مدت یک یا دو سال است. سی‌ان‌ان و نیویورک‌تایمز بر اساس گزارش محرمانه فوق می‌گویند این حملات به تأسیسات موجود در سطح زمین آسیب رسانده، اما نتوانسته آسیب جدی به تأسیسات زیرزمینی و سانتریفیوژها وارد کند.[۱۶]

 

برآوردهای رسمی خسارت می‌تواند بسیار متفاوت از واقعیت باشد. به نظر می‌رسد اطلاعاتی از داخل تأسیسات فوق در دست منابع خارجی نیست، زیرا پس از این وقایع، ایران مجوز آژانس بین‌المللی انرژی هسته‌ای برای دسترسی به آن‌ها را لغو کرده است. تصاویر ماهواره‌ای آسیب مهمی را نشان نمی‌دهد و بر اساس اطلاعات موجود، تردید زیادی در توانایی بمب‌های سنگرشکن برای انهدام تأسیسات اصلی در دالان‌های متعدد در اعماق زمین وجود دارد، حتی اگر صدمات جدی به این تأسیسات وارد شده باشد، نگرانی اصلی امریکا و اسرائیل درباره محصولات آن‌ها یعنی حدود نیم تن اورانیوم غنی‌شده ۶۰ درصدی است که پیش از حمله به محل نامعلومی منتقل شده است. با توجه به بومی شدن دانش هسته‌ای در ایران، صدمات احتمالی قابل‌ترمیم است و فقط باعث می‌شود تأسیسات بعدی در اعماق بیشتر و در مکان‌های سرّی، دور از چشم آژانس ساخته شود؛ بنابراین، نتایج واقعی و درازمدت این حمله، بسیار مهم‌تر از خسارات احتمالی آن است.

اما مصلحت سیاسی ترامپ در این است که روایت نابودی تأسیسات هسته‌ای ایران در ذهن سیاستمداران امریکا و اسرائیل جای گیرد. اگر روایت جایگزین؛ یعنی توانایی ایران در ادامه برنامه هسته‌ای خود حاکم شود، دردسر بزرگی برای ترامپ خواهد بود، زیرا در آن صورت، این توقع شکل می‌گیرد که امریکا باید دوباره حمله کند، حتی اگر در حال مذاکره با ایران است و هیچ جنگی در جریان نیست. مشکل بزرگ ترامپ این است که معلوم نیست این روند را تا کجا می‌تواند ادامه دهد. از سوی دیگر، موضع وزارت خارجه ایران درباره صدمات به تأسیسات هسته‌ای نیز بر همین اساس شکل گرفته است؛ یعنی مصلحت سیاسی ایران در این است که اعلام شود این صدمات جدی بوده تا احتمال حملات بعدی کاهش یابد.

 

روشنگری در ایران و جهان

به نظر می‌رسد توهم اسرائیل و حامیان آن درباره تفرقه و ضعف در جامعه ایران طی سال‌های اخیر، ناشی از فریبی است که از اپوزیسیون برانداز خورده‌اند و اعتراضات داخلی ایران را نشانه همراهی معترضان با دشمنان خارجی پنداشته‌اند.[۱۷]

آگاهی از افکار عمومی و نظرسنجی‌ها در منطقه و به‌ویژه ایران، اهمیت زیادی دارد که متأسفانه بسیاری از سران غرب و اسرائیل درک نمی‌کنند و به همین دلیل، بارها مرتکب اشتباهات راهبردی شده‌اند.[۱۸]

این نوع خطای محاسباتی در جنگ‌ها علیه افغانستان، عراق، لیبی و یمن فاجعه‌آفرین بود، اما سران غرب نه‌تنها درس لازم را از آن نگرفتند، بلکه در تهاجم نظامی مشترک به ایران نیز با اسرائیل همکاری کردند.

دورویی و معیارهای دوگانه غرب برای توجیه جنگ‌طلبی اسرائیل در دوران اخیر، تأثیر عمیقی در دنیا گذاشته و اکنون برای آن گروه از ایرانیان که در این باره تردید داشتند، عامل روشنگری شده است. پیش از این، نسل جوان ایران هیچ خاطره مستقیمی از جنگ و رویارویی با قدرت‌های حامی آن نداشت و آن را چیزی متعلق به تاریخ و گذشته می‌دانست تا اینکه در چند روز از ماه ژوئن اخیر همه چیز تغییر کرد.[۱۹]

جناح‌ها و اقشار مختلف جامعه به علت این جنگ، اختلافات خود را کنار گذاشتند و حول محور غرور ملی و نجات وطن از بیگانه جمع شدند. صحنه‌هایی از همبستگی به‌سرعت شکل گرفت که جوانان تاکنون ندیده بودند: استقبال ساکنان مناطق امن‌تر بدون چشمداشت مادی از مسافرانی که خانه خود را رها کرده بودند، آسان‌گیری مالکان بر مستأجران و مهربانی فوق‌العاده فروشندگان نسبت به خریداران مایحتاج روزانه، گوشه‌هایی از فداکاری مردم نسبت به یکدیگر بود که فقط نسل قدیم در زمان انقلاب و جنگ با عراق دیده بودند. نشریه گاردین می‌نویسد موضع‌گیری دولت‌های اروپایی در قبال جنگ اسرائیل، نقشی کلیدی در این تغییرات داشت. ایرانیان انتظار داشتند آن حملات بی‌مقدمه و بی‌رحمانه با محکومیت قدرت‌ها و نهادهای جهانی روبه‌رو شود، اما دریافتند که این انتظاری بیهوده است و آن‌ها باید فقط به خود متکی باشند. سکوت مرگبار قدرت‌ها و نهادهای مزبور، معنای دست اولی از نژادپرستی را به ایرانیان نشان داد: جان شما ارزش کمتری از جان دیگران دارد و رسانه‌های بین‌المللی به رنج‌های شما اهمیتی نمی‌دهند.

یکی از نتایج این تحول اجتماعی، آن است که رویکرد جدیدی درباره ساخت سلاح هسته‌ای در حال پا گرفتن در بین مردم عادی است: وقتی ما قواعد بین‌المللی را رعایت می‌کنیم و کسی از ما دفاع نمی‌کند، چرا باید به نگرانی‌های آن‌ها اهمیتی بدهیم؟ علاوه بر آن، گرایش به تخصیص نیرو و بودجه بیشتر به امور نظامی و تسلیحاتی گسترش می‌یابد، زیرا اعتماد به پیمان‌ها و نهادهای بین‌المللی رنگ باخته است. مردم می‌پرسند اگر نظامیان ما به قدر کافی قدرتمند نباشند، چگونه می‌توان به آتش‌بس اسرائیل و امریکا با ایران اعتماد کرد؟ چگونه می‌توان به مذاکره با امریکا دلخوش بود؟ ساختمان‌ها تعمیر می‌شود و زیرساخت‌ها بازسازی می‌شود، اما آنچه بازسازی نمی‎شود، اعتمادی است که یک ملت در مقابل بی‌عدالتی‌های جهانی از دست داده است.

بی‌عدالتی علیه فلسطینیان از سال ۲۰۲۳ تا حال، باعث روشنگری افکار عمومی بسیاری از ملت‌ها شده و اکنون مردم جهان شاهد گسترش آن بی‌عدالتی به ایران نیز هستند. همدلی و همدردی ملت‌ها با ایران چیزی درست برخلاف اهداف درازمدت اسرائیل و حامیانش برای انزوای آن است. در جهان اسلام از مراکش تا اندونزی، واکنش افکار عمومی علیه اقدامات اسرائیل شکل گرفته و مردم از پاسخ ایران حمایت کرده‌اند. در بسیاری از مناطق و شهرها تظاهرات مردمی در حمایت از ایران برگزار شده و آن را به‌عنوان ملتی شناخته‌اند که در برابر تجاوز اسرائیل ایستادگی می‌کند و آن‌ها این را تحسین می‌کنند. فضای همبستگی با ایران و انزجار از جنگ‌طلبی اسرائیل در بین مردم کشورهای غیرمسلمان نیز گسترش یافته و موضع‌گیری اغلب دولت‌های جهان اعم از مسلمان و غیرمسلمان نیز علیه اقدامات اسرائیل بوده است.

یکی از صحنه‌های همبستگی ملت‌ها با ایران در فضای مجازی رخ داد. در جریان جنگ، حملات سایبری و هک کردن بین ایران و اسرائیل شدت گرفت، اما علاوه بر آن، اسرائیل به نحوی بی‌سابقه مورد حمله حدود ۴۰ درصد از کل این نوع عملیات در سطح جهان قرار گرفت که بسیار بیشتر از حمله سایبری به هر کشور دیگری است. این نشان می‌دهد که مردم سایر کشورها نیز در حمایت از ایران، زیرساخت‌های اسرائیل را هدف گرفتند. گروه حنظله فقط یکی از حدود یکصد گروه هکر است که در این بازه زمانی به شبکه‌های اسرائیل هجوم آوردند. این گروه‌ها علاوه بر ایران، از روسیه، جنوب آسیا و مناطق دیگر سرچشمه می‌گیرند و خود را چریک‌های عرصه دیجیتال و بخشی از مجموعه مقاومت در رسانه‌ها می‌دانند که اهداف مشترکی را دنبال می‌کنند.[۲۰]

 

از سوی دیگر، تعدادی از دولت‌های غربی به صراحت یا به‌طور ضمنی از حملات اسرائیل حمایت کردند، گرچه اغلب آن‌ها خواستار «کاهش تنش از هر دو طرف» شدند. با این حال، اعتراضات مردمی در این کشورها علیه نقش اسرائیل در حمله به خاک ایران، با تظاهرات حمایت از فلسطین ترکیب شد و پرچم‌های جمهوری اسلامی در کنار پرچم‌های فلسطین به نحوی بی‌سابقه بالا رفت. تعداد زیادی از سازمان‌های مردم‌نهاد در غرب از جمله سازمان‌های متعلق به یهودیان، در حمایت از ایران و محکومیت جنگ‌طلبی اسرائیل و امریکا، دست به تظاهرات و فعالیت‌های سیاسی دیگر زدند.[۲۱]

[۱] https://www.axios.com/2025/06/13/how-israel-executed-strike-iran-nuclear

[۲] https://www.reuters.com/world/middle-east/trump-tells-reuters-its-unclear-if-iran-still-has-nuclear-program-2025-06-13/

[۳] https://www.theguardian.com/commentisfree/2025/jun/29/iran-israel-ceasefire-netanyahu-forever-war

[۴] https://www.youtube.com/watch?v=d6y__alEYl8&pp=0gcJCfwAo7VqN5tD

[۵] https://www.ynetnews.com/article/h1fqfodxxx

[۶] Rami Igra

[۷] https://www.bbc.com/news/videos/ckglkxl2d25o

[۸] https://www.axios.com/2025/06/13/how-israel-executed-strike-iran-nuclear

[۹] https://www.economist.com/middle-east-and-africa/2025/06/15/the-israel-iran-war-is-now-a-brutal-test-of-staying-power

[۱۰] https://www.middleeasteye.net/news/israel-counts-true-cost-iran-war-censorship-masks-full-damage

[۱۱]https://www.euronews.com/my-europe/2025/06/17/what-to-know-about-irans-missiles-and-israels-air-defence-system

[۱۲] https://responsiblestatecraft.org/us-stockpiles-missiles/

[۱۳] https://www.justsecurity.org/115010/israel-unlawful-attack-iran-charter/

[۱۴] https://www.eurotopics.net/en/340658/iran-is-israel-doing-the-dirty-work-for-the-west

[۱۵] https://www.arabnews.com/node/261433

[۱۶]https://en.wikipedia.org/wiki/United_States_strikes_on_Iranian_nuclear_sites#:~:text=On%20June%2022%2C%202025%2C%20the,code%20name%20Operation%20Midnight%20Hammer.

[۱۷] https://www.972mag.com/why-everything-israelis-think-they-know-about-iran-is-wrong

[۱۸] http://irdiplomacy.ir/en/news/1966433/netanyahu-s-message-of-friendship-for-iranians-is-met-with-derision

[۱۹] https://www.theguardian.com/commentisfree/2025/jul/05/iran-israel-attack-west-double-standards-state

[۲۰] https://www.darkreading.com/threat-intelligence/iran-israel-war-maelstrom-cyberspace

[۲۱] https://ngo-monitor.org/reports/anti-israel-ngos-mobilize-in-support-of-iran

print

مقالات
  • داستان قرارداد کرسنت پترولیوم جمشید اسدی
    داستان قرارداد کرسنت پترولیوم – از میدان گاز تا دادگاه داوری: پرونده کرسنت از پیچیده‌ترین پرونده‌های اقتصادی-سیاسی جمهوری اسلامی ایران و از سنگین‌ترین زیان‌ها برای ملت ایران است. ماجرا از امضای قراردادی در سال
  • نامه سرگشاده ضحاک به مردم ایران مسعود میرراشد
    ضحاک در این روایت نه هیولایی اسطوره‌ای، بلکه آیینه‌ای از جامعه‌ای گرفتار در خواب، خودفریبی و تکرار تاریخی است. مسعود میرراشد در این نوشته روشنفکران و حاکمان را همگی در چرخهٔ فساد و مسئولیت‌گریزی شریک می‌داند و با زبانی تند اما اندیشمندانه، آنان را به بیداری، خودشناسی و بازنگری در ریشه‌های فرهنگی و
  • بگذار چپ های دلبسته به حکومت…ابوالفضل محققی
    یک دوست وهمراه قدیمیست که از ایران هر از چند گاهی که عرصه برایش تنگ می شود زنگ می زند و درد دل می کند. اما این بار سخت عصبی است. بی مقدمه با طعنه می گوید: “آقا که هنوز از زیر زمین بیرون نیامده. دستور جهاد
  • تأثیر دیجیتالی شدن بر سازماندهی جامعه مدنی
    ما در اداره امور جوانان و جامعه مدنی (Myndigheten för ungdoms- och civilsamhällesfrågor – MUCF) به شما خوش آمد می‌گوییم به وبینار امروز که با عنوان: دیجیتالی شدن چگونه بر سازماندهی جامعه مدنی تأثیر می‌گذارد؟ برگزار می‌شود.
  • ایران باید اعلام کند با اجرای «طرح دو دولت» به پیمان ابراهیم خواهیم پیوست – فرخ نگهدار
    جهان خاکی ما اکنون لحظات تاریخ سازی را می گذراند. چشم ها به فلسطین دوخته است. بودن یا نبودن. مساله این است. از پی تمکین کابینه اسرائیل در راستای طرح پیشنهادی پرزیدنت ترامپ، غرش بمب ها و ضجه کودکان
  • حتماً از رسایی شکایت می‌کنم/ با همه اختلافات زیر بار تضعیف دولت نمی‌رویم
    مشاور سیاسی رئیس مجلس شورای اسلامی در واکنش به برخی ادعاها درباره مهندسی کردن انتخابات هیات رئیسه گفت: این حرف‌ها تهمت و دروغ است. حمایت از دولت و کنار گذاشتن اختلافات سیاسی با هدف حل
  • سیونیک؛جاده‌ای به سوی صلح یا رقابت؟
    در سال‌های اخیر، منطقه سیونیک در جنوب ارمنستان به نقطه‌ای تازه برای تنش میان ایروان و باکو تبدیل شده است و به گذرگاهی برای فرار ارمنیان قره‌باغ.اکنون رهبران دو کشور مدعی‌اند که صلح میانشان برقرار شده و سیونیک قرار
سکولاریسم و لائیسیته
Visitor
0319825
Visit Today : 140
Visit Yesterday : 881