اسرائیل بیش از هر بازیگری در خاورمیانه، از میزان انزجار عمومی که در میان ملتهای منطقه -از جمله جهان عرب، ایرانیان و ترکها- نسبت به آن وجود دارد آگاه است. این واقعیت موجب شده افکار عمومی همچنان مانعی جدی بر سر راه نزدیکی آشکار بسیاری از دولتها به اسرائیل باشد در کنار این چالش اجتماعی، اسرائیل با یک نقطهضعف راهبردی جدی نیز مواجه است: مساحت کم جغرافیایی و جمعیت محدود که آن را از منظر زمینی، در برابر تهدیدات خارجی آسیبپذیر میسازد.
با این حال، توازن راهبردی خاورمیانه در سایه چند مؤلفه قدرت اسرائیل دگرگون شده است: سلطه نظامی هوایی، توانمندی پیشرفته سایبری و اطلاعاتی و بهرهگیری از حمایت گسترده سیاسی، اقتصادی و نظامی ایالاتمتحده و تا حدی اروپا. افزون بر این، شبکههای پیچیده مالی و تکنولوژیک جهانی، که سررشته بخشی از آنها در دستان اسرائیل است، به این رژیم قدرتی مضاعف بخشیده است.
در چنین زمینهای، حملات هدفمند اخیر اسرائیل به خاک سوریه را نمیتوان صرفاً واکنشی تاکتیکی دانست، بلکه باید آن را در قالب یک راهبرد بلندمدت با اهدافی چندگانه تحلیل کرد:
۱. جلوگیری از بازسازی دولتهای مقاوم
یکی از اصلیترین اهداف این حملات، جلوگیری از شکلگیری یک حکومت عربی با پیشینه مردمی و ضد صهیونیستی در سوریه است؛ حکومتی که در آینده، با اتکا به تجربه جنگهای چریکی و پشتیبانی سیاسی یا اقتصادی قدرتهای منطقهای، میتواند به تهدیدی جدی در عرصه زمینی بدل شود. در شرایطی که منطقه درگیر آشوبهای داخلی و صفبندیهای مبهم ژئوپلیتیکی است، اسرائیل این موقعیت را فرصتی مغتنم برای ضربه زدن به توان آینده سوریه تلقی میکند، حتی اگر در ظاهر، این اقدامات خطر اجماع منطقهای علیه خود را به همراه داشته باشد.
۲. تضعیف ثبات داخلی و ایجاد کمربند حائل
هدف دوم میتواند فراتر از صرف حمله نظامی باشد. تضعیف حاکمان فعلی سوریه، یا حتی حذف فیزیکی برخی رهبران کلیدی، ممکن است راه را برای شکلگیری یک ساختار نیمه فروریخته یا دستنشانده در بخشی از خاک سوریه هموار کند. چنین سناریویی، به اسرائیل اجازه میدهد نوعی «حائل زمینی» میان مرزهای خود و سرزمین سوریه ایجاد کند.
۳. ارسال پیام بازدارنده به کشورهای منطقه
اسرائیل در پی آن است تا از طریق این حملات، پیامی روشن به سایر کشورهای منطقه مخابره کند: ما، فارغ از محبوبیت یا نفرت عمومی، از اعتمادبهنفس و پشتیبانی بینالمللی کافی برای عبور از خطوط قرمز متعارف برخورداریم. این پیام، بهویژه برای کشورهایی مانند عربستان سعودی که در حال پیریزی یک راهبرد توسعهطلبانه و هژمونیک هستند، اهمیت دارد. سعودیها بهخوبی میدانند که ورود به یک تقابل مستقیم با اسرائیل، میتواند ثبات آینده و سرمایهگذاریهای بلندمدت آنان را به خطر اندازد. کشورهای کوچک عربی خلیج فارس نیز در این میان، در وضعیتی نیستند که بتوانند نقشی تعیینکننده ایفا کنند.
جمعبندی
در ظاهر، ممکن است اقدام نظامی اسرائیل علیه سوریه، یک ریسک خطرناک به نظر برسد؛ اما از منظر محاسبه هزینه-فایده، به نظر میرسد که تلآویو در پی یک بازدارندگی روانی و منطقهای گستردهتر است. هنوز ابعاد کامل این سیاست روشن نشده است، اما بدون شک رویدادهای آتی، زوایای بیشتری از اهداف راهبردی اسرائیل را آشکار خواهد کرد.