اندیشه ، فلسفه
تاریخ
اقتصاد
  • اجماع لندن: اصول اقتصادی برای قرن بیست‌ویکم
    مدرسه اقتصاد و علوم سیاسی لندن اخیراً از کتاب «اجماع لندن: اصول اقتصادی برای قرن بیست‌ویکم» رونمایی کرده است که تلاشی برای بازنگری در اندیشه‌های اقتصادی در دوران پس از اجماع واشنگتن بوده است.
  • ارزپاشی از پکن تا کرمان
    یکم- گویا دوران وفور ارز به دست آمده از صادرات نفت به سرآمده است و همین مساله دردسرساز و ارزهای مصرف شده در بخش‌های مختلف بیشتر از همیشه زیر ذره‌بین می‌رود. چرا چنین فرضی دارید؟ اگر خبرهایی که این روزها از
  • رشد اقتصادی در نیمه اول امسال منفی شد
    مرکز پژوهش‌های مجلس شورای اسلامی اعلام کرد که رشد اقتصادی ایران در نیمه اول سال جاری «منفی ۰/۳ درصد» بوده است که سقوط شدیدی نسبت به سال قبل را نشان می‌دهد.
  • اقتصاد ایران در آستانه‌ یک دوره بحرانی
    جماران: بانک جهانی در گزارش اکتبر ۲۰۲۵ پیش‌بینی کرده است، اقتصاد ایران در آستانه‌ یک دوره‌ی بحرانی و سرنوشت‌ساز قرار دارد. پس از ثبت رشد ۳.۷ درصدی در سال ۲۵-۲۰۲۴، بانک جهانی پیش‌بینی می‌کند که تولید

در پی نگاهی به برندگان جنجالی جایزه صلح نوبل از کیسینجر تا اوباما، و بررسی تاریخ شرم‌آور انتخاب‌های سیاسی و استاندارد های دوگانه در اسلو، بار دیگر جهان شاهد ماهیت سیاسی این انتخاب در آزمون بزرگترین بحران انسانی قرن است. چرا انتخاب ماریا ماچادو خیانت به صلح است و چگونه معتبرترین جایزه جهان به ابزار MAGA تبدیل شد. آیا وجدان بشری در اسلو برای همیشه به خاک سپرده شده و آیا جایزه ۲۰۲۵، آخرین میخ بر تابوت اعتبار نوبل بود؟

بخش ۱: میراث خدشه‌دار شده آلفرد نوبل: تاریخی از انتخاب‌های بحث‌برانگیز

تصمیم کمیته صلح نوبل برای اعطای این جایزه در سال ۲۰۲۵ به ماریا کورینا ماچادو، چهره اپوزیسیون ونزوئلا، یک اشتباه سهوی یا یک انحراف مقطعی نیست؛ بلکه ریشه در تاریخ طولانی تصمیمات سیاسی و غیر اخلاقی در این مورد است. این جایزه که زمانی قرار بود به وصیت آلفرد نوبل به کسانی اهدا شود که «بیشترین سود را به بشریت رسانده‌اند» ۱، بارها به ابزاری در خدمت قدرت‌های غربی تبدیل شده است. با بررسی برندگان جنجالی گذشته، می‌توان الگویی را شناسایی کرد که در آن جایزه به عنوان ابزار نفوذ ژئوپلیتیک دولت های غربی عمل کرده و به جای تقدیر از صلح‌جویان واقعی، به چهره‌هایی اعطا شده که با منافع غرب همسو بوده‌اند. این جایزه به یک «ابزار قدرت نرم امپراتوری غرب» تبدیل شده است ۲ و انتخاب ماچادو، ادامه همین میراث خدشه‌دار است.

مطالعات موردی:

هنری کیسینجر (۱۹۷۳) – جایزه صلح برای جنایتکار جنگی

شاید هیچ انتخابی در تاریخ جایزه صلح نوبل به اندازه اهدای آن به هنری کیسینجر (Henry Kissinger) در سال ۱۹۷۳ بحث‌برانگیز نبوده باشد.۳ این جایزه به طور مشترک به او و له دوک تو (Lê Đức Thọ)، نماینده ویتنام شمالی، برای مذاکره بر سر توافق‌نامه صلح پاریس اعطا شد.۳ این تصمیم در حالی گرفته شد که جنگ در ویتنام همچنان با شدت ادامه داشت و نقش کیسینجر در بمباران مخفیانه کامبوج، عملیات کندور در آمریکای لاتین و حمایت از کودتای ۱۹۷۳ شیلی، او را به شخصیتی کاملاً متضاد با آرمان‌های صلح تبدیل کرده بود.۳

این انتخاب چنان تکان‌دهنده بود که له دوک تو، با این استدلال که هنوز صلح واقعی در کشورش برقرار نشده است، از پذیرش جایزه خودداری کرد؛ اقدامی که ریاکاری کمیته را بیش از پیش آشکار ساخت.۳ در اقدامی بی‌سابقه، دو عضو کمیته نوبل در اعتراض به این تصمیم استعفا دادند و منتقدان این جایزه را «جایزه جنگ نوبل» نامیدند.۳ این مورد نشان داد که کمیته نوبل حاضر است حتی اصول بنیادین خود را برای پاداش دادن به یک معمار اصلی سیاست خارجی آمریکا زیر پا بگذارد.

باراک اوباما (۲۰۰۹) – جایزه‌ای زودهنگام برای یک جنگ‌سالار

در سال ۲۰۰۹، کمیته نوبل بار دیگر با اهدای جایزه صلح به باراک اوباما، تنها چند ماه پس از آغاز اولین دوره ریاست‌جمهوری‌اش، جهان را شگفت‌زده کرد. این تصمیم به طور گسترده به عنوان اقدامی زودهنگام و با انگیزه‌های سیاسی مورد انتقاد قرار گرفت.۴ اوباما این جایزه را نه برای دستاوردی ملموس در زمینه صلح، بلکه برای «تلاش‌های فوق‌العاده برای تقویت دیپلماسی بین‌المللی و همکاری میان مردم» دریافت کرد.۶

با این حال، واقعیت دوران ریاست‌جمهوری او در تضاد کامل با این توجیه قرار گرفت. دولت اوباما نه تنها جنگ در افغانستان را تشدید کرد، بلکه مداخلات نظامی در لیبی را مجاز دانست و برنامه جنگ پهپادی در پاکستان، یمن و سومالی را به شکل چشمگیری گسترش داد.۴ این جایزه، به جای آنکه پاداشی برای صلح باشد، به نوعی «مشروعیت‌بخشی پیشگیرانه» برای یک دستور کار نظامی بود که هنوز به طور کامل اجرا نشده بود. حتی برخی از اعضای کمیته انتخاب بعداً از این تصمیم ابراز پشیمانی کردند.۶

ابی احمد (۲۰۱۹) – از صلح تا جنگ داخلی

انتخاب ابی احمد، نخست‌وزیر اتیوپی، در سال ۲۰۱۹ به دلیل تلاش‌هایش برای دستیابی به توافق صلح با کشور همسایه، اریتره، در ابتدا مورد تحسین قرار گرفت.۶ اما این انتخاب نیز به زودی به نمادی از قضاوت فاجعه‌بار کمیته تبدیل شد. تنها یک سال پس از دریافت جایزه، ابی احمد جنگی وحشیانه را در منطقه تیگرای در شمال اتیوپی به راه انداخت.۴

این درگیری با نقض گسترده حقوق بشر، پاکسازی قومی و جنایات جنگی همراه بود که توسط نیروهای تحت فرمان او انجام شد.۴ این مورد به وضوح نشان می‌دهد که کمیته اغلب جوایز خود را بر اساس لحظات سیاسی گذرا و نه تعهدات پایدار به صلح، اهدا می‌کند. جایزه ابی احمد به جای تقویت صلح، به پوششی برای یکی از خونین‌ترین درگیری‌های دهه اخیر تبدیل شد.

الگویی از ریاکاری

مطالعه این موارد نشان می‌دهد که انتخاب ماریا کورینا ماچادو یک استثنا نیست، بلکه ادامه یک الگوی نگران‌کننده است. هر جایزه بحث‌برانگیز، سرمایه اخلاقی این نهاد را فرسایش داده و راه را برای انتخاب‌های بعدی که حتی از این هم شنیع‌تر هستند، هموار کرده است. سابقه تاریخی که با کیسینجر آغاز شد، انتخاب ماچادو را در چشم کمیته قابل دفاع جلوه می‌دهد. این فرسایش تدریجی استانداردها به کمیته اجازه می‌دهد تا به طور فزاینده‌ای تصمیمات سیاسی و ایدئولوژیک خود را تحت پوشش تقدیر از «صلح» اتخاذ کند. جدول زیر این تناقضات را به وضوح نشان می‌دهد.

جدول ۱: جایزه صلح نوبل: میراثی از تناقض

برنده (سال) توجیه رسمی کمیته نوبل اقدامات همزمان/بعدی در تضاد با جایزه
هنری کیسینجر (۱۹۷۳) «برای مذاکره مشترک بر سر آتش‌بس در ویتنام.» ۳ سازماندهی بمباران مخفیانه کامبوج؛ دخالت در عملیات کندور و کودتای ۱۹۷۳ شیلی؛ ادامه جنگ در ویتنام. ۳
باراک اوباما (۲۰۰۹) برای «تلاش‌های فوق‌العاده برای تقویت دیپلماسی بین‌المللی و همکاری میان مردم.» (برگرفته از منابع) تشدید جنگ در افغانستان؛ مجوز مداخله نظامی در لیبی؛ نظارت بر گسترش عظیم جنگ پهپادی در پاکستان، یمن و سومالی. ۴
ابی احمد (۲۰۱۹) «برای تلاش‌هایش در جهت دستیابی به صلح و همکاری بین‌المللی، و به ویژه برای ابتکار قاطعانه‌اش در حل مناقشه مرزی با اریتره.» ۶ به راه انداختن یک جنگ داخلی وحشیانه در منطقه تیگرای که منجر به نقض گسترده حقوق بشر، پاکسازی قومی و اتهامات جنایات جنگی شد. ۴
ماریا ک. ماچادو (۲۰۲۵) «برای کار خستگی‌ناپذیرش در ترویج حقوق دموکراتیک… و مبارزه‌اش برای دستیابی به یک گذار عادلانه و مسالمت‌آمیز.» ۷ فراخوان‌های مداوم برای مداخله نظامی خارجی؛ حمایت از تحریم‌های اقتصادی فلج‌کننده؛ همسویی با تلاش‌های خشونت‌آمیز برای کودتا. ۲

بخش ۲: پژواک غزه در اسلو: مرگ دموکراسی لیبرال و سکوت بشریت

در میانه بحران اخلاقی عمیقی که جهان معاصر را فرا گرفته و نسل‌کشی در غزه نقطه کانونی آن است، تصمیم کمیته نوبل برای تقدیر از ماریا کورینا ماچادو – یکی از حامیان سرسخت اقدامات نظامی اسرائیل – نه تنها یک اشتباه سیاسی، بلکه اعلام ورشکستگی اخلاقی و توهینی عمیق به وجدان بشری است. این انتخاب در لحظه‌ای تاریخی صورت می‌گیرد که سکوت در برابر جنایت، خود به یک جنایت تبدیل شده است.

چارچوب اخلاقی: فروپاشی معماری غرب

آرونداتی روی (Arundhati Roy)، نویسنده و روشنفکر برجسته، در سخنرانی خود در سال ۲۰۲۴ به بهترین شکل این فروپاشی را توصیف کرد: «معماری اخلاقی دموکراسی‌های لیبرال غربی – که هرگز واقعاً اخلاقی نبودند – حتی برای شهروندان خودشان نیز کاملاً افشا شده است».۱۱ این بیانیه، لنز دقیقی برای تحلیل اقدام کمیته نوبل فراهم می‌کند. بحران غزه صرفاً یک جنگ منطقه‌ای نیست؛ رویدادی است که ریاکاری نهفته در قلب ارزش‌های غربی را آشکار کرده است. در چنین شرایطی، اهدای جایزه صلح به فردی که آشکارا از عاملان این فاجعه حمایت می‌کند، نشان می‌دهد که این نهاد معتبر غربی، خود بخشی از این ساختار اخلاقی فروریخته است.

گرتا تونبرگ و جهانی که انسانیت خود را از دست داده است

اگر تحلیل آرونداتی روی یک نقد سیاسی است، واکنش گرتا تونبرگ (Greta Thunberg)، فعال محیط زیست، یک فریاد انسانی است.

تونبرگ با اشاره به «سکوت تمام جهان در برابر نسل‌کشی در غزه که به صورت زنده پخش می‌شود» ۱۲، از جهانی ابراز ترس می‌کند که به نظر می‌رسد «تمام حس انسانیت خود را از دست داده است». بعضی از برندگان جایزه صلح نوبل، به ویژه در سال‌های اخیر، به نشانه‌های مسلم همان جهانی تبدیل شده‌اند که گرتا از آن می‌ترسد. این نوع استانداردهای دوگانه کمیته نوبل باعث تضعیف جایگاه و مشروعیت مبارزه کسانی که به حق این جایزه را ازآن خود کرده اند، نیز شده است. این جوایز به جای آنکه نماد امید باشند، به نمادهای سیستمی تبدیل شده‌اند که در برابر بی‌عدالتی سکوت می‌کند و حتی عاملان آن را تشویق می‌کند. کمیته نوبل با انتخاب ماچادو، تجلی نهادی می‌شود که این فقدان انسانیت را تجسم می‌بخشد و سکوت و همدستی در برابر جنایت را پاداش می‌دهد. این امر باعث بی‌ارزش شدن شدید اعتبار معنوی این جایزه در دنیای کنونی است.

نوبل و استانداردهای دوگانه: چراغ سبز به نسل‌کشی

ارتباط میان انتخاب کمیته نوبل و بحران غزه، مستقیم و انکارناپذیر است. ماریا کورینا ماچادو به صراحت از اقدامات نظامی اسرائیل حمایت کرده ۱۰، حزب او (Vente Venezuela) یک پیمان همکاری رسمی با حزب لیکود به رهبری بنیامین نتانیاهو (Benjamin Netanyahu) امضا کرده ۱۴ و او قول داده است که در صورت رسیدن به قدرت، سفارت ونزوئلا را به اورشلیم منتقل کند.۱۳

این انتخاب، یک اقدام سیاسی عمدی برای شکستن و مقابله با روایت رو به رشد همبستگی جهانی جنوب است. این جایزه یک صدای طرفدار غرب و مداخله‌جو از آمریکای لاتین را به عنوان الگوی «صحیح» مخالفت ترویج می‌کند، در حالی که به طور ضمنی جنبش‌های همبستگی ضد امپریالیستی را که در واکنش به غزه شتاب گرفته‌اند، بی‌اعتبار می‌سازد. کمیته نوبل با اهدای جایزه به چنین شخصیتی در میانه یک نسل‌کشی، بی‌طرف نیست؛ بلکه در حال جانبداری است. این اقدام به معنای تأیید ضمنی «ارزش‌هایی» است که ماچادو با راست افراطی اسرائیل به اشتراک می‌گذارد ۱۳ و نادیده گرفتن فریاد جهانی برای حقوق فلسطینیان است.

بخش ۳: کالبدشکافی یک انتخاب: ماریا کورینا ماچادو کیست؟

کمیته نوبل، ماریا کورینا ماچادو را به عنوان یک «قهرمان خستگی‌ناپذیر دموکراسی» معرفی می‌کند که برای «گذار مسالمت‌آمیز» مبارزه می‌کند. اما این تصویر «تطهیر شده» با سوابق مستند او در حمایت از روش‌های غیردموکراتیک و خشونت‌آمیز برای کسب قدرت سیاسی، در تضاد کامل قرار دارد. کالبدشکافی کارنامه سیاسی او، روایتی متفاوت را آشکار می‌سازد: روایتی از یک فعال تغییر رژیم که همواره به قدرت‌های خارجی بیش از مردم خود متکی بوده است.

چهره‌ای برای تغییر رژیم: ریشه‌های یک سیاستمدار

ماچادو که از خانواده‌ای ثروتمند و از طبقه بالای جامعه ونزوئلا می‌آید ۱۸، فعالیت سیاسی خود را با تأسیس سازمان Súmate در سال ۲۰۰۲ آغاز کرد.۲۰ این سازمان از سوی «بنیاد ملی برای دموکراسی» (NED) آمریکا تأمین مالی می‌شد؛ نهادی که به عنوان «ابزار اصلی قدرت نرم برای تغییر رژیم» شناخته می‌شود.۱۰

دیدار او با جورج دبلیو بوش در کاخ سفید در سال ۲۰۰۵، خشم دولت هوگو چاوز را برانگیخت و تصویر او را به عنوان یک چهره تحت حمایت واشنگتن تثبیت کرد.۱۳ این سوابق نشان می‌دهد که همسویی او با اهداف سیاست خارجی ایالات متحده، از همان ابتدا سنگ بنای فعالیت سیاسی او بوده است.

فراخوان برای مداخله: خیانت به حاکمیت ملی

یکی از بحث‌برانگیزترین جنبه‌های کارنامه ماچادو، فراخوان‌های مکرر او برای مداخله نظامی خارجی در کشورش است. او بارها از قدرت‌های خارجی خواسته است تا رژیم ونزوئلا را «برچینند».۱۳ در سال ۲۰۱۸، او در نامه‌ای به بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر وقت اسرائیل، و رئیس‌جمهور آرژانتین، از آنها خواست تا برای «ایجاد یک تغییر رژیم» در ونزوئلا کمک کنند.۱۴ او همچنین از تهدیدهای دونالد ترامپ برای تهاجم نظامی و استقرار نیروی دریایی آمریکا در دریای کارائیب حمایت کرده است.۹ این اقدامات که خیانت آشکار به حاکمیت ملی ونزوئلا محسوب می‌شود، در تضاد کامل با مفهوم «صلح» قرار دارد و نشان می‌دهد که او برای رسیدن به قدرت، حاضر است کشورش را به میدان جنگ قدرت‌های خارجی تبدیل کند.

جنگ خاموش: حمایت از تحریم‌های فلج‌کننده

ماچادو یکی از طرفداران سرسخت تحریم‌های اقتصادی آمریکا و اتحادیه اروپا علیه ونزوئلا بوده است.۹ او این تحریم‌ها را «جراحی‌شده و مؤثر» توصیف کرده است.۱۷ این در حالی است که مطالعات معتبر، از جمله موارد منتشر شده در مجله The Lancet، نشان می‌دهد که این تحریم‌ها نوعی «جنگ خاموش» هستند که با قطع دسترسی به غذا، دارو و انرژی، بیش از جنگ‌های متعارف باعث مرگ غیرنظامیان شده‌اند.۹ حمایت از سیاست‌هایی که منجر به رنج و مرگ گسترده غیرنظامیان می‌شود، با عنوان «برنده جایزه صلح» کاملاً ناسازگار است. این استراتژی نشان می‌دهد که در منطق سیاسی ماچادو، مردم عادی قربانیان قابل قبولی در راه رسیدن به اهداف سیاسی هستند.

تاکتیک‌های غیرمسالمت‌آمیز: از کودتا تا «گوآریمبا»

برخلاف تصویر «مبارز صلح‌جو» که کمیته نوبل از او ارائه می‌دهد، سوابق ماچادو نشان‌دهنده حمایت او از تاکتیک‌های غیرمسالمت‌آمیز است. او در کودتای نافرجام سال ۲۰۰۲ علیه هوگو چاوز (Hugo Chávez)، رئیس‌جمهور وقت، مشارکت داشت و «فرمان کارمونا» (Carmona Decree) را امضا کرد که به طور موقت تمام نهادهای دموکراتیک کشور را منحل می‌کرد.۹

او همچنین یکی از معماران سیاسی کمپین «La Salida» در سال ۲۰۱۴ بود که از تاکتیک‌های خشونت‌آمیز خیابانی موسوم به guarimba (ایجاد سنگرهای خیابانی خشونت‌آمیز) برای فلج کردن کشور و سرنگونی دولت استفاده می‌کرد.۹ این اقدامات، «اعتراضات مسالمت‌آمیز» نبودند، بلکه تلاش‌هایی سازمان‌یافته برای ایجاد هرج‌ومرج و سرنگونی یک دولت مستقر بودند. به همین دلیل است که منتقدانی مانند پابلو ایگلسیاس (Pablo Iglesias Turrión)، رهبر سابق حزب پودموس اسپانیا، او را متهم می‌کنند که «سال‌ها برای کودتا در کشورش تلاش کرده است».۸

بخش ۴: ماچادو، ترامپ و اسرائیل: محور جدید ضد صلح

اتحادهای بین‌المللی ماریا کورینا ماچادو، بیش از هر چیز دیگری، ماهیت واقعی ایدئولوژی او را آشکار می‌کند. وابستگی عمیق سیاسی و فکری او به دونالد ترامپ، راست افراطی اسرائیل و چهره‌های فاشیستی در اروپا، هرگونه ارتباط او با مفهوم صلح را بی‌اعتبار می‌سازد. تصمیم او برای تقدیم جایزه نوبل به ترامپ، آخرین میخ بر تابوت اعتبار این انتخاب بود و نشان داد که این جایزه نه برای صلح، بلکه برای خدمت به یک محور سیاسی خاص اهدا شده است.

«من این جایزه را به پرزیدنت ترامپ تقدیم می‌کنم»: ادغام نوبل با ماگا

ساعاتی پس از اعلام برنده شدن جایزه صلح نوبل، ماچادو در اقدامی بی‌سابقه، جایزه خود را به «مردم رنج‌دیده ونزوئلا و پرزیدنت ترامپ برای حمایت قاطعانه‌اش از آرمان ما» تقدیم کرد.۷ این اقدام صرفاً یک تعارف سیاسی نبود؛ بلکه یک ادغام نمادین میان اعتبار جایزه نوبل و برند سیاسی دونالد ترامپ بود. ماچادو بارها از ترامپ به عنوان «متحد اصلی» خود یاد کرده و از حمایت‌های او قدردانی کرده است.۷ این تقدیم جایزه، در واقع تأیید «دکترین ترامپ» در سیاست خارجی است؛ رویکردی مبتنی بر قدرت یک‌جانبه، تحقیر نهادهای بین‌المللی و استفاده از زور برای تحمیل اراده سیاسی. کمیته نوبل با اهدای جایزه به ماچادو، که او نیز آن را به ترامپ تقدیم می‌کند، عملاً به رویکردی جایزه می‌دهد که در تضاد کامل با روح چندجانبه‌گرایی و همکاری قرار دارد که این جایزه قرار بود مروج آن باشد.

اتحاد با راست افراطی: از لیکود تا فاشیست‌های اروپایی

اتحادهای ماچادو فراتر از ترامپ است و به شبکه‌ای جهانی از راست افراطی گسترش می‌یابد. حزب او یک توافق‌نامه همکاری رسمی با حزب لیکود اسرائیل امضا کرده است.۱۴ تکان‌دهنده‌تر از آن، حضور و سخنرانی او در کنفرانسی با حضور فاشیست‌های اروپایی مانند خیرت ویلدرس (Geert Wilders) و مارین لوپن (Marine Le Pen) بود؛ کنفرانسی که در آن فراخوان برای یک «رکونکیستای جدید» (اشاره به پاکسازی قومی مسلمانان و یهودیان در اسپانیای قرن پانزدهم) داده شد.۸ این همسویی با ایدئولوژی‌های اسلام‌هراسانه و ضد مهاجرتی، خشم گروه‌های حقوق بشری مانند «شورای روابط آمریکایی-اسلامی» (CAIR) را برانگیخت که این انتخاب را «فاقد وجدان انسانی» خواندند.۱۴ پابلو ایگلسیاس، سیاستمدار اسپانیایی، این انتخاب را به قدری پوچ دانست که گفت: «می‌توانستند جایزه را مستقیماً به ترامپ یا حتی پس از مرگ به آدولف هیتلر بدهند».۸

صدای منتقدان: از مکس بلومنتال تا پابلو ایگلسیاس

موج انتقادات بین‌المللی علیه این انتخاب، گواهی بر ماهیت تفرقه‌انگیز ماچادو است. مکس بلومنتال (Max Blumenthal)، روزنامه‌نگار آمریکایی، او را «یک فعال تغییر رژیم تحت حمایت مالی دولت آمریکا» و «یک پینوشه بالقوه در لباس زنانه» توصیف کرده و این جایزه را «چراغ سبزی برای جنگ تغییر رژیم علیه ونزوئلا» دانسته است.۲ پابلو ایگلسیاس او را یک «کودتاچی» (golpista) می‌خواند.۸ حتی در میان اپوزیسیون ونزوئلا نیز، سیاست‌های او مورد تردید است. برخی از حامیان اپوزیسیون، استقبال او از سیاست‌های ترامپ را که منجر به آزار مهاجران ونزوئلایی شده، زیر سؤال می‌برند.۱۳ فعالان دموکراسی‌خواه در ونزوئلا، سیاست‌های ماچادو را «غیرمسالمت‌آمیز» و «در خدمت تغییر رژیم» می‌دانند.

این صداهای منتقد نشان می‌دهند که کمیته نوبل نه تنها یک چهره جنجالی، بلکه فردی را انتخاب کرده که استراتژی‌هایش حتی در میان کسانی که با دولت مادورو مخالفند، فاقد اجماع است.

بخش ۵: پرسش‌هایی بی‌پاسخ برای کمیته نوبل و نتیجه‌گیری

در نهایت، این انتخاب بحث‌برانگیز، کمیته صلح نوبل را با مجموعه‌ای از پرسش‌های بنیادین و بی‌پاسخ مواجه می‌کند. این پرسش‌ها نه تنها مشروعیت جایزه سال ۲۰۲۵، بلکه اعتبار کل این نهاد را به چالش می‌کشند. پاسخ به این پرسش‌ها، بر اساس شواهد ارائه شده در این گزارش، به نتیجه‌ای جز یک کیفرخواست علیه کمیته نوبل منجر نمی‌شود.

مواجهه با کمیته: یک کیفرخواست

اینک زمان آن است که کمیته نوبل به طور مستقیم با تناقضات تصمیم خود روبرو شود:

چگونه ممکن است جایزه صلح نوبل را به شخصی اهدا کنید که از بمباران غزه توسط اسرائیل حمایت می‌کند، خواستار مداخله نظامی خارجی در کشور خود ونزوئلا است و با دونالد ترامپ ارتباطات نزدیکی دارد؟ شواهد نشان می‌دهد که ماچادو به طور سیستماتیک از خشونت، چه به صورت نظامی و چه به صورت تحریم‌های اقتصادی، به عنوان ابزار سیاسی حمایت کرده و خود را با چهره‌هایی همسو کرده که نماد سیاست‌های تهاجمی و یک‌جانبه‌گرایانه هستند.

چگونه ممکن است جایزه صلح نوبل به شخصی داده شود که جایزه‌اش را به ترامپ تقدیم می‌کند و از سوی منتقدان به عنوان «چهره‌ای سیاسی تحت حمایت واشنگتن» معرفی شده است؟ این اقدام، جایزه نوبل را به ابزاری در خدمت یک دستور کار سیاسی خاص تقلیل می‌دهد و استقلال و بی‌طرفی آن را به طور کامل زیر سؤال می‌برد.

چگونه ممکن است جایزه صلح نوبل به شخصی داده شود که به گفته روزنامه‌نگار آمریکایی، مکس بلومنتال، «فعال تغییر رژیم تحت حمایت مالی آمریکا» است و اعطای جایزه به او «چراغ سبز برای اقدام نظامی علیه ونزوئلا» محسوب می‌شود؟ این انتخاب، جایزه صلح را به جای ترویج دیپلماسی، به عامل تشدید تنش و مشروعیت‌بخشی به جنگ تبدیل می‌کند.

چگونه ممکن است جایزه صلح نوبل به شخصی داده شود که پابلو ایگلسیاس، رهبر سابق حزب پودموس اسپانیا، او را به نزدیکی با جریان‌های راست افراطی اروپا متهم کرده است؟ این همسویی با ایدئولوژی‌های تفرقه‌افکن و بیگانه‌هراس، در تضاد کامل با آرمان برادری و صلح جهانی است که کمیته نوبل مدعی ترویج آن است.

چگونه ممکن است جایزه صلح نوبل به شخصی داده شود که فعالان دموکراسی‌خواه در ونزوئلا، سیاست‌های او را «غیرصلح‌آمیز» و «در خدمت تغییر رژیم» می‌دانند؟

نادیده گرفتن صدای منتقدان داخلی و ارائه تصویری تک‌بعدی از یک چهره سیاسی، نشان‌دهنده قضاوت ضعیف و دستور کار پنهان کمیته نوبل است.

چگونه ممکن است جایزه صلح نوبل به شخصی داده شود که منتقدان او را به «ریاکاری» متهم کرده‌اند و به حمایت‌های گذشته‌اش از اسرائیل و درخواست تحریم‌های شدید علیه دولت مادورو اشاره شده است؟

این استاندارد دوگانه، جایی که حمایت از رنج غیرنظامیان در یک نقطه از جهان نادیده گرفته می‌شود تا مبارزه برای دموکراسی در نقطه‌ای دیگر تقدیر شود، اساس اخلاقی جایزه را نابود می‌کند.

سخن پایانی: سقوط اعتبار معنوی یک نماد

اهدای جایزه صلح نوبل سال ۲۰۲۵ به ماریا کورینا ماچادو یک اشتباه نیست؛ بلکه یک بیانیه سیاسی عمدی و بدبینانه است. این انتخاب، نقطه پایانی بر هرگونه توهم باقی‌مانده درباره اعتبار معنوی و اخلاقی این جایزه است. در جهانی که بیش از هر زمان دیگری به صلح‌جویان واقعی، به پل‌سازان و به مدافعان انسانیت نیاز دارد، معتبرترین نهاد صلح در غرب، تصمیم گرفته است از یک حامی جنگ، مداخله و تفرقه تقدیر کند.

همانطور که آرونداتی روی اشاره کرد، در زیر ویرانه‌های غزه، نه تنها پیکرهای فلسطینیان، که لاشه دموکراسی لیبرال غربی نیز دفن شده است. با این انتخاب، کمیته نوبل، اعتبار خود را نیز در کنار آن لاشه دفن کرد. این نهاد، به جای آنکه فانوسی در تاریکی باشد، به نمادی از همان فقدان انسانیتی تبدیل شده است که قرار بود با آن مقابله کند.

print

مقالات
  • ایران را چرا باید دوست داشت؟ محمد حسین صدیق یزدچی
    ایران را چرا باید دوست داشت؟ این عنوان مجلس بزرگداشتی ست یا بود به بهانه ی صدمین سالروز تولّد ایرج افشار محقق و نسخه شناس معروف متون کهن فرهنگ ایرانی، با شرکت چهره هایی مثل : خانم ژالهء آموزگار متخصص زبان و فرهنگ باستانی ایران و سید مصطفی محقق
  • آینده حماس پس از تحقق آتش‌بس
    در حالی‌که دود جنگ دو ساله میان اسرائیل و حماس هنوز از ویرانه‌های غزه رخت بر نبسته، نیروهای حماس بلافاصله پس از اعلام آتش‌بس، دوباره در خیابان‌های این سرزمین جنگ‌زده ظاهر شدند؛ حضوری که هم هشداری
  • داستان قرارداد کرسنت پترولیوم جمشید اسدی
    داستان قرارداد کرسنت پترولیوم – از میدان گاز تا دادگاه داوری: پرونده کرسنت از پیچیده‌ترین پرونده‌های اقتصادی-سیاسی جمهوری اسلامی ایران و از سنگین‌ترین زیان‌ها برای ملت ایران است. ماجرا از امضای قراردادی در سال
  • نامه سرگشاده ضحاک به مردم ایران مسعود میرراشد
    ضحاک در این روایت نه هیولایی اسطوره‌ای، بلکه آیینه‌ای از جامعه‌ای گرفتار در خواب، خودفریبی و تکرار تاریخی است. مسعود میرراشد در این نوشته روشنفکران و حاکمان را همگی در چرخهٔ فساد و مسئولیت‌گریزی شریک می‌داند و با زبانی تند اما اندیشمندانه، آنان را به بیداری، خودشناسی و بازنگری در ریشه‌های فرهنگی و
  • بگذار چپ های دلبسته به حکومت…ابوالفضل محققی
    یک دوست وهمراه قدیمیست که از ایران هر از چند گاهی که عرصه برایش تنگ می شود زنگ می زند و درد دل می کند. اما این بار سخت عصبی است. بی مقدمه با طعنه می گوید: “آقا که هنوز از زیر زمین بیرون نیامده. دستور جهاد
  • تأثیر دیجیتالی شدن بر سازماندهی جامعه مدنی
    ما در اداره امور جوانان و جامعه مدنی (Myndigheten för ungdoms- och civilsamhällesfrågor – MUCF) به شما خوش آمد می‌گوییم به وبینار امروز که با عنوان: دیجیتالی شدن چگونه بر سازماندهی جامعه مدنی تأثیر می‌گذارد؟ برگزار می‌شود.
  • ایران باید اعلام کند با اجرای «طرح دو دولت» به پیمان ابراهیم خواهیم پیوست – فرخ نگهدار
    جهان خاکی ما اکنون لحظات تاریخ سازی را می گذراند. چشم ها به فلسطین دوخته است. بودن یا نبودن. مساله این است. از پی تمکین کابینه اسرائیل در راستای طرح پیشنهادی پرزیدنت ترامپ، غرش بمب ها و ضجه کودکان
سکولاریسم و لائیسیته
Visitor
0320131
Visit Today : 446
Visit Yesterday : 881