اندیشه ، فلسفه
تاریخ
اقتصاد
  • باید حرف زد تا راه باز شود
    یکم- چرا در روزهای تازه‌سپری‌شده مقوله عدم حضور مسعود پزشکیان در نشست شرم‌الشیخ مصر که درباره صلح غزه بود در کانون توجه قرار گرفت؟ واقعیت این است که برگزاری نشست شرم‌الشیخ برای آتش‌بس دائمی جنگ
  • اجماع لندن: اصول اقتصادی برای قرن بیست‌ویکم
    مدرسه اقتصاد و علوم سیاسی لندن اخیراً از کتاب «اجماع لندن: اصول اقتصادی برای قرن بیست‌ویکم» رونمایی کرده است که تلاشی برای بازنگری در اندیشه‌های اقتصادی در دوران پس از اجماع واشنگتن بوده است.
  • ارزپاشی از پکن تا کرمان
    یکم- گویا دوران وفور ارز به دست آمده از صادرات نفت به سرآمده است و همین مساله دردسرساز و ارزهای مصرف شده در بخش‌های مختلف بیشتر از همیشه زیر ذره‌بین می‌رود. چرا چنین فرضی دارید؟ اگر خبرهایی که این روزها از
  • رشد اقتصادی در نیمه اول امسال منفی شد
    مرکز پژوهش‌های مجلس شورای اسلامی اعلام کرد که رشد اقتصادی ایران در نیمه اول سال جاری «منفی ۰/۳ درصد» بوده است که سقوط شدیدی نسبت به سال قبل را نشان می‌دهد.

فرمانده‌ام در جبهه را می‌شناسی. اسمش اسماعیل بود، اولش در یکی از عملیات‌ها یک دستش را از دست داد، بعداً هم خودش شهید شد. دو دخترش هم پس از او فوت شدند. هر وقت عملیات تمام می‌شد، ما را چند دسته می‌کرد، هر کدام باید به چند مجروح بستری در بیمارستان، از تیپ‌ یا گردان‌مان سر می‌زدیم.

من، پس از آزادی از اسارت، اگر چه دیگر اسماعیل نبود، سعی کردم سفارشش را فراموش نکنم، هر وقت فرصتی دست می‌داد باید سری می‌زدم به جانبازهای بستری در آسایشگاه‌ها.

آقای شمخانی!

یکبار که رفتم جانبازی قطع نخاع از گردن، از من خواست او را ببرم حیاط آسایشگاه و فضای باز، که نم‌نم باران شروع شده بود. خیلی کیف می‌کرد.

وقتی گفت ما جانبازها عمرمان آنقدرها طولانی نیست که صبر کنیم، ببینیم کِی وضع می‌خواهد خوب بشود، خیلی ناراحت شدم. گفتم چه حرفیست می‌زنی عزیزم.

خودم هم باور نکردم، تا سال بعد که رفتم و دیدم عکسش آویزان است به دیوار آنجا.

آقای شمخانی!

آخرین باری که رفته‌ای آسایشگاه جانبازها، کِی بوده؟

همان بچه‌های نازنینی که پشت بی‌سیم به آنها می‌گفتی بروید جلو نترسید، خدا با ماست!

دیده‌ای ورودی آسایشگاه، عکس جانبازهایی را به دیوار نصب کرده‌اند، که قبلاً آنجا ساکن بوده و الان شهید شده‌اند.
دیده‌ای تعداد عکس‌ها از تعداد جانبازهای بستری بیشتر شده‌!

یکی‌شان همان جانبازی که آرزوی دیدن ریزش نم‌های باران را داشت.

من به کسی نگفتم چرا دیگر به آن آسایشگاه نرفتم. آخرین باری که رفتم، جانبازی گفت ویلچرش مشکل دارد. می‌خواست کمکش کنم ویلچر مناسبی بخرد. می‌گفت چند سال است بنیاد ویلچر جدید به آنها نداده…
و من نتوانستم.

وضع خودم بدتر از او شده بود!

print
مقالات
  • سخنی با جوانان (۲) فرشید یاسائی
    پیشگفتار: در آغازِ هر راه، نسیمی هست که بوی فردا را با خود می‌آورد. نسیمی که از سطرهای اندیشه برمی‌خیزد و بر شانه‌های جوانی می‌نشیند؛ جوانی، این فصلِ همیشه بیدارِ زندگی که میان شور و شک، میان
  • روایت زندگی و مرگ احمد کسروی
    درود بر شما. قبل از اینکه شروع کنیم این قسمت رو اجازه بدید به اطلاع شما برسونم. شما می‌تونید همین قسمت رو به صورت ویدیو کس و مستند تصویری از کانال یوتیوب مورخ به نشانی مورخ پادکست ببینید و لذت ببرید.
  • ایران را چرا باید دوست داشت؟ محمد حسین صدیق یزدچی
    ایران را چرا باید دوست داشت؟ این عنوان مجلس بزرگداشتی ست یا بود به بهانه ی صدمین سالروز تولّد ایرج افشار محقق و نسخه شناس معروف متون کهن فرهنگ ایرانی، با شرکت چهره هایی مثل : خانم ژالهء آموزگار متخصص زبان و فرهنگ باستانی ایران و سید مصطفی محقق
  • آینده حماس پس از تحقق آتش‌بس
    در حالی‌که دود جنگ دو ساله میان اسرائیل و حماس هنوز از ویرانه‌های غزه رخت بر نبسته، نیروهای حماس بلافاصله پس از اعلام آتش‌بس، دوباره در خیابان‌های این سرزمین جنگ‌زده ظاهر شدند؛ حضوری که هم هشداری
  • داستان قرارداد کرسنت پترولیوم جمشید اسدی
    داستان قرارداد کرسنت پترولیوم – از میدان گاز تا دادگاه داوری: پرونده کرسنت از پیچیده‌ترین پرونده‌های اقتصادی-سیاسی جمهوری اسلامی ایران و از سنگین‌ترین زیان‌ها برای ملت ایران است. ماجرا از امضای قراردادی در سال
  • نامه سرگشاده ضحاک به مردم ایران مسعود میرراشد
    ضحاک در این روایت نه هیولایی اسطوره‌ای، بلکه آیینه‌ای از جامعه‌ای گرفتار در خواب، خودفریبی و تکرار تاریخی است. مسعود میرراشد در این نوشته روشنفکران و حاکمان را همگی در چرخهٔ فساد و مسئولیت‌گریزی شریک می‌داند و با زبانی تند اما اندیشمندانه، آنان را به بیداری، خودشناسی و بازنگری در ریشه‌های فرهنگی و
  • بگذار چپ های دلبسته به حکومت…ابوالفضل محققی
    یک دوست وهمراه قدیمیست که از ایران هر از چند گاهی که عرصه برایش تنگ می شود زنگ می زند و درد دل می کند. اما این بار سخت عصبی است. بی مقدمه با طعنه می گوید: “آقا که هنوز از زیر زمین بیرون نیامده. دستور جهاد
سکولاریسم و لائیسیته
Visitor
0320665
Visit Today : 22
Visit Yesterday : 958