اندیشه ، فلسفه
تاریخ
اقتصاد

در گرماگرم جنگ اسرائیل و حماس جمعی از فعالان سیاسی بیانیه‌ای را با عنوان  «بیانیۀ جمعی: دعوت به حملۀ نظامی به ایران را محکوم می‌کنیم» منتشر کرده‌‌اند. این بیانیه هرچند که می‌پذیرد: «جمهوری اسلامی ایران نه تنها آزادی مردمِ ایران را سلب کرده که با سیاست‌های تنش آفرین و جنگ‌های نیابتی خود صلح و امنیت و هم‌‌‌زیستی مسالمت‌آمیز را در منطقه ما به خطر انداخته‌‌ و از جمله در نتیجۀ این سیاست‌ها است که سایۀ جنگ و نابودی بر کشور ما سایه افکنده‌است»، و «این سیاست‌های جمهوری اسلامی ایران برخلافِ منافعِ ملی ما و برخلافِ آزادی، دموکراسی، صلح و هم‌زیستی مسالمت‌آمیز است»، و به‌رغم پذیرش این واقعیت که: «گذشته از مخالفت عملی دولت اسرائیل، جمهوری اسلامی با مصوبه سازمانِ مللِ متحد در باره‌ی «دو کشور، دو دولت»، چون راه حلِ مناسبی برای بحرانِ ریشه‌دار منطقه، مخالفت کرده و با حمایتِ نظامی و سیاسی و مالی از گروه‌های افراطی و بنیادگرا چون حماس، حزب‌الله و جهادِ اسلامی، یکی از مخالفان اصلی صلح در منطقه است»، از حملۀ خون‌بار تروریست‌های حماس در هفتم اکتبر و از کشتار غیرنظامیان، کودکان، شرکت‌کنندگان در کنسرت صلح و گروگان‌گیری آنان بی‌هیچ اشاره‌ای گذشته‌اند. شگفتی‌ست که برخی از این امضا کنندگان که من از ایشان زیاد آموخته‌ام، در تاریخ ملت‌ها و در حوزۀ سیاست بین‌الملل، اشخاص آگاه  و صاحب‌نظرند.

روشن است که بیانیۀ ایشان و نقد و انتقاد به آن بیانیه به همان اندازه بر تصمیم و ارادۀ سیاست‌گذاران در آمریکا و اسرائیل تاثیر می‌گذارد که توصیه‌ها و پیشنهادهای بایدن، کشورهای اروپا و منطقه سیاست‌های جنگی اسرائیل را  تغییر می‌دهند. اما به خاطر تبادل نظر و گفتمان در یک فضای سالم و دوستانه، بهتر است به آن بپردازیم؛ حتا اگر امضا کنندگان بیانیه، با ایجاد فضایی غیردوستانه، آدرس غلط هم داده باشند.

نویسندگان بیانیه بر «… مخالفت عملی دولت اسرائیل» برای تشکیل «دو کشور، دو دولت» انگشت گذاشته‌اند، بدون این‌که نقش بنیان‌گذاران و رهبران ضد یهودی فلسطینی را  هم در ناموفق بودن این شکل‌گیری ذکر کنند. در مورد کارشکنی نیروهای تندرو فلسطینی و یهودی (نه اسرائیلی)، در راه تشکیل «دو کشور، دو دولت» می‌گذرم، به این دلیل که صاحب‌نظران شاخصی بیانیه را امضا کرده‌اند که من اندک آگاهی‌ام را در این باره مدیون ایشان هستم. بهتر است ایشان (آز جمله آقای تورج اتابکی، یکی از امضا کنندگان بیانیه، که همین چند روز پیش در رسانۀ ایران اینترنشنال، کوتاه اما خیلی مستدل در مورد سیر تاریخی منازعه و جنگ پایان ناپذیر فلسطینی‌ها و اسرائیل صحبت کردند)، اظهار نظر کنند.

در بیانیه آمده است: «برخی گروه‌ها و گرایش‌های افراطی و جنگ‌طلب و برخی فرصت‌طلبان سیاسی، منافعِ شخصی و گروهی خود را در حملۀ نظامی به ایران دیده وبه دستاویزِهائی چون حمایتِ جمهوری اسلامی از گروه‌های افراطی و”کوبیدنِ سَرِمار” ، خواستارِ حملۀ نظامی به ایران هستند.» پرسیدنی‌ست که منافع کدام فرصت‌طلبان و… درگرو حملۀ نظامی به ایران است؟ بهتر است، و باید، نه در لفافه، بلکه بدون تعارف سنتی و شفاف این گروه‌ها و گرایش‌های فرصت‌طلب و اهریمنی را نام می بردند تا من ساده‌لوح هم دیگر به دام این دشمنان مردم، که منافع شخصی خود را به سرنوشت تیره‌وتار میلیون‌ها انسان ترجیح می‌دهند، نیفتم.

«اتحاد علیه ایران هسته‌ای»

در این بیانیۀ، «اتحاد علیه ایران هسته‌ای» به دلیل این‌که «مستقیم و غیرمستقیم از حملۀ  نظامی به ایران هواداری می‌کند»، محکوم شده است. من بعد از خواندن این بیانیه، با سازمانی با نام «اتحادیۀ…» آشنا شدم و از سر کنجکاوی رفتم سراغ اینترنت.

در ویکی‌پدیا در بارۀ این اتحادیه چنین آمده است: «اتحاد علیه ایران هسته‌ای»(United Against Nuclear Iran)، یک سازمان ذی‌نفوذ غیرحزبی و غیرانتفاعی در قبال جلوگیری از تبدیل شدن ایران به قدرت منطقه‌ای دارای سلاح‌های هسته‌ای است. این سازمان در نیویورک مستقر است. این سازمان به همراه دیگر سازمان‌ها تلاش می‌کند تا شرکت‌ها را تحت فشار قرار دهند تا از انجام تجارت با ایران به عنوان وسیله‌ای برای متوقف کردن برنامۀ هسته‌ای حکومت ایران جلوگیری کند…»

در اینترنت و ویکی پدیا از تلاش و توصیۀ «حملۀ نظامی به ایران» از سوی «اتحاد علیه ایران هسته‌ای» خبری نیست و صرفا به تحریم شرکت‌های طرف تجاری ایران تلاش شده است. برای نمونه برخی از این شرکت‌ها و واکنش ج.ا. را می‌آورم:

شرکت هانتسمن
در ژانویه ۲۰۱۰، شرکت شیمیایی آمریکایی هانتسمن اعلام کرد که پس از تحت فشار قرار گرفتن علیه فعالیت‌های هسته‌ای ایران، فروش خود به ایران را متوقف خواهد کرد. یوآنی (اتحاد علیه ایران هسته‌ای)، گزارش کرد که یکی از شعبه‌های هانتسمن، «پلی اورتان» به ایران فروخته‌است که یک ماده دوگانه است که یوآنی می‌گوید می‌تواند در توسعۀ سوخت‌های راکت جامد مورد استفاده قرار گیرد…»

کاترپیلار
در واکنش به کمپین فشار یوآنی، کاترپیلار، سازندۀ تجهیزات سنگین، از طریق شرکت‌های غیر وابسته به آن، فعالیت خود را در ایران متوقف کرد. به عنوان بخشی از این کمپین، یوآنی یک بیلبورد کنار جاده‌ای در نزدیکی ستاد شرکت در پئوریا، ایالت ایلینوی نصب کرد که در کنار عکس محمود احمدی‌نژاد، شعار «کار امروز، فردا ایران هسته‌ای» را نشان می‌دهد. یوآنی فعالیت‌های شرکت کانادایی کاتر پیلار، تولیدکننده دستگاه‌های سوراخ‌کننده تونل، به منظور محافظت از تأسیسات هسته‌ای ایران را پیگیری می‌کند.

کمپین جرثقیل
در واکنش به اعدام  توسط دولت ایران، یوآنی در ماه مارس سال ۲۰۱۱، میلادی «کمپین جرثقیل» خود را با هدف فشار بر تولیدکنندگان جرثقیل در سراسر جهان برای پایان دادن به تجارت خود با ایران به منظور جلوگیری از استفاده از تجهیزات خود در اعدام‌های عمومی راه اندازی کرد. از طریق این کمپین، یوآنی موفق شد با تحت فشار قرار دادن شرکت ترکس (ایالات متحده)، تادانو (ژاپن)، لیبهر، یونیک (ژاپن)، و کونکرین (فنلاند) تجارت‌های خود با ایران را متوقف کنند. تادانو و یونیک، هر دو ژاپنی هستند، پس از اینکه یوآنی، عکس‌های گرافیکی خود را از جرثقیل‌های آن‌ها که در اعدام‌های عمومی در ایران استفاده می‌شود، منتشر کرد به این کمپین پیوستند.

سیستم ردیابی کشتی‌های ایرانی
یوآنی، سیستم شبکۀ اطلاعات دریایی و تجزیه و تحلیل قایق‌رانی در ماه ژوئن ۲۰۱۳ را بررسی می‌کند. سیستم مینروا ردیابی کشتی‌های ایران و تلاش‌های رژیم ایران برای قاچاق نفت و محموله در مقابله با تحریم‌های بین‌المللی را نشان می‌دهد. این سیستم، بر اساس آنچه که در نیویورک تایمز نوشته شده‌است: «اطلاعات عمومی ماهواره‌ای از فرستنده‌های کشتی، از جمله داده‌ها در مورد سرعت، هویت، جهت و مقصد، و اطلاعات را با دیگر داده‌های ناوبری و الگوریتم‌های کامپیوتری بررسی می‌کند.» سپس این سیستم می‌تواند «کلیۀ فعالیت‌های مشکوک حتی اگر فرستنده‌ها به‌طور موقت خاموش باشند را شناسایی کند.»

طبق گفته یوآنی، «این سیستم نقض تحریم‌های احتمالی را که گروه پس از آن به اطلاع عموم رسانده بود، شرکای طرف ایرانیان را مجبور کرد برنامه‌های خود را تغییر دهند زیرا در معرض خطر قرار داشتند.»

هتل‌ها
مجمع عمومی سازمان ملل متحد در سپتامبر ۲۰۱۰،  کمپین هتل‌های سالانۀ خود را مجدداً شروع کرد و از هتل‌های زنجیره‌ای هیلتون خواست تا برنامه‌های خود را برای میزبانی از رئیس جمهور احمدی‌نژاد و هیئت ایرانی در هتل هیلتون منهتن شرقی لغو کند. یوآنی موفق شد مدیریت هتل هلمزلی، گوتام هال و خانه اسکس متعلق به دبی را  از ورود احمدی‌نژاد که قصد داشت در آنجا سخنرانی کند، متقاعد کند.

تبلیغات تلویزیونی
در ژوئن ۲۰۰۹، یوآنی کمپین تبلیغاتی تلویزیونی را آغاز کرد. اولین آگهی تحت عنوان «مشت بازپس گیری»، از ایالات متحده خواست تا فشار اقتصادی بر ایران را به منظور جلوگیری از دستیابی به سلاح‌های هسته‌ای، منتشر کند. سفیر والاس در رابطه با تجارت با ایران گفت: «او [اوباما] یک مشت توخالی را ارائه کرد.»

درخواست از صندوق بین‌المللی پول
در ماه آوریل ۲۰۱۲، یوآنی از صندوق بین‌المللی پول خواست تا ضمن مسدود کردن حساب ایران در این صندوق، عضویت ایران را به حالت تعلیق درآورد. مارک والاس رئیس این اتاق، با ارسال نامه‌ای به کریستین لاگارد، رئیس صندوق بین‌المللی پول، با انتقاد از همکاری‌های این صندوق با ایران، خواستار قطع همکاری‌های صندوق با ایران برای ایجاد فشار بیشتر به حکومت تهران شد.

اجلاس چند جانبه در لندن
در ماه مه ۲۰۱۲، یوآنی در یک مشارکت چند جانبه‌، جلسه‌ای با مؤسسۀ گفتگوی استراتژیک، در لندن تشکیل داد که هدف آن جلوگیری از برخورداری ایران از سلاح هسته‌ای بود.

جلسه ۱۹ سپتامبر ۲۰۱۷
روز سه شنبه ۱۹ سپتامبر ۲۰۱۷، همرمان با آغاز نشست عمومی سازمان ملل جلسه سازمان یوآنی با شرکت گروهی از سیاست‌مداران کنونی و پیشین آمریکا و سایر کشورها در نیویورک برگزار شد. هدف از برگزاری اجلاس سازمان اتحاد علیه ایران اتمی، بررسی ابعاد سیاسی و اقتصادی برجام برای ایران و جامعه جهانی به ویژه آمریکا بود.

جوزف لیبرمن رئیس سازمان یوآنی: «رژیم ایران یک تهدید جدی برای صلح جهانی است و بعد از برجام نیز این تهدید نه تنها کم نشده بلکه افزایش یافته‌است. این سازمان از همۀ شرکت‌ها می‌خواهد که وارد سرمایه‌گذاری با ایران نشوند.»

مارک والاس دبیر اجرای یوآنی: «این نهاد ده سال پیش برای جلوگیری از دستیابی ایران به بمب اتمی پایه‌ریزی شد و بعد از توافق‌نامۀ اتمی نیز وظیفه اش رساندن نقض‌های ایران به اطلاع جهان می‌باشد.»

واکنش ایران
علیرضا میر یوسفی، سخنگوی دائمی ایران در سازمان ملل متحد گفت که دولت ایران فعالیت‌های یوآنی را «غیرقانونی و بر خلاف سیاست اعلام شده توسط دولت جدید در اوایل سال ۲۰۰۹، که به برقراری ارتباط دیپلماتیک با ایران منجر شد، می‌داند.»

محمد جواد ظریف، وزیر امور خارجۀ ایران در یک مصاحبه با هفته نامۀ فارسی‌زبان آسمان در ماه اوت ۲۰۱۳، گفت: «بزرگترین لابی فعال علیه ایران، سازمان اتحاد علیه ایران هسته‌ای است.»

موسوی سخنگوی وقت وزارت خارجه ادعا کرد: «ایران به‌زودی سازمان پوششی آمریکایی «اتحاد علیه ایران هسته‌ای» را به فهرست گروه‌های تروریستی اضافه خواهد کرد.»

حمله به ایران؟

در بیانیه، هفت بار به «حملۀ نظامی به ایران» و یک‌بار  «حمله نظامی به کشورمان» اشاره شده است. امیدوارم که نویسندگان بیانیه به اشتباه نه آگاهانه، «حملۀ نظامی ایران» را به جای «حملۀ نظامی به پای‌گاه‌های سپاه» ذکر کرده باشند.  آخرین بیانیۀ «اتحاد علیه …» را به نقل از ایندیپندنت فارسی، (۲۷ آبان ۱۴۰۲) با هم بخوانیم:

«سازمان اتحاد علیه ایران هسته‌ای» با انتشار بیانیه‌ای در  ۱۷ مهر ۱۴۰۲ برابر با ۹ اکتبر ۲۰۲۳ [دو روز بعد از حملۀ حماس به اسرائیل]، ضمن اشاره به حملۀ حماس به اسرائیل، خواستار اقدام نظامی قاطع علیه اهداف سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در ایران و در تمامی کشورهای منطقه شد، و تاکید ‌کرد که وقت آن رسیده ‌است که جامعۀ جهانی جمهوری اسلامی را پاسخگو کند.»

در بیانیه این سازمان تاکید شده است که «بدون حمایت جمهوری ‌اسلامی ‌ایران، حماسی وجود نخواهد داشت و بدون حمایت [جمهوری ‌اسلامی] ایران، حماس نمی‌توانست به اسرائیل حمله کند.»

در بخش دیگری از این بیانیه می‌خوانیم: «بدون حمایت [جمهوری ‌اسلامی] ایران، روسیه نمی‌توانست تا این اندازه اوکراینی‌ها را بکشد. بدون حمایت [جمهوری ‌اسلامی] ایران، موشک‌ها و پهپادها بر سر متحدان ما در جهان عرب سقوط نمی‌کردند. بدون حمایت [جمهوری ‌اسلامی] ایران، جنایتکاران قصد کشتن اتباع ایالات متحده و اتحادیۀ اروپا و بریتانیا را در خاک آمریکا و اروپا نخواهند داشت. وقت آن رسیده که [جمهوری ‌اسلامی] ایران را پاسخگو بدانیم.»

سازمان اتحاد علیه ایران هسته‌ای در ادامه خاطرنشان کرده است: «همۀ اهداف اصلی نظامی که رویدادهای وحشتناک روزهای اخیر را در اسرائیل ممکن کردند، در ایران است.»

در بخش دیگری از این بیانیه، سازمان اتحاد علیه ایران هسته‌ای با اشاره به حملۀ ایالات ‌متحده به افغانستان، پس از حملۀ تروریستی ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱، می‌گوید: «امروز وقت آن رسیده است تا جهان متمدن به همان شیوه، علیه جمهوری ‌اسلامی ‌ایران گردهم آید.»

سازمان اتحاد علیه ایران هسته‌ای از دولت ایالات‌ متحده و متحدان این کشور در سراسر دنیا می‌خواهد که به پایگاه‌های موشکی و پهپادی [جمهوری ‌اسلامی] خصوصا «سایت‌های سپاه پاسداران» حمله کنند.»

«سازمان اتحاد علیه ایران هسته‌ای» در این بیانیه تاکید دارد که «ناکامی جامعۀ جهانی برای بازدارندگی جمهوری ‌اسلامی» ایران، همان‌گونه که در حملۀ وحشیانۀ حماس به زنان و کودکان مشاهده شد، دنیا را جای بسیار خطرناک‌تری کرده است.

این سازمان می‌گوید: «در حالیکه  بیش از ۸۰۰ [۱۴۰۰] اسرائیلی، از جمله شهروندان آمریکایی، به دست حماس کشته شده و صدها نفر به گروگان گرفته شده‌اند، جمهوری اسلامی ایران به پیش‌برد برنامه هسته‌ای خود و سرکوب مخالفان ادامه می‌دهد.»

به جاست از امضا کنندگان بیانیۀ جمعی مصرانه خواسته شود که ضمن معرفی «برخی گروه‌ها و گرایش‌های افراطی و فرصت‌طلب»، اگر خلاف آن‌چه در بارۀ «اتحاد علیه… »  نوشته شد در اختیار دارند، حتما ارائه دهند.

آن‌چه باید آموخت

همان‌گونه که نوشته شد، امضا کنندگان «بیانیۀ جمعی…» اشاره‌ای ولو اندک به سبعیت و جنایت تروریست‌های حماس در هفتم اکتبر و قربانیان اسرائیلی و غیر اسرائیلی نکرده‌اند. از ترس متهم شدن به حمایت از «صهیونیست‌های غاصب»؟ یا این «غدۀ سرطانی»؟ یا به خاطر اعتقاد به مظلومیت ملت فلسطین و غاصب بودن صهیونیزم؟ در هر حال، از مدافعان و دوست‌داران حقوق بشر، حتا حقوق سارقان و قاتلان، انتظار می‌رود در این مورد هم توضیح بدهند.

هم‌چنین آنان روشن نکرده‌اند که بدون جلب افکار عمومی مردم و رهبران آمریکایی و اروپایی و بدون کمک‌های حمایتی، مالی (و حتا در صورت ضرورت)، نظامی آنان، «همه‌چیز باختگان» میهن ما در داخل با دست‌های خالی و صرفا با مبارزۀ منفی، عدم رعایت حجاب اجباری و شعارهای تندوتیز، چگونه می‌توانند از حکومتی که بی‌مهابا می‌کشد، برای سرکوب معترضین، با پرداخت دست‌مزد دلاری، از بیرون جانی و آدم‌کش وارد می‌کند، به چشمان و آلت تناسلی معترضین خیابانی شلیک می‌کند، بازداشت و تجاوزشان می‌کند، سنگ قبر قربانیان خود را منهدم می‌کند، آرامگاه آنان را با بولدوزر صاف می‌کند، به جانیان خیابانی جایزه می‌دهد، جسد زندانیان اعدامی‌ها را به خانواده‌هایشان تحویل نمی‌دهد، به خانوادۀ قربانیان اجازۀ سوگواری نمی‌دهد، بی‌هیچ درک و فهمی اینترنت را قطع می‌کند و انبوهی کسبه و بازاریان را به ورطۀ هلاکت می‌کشاند، گذر کنند؟

همان‌‌گونه که آدم‌ها را نمی‌توان از نظر روان‌شناختی با هم مقایسه کرد، الگوهای رفتاری و روان‌شناختی جامعه‌ها و کشورها را هم، به ویژه در مواقع جنگ یا بحران، نمی‌توان به دیگر جوامع تعمیم داد، اما می‌توان از تجربۀ آنان آموخت. به یک نمونه از کمک‌های خارجی و تاثیر آن در مبارزۀ ملت‌ها علیه دیکتاتورهای کشورشان اشاره می‌کنم.

‌ پرزیدنت ریگان در ماه ژوئن ۱۹۸۲، با پاپ ژان پل دوم در واتیکان دیدار کرد. پاپ «سرمایه‌داری لجام‌گسیخته» را نفی می‌کرد، اما بر سر «اهریمنی بودن کمونیسم»، با ریگان اشتراک نظر داشت. آن‌ها در این دیدار به توافق رسیدند که مشترکا از نیروهایشان برای حمایت از همبستگی استفاده کنند و اطلاعاتشان را در بارۀ لهستان در اختیار یکدیگر بگذارند. پاپ و روحانیان مسیحی لهستانی ساکن رُم، ارتباطات خوبی با داخل لهستان داشتند و هر گونه اطلاعاتی که از این طریق به دست می‌اوردند، در اختیار واشنگتن می‌گذاشتند.

ویلیام کیسی، کاتولیکی بسیار معتقد و  مدیر سازمان سیا در دولت ریگان، دیدارهای منظمی در واشنگتن با کاردینال پیولاگی، سر اسقف ایالات متحد آمریکا و کاردینال آگوستینو کاسارولی، مسئول امور خارجی واتیکان داشت. هدف از این دیدارها یافتن راهی برای ارسال کمک مالی به همبستگی بود. اولین کمک‌رسانی در دولت جیمی کارتر آغاز شد.

زبیگنیو برژینسکی، مشاور امنیت ملی در دولت کارتر که خود متولد لهستان بود، حامی سرسخت همبستگی به شمار می‌رفت. او توانسته بود به صورت مخفیانه، کمک‌های مالی قابل توجهی ‌را برای همبستگی جمع‌آوری کند. سازمان سیا غیر از ارسال مقادیر هنگفتی پول، دستگاه‌های چاپ و کپی و تجهیزات فرستندۀ رادیویی نیز وارد خاک لهستان کرد. رابرت گیتس، معاون وقت سیا، بعدها گفت: «هدف ما از ارسال این کمک‌ها، به راه انداختن یک جنگ سیاسی زیرزمینی بود.»

اتحادیۀ کارگران آمریکا پولی را که برای کمک به همبستگی در نظر گرفته شده بود، به «مؤسسۀ کارگران مذهبی» تحویل داد. این مؤسسه یک سازمان کاتولیک بود و ارتباطات نزدیکی با واتیکان داشت. سپس «بانک واتیکان» چند شرکت صوری در باهاماس و پاناما تأسیس کرد تا از این طریق پول دریافتی را به حساب‌های بانکی دفتر همبستگی در بروکسل واریز کنند.

واتیکان از سال‌ها پیش بسته‌های حاوی کمک خیریه‌های مذهبی را برای کلیسای لهستان ارسال می‌کرد. یژی میلوسکی، فیزیکدان و نظریه‌پرداز همبستگی که در زمان حکومت نظامی در غرب به سر می‌برد و در نتیجه از بازداشت مصون مانده بود، کمک‌های آمریکا را در بین این محموله‌ها جاسازی می‌کرد و به دست همبستگی می‌رساند.

راه دیگر، جاسازی کردن این کمک‌ها در بین محموله‌‌های مُجازی بود که از طریق سوئد با کشتی وارد لهستان می‌شد. اولاف پالمه، نخست وزیر سوئد، که از طرفداران همبستگی بود، به پرزیدنت ریگان اطمینان خاطر داده بود که گمرک سوئد کاری به محموله‌های آمریکائیِ ارسالی به بندر گدانسک (در واقع اتحادیۀ همبستگی) نداشته باشد. سازمان سیا در بازۀ زمانی شش سال، در مجموع بیش از پنجاه میلیون دلار با کمک واتیکان برای همبستگی پول ارسال کرد.

به‌رغم مخالفت برخی از رهبران همبستگی، والسا از رژیم درخواست کرد که برای تشکیل یک «جبهۀ بحران» با همبستگی مذاکره کند. والسا استدلال می‌کرد: «من مخاطرات شرکت در مذاکرات را درک می‌کنم، اما میزِگرد بهتر از سلولِ مربع شکل است.» و به مخالفان مذاکره می‌گفت: «من آماده‌ام حتا با خود شیطان هم گفتگو کنم، به شرطی که نفعی برای لهستان در پی داشته باشد.»

پاپ طی پیامی برای موفقیت مذاکره دعا کرد و در واتیکان به یکی از ملاقات کنندگانش گفت: «معضل لهستان این است که: «دولت همۀ قدرت فیزیکی را در اختیار دارد، اما هیچ نفوذی ندارد، در حالی که اپوزیسیون نفوذ دارد، اما هیچ‌گونه قدرت فیزیکی ندارد.» میخنیک، از رهبران همبستگی که در مذاکرات نقش محوری داشت، معضل پیش‌رو را به شیوۀ دیگری شرح داد: «حکومت ضعیف‌تر از آ‌نست که ما را له و ‌لورده کند، و ما ضعیف‌تر از آنیم که رژیم را براندازیم.»

لخ والسا که بعد از تقریبا ده سال تلاش پیگیر و پرفرازونشیب پیروز شده بود، صحنۀ رفراندوم و باخت یاروزلسکی رهبر حزب حاکم را از تلویزیون خانه‌اش در شهر گدانسک تماشا می‌کرد، از پشت سبیل چنگیزی‌اش لبخندی زد، دستش را بالا برد و علامت پیروزی نشان داد. وی در دسامبر ۱۹۹۰، برای یک دورۀ پنج ساله به عنوان رئیس جمهور منتخب مردم لهستان کار خود را آغاز کرد.

در پایان این بخش گفتنی‌ست که بعد از تجاوز پوتین به اوکراین بایدن به زلنسکی زنگ زد تا هواپیمایی بفرستد تا وی با خانواده‌اش به آمریکا پرواز کند. زلنسکی در پاسخ گفت که نیازی به هواپیما ندارد؛ آمریکا به جای هواپیما اسلحه ارسال بکند. اوکراین با کمک‌های همه جانبۀ آمریکا و اروپا، نوزده ماه است که پنجمین قدرت نظامی جهان را به جنگی فرسایشی کشانده است. پوتین فکر می‌کرد در همان اولین هفتۀ جنگ، اوکراین تسلیم خواهد شد.

ج.ا. علیه صلح، ثبات و امنیت جهانی

در جهان ما حاکمان و رهبران فاسد و چپاول‌گر کم نیستند، اما به جرات می‌توان گفت که فاشیسم دینی به رهبری ولی فقیه، علی خامنه‌ای در جنگ‌افروزی، بی‌رحمی، سبعیت، دورویی و یغماگری، منحصر به فرد و بی‌همتاست. خامنه‌ای امروز بدون ‌تردید منفورترین حاکم یک کشور در سطح جهانی‌ست. از نوار غزه به عنوان زندان روباز یاد می‌کنند؛ ایران امروز به راستی شکنجه گاه روباز است.

تجربۀ ۴۴ سال فاشیسم دینی در ایران، به روشنی نشان می‌دهد که این رژیم به واقع یا به تزویر، برای خود از جانب خدا رسالتی قائل است و برای تحقق این رسالت حاضر است جان میلیون‌ها انسان را بی‌جان کند، برای فلاکت، درماندگی، دریوزگی، امنیت، کرامت، شرافت و حق زندگی انسان‌ها کم‌ترین ارزشی قائل نیست. اصلاح‌پذیری را مترادف با مرگ خود تلقی می‌کند، بی‌هیچ پرده‌پوشی و شرمی تزویر می‌کند و دروغ‌ می‌گوید، از ریختن خون و دیدن آن جان تازه می‌گیرد، برای بی‌ثبات و ناامن کردن جهان میلیاردها دلار هزینه کرده و همچنان هزینه می‌کند.

علی خامنه‌ای در دیدار با صالح العاروری، نایب رئیس دفتر سیاسی حماس در تیرماه ۱۳۹۹ (۲۱ جولای ۲۰۱۹)، برای مقابله با طرح صلح آمریکا در خاورمیانه، موسوم به «معاملۀ قرن» گفت: «فلسطینی‌ها باید احساس پیشرفت کنند و این امر از طریق تجهیز آنان به موشک‌های نقطه‌زن اتفاق افتاده است. در سال‌های نه چندان دور، فلسطینی‌ها با سنگ مبارزه می‌کردند، اما امروز به جای سنگ، مجهز به موشک‌های نقطه ‌زن هستند و این، یعنی احساس پیشرفت.»

خامنه‌ای اما نگفت که برای جابه‌جایی سنگ با موشک‌های نقطه ‌زن، چند میلیارد دلار هزینه کرده است. فاشیسم دینی در ایران علیه صلح، ثبات و امنیت جهانی‌ست. اگر نظریۀ «اسرائیل غدۀ سرطانی» از همان نخستین روزهای انقلاب از سوی بنیان‌گذار رژیم توتالیتر دینی مطرح نشده بود و «موشک‌های اسرائیل زن» در سال‌های بعد ساخته نشده بود، فلسطینی‌ها بی‌تردید از سال‌های دور به صلحی با اسرائیل رسیده بودند.

جنبش مهسا از راز بقای نظامی این‌چنین بدوی، نظامی قبیله‌ای برخاسته از عصر حجر، نظام اولترا توتالیتر دینی، رمز‌گشایی کرد و نشان داد که «اپوزیسیون ج.ا.» در خارج از ایران، چقدر فرقه‌گرا (سکتاریست)، نامتحد، نظریه‌پرداز بی‌عمل، چقدر ناهم‌گرا، افترا زن و در مواردی پوپولیست و فرصت‌طلب، و چقدر بیگانه با فضای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی داخل کشورش می‌باشد.

حملۀ خون‌بار حماس به اسرائیل، بار دیگر یاد‌آوری کرد که سرچشمۀ این سبعیت پایان‌ناپذیر، همانا در تهران، در بیت رهبری و فرماندهان دوروبر او‌ست. این حمله تلنگری زد بر وجدان انسان‌های بیدار و برخی سیاست‌‌مداران و رهبران که برای پیش‌گیری از تکرار هم‌چون فاجعه‌ای، به جای سم‌پاشی و از بین بردن تک تک ویرس‌ها، باید مرداب را خشکاند.

بیانیه را برخی صاحب‌نظران و اندیش‌مندان باصلاحیتی امضا کرده‌اند، اما چگونه است که آنان به جای تلاش برای ایجاد جبهه‌ای متحد از گرایش‌های متنوع و متکثر، ارائۀ الترناتیوی دموکراتیک و سکولار (غیر دینی)، ترسیم آینده‌ای امیدبخش با برنامه‌ای روشن و جامع، کشاندن قشر خاکستری به صحنۀ مبارزه، چنین بیانیۀ ناسازگار با واقعیت‌ها را منتشر کرده‌اند. چرا باید به جای کاری کردن کارستان، بیانیه‌ای صادر کرد، صرفا برای خالی نبودن عریضه.

هر روز که می‌گذرد، این هیولای همه‌چیزخوار، آسیب غیرقابل جبرانی به میهن و هم‌میهنان ما  در شکنجه‌گاه رو باز ایران می‌زند. معجزه‌ای رخ نخواهد داد؛ معجزه در دست‌های ماست؛ فردا خیلی دیر است؛ اگر نجنبیم تاریخ ما را نمی‌بخشد.

منابع:
ـ سقوط امپرتوری شوروی در اروپا، ویکتور شبشتین، مترجم بیژن اشتری
ـ ویکی پدیا

سعید سلامی  ۲۰ نوامبر ۲۰۲۳ /  ۲۹ آبان ۱۴۰۲

print

مقالات
سکولاریسم و لائیسیته
Visitor
0274914
Visit Today : 485
Visit Yesterday : 732