اندیشه ، فلسفه
  • حزب کارگران کردستان (پ‌ک‌ک) منحل شد
    خبرگزاری فیرات، نزدیک به پ‌ک‌ک روز دوشنبه گزارش داد که گروه شبه‌نظامی حزب کارگران کردستان (پ‌ک‌ک)، که بیش از چهار دهه با دولت ترکیه در جنگ بوده است، تصمیم به انحلال خود و پایان دادن به مبارزه مسلحانه خود گرفته است.
  • نقد جنبش «زن، زندگی، آزادی»؛ چه باید کرد؟ – هوشنگ کوبان
    در نوشته‌ی زیر کوشش می‌شود با رجوع به آرای ماکس وبر، آنتونیو گرامشی، میشل فوکو و تنی چند از فمینیست‌های چپ انتقادی، نقدی درون‌مان از جنبش انقلابی «زن، زندگی، آزادی» ارایه شود، و بخشی از علل
  • خال‌های دائمیِ پلنگ – ل. تدین نژاد
    یکی از پیامدهای خروج ترامپ از برجام در سال ۲۰۱۸، از دست رفتن اعتبار آن کشور و بی‌اعتمادی جهانیان نسبت به پای‌بندی آمریکا به اجرای قراردادهای بین‌المللیِ خود بود. خروج از برجام در آن زمان حاصل تلاش‌های لابی‌های
  • در پاسخ به نکاتی از اطلاعیه‌ی سازمان مجاهدین خلق ایران – بهزاد کریمی
    آنچه ذیلاً می‌آید پاره توضیحاتی است پیرامون مندرجات اطلاعیه‌ا‌‌ی که سازمان مجاهدین خلق ایران اخیراً زیر عنوان «تحریف حقایق در یک مصاحبه با سایت شرق در مورد مجاهدین خلق» انتشار داده است. بنا به اظهارات این اطلاعیه
  • رژه روز پیروزی در مسکو به مناسبت هشتادمین سالگرد شکست آلمان نازی
    روسیه روز جمعه، ۹ مه ۲۰۲۵، هشتادمین سالگرد پیروزی بر آلمان نازی در جنگ جهانی دوم را با برگزاری رژه‌ای باشکوه در میدان سرخ مسکو گرامی داشت. در این مراسم، ولادیمیر پوتین، رئیس‌جمهور روسیه، به همراه رهبران
تاریخ
  • «ما فراموش نمی‌کنیم که این رهایی از بیرون آمد» سون فلیکس کلرهوف
    مقدمه مترجم: امروز ۸ ماه مه، هشتادمین سالگرد شکست آلمان نازی و پایان جنگ جهانی دوم در اروپاست. سالهای متمادی، برای آلمانی‌ها چگونگی توصیف این روز مایه سردرگمی، سوال و مناقشه بود. به مناسبت چهلمین
  • سوریه؛ ظهور و سقوط یک خاندان – دو سعید سلامی
    علی خامنه‌ای در دیدار با مجمع عالی فرماندهان سپاه پاسداران در مهر ماه ۱۳۹۸، سه ماه پیش از ترور قاسم سلیمانی، گفت: «نگاه وسیع جغرافیای مقاومت را از دست ندهید؛ این نگاه فرامرزی را از دست ندهید. قناعت نکنیم به منطقۀ خودمان…این نگاه وسیع فرامرزی، این امتداد عمق راهبردی گاهی اوقات از واجب‌ترین
  • حماسه گیلگمش سیروس اوندیلادزه
    حماسه گیلگمش داستانی حماسی از (بین‌النهرین) است که ماجراهای گیلگمش، پادشاه اوروک، و دوستش انکیدو را روایت می‌کند.: 1 . معرفی گیلگمش: گیلگمش پادشاهی قدرتمند اما ستمگر در شهر اوروک در(بین‌النهرین) (عراق امروزی) است. او دو سوم خدایی و یک سوم انسانی است و از نیرو و زیبایی فوق‌العاده‌ای برخوردار است. با
  • ایران آبستن انقلابی دیگر! (تجارب و بازخوانی انقلاب ۵۷) – هلمت احمدیان
    انقلاب ۱۳۵۷ یکی از عظیم ترین جنبش‌های توده‌ای در تاریخ ایران بود که منجر به سرنگونی رژیم پهلوی شد. اما با وجود این پیروزی اولیه، این انقلاب توسط ارتجاع اسلامی با یاری قدرت های سرمایه داری ربوده شد و ناکام ماند و شکست خوردو نهایتاً به سلطه‌ی یک نظام استبدادی مذهبی منجر گردید. در چهار دهه گذشته
اقتصاد

گای بنت-هانتر از خود می‌پرسد که آیا پدر فلسفه غرب واقعاً فیلسوف است؟ این مصاحبه خیالی، نقدی بلیغ بر نهاد آکادمیک فلسفه، حرفه‌ای‌سازی بیش‌ازحد، و فراموشی ماهیت گفت‌وگویی و اخلاقی فلسفه است. نه‌تنها از نظر سبک ادبی، بلکه از نظر وفاداری به روح فلسفه و شخصیت سقراط، متنی موفق، تیزبین، و خواندنی است.

مقدمه مترجم: در قلب این متن، همان شیوه‌ی مشهور «دیالکتیک سقراطی» قرار دارد: سقراط با پرسیدن سؤال‌های ساده و به ظاهر ابتدایی، در واقع مفاهیم پیچیده و تعریف‌نشده‌ای مانند «فیلسوف بودن» را زیر سؤال می‌برد و با حرکت گام‌به‌گام، تعاریف نامطمئن، متناقض یا حلقوی طرف مقابل را برملا می‌کند. در اینجا نیز او با مهارتی خاص استاد فلسفه را به دام می‌اندازد، بدون اینکه خودش هیچ تعریف صریحی ارائه دهد. سقراط در مکالمه با پروفسور بلک، نشان می‌دهد که تعریف «فیلسوف» در دانشگاه معاصر عمدتاً به شغل، درآمد پژوهشی، مقالات داوری‌شده و مدرک تحصیلی تقلیل یافته است. این نگاهی تکنوکراتیک و بوروکراتیک به فلسفه، با روح آزاداندیش و بی‌پیرایه‌ی سقراطی در تضاد کامل است. طنز تلخ در اینجاست که بسیاری از کسانی که ما امروز آن‌ها را فیلسوف می‌دانیم (سقراط، اسپینوزا، یاسپرس)، در زمان خودشان یا بدون مدرک رسمی بودند یا حتی «فیلسوف» شمرده نمی‌شدند. با هوشمندی، سقراط به دور باطل در تعریف «فیلسوف» اشاره می‌کند: اگر فقط کسانی را فیلسوف بدانیم که آثارشان مورد تأیید دیگر فیلسوفان باشد، ولی هنوز نمی‌دانیم چه کسی فیلسوف است، چگونه داوری دیگران می‌تواند معیاری باشد؟ این نوع نقد درخشان، مبنای نسبیت‌ گرایی یا شک ‌گرایی در علم‌ شناسی مدرن نیز هست. لحن سقراط در این متن، کاملاً وفادار به آن چیزی است که از مکالمات افلاطون می‌شناسیم: پرسشگر، مؤدب، گاهی طعنه‌آمیز، و همیشه یک گام جلوتر. جمله پایانی او – که به شوکران اشاره دارد – شیرین و در عین حال گزنده است. نوعی یادآوری است که سقراط همواره در پی حقیقت بود، حتی اگر به قیمت جانش تمام شود. این مصاحبه خیالی، نقدی بلیغ بر نهاد آکادمیک فلسفه، حرفه‌ای‌سازی بیش‌ازحد، و فراموشی ماهیت گفت‌وگویی و اخلاقی فلسفه است. نه‌تنها از نظر سبک ادبی، بلکه از نظر وفاداری به روح فلسفه و شخصیت سقراط، متنی موفق، تیزبین، و خواندنی است.

پروفسور بلک: به گروه فلسفه خوش آمدید، آقای سقراط. لطفاً بنشینید. من پروفسور بلک، رئیس گروه هستم. آیا شما از عنوان خاصی استفاده می‌کنید؟

سقراط: همان «سقراط» کافی است.

پروفسور بلک: بسیار خوب، سقراط. بالاخره افتخار آشنایی با شما را پیدا کردم! اعتراف می‌کنم قدتان بلندتر از حد انتظار من است. جناب سقراط، با توجه به عنوان های دانشگاهی، باید بگویم که معاون دانشگاه و من در مورد اعطای یک دکترای افتخاری به شما صحبت می‌کردیم. به زودی شما «دکتر سقراط» خواهید شد، آن هم دکتر افتخاری. حال پرسش اصلی اینجاست: در چه رشته‌ای؟ دکترای ادبیات؟ دکترای حقوق مدنی؟ یا حتی دکترای دانشگاه. مطمئناً دانشجویان شما را به طور اختصاری «دکتر سقی» صدا خواهند زد!

سقراط: قطعاً من «دکترای فلسفه» را ترجیم می‌دهم.

پروفسور بلک: اوه خیر سقراط! همه دکترای فلسفه (PhD) (۱) می‌گیرند – حتی دانشمندان علوم طبیعی! «دکتراهای عالی» در سطح کاملاً متفاوتی قرار دارند و دکترای دانشگاه یکی از بالاترین افتخارات ماست. من خودم امیدوارم هنگام بازنشستگی یکی از آنها را دریافت کنم.

سقراط: بیشتر در مورد کارتان اینجا برایم بگویید.

پروفسور بلک: همانطور که گفتم، من رئیس گروه فلسفه هستم. گروه ما کوچک است اما با توجه به اندازه‌ مان، رتبه بسیار خوبی در جدول‌ها داریم. این گروه دارای طیف گسترده‌ای از تخصص‌هاست و رویکردی غیرجانبدارانه دارد که شامل هر دو روش تحلیلی و قاره‌ای می‌شود. یکی از همکارانم، دکتر لوس، حتی در حال نوشتن یک زندگینامه جدید از کارل یاسپرس است! اما من خودم یک فیلسوف تحلیلی هستم که عمدتاً در مورد فلسفه ذهن کار می‌کنم. متأسفانه معرفت‌شناسی من کاملاً بیرونی‌گراست. به عنوان رئیس گروه، مسئولیت‌های اداری قابل توجهی دارم، اما مشتاقانه منتظر مرخصی مطالعاتی سال آینده هستم تا بتوانم دوباره به فیلسوف بودن بازگردم! به نوشتن مقاله‌ای در مورد میراث اسپینوزا فکر می‌کنم. البته می‌دانم که ممکن است مجبور باشم شما را در مورد یک یا دو موضوع به‌روز کنم، سقراط. اسپینوزا مانند بسیاری از پیشینیان شما مونیست (monist) (۲) بود. یعنی به وجود هم روح و هم ماده در وجود انسان باور نداشت. آیا می‌دانید که ما الآن به آنها «پیشاسقراطی‌ها» می‌گوییم؟

سقراط: پس این «گروه فلسفه» است، پروفسور بلک؟ یا «دانشکده فلسفه»؟

پروفسور بلک: عنوان رسمی «دانشکده فلسفه» است، اما گمان نمی‌کنم نامی که برای قلمرو خود انتخاب می‌کنیم تفاوت چندانی ایجاد کند. مهم این است که حضور پیدا کنیم و بازی را ادامه دهیم.

سقراط: و آیا دپارتمان فلسفه کاملاً از فیلسوفان تشکیل شده است، یا افراد دیگری نیز در آن حضور دارند؟

پروفسور بلک: خب، فکر می‌کنم این بستگی به تعریف شما از «فیلسوف» دارد، سقراط! این دپارتمان تعداد زیادی افرادی که کارشان ربطی به مسائل رشته دانشگاه ما ندارد را نیز استخدام می‌کند: مثلاً سرایدار، منشی‌ها…

سقراط: پس سرایدار و منشی‌ها فیلسوف نیستند؟

پروفسور بلک: ما به آن‌ها «کارکنان پشتیبانی» می‌گوییم. برخلاف اعضای فرهنگستانی یا آکادمیک، حقوق آن‌ها بابت انجام کارهای فلسفی نیست، بلکه برای نگهداری از ساختمان، مدیریت پرونده‌های دانشجویی، تایپ نامه‌ها و چنین چیزهایی است.

سقراط: بسیار سپاسگزار خواهم بود اگر به من بیاموزید که «فیلسوفان» چه کسانی هستند، پروفسور بلک. از صحبت‌های اندک شما تاکنون چنین برداشت می‌کنم که فیلسوفان کسانی هستند که برای انجام فلسفه حقوق می‌گیرند. یا شما را اشتباه فهمیده‌ام؟

پروفسور بلک: بله، فکر می‌کنم این تعریفِ به دردبخور و معقولی است: «فیلسوف» یک متخصص حرفه‌ای در این رشته است. البته امتیاز اضافی هم برای جذب درآمد پژوهشی وجود دارد! اگر کار یک فیلسوف از نظر مالی برای دپارتمان… منظورم برای این رشته… سودآور باشد و به تداوم وجود آن کمک کند، بی‌شک او فیلسوفی ممتاز است.

سقراط: متوجه شدم که وقتی به «یک فیلسوف» اشاره کردید، از ضمیر مذکر استفاده نمودید. آیا امروزه حداقل به تعداد فیلسوفان مرد، فیلسوف زن نیز وجود ندارد؟ می‌دانید که دیوتیما (Diotima) (۳) و آسپاسیا (Aspasia) (۴) از بزرگ‌ترین آموزگاران من بودند؟

پروفسور بلک: بسیار متأسفم، سقراط، این اشتباه من بود. واقعاً باید از زبان کلی و فراگیر استفاده می‌کردم. همه ما باید تلاش خود را انجام دهیم و گام به گام جلوبرویم. وضعیت قطعاً نسبت به دوران شما بسیار بهتر است، اما هنوز راه زیادی در پیش داریم. فیلسوفان زن برجسته‌ای وجود دارند، اما مشهورترین‌شان سن‌وسالی از آن‌ها گذشته. در حال حاضر در این کشور، زنان ۲۴ درصد از کارکنان آکادمیک دائمی را تشکیل می‌دهند — که پیشرفت قابل‌توجهی نسبت به…

سقراط: کمتر از یک‌ چهارم؟ من شگفت ‌زده‌ام که در طول دو هزار و پانصد سال پیشرفت بیشتری حاصل نشده است، پروفسور بلک! امیدوارم وضعیت در میان بردگان بهتر باشد. من همیشه آن‌ها را همراهانی بسیار الهام‌بخش می‌یافتم. شاید گفت‌وگوی پرباری را که با یکی از بردگان منون (Meno) داشتم به خاطر بیاورید؟ افلاطون اغلب به من می‌گفت که قصد دارد آن گفت‌وگو را مکتوب کند— هرچند من شخصاً به نوشتن فلسفه باور ندارم.

پروفسور بلک: جناب سقراط، خوشبختانه امروزه برده‌ای وجود ندارد ، حداقل به صورت رسمی. اما اقلیت‌های قومی داریم، و اعتراف می‌کنم که وضعیت در آنجا برای فلسفه بسیار بد است. اما دانشگاه‌های سراسر جهان همواره در حال اجرای سیاست‌های جدیدی هستند…

سقراط: به نظر من به طور فزاینده ای بعیدتر به نظر می‌رسد که فیلسوفان گریزپای را صرفاً درون دانشگاه‌ها پیدا کنیم، پروفسور بلک. اما ببخشید، حرف شما را قطع کردم. چند لحظه پیش تأیید کردید که فیلسوفان کسانی هستند که برای انجام فلسفه حقوق می‌گیرند؟

پروفسور بلک: بله، و اگر بتوانند درآمد پژوهشی نیز ایجاد کنند، که چه بهتر. همچنین فشار فزاینده‌ای بر ما وجود دارد تا «تأثیر» پژوهش‌های خود را نشان دهیم—یعنی اثری قابل‌سنجش بر جهان بیرون از دانشگاه داشته باشیم.

سقراط: آیا امروزه ممکن است فردی خارج از دانشگاه به فلسفه بپردازد؟

پروفسور بلک: هرچند که تأمین معاش از این راه چندان آسان نخواهد بود. اما من عاشق این هستم که «امتیاز تأثیر» (۵) شما را ببینم، جناب سقراط. چنین چیزی احتمالاً چارچوب تعالی پژوهش را می‌شکست!

سقراط: همانطور که گفتم، هرگونه اعتبار برای تأثیری که داشته‌ام تنها مرهون [فعالیت های فلسفی] شاگردان درخشانم خواهد بود، پروفسور. اما به من بگویید، آیا فیلسوفان بدون دستمزدی هم در دانشگاه وجود دارند؟

پروفسور بلک: می‌فهمم به کجا می‌خواهی برسی، سقراط. اما همیشه استثنایی وجود دارد که قاعده را ثابت می‌کند. علاوه بر کارکنان آکادمیک دائمی، ما پژوهشگران فوق‌دکترای دارای مقرری و بدون مقرری، کارکنان پژوهشی افتخاری، مدرسان تمام‌وقت و پاره‌وقت با قراردادهای موقت، و دستیاران آموزشی با دستمزد ساعتی داریم.

سقراط: و آیا همه این افراد فیلسوف هستند، یا فقط برخی از آن‌ها؟

پروفسور بلک: البته همه آن‌ها. همه اعضای دپارتمان فلسفه هستند.

سقراط: امان از شما، پروفسور بلک! فکر می‌کردم قبلاً توافق کرده‌ایم که دپارتمان فلسفه هم از فیلسوفان و هم از غیرفیلسوفان تشکیل شده است. یا فراموش کرده‌ای؟

پروفسور بلک: البته که توافق کرده‌ایم، متأسفم.

سقراط: اما فهمیدم که برخی از فیلسوفانی که اشاره کردید فقط برای بخشی از زمانشان دستمزد می‌گیرند، و برخی دیگر اصلاً حقوقی دریافت نمی‌کنند. آیا این درست است؟

پروفسور بلک: بله، درست است. اما در شرایط فعلی، ما به سادگی بودجه کافی برای…

سقراط: و فیلسوفان خارج از دانشگاه چطور؟ مثلاً کمی پیش، از فیلسوفی به نام «اسپینوزا» نام بردید که قصد دارید درباره‌اش بنویسید. آیا او برای فلسفه‌ورزی دستمزد می‌گرفت؟

پروفسور بلک: در واقع، حدس شما درست است. اسپینوزا به دانشگاه وابسته نبود. او حرفه‌اش تراشیدن عدسی بود. اما چند قرن پیش زندگی می‌کرد و در علم نورشناسی (اپتیک) زمان خود تأثیرگذار بود.

سقراط: پروفسور بلک، به نظر می‌رسد که فیلسوفان لزوماً افرادی نیستند که برای فلسفه‌ورزی دستمزد می‌گیرند. اگر فیلسوفان گذشته که در این دپارتمان مطالعه می‌شوند برای فلسفه‌ورزی حقوقی دریافت نمی‌کردند، و همچنین فیلسوفانی در همین دپارتمان هستند که برای فلسفه‌ورزی دستمزد نمی‌گیرند، آیا فکر می‌کنید واقعاً می‌توانیم آن تعریف را بپذیریم؟

پروفسور بلک: مشکل را می‌بینم، سقراط. به نظر می‌رسد که دیگر نمی‌توانیم آن را بپذیریم.

سقراط: شاید به خاطر داشته باشید که من هم هرگز برای تلاش‌هایم دستمزدی قبول نکردم. بنابراین شاید من فیلسوف نباشم.

پروفسور بلک: بس کن، سقراط! اگر کسی فیلسوف باشد، آن کس تو هستی. فقط باید کمی بیشتر روی شرایط لازم و کافیِ فیلسوف‌بودن کار کنیم.

سقراط: باید بگویم که از این گفت‌وگوی کوچکمان بسیار لذت می‌برم، پروفسور. اما اگر به من بگویید آن فیلسوفان ویژه‌ای که در ابتدای بحث اشاره کردید چه کسانی هستند، برایم جذاب‌تر خواهد بود.

پروفسور بلک: خب، منظورم فیلسوفان حرفه‌ای مثل خودم بود. من توسط دانشگاه حقوق می‌گیرم، قرارداد دائمی دارم، و در فرصت‌هایی که داشته‌ام، درآمد پژوهشی کوچکی ایجاد کرده‌ام. پژوهش‌هایم را در مجلات معتبر داوری‌شده منتشر کرده‌ام— به علاوه چند کتاب تخصصی. شاید بتوان گفت این روزها فیلسوف کسی است که حداقل یک اثر داوری‌شده توسط همتا در فلسفه منتشر کرده باشد— هرچند بیشتر دپارتمان‌ها برای توجیه استخدام یک فرد با فقط یک اثر منتشرشده… مشکل خواهند داشت.

سقراط: بیشتر برایم بگویید. این «داوری شدن توسط همتا» شامل چه چیزی می‌شود؟

پروفسور بلک: خب، وقتی یک فیلسوف حرفه‌ای مقاله‌ای را برای یک مجله یا ناشر کتاب ارسال می‌کند، سردبیر آن را برای دو یا سه فیلسوف دیگر می‌فرستد تا کیفیت علمی آن را ارزیابی کنند و توصیه‌ای درباره انتشار یا عدم انتشار آن ارائه دهند.

سقراط: و فکر می‌کنید این به ما کمک می‌کند بفهمیم فیلسوفان چه کسانی هستند؟


سقراط که هرگز مقاله یا کتابی ننوشت، اگر امروز در سیستم دانشگاهی بود، احتمالاً مقالاتش به دلیل «عدم رعایت استانداردهای داوری همتا» رد می‌شد!

پروفسور بلک: بله، همانطور که گفتم، فیلسوف مرد یا زنی است که یک یا چند اثر فلسفی که مورد بررسی و داوری همتایان خود قرار گرفته باشد را منتشر کرده است. به عبارت دیگر، فیلسوف کسی است که کارش توسط دیگر فیلسوفان مهم تلقی شده است.

سقراط: آیا در اینجا تناقضی نمی‌بینید، پروفسور بلک؟ اگر هنوز ندانیم فیلسوفان چه کسانی هستند، چگونه می‌توانیم مطمئن باشیم افرادی که آثار را داوری می‌کنند خودشان فیلسوف هستند، چه رسد به کسانی که آثارشان در حال داوری است؟ آیا فیلسوفان را بر اساس خودشان تعریف نمی‌کنیم؟

پروفسور بلک: بله، دوری بودن (circularity) این استدلال را می‌بینم.

سقراط: و هنوز به من نگفته‌اید فیلسوفان چه کسانی هستند. اما شاید دارم زیادی به این «داوری توسط همتا» توجه می‌کنم؟

پروفسور بلک: بله، احتمالاً همینطور است. با معیارهای فلسفی، این یک اختراع بسیار جدید است. از نظر تاریخی، چیزی که مهم‌تر از داوری همتا است، نوشتن و انتشار آثار فلسفی است.

سقراط: پس فیلسوفان کسانی هستند که آثار فلسفی نوشته و منتشر کرده‌اند؟

پروفسور بلک: این را نگویید، جناب سقراط!

سقراط: شما [از نظر زمانی] جلوتر از من هستید، پروفسور بلک! اما اجازه دهید به اثری از یکی از «شاگردان دکتری» خودم اشاره کنم، همانطور که شما ممکن است بگویید.

پروفسور بلک: منظورتان فایدروس است، جایی که افلاطون شک شما نسبت به نوشتن را ثبت کرده؟ به خاطر دارم که افلاطون از قول شما می‌گوید برخلاف یک فرد زنده، یک متن نمی‌تواند به خواننده پاسخ دهد، به اعتراضات جواب دهد یا از خود دفاع کند. همچنین اینکه نوشتن ممکن است عضلات حافظه را ضعیف کند.

سقراط: کاملاً درست است. به نظر می‌رسد حافظه شما ضعیف نشده است. اگرچه افلاطون سخنان دقیق من در آن موضوع را ننوشته است. شاید آن‌ها را به خاطر نمی‌آورد.

پروفسور بلک: شاید بهتر باشد بگوییم فلسفه فقط در گفتگو ممکن است، که ممکن است آن گفتگو نوشته و منتشر شود یا نشود؟ اما راستش، نمی‌توانم مجله فلسفی‌ای را به خاطر بیاورم که این روزها یک گفتگو را منتشر کند.

سقراط: بنابراین حتی اگر نگرانی‌های من درباره نوشتن را فعلاً کنار بگذاریم، اگر فلسفه گفتگویی درباره موضوعات فلسفی است، پس لازم نیست فیلسوفان چیزی منتشر کرده باشند تا فیلسوف محسوب شوند، درست است؟ مخصوصاً وقتی نتوانند آن گفتگوها را منتشر کنند.

پروفسور بلک: فکر می‌کنم حق با شماست.

سقراط: به نظر می‌رسد فیلسوفان دوباره از دست ما فرار کرده‌اند، پروفسور بلک! اما از پیشرفتی که داریم می‌کنیم دلگرم شده‌ام. به نظر می‌رسد چیزهایی کشف کرده‌ایم که قطعاً افراد را فیلسوف نمی‌کند. حقوق گرفتن برای فلسفه مردم را فیلسوف نمی‌کند، همچنین لازم نیست فیلسوفان چیزی منتشر کرده باشند. شاید حتی اصلاً لازم نباشد چیزی نوشته باشند.

پروفسور بلک: شاید.

سقراط: شما خودتان را فیلسوف می‌دانید، اینطور نیست پروفسور بلک؟

پروفسور بلک: البته که همینطور است.

سقراط: پس فکر می‌کنید همین که کسی خود را فیلسوف بداند کافی است؟

پروفسور بلک: قطعاً نه! اولاً بسیاری از فیلسوفان مشهور بودند که این عنوان را رد کردند. هانا آرنت بدون شک یکی از برجسته‌ترین فیلسوفان قرن بیستم بود – فیلسوفی که قطعاً «امتیاز تأثیر» بالایی داشت – هرچند مطمئن نیستم در بخش «رضایت دانشجویان» چه امتیازی می‌گرفت. به هر حال او دکترای فلسفه داشت، اما در مصاحبه‌ای در اواخر عمرش گفت که خود را توسط جامعه فلسفی طردشده می‌بیند و بنابراین صراحتاً عنوان «فیلسوف» را برای خود رد کرد.

سقراط: فکر می‌کنم من و او خوب با هم کنار می‌آمدیم.


لوح سنگی به جای مقاله، نماد شیوه غیررسمیِ فلسفه‌ ورزی سقراط است که با استانداردهای امروزی سازگار نیست! سقراط، که خود پدر فلسفه غرب است، در سیستم امروزی «رد» می‌شود، چون روش او (گفتگوی خیابانی) با فرمت مقاله‌نویسی مدرن جور درنمی‌آید!

پروفسور بلک: علاوه بر این سقراط، هر کسی می‌تواند خود را فیلسوف بنامد، بدون اینکه کوچکترین آموزش رسمی دیده باشد.

سقراط: آیا این نیاز ظاهری به آموزش رسمی ما را به درک بهتری از اینکه فیلسوفان چه کسانی هستند نزدیک‌تر می‌کند؟

پروفسور بلک: بله سقراط، معتقدم چنین است: فیلسوف کسی است که آموزش رسمی فلسفه دیده باشد. امروز، مدتها پس از تأسیس آکادمی توسط افلاطون، این معمولاً به معنای داشتن دکترا، یا حداقل یک مدرک دانشگاهی است.

سقراط: و این چیزی است که به شما اجازه می‌دهد خود را فیلسوف بنامید؟

پروفسور بلک: بله سقراط، معتقدم همینطور است.

سقراط: می‌فهمم پروفسور بلک. شما علاقه‌ای ندارید که هر کسی بتواند فیلسوف باشد. می‌خواهید مطمئن شوید که آموزش‌های لازم را دیده‌اند، درست مانند خود شما. اما شاید بتوانید چیزی را برایم روشن کنید. پیشتر با یکی از همکارانتان در گروه روانپزشکی – پروفسور تام‌ورث – آشنا شدم. جالب اینکه او هم از همان فیلسوفی صحبت کرد که شما اشاره کردید، کارل یاسپرس. او به من گفت که پیش از آنکه یاسپرس فیلسوف شود، کتاب مهمی در مورد طبقه‌بندی بیماری‌های ذهن نوشت که اساس کتابچه تشخیصی است که هنوز در روانپزشکی استفاده می‌شود. پس از او پرسیدم آیایاسپرس روانپزشک بود؟ پروفسور تام‌ورث با تأکید پاسخ داد که یاسپرس روانپزشک نبود. او به من گفت – با نگاهی تقریباً پیروزمندانه – که اگرچه یاسپرس مدرک پزشکی داشت، اما هرگز دوره تخصص روانپزشکی را نگذرانده بود و بنابراین روانپزشک نبود. به نظر می‌رسد « امتیاز تأثیر» در روانپزشکی کمتر از فلسفه اهمیت دارد! اما اگر یاسپرس در فلسفه آموزش دیده و دکترای این رشته را گرفته بود، پس فکر می‌کنم هویت واقعی او را کشف کرده‌ایم. شاید واقعاً به فهم اینکه فیلسوفان چه کسانی هستند نزدیک‌تر شده‌ایم.

پروفسور بلک: در واقع سقراط، دکتر لوس به من گفت که یاسپرس مدرک فلسفه نداشت – فقط پزشکی خوانده بود.

سقراط: اما آیا شما چند لحظه پیش نگفتید که فیلسوفان کسانی هستند که آموزش رسمی فلسفه دیده‌اند؟

پروفسور بلک: بله گفتم.

سقراط: چقدر عجیب است پروفسور بلک! آیا می‌خواهید بگویید یاسپرس چنان تأثیر عظیمی هم بر روانپزشکی و هم بر فلسفه گذاشت که کارهایش هنوز هم توسط روانپزشکان و همچنین فیلسوفان همین گروه شما مطالعه می‌شود – با این حال خودش نه روانپزشک بود و نه فیلسوف؟

پروفسور بلک: در مورد روانپزشکی نمی‌توانم اظهار نظر کنم.

سقراط: اما به عنوان یک فیلسوف حرفه‌ای، مطمئناً از بیان نظر تخصصی‌تان در این زمینه امتناع نمی‌کنید؟

پروفسور بلک: چیزی برای گفتن ندارم سقراط. شما مرا گیج کرده‌اید.

سقراط: می‌دانید پروفسور بلک، شما مرا به یاد دوست قدیمی‌ام کریتو (Crito) (۶) می‌اندازید که او هم مثل شما استعداد سکوت کردن را داشت، آن هم دقیقاً وقتی بحث جالب می‌شد! اما قبل از اینکه به من بگویید فیلسوفان چه کسانی هستند، تسلیم نمی‌شوم. در واقع، نزدیک به نیم ساعت است که داریم صحبت می‌کنیم و فکر می‌کنم پیشرفت واقعی داشته‌ایم. به نظر من محتمل‌ترین توضیح این است که فلسفه‌ای در جریان است، اگر نه در این اتاق، حداقل جایی در این گروه… اما دارم به این فکر می‌کنم که آیا جستجوی ما به بیراهه نرفته است، چون ما را به سمت افراد هدایت کرده، در حالی که فلسفه، همانطور که گفتیم، در گفتگو شکل می‌گیرد. شاید فقط وقتی دو یا سه فیلسوف گرد هم می‌آیند، آتنا (Athena) (۷) در میان ما حاضر می‌شود.

پروفسور بلک: این هفته ی اول ترم مایکل‌ماس است سقراط. او قطعاً امروز با ماست.

سقراط: پس باید فیلسوفانی در نزدیکی ما باشند – اگر فقط بتوانیم آنها را پیدا کنیم!

پروفسور بلک: می‌ترسم مجبور باشیم جستجوی مان را به زمان دیگری موکول کنیم سقراط، وگرنه به ناهار شما با معاون دانشگاه دیر می‌رسیم، و می‌دانم که باید از گروه‌های دیگر هم بازدید کنید. قبل از رفتن چیزی می‌نوشید؟

سقراط: متأسفم که گفتگوی ما این چنین ناگهانی و قطعی به پایان رسید پروفسور. انتظار نداشتم مجبور شوم آخرین نوشیدنی‌ام را دوباره بنوشم. فکر می‌کنم این بار واقعاً مرگ من خواهد بود. آیا می‌توانیم نَذرِ شرابی تقدیم کنیم، پرفسور بلک؟ (۸)

 

Guy Bennett-Hunter is Executive Editor ofThe Expository Times at the University ofEdinburgh, and a mental health professional.

گای بنت-هانتر سردبیر اجرایی مجله The Expository Times در دانشگاه ادینبورگ و متخصص سلامت روان است.

* کلیه تصویرها توسط هوش مصنوعی برای همین مقاله ساخته شده است.

———————————————————
زیر نویس‌های مترجم:

۱. PhD (مخفف Doctor of Philosophy) بالاترین مدرک دانشگاهی در سیستم آموزش عالی است که به معنای «دکترای تخصصی» برای رشته‌های علوم انسانی، علوم پایه و مهندسی شناخته می‌شود. این مدرک پس از دوره‌های کارشناسی (لیسانس) و کارشناسی ارشد (فوق لیسانس) و با انجام یک پژوهش اصیل و نوآورانه اعطا می‌شود.
۲. مونیسم (Monism) یک دیدگاه فلسفی است که معتقد است همه‌چیز در نهایت به یک اصل یا ذات بنیادین بازمی‌گردد. این نظریه در مقابل دوگانه‌انگاری (Dualism) و کثرت‌انگاری (Pluralism) قرار می‌گیرد که به ترتیب وجود دو یا چند اصل جداگانه در جهان را مطرح می‌کنند.
۳. دیوتیما (Diotima) شخصیتی در رساله ضیافت (Symposium) افلاطون.
۴. آسپاسیا (Aspasia شخصیت تاریخی، معشوقه پریکلس (سیاستمدار آتنی).
۵. impact rating به «امتیاز تأثیر» یا «رتبه بندی تأثیر» ترجمه می‌شود و اشاره به سیستم ارزیابی دانشگاهی (مثل «چارچوب تعالی پژوهشی» یا Research Excellence Framework در بریتانیا) دارد که در آن کیفیت و تأثیر تحقیقات پژوهشگران بر اساس معیارهایی مانند: – تأثیر علمی (استنادات مقالات) – تأثیر اجتماعی یا اقتصادی (کاربردهای عملی پژوهش) – نوآوری سنجیده می‌شود.
۶. کریتو (Crito) یکی از دوستان وفادار و ثروتمند سقراط بود که در چندین رساله افلاطون، به ویژه در گفتگوی «کریتو» (Crito) ظاهر می‌شود. او نماد وفاداری و تعهد اخلاقی است و نقش کلیدی در آخرین روزهای زندگی سقراط ایفا می‌کند.
۷. آتنا (آتنه/آتنا) یکی از مهم‌ترین و پیچیده‌ترین خدایان «المپ» در اساطیر یونان است. آتنا تجسم ترکیب خرد و قدرت در تمدن یونان بود و پرستش او در سراسر جهان یونانی گسترده شد.
۸. “pour a libation” در متون اساطیری و آیینی به معنای نذر کردن شراب (یا مایعات دیگر) به عنوان پیشکش برای خدایان یا ارواح است. در فارسی معمولاً به «نذر شراب ریختن» یا «تقدیم نَذر» ترجمه می‌شود.

print

مقالات
محیط زیست
Visitor
0196689
Visit Today : 409
Visit Yesterday : 840