اندیشه ، فلسفه
تاریخ
اقتصاد
  • باید حرف زد تا راه باز شود
    یکم- چرا در روزهای تازه‌سپری‌شده مقوله عدم حضور مسعود پزشکیان در نشست شرم‌الشیخ مصر که درباره صلح غزه بود در کانون توجه قرار گرفت؟ واقعیت این است که برگزاری نشست شرم‌الشیخ برای آتش‌بس دائمی جنگ
  • اجماع لندن: اصول اقتصادی برای قرن بیست‌ویکم
    مدرسه اقتصاد و علوم سیاسی لندن اخیراً از کتاب «اجماع لندن: اصول اقتصادی برای قرن بیست‌ویکم» رونمایی کرده است که تلاشی برای بازنگری در اندیشه‌های اقتصادی در دوران پس از اجماع واشنگتن بوده است.
  • ارزپاشی از پکن تا کرمان
    یکم- گویا دوران وفور ارز به دست آمده از صادرات نفت به سرآمده است و همین مساله دردسرساز و ارزهای مصرف شده در بخش‌های مختلف بیشتر از همیشه زیر ذره‌بین می‌رود. چرا چنین فرضی دارید؟ اگر خبرهایی که این روزها از
  • رشد اقتصادی در نیمه اول امسال منفی شد
    مرکز پژوهش‌های مجلس شورای اسلامی اعلام کرد که رشد اقتصادی ایران در نیمه اول سال جاری «منفی ۰/۳ درصد» بوده است که سقوط شدیدی نسبت به سال قبل را نشان می‌دهد.

فرانسیس بیکن، فیلسوف و دولتمرد انگلیسی قرن هفدهم، نه تنها به دلیل شعار معروفش «دانش قدرت است» یا «دانایی یعنی توانایی» شناخته می‌شود که به شعار دنیای علم مدرن تبدیل شد، بلکه به خاطر نقش محوری‌اش در پایه‌گذاری روش علمی تجربی (استقرایی) و معرفی ایده‌ی «بت‌های ذهن» به‌عنوان موانع شناخت حقیقت، به‌عنوان پیامبر علم جدید لقب گرفته است. کتاب برایان ویکرز، استاد و منتقد ادبی برجسته، راهنمایی جامع برای آشنایی با زندگی و ایده‌های بیکن ارائه می‌دهد و تصویر زنده‌ای از این متفکر تأثیرگذار به دست می‌دهد.

تحول در روش علمی: از قیاس ارسطویی تا استقرا بیکن در اواخر قرن شانزدهم و اوایل قرن هفدهم، بسیاری از دانشمندان همچنان به آموزه‌های ارسطو و فلسفه الهیاتی قرون وسطی (فلسفه اسکولاستیک) وابسته بودند. روش رایج برای دستیابی به حقیقت، استدلال قیاسی بر مبنای اصول کلیِ برگرفته از کتب قدیمی بود و تجربه مستقیم و آزمایش چندان جدی گرفته نمی‌شد. ارسطو استقرا را تنها وسیله‌ای برای آغاز علم می‌دانست و پس از شکل‌گیری اصلی در ذهن، کمتر به بازبینی تجربی می‌پرداخت و بیشتر سعی می‌کرد با قیاس منطقی، صحت مشاهدات خود را ثابت کند. به‌عنوان مثال، ارسطو با چند مشاهده محدود به این اصل اشتباه رسید که زمین مرکز جهان است و سپس با قیاس به جای بازبینی تجربی، آن را اثبات می‌کرد.

در مقابل، فرانسیس بیکن، از نخستین افرادی بود که صراحتاً اعلام کرد این روش قدیمی کافی نیست. او با نقد سنت ارسطویی، خواهان استفاده دقیق‌تر و گسترده‌تری از روش استقرایی شد. این روش بر پایه مشاهدات مکرر، آزمایش‌های کنترل‌شده و گردآوری داده‌های فراوان بنا شده است. استقرا یعنی حرکت از مشاهدات جزئی به سوی کشف یک قانون کلی. بیکن معتقد بود اصول کلی نباید بر اساس چند مشاهده محدود ساخته شوند، بلکه باید به‌تدریج و با احتیاط از دل تجربه‌های پرشمار و سازمان‌یافته بیرون بیایند و همواره در معرض آزمون و بازنگری باشند. او این دیدگاه نو را در آثار مختلفش، به‌ویژه در کتاب مهمش با عنوان «نوع ارقنون» یا «ارگانون جدید» تبیین و ترویج کرد. انتخاب این عنوان به‌خودی‌خود بیانیه‌ای علیه مکتب قدیم ارسطو بود، چرا که «ارقنون» نام مجموعه آثار منطقی ارسطو بود. «نوع ارقنون» که در سال ۱۶۲۰ منتشر شد، به سنگ بنای روش علمی جدید تبدیل گشت.

روش‌شناسی بیکن بر سه اصل مهم استوار بود:

  • مشاهده: ثبت دقیق پدیده‌ها بدون پیش‌داوری (مانند مشاهده نیوتون از افتادن سیب).
  • آزمایش منظم: تکرار مشاهده در شرایط کنترل‌شده برای اطمینان از درستی نتیجه.
  • تعمیم محتاطانه: پذیرفتن یک قانون کلی تنها پس از جمع‌آوری شواهد کافی. بیکن همچنین بر لزوم آماده بودن برای بازنگری در قوانین علمی در صورت پیدایش داده‌های جدید تأکید داشت. او خود را نه صرفاً یک فیلسوف نظری، بلکه ناخدای دریای علم می‌دانست که می‌خواست کشتی دانش بشری را از باورهای کهنه به اقیانوس ناشناخته‌ها رهنمون کند. این رویکرد عملی و کاربردی به علم، نقطه عطفی بود که علم را از یک سرگرمی اشرافی به موتور پیشرفت تمدن مدرن تبدیل کرد.

بت‌های ذهن: موانع چهارگانه در مسیر حقیقت یکی از بدیع‌ترین و مشهورترین مفاهیم در فلسفه فرانسیس بیکن، ایده «بت‌های ذهن» است. بیکن از کلمه «بت» (Idol) که از ریشه یونانی «آیدلون» به معنای شبه یا تصویر خیالی می‌آید، استفاده کرد. منظور او خدایان دروغین نبود، بلکه پندارهای نادرست و تصاویر ذهنی فریبنده‌ای بود که انسان‌ها ناخواسته به آن‌ها دل می‌بندند و همین دلبستگی سد راه درک حقیقت می‌شود. بیکن معتقد بود که ذهن انسان مانند آینه‌ای ناهموار است که واقعیت را تحریف می‌کند و اگر دانشمند می‌خواهد به شناخت حقیقت برسد، باید ابتدا این «آینه‌های کج و معوج» را صاف و شفاف کند.

بیکن چهار نوع از این بت‌های ذهنی را شناسایی کرد که هر کدام از منبعی متفاوت سرچشمه می‌گیرند و نوع خاصی از خطای فکری را نمایندگی می‌کنند:

  1. بت‌های قبیله (Idols of the Tribe): این بت‌ها به خصوصیات مشترک طبیعت انسان به‌عنوان یک گونه مربوط می‌شوند. این خطاها در نهاد ما ریشه دارند و ناشی از ویژگی‌های ذاتی ذهن بشر هستند.
    • مثال: تمایل انسان به دیدن الگو و نظم بیشتر از آنچه واقعاً وجود دارد (مثلاً دیدن اشکال حیوانات در ابرها).
    • مثال: خطای تأیید (Confirmation Bias) که باعث می‌شود انسان‌ها شواهدی را که باورهای اولیه‌شان را تأیید می‌کنند، راحت‌تر بپذیرند و شواهد مخالف را نادیده بگیرند.
    • مثال: خطاهای ذاتی حواس انسان (مثلاً دیدن نی شکسته در آب). بیکن تأکید می‌کند که نمی‌توان این خطاها را کاملاً از ذهن پاک کرد، اما با آگاهی از آن‌ها و استفاده از ابزارهای دقیق و آزمون‌های مکرر می‌توان آثارشان را خنثی کرد.
  2. بت‌های غار (Idols of the Cave): این اصطلاح با الهام از تمثیل غار افلاطون انتخاب شده، با این تفاوت که منظور بیکن غار ذهن هر یک از ما انسان‌ها است. این بت‌ها از تعصبات و پیش‌داوری‌های شخصی نشأت می‌گیرند که بر اثر تربیت خانوادگی، فرهنگ، تحصیلات، تجربیات و عادات هر فرد شکل می‌گیرند.
    • مثال: تفاوت نگرش یک دانش‌آموز علاقه‌مند به ریاضیات و دیگری به هنر در تحلیل یک پدیده.
    • مثال: پیش‌فرض‌های فرد متدین یا بی‌دین درباره هدفمندی جهان. بیکن هشدار می‌دهد که دانشمند باید نسبت به پیش‌فرض‌های شخصی خود آگاه باشد و برای مقابله با این بت‌ها، افق فکری خود را گسترش داده و با دیدگاه‌های متنوع آشنا شود. هم‌فکری جمعی و نقد متقابل نیز راهکارهای عملی برای مقابله با این بت‌ها هستند.
  3. بت‌های بازار (Idols of the Marketplace): این خطاها از معاملات و معاشرات روزمره انسان‌ها با یکدیگر، به‌ویژه از زبان و گفت‌وگو ناشی می‌شوند. زبان علیرغم کارآمدی‌اش، پر از کاستی‌ها و ابهامات است.
    • مثال: استفاده از واژه‌هایی برای چیزهایی که اصلاً در طبیعت وجود ندارند (مانند «افلاک بلورین» در کیهان‌شناسی قدیم یا اصطلاحات شبه‌علمی مانند «انرژی کائنات»).
    • مثال: استفاده از واژه‌هایی با معانی مبهم یا نسبی (مانند «سرد» یا «خوب»).
    • مثال: آشفتگی در استفاده از واژه‌های علمی در گفتار عامیانه (مانند اشتباه گرفتن «نظریه» با «فرضیه»). برای پیشگیری از افتادن در دام بت‌های بازار، بیکن توصیه می‌کند دانشمندان زبان خود را شفاف کنند، اصطلاحات را دقیق تعریف کنند و در صورت لزوم واژه‌های جدیدی وضع نمایند.
  4. بت‌های تماشاخانه (Idols of the Theatre): منشأ این خطاها، تعالیم فلسفی سنتی و دینی هستند که در طول تاریخ مانند نمایشنامه‌هایی بر صحنه ذهن بشر اجرا شده‌اند. بیکن معتقد بود بسیاری از نظام‌های فکری رایج، نمایش‌هایی بیش نیستند که ما را از حقیقت دور می‌کنند.
    • مثال: فلسفه‌های سفسطه‌آمیز، عرفانی و خرافی، یا جزم‌اندیش که هرچه را با اصولشان سازگار نباشد، نفی می‌کنند.
    • مثال: نظام فلسفی ارسطویی-مدرسی که در دانشگاه‌ها تدریس می‌شد.
    • مثال در دنیای امروز: تئوری‌های توطئه ساختگی، عقاید شبه‌علمی در پوشش علم، یا ایدئولوژی‌های افراطی که پیروانشان کورکورانه آن‌ها را حقیقت مطلق می‌پندارند. بیکن هشدار می‌دهد که نباید عقل خود را اسیر صحنه‌آرایی فریبنده هیچ مکتب یا مرجع مستبدی کرد. او بت‌های تماشاخانه را خطرناک‌ترین تله‌های ذهنی می‌دانست، زیرا فردی که گرفتار این بت‌هاست، نه تنها خودش تشخیص نمی‌دهد که در دام افتاده، بلکه با عشق و رضایت و اطمینان کاذب خود را در آغوش آن‌ها رها می‌کند. راه رهایی از این بت‌ها، آزادی فکری، تمایل به آزمودن و زیر سؤال بردن عقاید جزمی، و تواضع فکری است.

میراث ماندگار بیکن در عصر حاضر همان‌طور که برایان ویکرز نشان می‌دهد، اندیشه‌های بیکن پس از چهار قرن همچنان زنده و مهم هستند. نبوغ بیکن در این بود که این خطاها را طبقه‌بندی کرد و مسیر علم را با آگاهی از این سوگیری‌های ذهنی هموار ساخت. بسیاری از خطاهای ذهنی که بیکن برشمرده، همان سوگیری‌های شناختی (Cognitive Biases) هستند که روانشناسان مدرن نیز آن‌ها را تأیید کرده‌اند. به‌عنوان مثال، تمایل به تأیید باورهای قبلی (Confirmation Bias) یا اثر قالب‌بندی (Framing Effect) که نشان می‌دهد نحوه بیان یک مطلب می‌تواند برداشت ما را از واقعیت تغییر دهد، بازتاب همان بت‌های ذهنی بیکن هستند.

فرانسیس بیکن با دیدگاه نوین خود نقش مهمی در تحول علم مدرن ایفا کرد و او را گاهی پدر تجربه‌گرایی و گاهی پدر روش علمی لقب دادند. زندگی بیکن، با وجود فراز و نشیب‌های سیاسی و حتی برکناری از مقام صدراعظمی به جرم رشوه‌خواری، تصویری از یک نابغه پرتلاش و روحیه بی‌باک را به ما می‌دهد که حتی در واپسین روزهای عمرش، جان خود را فدای آزمون ایده‌های علمی کرد و شهید راه علم نام گرفت. او به ما آموخت که برای رسیدن به دانش واقعی باید ابتدا ذهن خودمان را «خانه‌تکانی» کنیم و از پیش‌فرض‌های نادرست پرهیز کنیم. به قول بیکن، باید «چراغ عقل را بر بت‌های ذهنمان بتابانیم و با ذهن باز و نقاد در جستجوی دانش باشیم، که در این صورت دانایی حقیقتاً توانایی خواهد بود».

 

 

print
مقالات
  • عروسی خوبان و استاندارد‌های دوگانه نظام اسلامی
    رویداد۲۴ | لیلا فرهادی- تصاویر ویدئویی مراسم عروسی دختر علی شمخانی، نماینده رهبری در شورای عالی دفاع و دبیر سابق شورای عالی امنیت ملی، در شبکه‌های اجتماعی منتشر شده و واکنش‌های گسترده‌ای را برانگیخته
  • سخنی با جوانان (۲) فرشید یاسائی
    پیشگفتار: در آغازِ هر راه، نسیمی هست که بوی فردا را با خود می‌آورد. نسیمی که از سطرهای اندیشه برمی‌خیزد و بر شانه‌های جوانی می‌نشیند؛ جوانی، این فصلِ همیشه بیدارِ زندگی که میان شور و شک، میان
  • روایت زندگی و مرگ احمد کسروی
    درود بر شما. قبل از اینکه شروع کنیم این قسمت رو اجازه بدید به اطلاع شما برسونم. شما می‌تونید همین قسمت رو به صورت ویدیو کس و مستند تصویری از کانال یوتیوب مورخ به نشانی مورخ پادکست ببینید و لذت ببرید.
  • ایران را چرا باید دوست داشت؟ محمد حسین صدیق یزدچی
    ایران را چرا باید دوست داشت؟ این عنوان مجلس بزرگداشتی ست یا بود به بهانه ی صدمین سالروز تولّد ایرج افشار محقق و نسخه شناس معروف متون کهن فرهنگ ایرانی، با شرکت چهره هایی مثل : خانم ژالهء آموزگار متخصص زبان و فرهنگ باستانی ایران و سید مصطفی محقق
  • آینده حماس پس از تحقق آتش‌بس
    در حالی‌که دود جنگ دو ساله میان اسرائیل و حماس هنوز از ویرانه‌های غزه رخت بر نبسته، نیروهای حماس بلافاصله پس از اعلام آتش‌بس، دوباره در خیابان‌های این سرزمین جنگ‌زده ظاهر شدند؛ حضوری که هم هشداری
  • داستان قرارداد کرسنت پترولیوم جمشید اسدی
    داستان قرارداد کرسنت پترولیوم – از میدان گاز تا دادگاه داوری: پرونده کرسنت از پیچیده‌ترین پرونده‌های اقتصادی-سیاسی جمهوری اسلامی ایران و از سنگین‌ترین زیان‌ها برای ملت ایران است. ماجرا از امضای قراردادی در سال
  • نامه سرگشاده ضحاک به مردم ایران مسعود میرراشد
    ضحاک در این روایت نه هیولایی اسطوره‌ای، بلکه آیینه‌ای از جامعه‌ای گرفتار در خواب، خودفریبی و تکرار تاریخی است. مسعود میرراشد در این نوشته روشنفکران و حاکمان را همگی در چرخهٔ فساد و مسئولیت‌گریزی شریک می‌داند و با زبانی تند اما اندیشمندانه، آنان را به بیداری، خودشناسی و بازنگری در ریشه‌های فرهنگی و
سکولاریسم و لائیسیته
Visitor
0322121
Visit Today : 405
Visit Yesterday : 1073