اندیشه ، فلسفه
تاریخ
  • جذابیت ابژه گناه‌آلود حزب توده ایران علی‌رضا اردبیلی
    جذابیت ابژه گناه‌آلود حزب توده ایران در کتاب از بازگشت تا اعدام: شیوا فرهمند راد به فاصله اندکی بعداز کتاب قبلی خود به نام “وحدت نافرجام” اثر جدید خود به نام “از بازگشت تا اعدام، حزب توده ایران[۱] و انقلاب ۱۳۵۷” را منتشر
  • تاریخ‌نگاری فمینیستی آزاده بی‌زارگیتی
    استفانی رئول* و کیتلین سی. هامل*، برگردان: آزاده بی‌زارگیتی: تاریخ‌نگاری فمینیستی روشی است برای گردآوری انواع مختلف فمینیسم (از جمله لیبرال، رادیکال، پسااستعماری) همراه با روش‌هایی برای بازگویی تجربیات
  • روایت منصفانهٔ تاریخ؛ تحلیلی کم‌سابقه در فضای فکری ایران
    محمدرضاشاه پهلوی پس از خروج از ایران در گفت‌و‌گویی تلویزیونی از حسرت خود در باب گذشته و آینده سخن می‌گوید. او اعتقاد دارد که اعطای فضای باز سیاسی زمان‌بندی مناسبی نداشت. می‌شد این پروژه را چندسال زودتر
  • استبداد شاه عامل اصلی انقلاب بود
    «دکتر همایون کاتوزیان» نامی آشنا و البته صاحب‌نظر در چند قلمرو محسوب می‌شود. از قلمرو ادبیات کلاسیک و نوین تا علم اقتصاد و اقتصاد سیاسی، به‌ویژه تاریخ معاصر و همچنین صاحب‌نام در قلمرو
اقتصاد

در محکومیت اخراج؛ به آنان که سال‌هاست زیر سایه‌ی سنگین سرکوب، تحریم، سانسور و جنگ، برای زندگی بهتر تلاش می‌کنند: ما، جمعی از افغانستانی‌های در ایران، فعالان حقوق بشر و همراهان‌مان در اقصی نقاط جهان، این بیانیه را نه با قضاوت، که با همدلی و درد مشترک می‌نویسیم.

ما می‌دانیم که شما، مردم ایران، خود درگیر روزگاری دشوار و بی‌رحم‌اید؛ با جنگ، ناامنی، گرانی، سرکوب، بی‌ثباتی سیاسی و آینده‌ای که هر روز تیره‌تر می‌شود. ما می‌دانیم که این کشور سال‌هاست در حصار بحران‌های امنیتی، اقتصادی و حاکمیتی گرفتار است. در هفته‌های اخیر، هزاران مهاجر افغانستانی، زن، کودک، سالخورده، دانش‌آموز، کارگر، حتی کسانی با مدارک قانونی، از خانه‌ها، بیمارستان‌ها، مدارس و خیابان‌های ایران، بی‌محاکمه و بی‌دفاع، به بیرون رانده شده‌اند. ما مهاجران افغانستانی، که در کنار شما زیسته‌ایم، و جنس تجربیات خوب، بدمان مشترک است، اکنون بی‌صدا و بی‌پناه، از همان جامعه‌ای طرد می‌شویم که بخشی از آن بودیم. به ما برچسب‌های سنگین و ناعادلانه‌ای چون «نفوذی»، «تروریست»، یا «شبکه‌ی جاسوسی» می‌‌زنید ؛در حالی که نه این جنگ را آغاز کرده‌ایم، نه نقشی در بحران‌های سیاسی داریم‌، و نه توان دفاع از خود داریم.

ما از بخشی از مردم ایران که با سکوت خود یا دامن زدن به تبعیض، نقش غیرمستقیم در ادامه این وضعیت دارند، گله‌مندیم و آن‌ها را در همدستی با حکومت مسئول می‌دانیم. چرا که نژادپرستی فقط یک سیاست از بالا نیست؛ ریشه در رفتارها، نگاه‌ها و سکوت‌های روزمره شما هم دارد. اما در عین گله‌مندی، هنوز باور داریم که صدای وجدان، هرچند خاموش شده باشد، می‌تواند دوباره برخیزد. این فرآیند دیگری‌سازی چیزی نیست که فقط انسان افغانستانی را تحت‌‌الشعاع قرار بدهد‌، این چرخه در ادامه ی بقای خود هر کسی را به دیگری تبدیل میکند، در واقع ما همه در حال دیگری‌شدن هستیم و برای ایستادن در مقابل چرخه و متوقف کردن خشونت‌های آن و جلوگیری از آسیب‌ها به جامعه نیاز داریم که سکوت نکنیم و نسبت به این وضع معترض باشیم.

وقتی فقر، بیکاری، ناامنی و فساد گسترش می‌یابد، به‌جای گفت‌وگو درباره علل واقعی، نگاه‌ها به سوی «غریبه‌ها» منحرف می‌شود؛ و این سیاست‌ آشناست، هم برای ما، و هم برای شما.

مردم ایران، ما شما را دشمن خود نمی‌دانیم. ما می‌دانیم که حکومت‌ها می‌توانند میان مردمان جدایی بیندازند، اما رنج مشترک می‌تواند دل‌ها را به هم نزدیک کند. ما خواهان همدلی‌ایم، نه هم‌دستی. ما از شما نمی‌خواهیم که درد ما را بر درد خود مقدم کنید، بلکه می‌خواهیم بدانید که درد ما و شما، از یک ریشه است. ما نمی‌خواهیم مقایسه کنیم که چه کسی بیشتر زخم خورده؛ ما می‌خواهیم بگوییم که ستم، چهره‌های متفاوتی دارد، اما روش‌اش همیشه یکی‌ست: خاموش کردن، حذف کردن، و تقصیر را به گردن دیگری انداختن.

ما از شما نمی‌خواهیم که با خطر مواجه شوید یا هزینه بدهید، بلکه فقط می‌خواهیم این صدا را بشنوید: کودکی که امروز از مدرسه‌اش در یزد اخراج شده، جوانی که با مدرک قانونی در تهران دستگیر شده، زنی که با نوزادش از بیمارستان بیرون رانده شده، همگی انسان‌اند. همسایه‌های دیروزتان‌اند. نه دشمن.

ما فقط می‌خواهیم که سکوت نکنید.سکوت، ابزار سرکوب است. ما خواستاریم:

· توقف فوری اخراج مهاجران، به‌ویژه کودکان، مادران، پناهندگان سیاسی و کسانی که به جمهوری افغانستان خدمت کرده‌اند؛

· انجام تحقیقات بین‌المللی مستقل درباره وضعیت مهاجران افغانستانی در ایران؛

· پایان دادن به سیاست‌های نژادپرستانه، تحقیرآمیز و تبعیض‌آمیز در رسانه‌ها، قوانین و برخوردهای رسمی؛

· دعوت از مردم ایران برای نقد و بازنگری در کلیشه‌هایی که با فریب ساخته شده‌اند.

سرزمین ما «افغانستان» هنوز در آتش است. اخراج اجباری ما، برای بسیاری‌مان، معنایی ندارد جز مرگ، شکنجه یا دستگیری به‌دست طالبان.

ما این بیانیه را از سوی جمعی از افغانستانی‌ها، برای مردم ایران، با احترام، امید و اندوه می‌نویسیم. این صدا را نه در نفی دیگر رنج‌ها، بلکه در امتداد آن‌ها بلند می‌کنیم. همان‌گونه که مردم افغانستان، چه در وطن و چه در مهاجرت، همواره در کنار مردم کورد، بلوچ، عرب و دیگر گروه‌های به حاشیه رانده‌شده در ایران ایستاده‌اند، امروز نیز دست یاری به سوی همهٔ صداهای خاموش‌شده و همه‌ی انسان‌هایی در ایران دراز می‌کنیم که با شرافت، علیه این انسان‌زدایی ایستاده‌اند. اما باور داریم خاموشی مطلقی که امروز بر سر جامعه‌ی مهاجران افغانستانی آوار شده، نیازمند صدایی مستقل، شجاع و متمرکز است. این بیانیه، تلاش ما برای بازیابی آن صداست، باشد که این صدا به قلب‌ها برسد، پیش از آن‌که دیر شود. ما به ساختن جهانی عاری از نژادپرستی می‌اندیشیم، و صلح و همبستگی میان ملل هم‌سرنوشت را تخیل می‌کنیم.

print
مقالات
سکولاریسم و لائیسیته
Visitor
0273668
Visit Today : 669
Visit Yesterday : 704