مهدی جامی (مدیر سابق رادیو زمانه و کارشناس ادبیات فارسی) در بررسی نقش گفتوگوی فراگیر در جهت همزیستی سیاسی معتقد است که مشکل اصلی در شکلگیری گفتوگو در جامعه نیست بلکه در میان نخبگان است.او میگوید نیروهایی که به تنوع آرا باور دارند باید در تمام سطوح اجتماعی تقویت شوند و در این روند، رسانههای مستقل میتوانند نقش موتور محرکه را ایفا کنند.
متن کامل گفتوگو در ادامه میآید.
سعید برزین: با توجه به آشنایی شما با تاریخ اندیشه و هویت مدرن ایرانی، فکر میکنید علل ناتوانی جامعه در پیروی از گفتگو و همزیستی چیست؟
مهدی جامی: به نظر من مشکل اصلی نه در جامعه که در نخبگان است. میزان تضاد آرا در میان نخبگان برآمده از سنتهای چپ و راست و مذهبی و ملی مانع از تاثیرگذاری آنها میشود و انگیزش اجتماعی را معطل میگذارد. وقتی موسی با الواح بازگشت و دید پیروانش به گوسالهپرستی برگشتهاند گریبان هارون را گرفت نه مردم عادی را. در دهه اخیر نخبگانی پیدا شدهاند که محور تکاپوی اجتماعی و گفتمانی خود را گفتگو گذاشتهاند. از هادی خانیکی تا مهندس بهشتی و مصطفی تاجزاده. محورهایی که آنها مطرح کردهاند به نظرم میتواند حبلالمتین مناسبی برای گردآمدن نخبگان باشد. اما دو مشکل هست: زورآزمایی نخبگان که هر دسته آنها تصور میکند به تنهایی قدرت کافی برای پیشبرد اهداف خود را دارد؛ و شکاف میان دولت و ملت که میان نخبگان ملی و دولتی یا بگوییم کنشگران مرزی فاصله می اندازد.
در عین حال، گفتگو در چشم انداز کلان نمیتواند صرفا سیاسی باشد. نیازمند گفتگو با عرف خود از یک سو و طبیعت خود از سوی دیگر هستیم. چیزی که در کار کنشگران محیط زیست ایران بتدریج بارز شده و به مانیفست مهمی مثل آنچه مهندس بهشتی نوشته رسیده است. نیازمند گفتگو در خانواده و مدرسه و دانشگاه هستیم. در خانواده تا حدودی جریان یافته و به تعادلی میان زن و مرد و فرزندان شکل داده است. در مدرسه کمی وضع از دانشگاه بهتر است. ولی در دانشگاه سیاست غلبه همچنان حاکم است و مانع گفتگو ست. اما محافلی بیرون از دانشگاه این وظیفه را برعهده گرفتهاند. بزرگداشت چهرههای خدوم جامعه در «شبهای بخارا» یکی از نمونههای ارزشمند این گفتگو و انتقال تجربه با حمایت نخبگان و نشانه رشد اجتماعی است.
برزین: فرهنگ سیاسی در ایران عمدتا یک دوگانهسازی مطلق را حاکم میکند: از جمله اصلاحطلب/تندرو، اسلامی/سکولار، حکومتی/غیر حکومتی. از نظر شما در چنین شرایطی، آیا یک فرهنگ گفتگو و آشتی ملی میتواند شکل بگیرد و به حل مشکلات کشور کمک کند؟
جامی: طبعا گفتگو در میان کسانی ممکن است که در مرزهای این دوگانهسازی قرار داشته باشند یا بیرون از آن بیندیشند و عمل کنند. در قلب ماجرا که نگهبانان حفظ شکاف میان ملت و دولت مستقرند گفتگویی ممکن نبوده و نخواهد بود. و میبینید که هر حرکتی برای ابراز نظر متفاوت با تهدید و زور قوه قضایی روبرو میشود. نیروهای میانه را باید تقویت کرد که اگر محافظهکارند گرایش اصلاحی دارند و اگر اصلاحطلب اند به تنوع آرا و گرایشها باور دارند و برای مردم نقش حاکمیتی قائل اند نه تزئینی و انتخاباتی. اصل این است که بنیاد حذف و نادیدهانگاری تنوع را براندازیم تا همه نیروها میدان پیدا کنند. تا وقتی اندیشه حذف و غلبه و «حزب فقط حزب من» مطرح است گفتگو اصالتی پیدا نمیکند و ناچار راهی نمیگشاید که با اقبال عمومی همراه شود. اما در حلقههای کوچک میتواند دوام یابد تا آماده فتح میدان شود؛ الگویی که زنان برای مبارزه با تحمیل حجاب و قوانین ضدزن به کار بردند. به نظرم گروههای خودجوش کوچک در این سالها خیلی موثر بودهاند.
برزین: از دید شما، قدمهایی که حکومت میتواند و باید برای شکل دادن به چنین روندی بردارد چیست؟
جامی: حکومت در شکل کنونی خود حاصل روشهای حذف و استصواب است. به همین دلیل به حکومت اقلیت بیشتر شبیه است تا حکومتی برآمده از رای عمومی. چون مداوما رای عمومی را شکسته یا کانالیزه کرده است. به دشواری میشود تصور کرد این روشها را ترک کند. اما حاکمیت و دولت به هر میزان از استصواب و استبداد رای و تمنای هژمونی در همه امور دورتر شوند گفتگو امکان بیشتری پیدا میکند. دولتخدایی بزرگترین آفت گفتگوی سیاسی است و ادامه فرهنگ ارباب رعیتی. برعکس، هر قدر شهروندان اعتبار یابند و در تعیین سرنوشت خود نقش پیدا کنند گفتگو ضروریتر میشود و نقش راهبردی مییابد و ما به آنچه جامعه سالم میتوان نامید نزدیکتر میشویم. باید با تولید قدرت اجتماعی دولت را سر جای خود نشاند تا جا را بر جامعه تنگ نکند. دولتی که کارگزاری و نمایندگی ملت را برعهده داشته باشد. بدون نمایندگی گفتگو ممکن نمیشود.
برزین: بر همین سیاق، قدمهایی که نیروهای سیاسی خارج از حکومت میتوانند و باید برای تشویق یک روند گفتگو و آشتی بردارند چیست؟
جامی: نیروی سیاسی خارج از حکومت اگر واقعا خارج از آن باشد یعنی با اصول دیگری زندگی میکند و تبیین میکند. حکومت انقلابی ایرانستیزی بسیار کرده است. فقط وضع دانشگاه و سرکوب طبقه متوسط و مهاجراندن میلیونها ایرانی را به خارج مرزها در نظر بگیرید. نیروی سیاسی مخالف باید در نقطه مقابل بایستد و از ایران و میراث و منافع آن و مردمی که به ناحق به حاشیه رانده شدهاند دفاع کند. تا ارزشهای مشترکی پدید نیامده باشد گفتگویی شکل نمیگیرد. ولی به نظرم بتدریج به سویی میرویم که ایران بتواند محور گفتگو باشد. باقی محورها قدرت همبستهسازی و انگیزشی ندارند یا انرژی انگیزشی آنها در حضیض خود قرار دارد. میدان یافتن سلطنتطلبی یعنی معیارهای همبستگی بسیار افت کرده است.
همزمان، نیروهای سیاسی موجود در خطر وابستگی به بیگانگان قرار دارند. اگر در داخل حاکمیت نفوذ بیگانه به آفت تبدیل شده، در اپوزیسیون داخلی و خارجی هم اندیشههای وابستگی خیز برداشته است. و این سخت خطرناک است و دستورکار بیگانه را جای گفتگوی ملی مینشاند.
برزین: شما تجربهی وسیعی در رسانههای متفاوت داشتهاید. به نظر شما نقش روزنامهنگاری مستقل و روایت سازی متناسب، در جهت فراهمکردن زمینهی گفتگو و آشتی ملی در آینده ایران چگونه است؟
جامی: به نظرم روزنامهنگاری مستقل در دو سطح باید تکاپوی دایمی داشته باشد: نخست تعهد به حرفهایگری و دوم نقد مداوم خبرسازی و اوراق کردن عملیات روانی رسانههای وابسته؛ چه وابستههای داخلی به این و آن جناح ضدملی و چه وابستههای خارجی به بیگانه. روزنامهنگاری مستقل باید با ابزاری شدن کار حرفهای خود مقابله کند و بر مخاطب عمومی تکیه داشته باشد و نه خوشامد این و آن جناح. ملی باشد و مردمی. و این کار آسانی نیست. بخصوص به این خاطر که سنت جاافتادهای برای روزنامهنگاری مستقل که تداوم یافته باشد وجود ندارد و باید آن را از مشی رسانههای مختلف اخذ کرد که در هر دورهای توانستهاند مدتی به کار حرفهای مشغول شوند قبل از اینکه سانسور و توقیف و تعطیل سراغ شان بیاید. از آیندگان دوره انقلاب تا همشهری بعد از انقلاب. از آدینه سالهای ۶۰ تا کیان و زنان و پیام امروز سالهای ۷۰ و شهروند امروز سالهای ۸۰. از روزنامههای آزادیخواه و ملی اوایل انقلاب مثل انقلاب اسلامی و میزان و بامداد تا جامعه و توس و نشاط دوران اصلاحات. در زمینه کار تلویزیونی هم نمونه نداریم و باید از نو بنیاد شود. این روزها همه میخواهند جای خالی یک تلویزیون ملی را پر کنند. بنیه و ایده کار مستقل و حرفهای و گفتگویی رسانه وجود دارد. اما سازمان و شبکه حامیان باید شکل بگیرد و موانع سیاسی کنار زده شود و تلویزیون وابسته به بیگانه نباشد.
بدون رسانههایی که بتوانند ابزارهای رسانهای بیگانه را به حاشیه برانند، ایران نمیتواند آینده خود را بسازد. آینده رسانه خود را میخواهد. ما نیازمند نمونههای عالی ارتباطات در چارچوب داخلی و ملی خود هستیم. چنین رسانههایی کانون تجمع نخبگان خواهد بود و هر کدام ضمن روشنگری که به آن سخت نیازمندیم به تقویت اعتماد به نفس عمومی کمک میکنند تا از مغاکهای هولناک کینتوزی و سیاه بینی و ایرانستیزی و جمع شدن زیر پرچم بیگانه به سلامت گذر کنیم.
برزین: از این وقت خود را در اختیار ما گذاشتید متشکرم.